بخشی از مقاله

تاريخچه و مباني نظري طراحي پارك و باغسازان

1-1- باغهاي جهان
1-1-1- بين النهرين (3500 سال قبل از ميلاد)
بين النهرين يا ميان دو رود، جلگه حاصلخيزي بين رودهاي فرات و دجله است و يكي از نخستين بهنه هاي تمدن انساني شناخته مي شود.
در دوران باستان اين سرزمين،‌«رابطه ستايش آميزبا طبيعت»، مبين نوع ارتباط انسان با طبيعت پيرامونش بوده و ويژگي‌هاي اين رابطه را عناصر زير تشكيل مي‌داده است.
احترام به محيط طبيعي و تقديس آن، انسان را موظف مي‌ساخت كه تماي فعاليتش را با طبيعت هماهنگ سازد.


تقديس طبيعت، موجب مي‌شد كه انسان خود را نگهبان آن بپندارد و تمامي عملياتش را با عناصر آن ( خطوط، نور و رنگهاي طبيعت ) همگون و هماهنگ سازد.
زمين به عنوان “زمين - مادر” منبع و منشاء تمامي خوبي‌ها و زايش‌ها و بقاي هستي تلقي مي شد.
آب نيز عنصري براي توليد و بقا محسوب مي شد و براي روياندن و ايجاد خنكي به كار مي رفت واهميتي تمثيلي و معنوي داشت.
نگرش و اعتقادات موجود در اين زمينه، در باغهاي معلق يا پرديس هاي بابل تجلي يافته كه در امتداد ديوارهاي شهر بابل در زمين‌هاي حاصلخيز به صورت يك سري از تراس‌هاي مشجر روي يكديگر ساخته شده بود و از فراز آن، جلگه و بيابانهاي اطراف ديده مي شد. روي هر يك از تراس‌ها گونه‌هاي گياهي متفاوت كاشته شده بود.(شكل)


اين باغ ها داراي محوري بودند كه با دو رديف درخت احاطه مي شده و از ميان آنها جويي از آنها مي گذشت.
سيماي اين باغها از طريق كشفيات باستان شناسي مشخص شده كه كروكي Lacon آن را نشان دهد. باغهاي معلق بابل از قديمي‌ترين باغهاي كهن جهان مي‌باشد، اين باغ در سال قبل از ميلاد مسيح و همزمان با شروع سلسله پادشاهان پارسي احداث شده است. اين باغ يكي از عجايب هفتگانه جهان محسوب مي شود. باغ مذكور رابه شكل هرم ساخته اند. اين هرم را تراس بندي كرده و طبقات و تراسها را از وسط پلكانهاي عظيم به يكديگر مربوط ساخته بودند. در هر تراس درختان و درختچه ها و درختان گلدار فراوان كشت نموده بودند تا باغ به شكل يك كوه پردرخت در آيد. در اين باغ نه تنها به طور زيبائي بلكه بخاطر پيچيدگي ساختمان و نحوة آبياري آن حائز اهميت به سزا مي‌باشد.


1-1-2- مصر (3500 سال قبل از ميلاد )
جلگه حاصلخيز مصر نيز در امتداد رود پرآب نيل همزمان با تمدن بين النهرين جايگاه يكي از تمدن‌هاي بزرگ دوران باستان بوده كه از كشاورزي يافته‌اي نيز برخوردار بوده است.


دراين سرزمين، رابطه انسان مبتني بر “الهام از طبيعت” و “آميختگي معماري با طبيعت” قرار داشت و ويژگي آن بدين شرح قابل جمع بندي است:
طبيعت پايه الهام معماري بناي معابد مصري بشمار مي‌رفت. به نحوي كه مونومان ها ( اهرام، معابد و …) تقليدي از كوه وجهت نزديكي به خورشيد است، ستون ها تقليدي از نخل و سرستون ها تقليدي از گلهاي نيلوفر (Lotus) و پاپيروس (Papirus).
معبد ديرالبحري، نمونه بارزي از معماري اين دوره است كه تراسهاي آن با آمفي تئاتر طبيعي آميخته شده است و آخرين تراس آن به عنوان المان نهائي بنا به كوه متصل مي‌شود.


سيستم باغسازي در مصر باستان، قطعات مسطح مستطيل شكلي بودند و گياهان در آن با فرم منظمي كاشته مي‌شدند و ديوارهاي بلندي آنها را احاطه مي‌كردند (شكل‌هاي 8 و9)
اين باغ ها با كانالهاي آبي كه نخل‌هاي كوتاهي كنار آنها كاشته شده بود، به قسمت‌هاي متعدد بصورت شطرنجي تقسيم مي‌شدند.
در كناراين كانالهاي آب، گذرهايي نيز براي ارتباط قسمتهاي مختلف در نظر گرفته مي‌شد.
داربست‌هاي مو نيز در اين باغها از در ورودي تا آستانه محل اقامتگاه امتداد مي‌يافت.
در مواردي وسط اين باغها حوض آبي تعبيه مي‌شد كه عمدتاً از زهكش آبهاي زميني تغذيه مي‌شدند و محل پرورش گياهان آبزي بشمار مي‌رفتند و در خنك ساختن محيط نقش داشتند.


در اطراف اين باغها يك رديف درخت در كنار ديوار باغ كاشته مي‌شد تا از نفوذ بادهاي صحرا به داخل آن جلوگيري بعمل آيد.
در مجموعه، طراحي اين باغها تحت تأثير عوامل اقليمي و محيطي آنها قرار داشت و باغها مكاني براي زندگي خصوصي محسوب مي‌شدند.
اغلب تصاوير اين دوره، تعويض فصول، بذرافشاني، ميوه چيني، دامپروري، پرندگان مختلف، مرداب ، رود نيل و ديگر محيط‌هاي طبيعي را نشان مي‌دهند كه بيانگر وابستگي مصريان باستان به عناصر طبيعي پيرامون خويش هستند.


باغ مصري دوران باستان، الگوي مشخصي براي باغسازي در غرب بوده است.
1-1-3- يونان ( از قرن پنجم تا چهارم پيش از ميلاد)
تمدن يونان باستان درجنوب شبه جزيره بالكان شكل گرفت كه سرزميني كوهستاني، كم باران، با خاكي نه چندان حاصلخيز و سواحلي بينهايت صخره‌اي و كوهستاني بود. اين سرزمين تنها در بعضي مناطق جدا افتاده مانند “لاكوني” و “بثوتي” در مركز و “ستالي” در شمال داراي دشت‌هاي حاصلخيز و مناسب براي كشاورزي بود و هر چند كه دريا در تكامل جامعه آن نقش عمده است، اما در سراسر اين شبه جزيره، رودخانه اي موجود نبوده است.


بطور خلاصه يونان كشوري است با جغرافيا و آب و هواي متغير خطوط ساحلي آن عميقاً تو رفته و بريده بريده است. در اين دوران براي يونانيان طبيعت مكاني مقدس بود ونظم هندسي معماري در نظم طبيعت ادغام مي‌شد. ويژگي ارتباط انسان با عناصر طبيعت در يونان باستان به شرح زير جمع بندي مي‌شود:
در ادبيات يونان باستان كه آثار “هومر” (ايلياد و اوديسه) شاخص آن است، طبيعت به عنوان مكاني مقدس توصيف شده است.
شيوه معماري و نوع استقرار معابد در بستر طبيعت به گونه‌اي بوده كه به فضا، ابعاد و مضامين نمادين (سمبليك) مي‌بخشيده است.


نظم هندسي معابد، دركنار نظم طبيعت شكل مي‌گيرد و با آن ادغام مي‌شود. مانند معبد اكروپوليس در يونان ( واقع در روي تپه) و معبد Peastum در ايتاليا ( واقع ر زمين صاف و باز) .
با توجه به تفكر راسيوناليستي حاكم در اين دوران، شهرها به عنوان ملاك زيبائي شناخته مي‌شدند نه طبيعت و باغ‌ها، براين مبنا، لذت بردن از عناصر طبيعي دريونان باستان، غيرمنطقي و غيرقابل تعريف شناخته شده بود.


در دوران كلاسيك به ويژه درزمان افلاطون و ارسطو، هنر باغسازي وجود داشت. اين باغ‌ها محل تجمع فلاسفه محسوب مي شد كه از آن جمله مي‌توان باغهاي آكادمي افلاطون و اپيكور را نام برد.


باغسازي بعد از اسكندر بزرگ اهميت يافت و با تسلط روميان بر يونانيان توسعه پيدا كرد. “يوناني‌ها بين سالهاي 600 قبل از ميلاد تا شروع دوران مسيحيت خدمات ارزنده اي به باغسازي جهان نموده اند. اولين باغ عمومي با پارك در يونان كهن احداث گرديد. اغلب اين پاركها محل تجعم فلاسفه و متفكرين و دانشجويان بود. هنر باغسازي كهن در اوايل دوران مسيحيت و امپراطوري روم به اوج خود رسيد. تأثيرات و سنت‌هاي كلاسيك سبك باغسازي يوناني در قرن بيستم نيز دنبال مي‌شود.”
1-1-4- روم ( از اواخر قرن چهارم قبل ازميلاد تا قرن پنجم بعد از ميلاد)


شبه جزيره “آپه نين”(Apenine) در مركز درياي مديترانه مهد دولت روم بود. هر چند كه اين سرزمين نيز مانند يونان، كوهستاني بوده ، اما وجود دره‌هاي وسيع ومناسب براي كشاورزي وخاك مستعد و سيماي توانمندتري از فعاليت كشاورزي وباغسازي آن در مقايسه با يونان عهد باستان ارائه مي‌كرد. بهره وري از طبيعت، سازماندهي سرزمين براي توليد، ساخت “ويلا- باغ” و توانائي تكنيكي و صحنه آرائي، در مجموع گرايش غالب روميان باستان در برخورد و ارتباط با طبيعت بشمار مي‌رفت.
ويژگي‌هاي اين رابطه به شرح زير قابل جمع‌بندي است:


در روم باستان طبيعتي مورد ستايش بود كه حضور انسان در آ‎ن حس مي‌شد.
زيبائي نيز در رابطه مستقيم با سودمندي قرارداشت و عملكرد زيبايي منظر با ارزش درآمد زائي آن مرتبط بود.
نوسازي در منظر طبيعي، با كاشت متقارن درختان و جستجوي فرم‌هاي هندسي براي المان‌هاي طبيعي همراه بود.
باغ‌هاي رومي مانند تابلوي طراحي شده‌اي بودند كه با مجسمه قهرمانان، فواره،استخر و معابد آراسته مي‌شد.
“ويلا- باغ” در اين دوره بعنوان مكاني براي تفريح واقامت اشراف در خارج از شهر فرم خاص منظر روميان را آشكار مي‌سازد.
توانائي تكنيكي وصحنه‌آرايي به وسيله المان‌هاي طبيعي و مصنوعي در اين باغ‌ها قابل توجه است. به نحوي كه طراحي فضاهاي داخلي به نوعي در فضاهاي باغ اجرا مي‌گرديد.


در “ويلا- باغ” ها عناصر معماري مثل آب، مجمسه و .. با گياهاني كه به ياري تكنيك Ars-Topiaria شكل مي‌يافتند، تركيب مي شدند. با استفاده از تكنيك Ars-Topiaria گياهان به صورت متنوعي هرس مي‌شدند و به اشكال مكعب، استوانه، كره و … در مي‌آمدند.
نمونه اين “ويلا- باغ” ها را مي‌توان “ويلا آدريانا” (Adriana) و در نزديكي رم در “تيولي” (Tivoli) نام برد كه مجموعه عظيمي است كه از منظر، معبد، بناي آكادمي، حمام ، استاديوم، آمفي تئاتر و كتابخانه، در ساخت اين مجموعه، الهام از شيوه‌هاي معماري مناطق مستعمره به چشم مي‌خورد. و نظام فضائي آن بر پايه سيستم محوري شكل گرفته بود.
1-2- باغسازي در قرون وسطي
1-2-1- باغهاي اروپا
با سقوط امپراطوري روم باغباني و باغسازي نيز مانند بيشتر هنرهاي ديگر افول كرد. در قرن ششم بعد از ميلاد مسيح راهبان در نقاط مختلف اروپا شروع به كشت و كار و باغباني نمودند. گلهائي مانند رز كه مسيحيان اوليه كشت آنها را گناه مي‌دانستند زينت بخش كليساها شد. راهبه‌ها نيز به كشت و پرورش گياهان داروئي و گلها و درختچه‌هاي زينتي پرداختند. به اين ترتيب به مدت دو قرن باغباني فقط در ديرها توسط راهب‌ها يا راهبه‌ها انجام مي‌گرفت.
در قرن نهم و دهم ميلادي به ديرها نيز توجهي نمي‌شد و دوباره هنر باغباني فراموش شد. در قرن يازدهم ميلادي نورمن هاي انگليسي به مذهب روي آوردند و ديرها دوباره رونق گرفت و در نتيجه باغباني مورد توجه قرار گرفت… در قرن هفدهم ميلادي هانري ششم پادشاه انگلستان ديرها را تعطيل نمود و به باغسازي ديرها نيز خاتمه داد.


1-2-2- باغهاي اسلامي در اسپانيا
در زماني كه اروپا تلاش مي‌كرد كه تمدن خود را كه با سقوط روم از دست رفته بود دوباره زنده كند، اسپانيايي‌ها تحت فرماندهي مورها زندگي آرام و غني را مي گذراندند. لذا در اين دوران باغهاي تفريحي و پرتجمل بسياري ساخته شد. تأثير اين سبك باغسازي هنوز در باغ الحمرا درگرانادا كه در قرن پنجم ميلادي ساخته شد به چشم مي‌خورد. اين قصر چهار باغچه دارد كه به سبك باغهاي شرقي بنا نهاده شده است. شكلهاي (2و3و7)
1-2-3- ايران ( از قرن پنجم پيش از ميلاد تا قرن هفتم بعد از ميلاد)


اين دوران با حكومت هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان برايران همراه است. و طي آن،مفاهيم “باغ - بهشت” و “باغ - شهر” رابطه بين طبيعت و ايرانيان باستان را تعيين مي‌كند. اين مفاهيم، نماد (سمبل) خنكي و حاصلخيزي به شمار مي‌رفتند و منشاء هستي و آفرينش و عامل تسلط بر دنياي بيروني محسوب مي شدند. در چنين نگرشي، بقاي شهر به وجود باغ بستگي داشت و شهر تا زماني مي‌توانست به هستي خود ادامه دهد كه در مدخل آن، باغ مستقر باشد ، چون مبناي اين اعتقاد، آب به عنوان منشاء حيات، توسط باغ از سينه خاك گرفته مي‌شد و در شهر پخش مي‌گرديد.


در مجموع، ويژگي‌هاي ارتباط ايرانيان با طبيعت و منظر به شرح زير قابل توصيف است:
در ايران باستان مانند تمدن بين‌النهرين، باغ تصويري از جهان جاودانه بود.
در باغ‌هاي ايران باستان، كشت درختان به صورت منظم بوده و درختان ميوه در كنار گياهان معطر قرار مي‌گرفته است.
رويهمرفته، منشاء اين نظم با سنن بابل و مصر پيوند داشت.


ترسيم هندسي باغهاي ايراني كه بوسيله ديوار محصور مي‌شد، يادآور باغهاي مصري بود.
نظم هندسي اين باغها از اصل تقارن پيروي مي‌كرد كه مفاهيم افسانه‌اي و عرفاني داشته است.
در دوران ساسانيان، باغها بنا به تصوري كه از آفرينش جهان وجود داشت، بوسيله دو محور عمود بر هم كه در وسط آن آبي وجود داشت. به چهار قسمت تقسيم مي شدند، كه در تقاطع اين محورها، كوشك قرار مي‌گرفت.


در تمدن ساسانيان، نظم هندسي باغ، ايده جهان را تداعي مي‌كرد و حفاظت از زمين و محيط مقدس شمرده مي‌شد.
باغ‌ها در مجموع، مكان‌هاي سحرآميزي بشمار مي‌رفتند كه هم شهر بودند و هم “باغ- بهشت” اين مكانها در عين حال، نماد‌(سمبل) خنكي، حاصلخيزي و توليد محسوب مي‌شدند.
“باغ- بهشت” ها نمايانگر يگانگي آسمان و زمين بودند و با ايجاد نظم در زمين، نظم خدائي جستجو مي شد.
انتقال آب به داخل باغ، زندگي بخشيدن به آن، محدود ساختن آن در ميان ديوارها و … نوعي ايجاد نظم شناخت مي‌شد كه محيط باغ را از آشفتگي بيروني (طبيعي) جدا مي‌ساخت.


1-2-4- قرون مياني ( از قرن پنجم تا قرن پانزدهم ميلادي)
در اين دوره ، تمايز بين فرهنگ غرب و شرق آشكار شد و در غرب، ترس از طبيعت و دنياي بيروني شكل گرفت. از اين رو، معماري شهرها به درون حصارها در منظر طبيعي پناه برد و طبيعت ايده آل تنها در تصاوير و آفرينش هنري تجلي يافت.
ويژگي‌هاي اين دوره از ديد منظرسازي به شرح زير قابل توجه است:
1-2-5- از قرن پنجم تا يازدهم:


در نتيجه جنگ‌ها و گرايش به ايزوله شدن درنقاط جمعيتي بسته و محدود، منظر دوران روم باستان از بين رفت و نابود شد.
سيستم‌آبياري رها شد و بدون استفاده ماند.
زمين‌هاي باير افزايش يافت.
جاده‌ها به تدريج خراب شدند.
1-2-6- از قرن يازدهم به بعد:
شهرها مجددا شكل گرفتند.


صنايع توسعه يافتند و صنف‌هاي متعدد به فعاليت پرداختند.
در اين دوره نوعي بي اعتمادي نسبت به دنياي غيرقابل كنترل (طبيعت) بوجود آمد.
ضرورت دفاع از فضاهاي باز محل زيست به وسيله معماري حصارها مطرح شد.
نقاط جمعيتي روي بلندي ها متمركز شدند.


منظر اين دوره با معماري قلعه و سيستم‌هاي دفاعي قابل تعريف است.
صومعه و دير، بناهائي بودند كه به منظر اين دوره، حالت ويژه‌اي بخشيدند و بصورت ارگانيزمي مستقل، در منظر طبيعي جاي گرفتند.
باغ‌ها در يك فضاي بسته دروني همراه با قطعات كشاورزي بوجود آمدند كه در آن ها گياهان درماني و معطر همراه با درختان ميوه كاشته مي شد. به اين ترتيب، مينياتوري از منظر كشاورزي در بين حصارها شكل گرفت.
در تصاوير اين دوره، باغ به عنوان مكاني لذتبخش، فضائي براي خوشي و سلامتي و تصوري از جهان خيالي مطرح است.

1-2-7- باغ‌هاي اندروني خلفاي بني‌اميه در اندلس ( از قرن هشتم تا قرن پانزدهم ميلادي)
باغهاي اندورني در اندلس، بعد از تسخير اسپانيا در سال 750 ميلادي توسط بني اميه ساخته شدند كه نمودي از آميختگي‌ فرهنگ باغسازي روميان و ايرانيان (دوره ساساني) با تمدن اسلامي بودند و به صورت “كاخ باغ- تراس باغ” تجلي داشتند.
در مجموع، بايد توجه كرد كه در اين دوره، اسپانيا از نظر فرهنگي پلي بود بين شرق و غرب و ويژگي‌هاي عام آن در ارتباط با طبيعت و منظر به شرح زير قابل جمع‌بندي است:


در باغسازي اين دوره، دو گرايش عمده غالب بود:
1- شيوه باغسازي قرن مياني اروپا.
2- شيوه باغسازي دوره باستاني ايران، روم و بيزانس.


در تركيب فضائي باغها، عمدتاً از سنت رومي و شكل پاسيوهاي مغربي استفاده به عمل مي‌آمد و كاخ، از يك سري پاسيو( مانند Peristyle رومي ) تشكيل مي‌شد.
موضوع اين باغها از سنت اسلامي و جنبه‌هاي عرفاني پيروي مي‌كرد و باغ را به عنوان مكاني فرحبخش، آرامبخش و سلامتزا و انگاره اي از جهان خيالي نشان مي‌داد.
نمونه مشخص باغهاي اندروني خلفاي بني اميه در اسپانيا، دو مجموعة الحمرا و جنته العارفيه بودند كه در قرن سيزدهم روي دو تپه موازي مشرف به شهر گرنادا(قرنطينه) ساخته شده اند.


اين “كاخ-باغ” از عناصري به شرح زير تشكيل مي‌شدند:
الف- داراي ابعاد كوچك بودند.
ب- آب به صورت آرام در كانال يا استخر و يا به صورت فواره، مثل پاسيوي شيرها كه به چهار قسمت تقسيم مي‌شد و در مركز آن، فواره معروف به 12 شير قرار داشت.
ج – تعبيه قابهاي پنجره مانند در ديوارها كه از طريق آن چشم‌انداز فضاي بيروني قابل مشاهده بود.
د- بهره‌گيري از كاشي هاي رنگين براي پوشش ديوارها و كف‌ها بجاي گياهان پوششي.
ه- پاسيو اتاق‌هايي بودند كه اطراف آن بوسيله ديوارها محاصره مي‌شد، اما سقف آنرا آسمان تشكيل مي‌داد.
در هر پاسيويي به خاطر ارزش گذاري به ويژگي فردي هر گياهي، تنها يك گونه در كنار هم گذاشته مي‌شد، مثلاً مورد در يك پاسيو نارنج در پاسيوي ديگري كه “پاسيوي مورد” و «پاسيوي نارنجستان» ناميده مي‌شدند.
1-3- باغسازي بعد از قرون وسطي


1-3-1- دوران انسانگرائي ( از قرن پانزدهم تا اواخر قرن شانزدهم )
دوران انسانگرائي با جنبش شكاف در نظم و ارزش هاي قرن مياني با شاخص‌ عمده تفسير طبيعت و كنترل آن بوسيله منطق و شكل گيري “ويلا- باغ- منظر”، از قرن پانزدهم در فلورانس آغاز شد و با برخورداري از ويژگي‌هاي زير راه تكامل پيمود:


• احياء دوران باستان و فراگيري روش طراحي معماري و باغسازي دوران كهن، از ويژگي‌هاي عمده دوره انسانگرائي محسوب مي‌شود و در تركيب معماري و طبيعت اين دوره، صحنه آرائي باغ دوران باستان ( استفاده از تراس‌بندي‌ها، پله‌ها، آب نماها، مجسمه ها و بهره‌گيري از تكنيك Ars-To piaria مورد تقليد و الهام طراحان
• ابداع تكنولوژي و منسوخ شدن سيستم تعاوني‌ها، تقسيم كار اجتماعي را با دگرگوني‌هاي نويني همراه ساخت و معمار به عنوان طراح پذيرفته شد.
• وحدت فضا بوسيله پرسپكتيو با تعيين يك نقطه گريز مركزي شكل گرفت. به اين طريق، جلوه‌هاي گوناگون فضا دسته‌بندي گرديد و در يك سيستم منطقي و عقلاني نظم داده شد.


• اين سده‌ها، دوره گذر از فضاي تجربي قرن مياني به فضائي كه منطق بر آن حاكم است نيز شناخته شده است.
• در اين دوران، آثار هنري كاربرد بيشتري براي نمايش انديشه انسان پيدا مي‌كند و به عنوان كليدي براي درك جامعه، طبيعت تاريخ، و انسان بكار گرفته مي‌شود. حضور منظره در آثار نقاشي به صورت توجه به طبيعت تجلي مي‌يابد كه نمونه آن را مي‌توان در تابلوهاي رافائل، لئوناردو داوينچي و بوتيچلي مشاهده كرد.
• مفهوم منظر زيبا سبب به وجود آمدن “ويلا- باغ- منظر” شد كه ضرورت استقرار بنا به سوي محيط اطراف را مطرح ساخت.
• شكل هندسي اين باغ‌ها، ايده حاكميت بر طبيعت و كنترل آن از طريق منطق را تداعي مي‌كند.


• در اين دوران، باغ مكاني بود براي برخورد انسان با طبيعت ورابطه با طبيعت، مفهوم تغيير آن را داشت نه تسخير آن را كه در باغهاي فرانسوي مدنظر قرار گرفته بود.
• منظر كشاورزي با تسخير فضاهاي قابل كشت، خشك كردن باتلاق ها، ساماندهي سيستم هيدروليك و پيشرفت تكنيك كشاورزي ابعاد نويني يافت و به قطعات منظوم و بزرگي براي توليد تبديل شد و ساماندهي آن از طريق تراس بندي در دامنه تپه ها انجام پذيرفت.
• تفكر علمي در زمينه گياه شناسي، موجب به وجود آمدن نخستين باغ هاي گياه شناسي در پادوا (سال 1545 /م) و رو (سال 1566/م) گرديد.
• در اين دوران، ويلاها در دوران مناظر طبيعي و كشاورزي جاي گرفتند. از معروف ترين ويلاهاي اين دوران مي‎توان ويلامديسي، ويلا پالاديو، ويلا ماداما، ويلا لانته و … را نام برد.


1-3-2- نمونه هاي ويلا- باغ- منظر
ويلا مديسي (Medici) در سال 1458 توسط ميكلوتسو (Michelozzo) در دامنه تپه اطراف فلورانس واقع در Fiesole ساخته شد. ساخت اين ويلا نخستين اقدام براي ايجاد پيوند بين بنا و محيط اطراف آن محسوب مي‎شود. اين ويلا مانند ساير باغ هاي اين دوره، تصويري از ويژگي هاي منظر كشاورزي است كه در آن تراس بندي و كاشت گياهان به صورت خطي و تصويري از ويژگيهاي منظر كشاورزي است كه در آن تراس بندي و كاشت گياهان بصورت خطي و توده اي مشاهده مي‎شود.


ويلاهاي پالاديو (Palladio) در سال 1500 در استان ونتو (Veneto) در مركز منظرهاي كشاورزي به عنوان نقاط عطف اين منظرها استقرار يافتند. در اين ويلاها، حجم هاي معماري، نقش نظم دهنده “ويلا- باغ” ها، گذر از معماري به فضاي كشاورزي به طور تدريجي انجام مي گرفت و معماري كلاسيك آن ، عنصر سازمان دهندة منظر شناخته مي شد. ويلا ماداما (Madama) در سال 1519 توسط رافائل در داخل جنگل و كنار رودخانه Tevere طراحي شد. سازماندهي محوري اين ويلا با حجم هاي معماري انجام شده بود كه فضاي بناهاي دوران باستان را تداعي مي كرد. در اين ويلا، گياه و زمين به مثابه مصالح ساختماني طراحي شده و تركيب آن، مجسمه ها و عنا

صر معماري، فضاي نمايشي و باشكوهي را ايجاد كرده است. درختان در اين ويلا به صورت خطي و توده اي كاشته شده و به فرم منظم هندسي هرس شده اند.
ويلا لانته (Lante) در سال 1564 بوسيله معمار بزرگ قرن شانزدهم “وينولو” (Vignolo) در بانايا (Bagnaia) احداث شده، آب و حركت آن در امتداد محور باغ، موضوع اصلي اين “ويلا- باغ- منظر” را تشكيل مي داد. بدين معني كه حركت آب از درون يك غار جنگلي واقع در قسمت فوقاني به صورت طبيعي شروع مي شد و پس از عبور از تراس ها به تدريج حالت پيچيده تري مي گرفت و در فواره ها و كانال ها جريان مي يافت تا سرانجام در پائين ترين سطح باغ به فضاي طراحي شدة متشكل از پارترهاي منظم وارد مي گشت و به صورت ساكن در آبنمايي آراسته به مجسمه هاي متعدد ظاهر مي شد.
ويلا دسته (D'Este) در سال 1550 توسط پيروليگوريو (Piero- Ligorio) در تيولي (Tivoli) نزديكي رم طراحي شده، طرح آن كاملاً بصورت محوري تنظيم شده بود و از دو محور پرسپكتيو تشكيل مي شد كه يكي به طرف ويلا و ديگري به طرف محيط پيرامون امتداد مي يافت. از ويژگي هاي عمده اين ويلا- باغ مي‎توان صحنه آرايي آن را با آب نام برد.


علاوه بر اين، تمامي ويژگي باغهاي اين دوره، در “ويلا دسته” با ابعاد نمودي زير تجلي يافته است:
1- درختكاري منظم در امتداد خيابان با سروهاي بلند.
2- معبرهاي سرپوشيده با گياهان.
3- تراس بندي همراه با مجسمه ها.
4- پله ها و رامپ هايي كه تراس ها را به يكديگر متصل مي ساختند.
1-3-3- دوره باروك (قرن هفدهم)


دوره باروك با درك نوين مفهوم فضا و رواج نقاشي منظر همراه بود. باغ هاي اين دوره با توجه به شكل گيري اشرافيت جديد به صورت “ويلا- پارك” تجلي يافته است. ويژگي هاي عام اين دوره، بشرح زير قابل جمع بندي است.
1- در هنر و معماري اين دوره، توجه به پرسپكتيوهاي با نظم گريز در بينهايت جايگزين فضاهاي با پرسپكتيو مركزي و محدود دوره رنسانس (قرن پانزدهم) مي‎شود. به نحوي كه پويايي مفهوم فضاي بينهايت، ويژگي عمدة هنر و معماري اين دوره را بيان مي دارد.


2- اين مفهوم از درك مفاهيم نوين جهان ناشي مي‎شود كه به دنبال كشفيات گاليله و كوپرنيك، مفهوم خورشيد مداري جايگزين مفهوم زمين مداري گرديد. برمبناي اين نگرش، جهان فاقد مركزيت است و از يك سري بخشهاي هموژن و متعادل تشكيل شده است. اين نگرش، هر چند كه جهان را بي نهايت مي داند، اما هماهنگي و يكپارچگي براي آن قائل است و آن را داراي سيستمي مي داند كه از قسمتهاي به هم پيوسته تشكيل شده و بر پايه وحدت سازمان يافته است.
3- آثار دوره باروك از فضاهاي نمايشي با پرسپكتيو نامحدود تشكيل شده و تركيبي از فضاهاي متضاد ايستا و پويا را ارائه مي دهند كه نمود آن در طراحي “ويلا- پارك” هاي اين دوره در ايتاليا و بخصوص فرانسه بازتاب يافته است.


4- در نقاشي هاي منظر اين دوره محيط فيزيكي طبيعت با مونومان هاي باستاني مثل معابد يا خرابه هاي روم باستان تركيب شده كه آثار “لورن” (Lorraine) و “پوسن” (Poussin) دو نقاش فرانسوي نمونه اي از آن را آشكار مي سازد.
5- در مجموع، اكثر هنرمندان اين دوره از منظر به عنوان پس زمينه اي براي بيان موضوع اصلي آثارشان كه عمدتاً بناهاي باستاني، افسانه اي و يا اساطيري بود، استفاده مي كردند و به واقع، منظر زمينه اي براي نگاه نوستالوژيك به تمدن گذشته بود كه آثار نقاشاني چون “بروگل” (Brugel) “كاراچي” (Carracci) و “دومنيگنيو” (Domenichino) معرف اين نوع نگرش اند.


6- در اين دوره نخستين مدارك تصويري به صورت نقشه هاي توپوگرافي و كاراستر تهيه شده كه اطلاعات وسيعي در مورد سازماندهي سيستم كشاورزي، نوع كشت، تجهيزات و تاسيسات و ساير اطلاعات در خصوص دخل و تصرف در پهنه طبيعت را ارائه مي دهند.
7- سبك باروك، معماري رسمي شهر رم به عنوان مركز قدرت كليساي كاتوليك شناخته شده و در اين شهر معماري باروك به اوج تكامل خود رسيده است.
8- در دوره باروك، مفهوم فضاي بينهايت، به خدمت خلاقيت هنرمندان در عرصه نقاشي، معماري و معماري بنظر درآمده است.
9- در اين دوره، اشرافيت جديد، پاپ ها و كاردينال ها، استفاده از ويلا در مناطق ييلاقي خارج از شهر رم را رواج دادند كه به “ويلا- پارك” معروفند. اين ويلاها فضاهاي مستقلي در منظر بودند و جدا از مزارع كشاورزي ساخته مي شدند.
1-3-4- نمونه هاي “ويلا- پارك”


• ويلا آلدو برانديني (Aldobrandini) در سال 1598 در فراسكاتي (Frascati) نزديك شهر رم ساخته شد و طراحان آن “دلاپورتا” (Della Porta) “مادرنا” (Maderna) و “فونتانا” (Fontana) بودند. صحنه آرايي اين ويلا حول يك محور اصلي سازمان يافته است و منظر طبيعي به طور هماهنگي با منظر معماري در آن تركيب شده است.
• فضاهاي متضاد به نحوي در كنار يكديگر قرار گرفته اند كه هر كدام بدون ديگري، ناقص جلوه مي نمايد.
ويلا گامرايا (Garzoni) در سال 1650 در “لوكا”‌ احداث شده است. در اين ويلا فضاي نماشي دوره باروك به حد كمال خود رسيده و باغ به صورت يك صحنه تئاتر متجلي شده است. سه تراس اين ويلا حول يك محور طولي نظم يافته و عناصر معماري و نظم آن در قسمت فوقاني در جنگل هاي انبوه ناپديد شده است.
1-3-5- نقش فرانسه در تكامل طراحي منظر قرن هفدهم


قرن شانزدهم در فرانسه، دوران گذر از معماري شيوه گوتيك به معماري شيوه رنسانس شناخته مي‎شود. در اين قرن هنوز شهرها درون قلعه ها، صومعه ها و قصرها كه عناصر اصلي منظر محسوب مي شدند، محصور بودند.
قصرها به عنوان اقامتگاه شاهان و اشراف، با فضاهاي مونومانتال و ساختاري نظامي، برج هاي كنج و شيرواني حياط دروني و خندق هاي پيرامون، زندگي شاهان و اشراف را در درون خود محصور مي ساخت و فضاي آن را از فضاهاي بيروني كاملاً جدا مي كرد.
در اواسط قرن شانزدهم كه شيوه رنسانس در فرانسه به حاكميت بر طبيعت و تسخير آن رواج معماري “شهر- كاخ- پارك- منظر” است. دگرگوني بيشتري در ساخت و طراحي قصرها و فضاهاي پيراموني آن ايجاد گرديد كه ويژگي هاي آن را به شرح زير مي‎توان مدنظر قرار داد:
• در مجموع، معماري منظر محل اقامتگاه شاهان و اشراف فرانسه در اين دوره به حد كمال خود رسيد و در اواخر قرن هفدهم به صورت الگوي منظرسازي اسير كشورهاي اروپايي درآمد.


• در اين دوره، ايجاد شكلهاي منظم هندسي متقارن با خطوط مستقيم كه منجر به تشكيل پرسپكتيو با نقطه گرير در بينهايت مي شد، از اصول اوليه طراحي منظر محسوب مي شد و در واقع، تلاش طراحان بر نظم دادن به طبيعت بي نظم و شكل بخشيدن به آن در اشكال منظم و خطوط صاف متكي بود.
• فرم معماري منظر در اين دوره، شهر را نيز تحت تأثير قرار داد بطوريكه طراحي اقامتگاه ريشليو (Richelieu) در جنوب فرانسه كه در سال 1635 توسط لومرسيه (Lemercier) انجام گرفته است، از مجموعة بزرگي تشكيل شده كه شامل شهر، ميدان، قصر، پارك مي‎شود. اين مجموعه، بعنوان الگوي مشخص شيوه جديد، معماري منظر را تعيين كرد و در طراحي آن، محورها به عنوان اساس معماري منظر شناخته شدند.
• معروف ترين معماران منظر اين دوره در فرانسه، لونرتر (Lu Notre) ، لوو (Le Veau) و مانسار (Mansart) بودند كه نشانه ها و علائم معماري منظر را به كمال خود رساندند.


• دو مجموعة “و- لو- ويكونت” (Vaux- Le-Viconte) و “ورساي” (Versaille شكلهاي (4 و 5 و 6) از آثار “لونوتر” به عنوان شاهكار معماري منظر اين دوره شناخته شده كه اهم ويژگي آنها در اينجا مورد بررسي قرار مي‎گيرد.
1-3-6- مجموعه “و- لو- ويكونت”


اين مجموعه، در سال 1661 براي فوكه (Fouquet) وزير دارائي وقت طراحي شد. و از آنجا كه به عنوان مكاني براي رفت و آمد گروه كثيري از درباريان در نظر گرفته شده بود، طرح آن بصورت صحنه اي براي نمايش و تشريفات تهيه شده است. اين مجموعه، از يك محور اصلي طولي و چندين محور عرضي تشكيل شده كه باغ را به تراس هاي مختلف تقسيم مي‌كنند.


• آب رودخانه و شيب زمين، دو تم (موضوع) اصلي اين مجموعه را تشكيل مي دهند.
• لونوتر در طراحي اين مجموعه، عناصر متضاد را با مهارت به كار گرفته و بي آنكه دوگانگي فضاها و عناصر به ناهمگوني آن منجر شود. به صورت عامل جذابيت تبديل شده است. در اين زمينه، مي‎توان به تركيب فضاي باز مركزي- كه از پارترها و چمن و آب سازمان يافته است. با فضاهاي مسدود جنگل هاي اطراف باغ اشاره كرد كه به عنوان دو نماد متضاد روشنايي و تاريكي در كنار هم قرار گرفته اند و بدين ترتيب، جذابيت فضاي باز مركزي را فزوني بخشيده اند.
در طرح اين مجموعه، درخت هاي انبوه بدنه هاي پيراموني، بر زاويه ديد بي نهايت در محور مركزي تأكيد دارند. محور مركزي داراي نقطه اوجي است كه فراسوي آن، چشم را به سمت افق هدايت مي‌كند.


1-3-7- مجموعه “ورساي”
اين مجموعه به عنوان اقامتگاه “لوئي چهاردهم” در سال 1674 ميلادي به صورت “شهر- قصر- پارك” طراحي شده است و بيانگر تكامل شيوه طراحي منظر “لونوتر” است.
• قطب اصلي اين مجموعه را قصر دربار تشكيل مي‎دهد كه محوطه را به دو بخش تقسيم مي‌كند. در يك سوي آن شهر با شبكه شطرنجي واقع شده و در سوي ديگر پارك قرار گرفته كه حول يك محور مركزي با پرسپكتيو غيرمحدود سازمان يافته است.
• طرح عظيم اين مجموعه، تبديل به الگويي براي توسعه شهرها در طبيعت گرديد و اصول طراحي “لونوتر” را طي سده هاي 18 و 19 در تمامي كشورهاي اروپايي اشاعه كرد.


• اين شيوه طراحي، بيان كاملي از تسلط انسان بر طبيعت است. در پرسپكتيو آن ، انتخاب نقطه گريز در بينهايت، امكان انعكاس بينهايت در واقعيت را فراهم مي ساخت. همچنين اجازه مي داد كه توانايي كنترل و حاكميت انسان بر واقعيت خارجي و فيزيكي نشان داده شود و ادعاي بازآفريني طبيعت نوين از سوي او را تحقق بخشد و به اين ترتيب، فضاي خالي و جاودانگي بينهايت را به نمايش بگذارد.
اين مجموعه، داراي پلان باز و منضبطي است كه با منظر حاكميت دارد. گذرهاي آن وسيع و آراسته با آبنماها و مجسمه ها طراحي شده و در اطراف، درختان به صورت توده اي جاي گرفته اند كه فرم فردي درخت را نفي مي‌كنند. شكلهاي (4 و 5 و 6 و 10 و 11).
1-3-8- عصر روشنگري (قرن هجدهم)


قرن هيجدهم، دوران دگرگوني هاي عظيم اجتماعي- سياسي (مثل انقلاب كبير فرانسه در سال 1789)، پيشرفت هاي تكنيكي، تاريخ گرائي و باستان شناسي، اعتقاد نامحدود به علم و دانش و ترويج فرهنگ و آموزش عمومي شناخته مي‎شود. اين قرن، معماري كلاسيك را جايگزين معماري نمايشي دوره باروك مي سازد.
فضاهاي نوين شهري مثل ميدان، بلوار و … در كنار باغهاي عمومي و گردشگاه ها شكل مي‎گيرد. المان گياهي وارد فضاهاي شهري مي‎شود. علم گياه شناسي تكامل مي يابد و باغهاي گياه شناسي احداث مي گردد و “ويلا- پارك- منظر” شاخص منظره سازي اين دوره شناخته مي‎شود.
ويژگي هاي منظر در اين دوره را به شرح زير مي‎توان برشمرد:


• اصول طراحي “لونوتر” (Le Notre) كه بر استفادة ماهرانه از محور، تقارن، پرسپكتيو نامحدود، تركيب تضادها و كنترل زواياي ديد تأكيد دارد، با ديدگاه هاي منطق گرايي اين دوره انطباق داشت و به همين دليل، اين اصول بر طراحي فضاهاي شهري اين دوره مثل ميدان، خيابان، گردشگاه ها و … تأثير چشمگيري نهاد. اين تأثير در مرحله اول در چهارچوب ايجاد فضاهاي نمايشي و صحنه آرايي شهرها و در مرحله بعد، به منظور عملكرد بهداشتي و تفريحي آشكار گرديد.


• انتشار كتاب “اي- جي. دزاليه” (A-J.Dezallier) تحت عنوان “نقد و عمل باغسازي” تأثير بسزايي در طراحي منظر بجاي نهاد. علاوه بر آن رساله هاي مختلفي در زمينه باغسازي و چگونگي اشاعه آن در بافت فضاهاي شهري نوشته شد از آن جمله رساله “وينچنسو مارولي” (Vincenzo Marulli) را مي‎توان نام برد.
• فرانسه و انگلستان از جمله نخستين كشورهايي بودند كه در قرن هيجدهم به دخل و تصرف در شهر و بازسازي آن پرداختند.


• در اين دوره، احداث ميادين شهري با عنوان "Palace Royale" در شهرهاي فرانسه شكل گرفت كه با بدنه هاي همگون، قدرت تجاري و اداري شهرهاي در حال توسعه را به نمايش مي گذاشت. از جمله مي‎توان از طراحي ميدان (Palace Royale) شهر نانسي (Nancy) اسم برد كه بافت شهر قديمي را به بخش توسعه يافته آن متصل مي كرد.


• براي صحنه آرايي فضاهاي شهري، از اين دوره استفاده از المان گياهي رواج يافت. خيابان هاي مشجر در شهرها احداث گرديد و خيابانها به مكان هاي استراحت و تفريح تبديل شد.
• اصول معماري منظر در نوسازي و طراحي شهرها مؤثر افتاده به گونه بارزي در طراحي شهرهاي انگلستان، مثل شهرهاي “بت” (Bath) و “ادينبوگ” (Edinburg) مورد استفاده قرار گرفت كه به صورت ميدان هاي مشجر و خيابان هاي مشجر با پرسپكتيو نامحدود آشكار گرديد.
• در ايتاليا گردشگاه هاي شهري، كنار رودخانه ها و دريا به صورت بلوارهاي مشجر با پرسپكتيو نقطه گريز در بي نهايت طراحي شدند كه نمونه آن “ويلا جوليا” بود.
• ويلا جوليا (Villa Giulia) در پالرمور (Palermo) واقع در جنوب ايتاليا كنار دريا به صورت يك باغ و گردشگاه عمومي طراحي شد. اين “ويلا- پارك- منظر” بازتابي از انديشه منطق گرايي قرن هجدهم است كه به صورت يك سالن اجتماعات طراحي شده است. پلان آن داراي شكل مربع است كه به وسيله محورهاي شعاعي تقسيم شده است. اين محورها از ورودي ويلا آغاز مي‎شوند و در مركز باغ هم به هم مي رسند.


• در پادووا (Padova) ، “ميدان- باغ” در قسمت جنوبي شهر طراحي و احداث شد. اين ميدان به صورت جزيره اي با شكل بيضي طراحي شده كه به وسيله كانال آب محاصره شده است. در مجموع، طرح اين “ميدان- باغ” نمادي از پيوند فضاهاي منظم هندسي با جلوه هاي طبيعي است.
• در آلمان، علاوه بر طرح اقامتگاه پرنس ها و اشراف طراحي شهر- پارك ها نيز مثل كارلسروهه (Karlsruhe) تحت تأثير اصول منظرسازي لونوتر قرار گرفت، ساختار هندسي شهر در رابطه با قصر طراحي شده است چنانكه در اين شهر- پارك پلان مدور حدودي شهر 36 گذرگه به طور شعاعي در مركز شهر به هم مي رسند، تقليدي از اصول طراحي لونوتر را نشان مي‎دهد. در اين مكان (مركز شهر) قصر پرنس طراحي شده هك شهر و طبيعت را به هم مرتبط مي سازد و سه چهارم شهر از پارك تشكيل شده است.


• در اين دوره،‌ باغهاي گياه شناسي به منظور شناخت گياهان به مثابه موزه ها در كنار دانشگاه ها و نهادهاي فرهنگي شكل گرفت. پلان اين باغها اكثراً به صورت مستطيل- مربع و يا گرد طراحي مي شد كه از قطعات منظمي تشكيل مي يافت و هر قطعه اي، به كاشت يك گونه گياه اختصاص داده مي شد.
• نمونه گياهان مختلف در اين باغها، تصويري از جهان را تداعي مي كرد.
باغ معروف گياه شناسي “كيو” (Kew) در لندن به صورت منظر طبيعي طراحي شده بود.
1-3-9- باغ هاي منظره اي در انگلستان (قرن هجدهم)


گرايش غيرفرمال باغهاي منظره اي انگلستان در قرن هجدهم، بازتابي است از شكل گيري نگرش هاي “رمانتيسيسم” (Romanticis) و “ناتوراليسم” (Naturalism). در اين دوره، در عين حال نوساني است بين جنبش رومانيسيسم و كلاسيسيم و علاوه بر آن عوامل ديگري كه به طور عمده در شكل گيري منظر اين دوره، تأثير نهاد، عبارت بودند از “تفكر فلاسفه و شعراي رمانتيك آلماني و فرانسوي”، “جنبش نوين نقاشي انگلستان مرسوم به پررافائليسم، “الهام از نقاشي منظر نقاشان فرانسوي قرن هفدهم”، “نفوذ فرهنگ باغسازي شرقي بخصوص باغهاي چيني” و …


ويژگي رمانتيسيسم در باغسازي انگلستان از قرن هجدهم شكل گرفت و تداوم آن موجب اشاعه اين نگرش در باغسازي ساير كشورهاي اروپايي در قرن نوزدهم گرديد.
برمبناي اين نگرش، منطق گرايي و ارزش هاي دوره روشنگرايي منسوخ شناخته شد و شور، احساس، عواطف فردي و تخيل گرايي جايگزين ملاك هاي كلاسيسم گرديد. از اين روست كه هنرمندان رمانتيك در آثار خود به انعكاس موضوعات مهيج، احساساتي و افسانه اي و خيالي پرداختند. فرم را به مثابه بازتاب بيان فردي و دروني كه دنياي بيروني را متعادل مي سازد، پنداشتند و تمامي قوانين و محدوديت ها رابه خاطر آزادي فردي، مردود اعلام كردند.
رمانتيسيسم در اوج تكامل فرد در قرن نوزدهم در هر زمينه اي نگرش روشنگرايي قرن هجدهم را منسوج دانست و در برخورد با كلاسيسيم، ملاك هاي خود را به شرح زير تعيين نمود:


• مذهب مسيحيت در مقابل بي مذهبي
• وطن در مقابل امپراتوري
• احساسات فردي در مقابل منطق جهان شمولي
• تاريخ به مثابه تجربه گذشته در مقابل تاريخ به مثابه الگو
• هويت فرهنگي، جغرافيايي، تاريخي، مذهبي و زبان در مقابل جامعه به مثابه مفهوم


به اين ترتيب، جنبش رمانتيسيسم به رد تمامي ارزشهاي مطلق پرداخت و گذشته را به سان گذشته مورد توجه قرار داد و از آنجا كه شناخت جهان، ديگر در پرتو خرد معقول نبود، بلكه جهان به مثابه مجموعه نيروهاي مؤثر بر فرد تلقي شد. لذا اين جنبش توجه به گرايش به هنر قرون وسطي را در محور توجهات خود قرار داد.
در قرن هجدهم، شعر و ادبيات به ستايش زيبايي روستايي و طبيعت بكر پرداخت و تقدير از طبيعت و زيبايي هاي آن در آثار هنري رواج پيدا كرد.
متفكرين اين دوره، تقليد از طبيعت و هويت بخشيدن به مكان هاي زيستي با مناظر طبيعي را تشويق كردند.
ژان ژاك روسو فيلسوف و متفكر معروف قرن هجدهم، انديشه ضرورت بازگشت به طبيعت را اشاعه مي داد و معتقد بود كه در طبيعت، تصوير تمثيلي آزادي انسان وجود دارد.


باغسازي در اين دوره، بين تعميق در قوانين طبيعي و ستايش زيبايي و تقدير طبيعت به مثابه يك شاهكار هنري در نوسان بود.
مجموعاً دو عامل عمده نيز در باغسازي اين دوره نقش بسزايي داشت. يكي تأثير نفوذ فرهنگ باغسازي كشورهاي شرقي بخصوص چين و ديگري، الهام از نقاشي منظر نقاشان فرانسوي قرن هفدهم، بخصوص لورن و پوسن بود. از اينرو، شمه اي از ويژگي اين دو عامل در اينجا بيان مي‎شود.
1-3-10- فرهنگ باغ سازي چين


شناخت شرق و بخصوص چين و مبادلات تجاري و فرهنگي بين اين كشور با انگلستان، نشر مدارك تصويري و نوشتاري در مورد هنر و باغهاي چيني در كشورهاي اروپايي را به طور وسيعي فراهم آورد. به اين ترتيب، زيبايي ايده آل باغهاي چيني و تضاد آن با باغهاي فرانسوي، مورد توجه طراحان منظر انگليسي قرار گرفت. حتي بسياري از متفكرين انگليسي نيز به طرفداري از شيوه و فرم طراحي باغهاي چيني پرداختند. از جمله ويليام تمپل (William Temple) اديب مشهور انگليسي، بعد از سفر خود به چين در اواخر قرن هفدهم، يكي از طرفداران و مروجين كامل احداث باغهاي چيني كشورهاي اروپايي شناخته شد.


نفوذ فرهنگ باغسازي چيني به انگلستان، موجب ايجاد مخالفت گسترده معماران و نويسندگان معروف اين دوره با هرس درختان، خلق فرمهاي هندسي در طبيعت گرديد. آنان با اين مخالفت، به حفظ و اشاعه فرمهاي طبيعي و آفرينش خطوط مارپيچ تأكيد كردند و به اين ترتيب، ايده هاي نوين طبيعت گرايي در باغسازي را رواج دادند. از شناخته شده ترين اين افراد مي‎تواند اديسون (Addison) ، ريشارد (Richard)، استل (Stelle) و ويليام شامبرز (William Chambers) را نام برد. با اشاعه ديدگاه هاي اين افراد به تدريج استفاده از فرم هندسي باغهاي كلاسيك و منظر سازي فرانسوي در انگلستان مردود شناخته شد.
برخي از نكات ممتاز باغسازي چيني عبارتند از:


1- تركيب آبنماها با خشكي 2- تمركز در جزئيات و ريزه كاريها 3- اعوجاج مسيرها 4- استفاده از ساختمانهاي شاخص در زمين مثل كوشكها 5- استقرار دادن مكانهاي منظره‌اي در داخل طرح كلي باغ 6- بكار بردن باغ براي عملكردهاي متعدد
7- گوناگوني در چشم اندازهاي طبيعي 8- توانايي تحريك و تهيج
1-3-11- جايگاه نقاشي منظر فرانسه در باغسازي انگلستان


اين شيوه نقاشي، عمدتاً با نام دو نقاش فرانسوي يعني كلود لورن (Claude Lorraine) و نيكولاپوسن (Nicola Poussin) همراه است. در آثار آنها زيبايي از مناظر كلاسك، سمبليك، طبيعت بكر و مناظر خيالي همراه با خاطراتي از افسانه ها و وقايع آركاديا (منطقه اي در يونان باستان كه در آن جز خوشي و شادي چيز ديگري نبود)، بصورت آرماني بازتاب داشت.


در تابلوهاي پوسن عشق به طبيعت و بدبيني به اجتماع انعكاس داشت و مناظر او اكثراً از سطوح درهم بافته اي تشكيل شده بد و عناصر آن را ساختمان معابد، برجها، آسمان آرام و نور يكنواخت بوجود مي‎آورد.


لورن نيز جنبه هاي شاعرانه و روستايي منظر را در آثارش مورد توجه قرار مي داد. هدف او نيز ضمن به تصوير كشيدن حالت شاعرانه منظر روستايي، يادآوري عظمت و زيبايي هاي دوران باستان بود. در آثار او زيبايي آسمان پهناور و لبريز از نور زرين بامدادي يا شامگاهي در فضايي مه آلود بازتاب دارد.
به اين ترتيب، در انگلستان، سرزميني كه به دليل برخورداري از تپه هاي با شيب ملايم، مناظر باز و كمبود جنگل، سيماي متفاوتي از فرانسه داشت، احداث باغهاي منظره اي رواج يافت.


هر كدام از اين باغهاي منظره اي، به تبع آثار نقاشي لورن و پوسن يك منظر طبيعي آرماني محسوب مي شد كه از طريق آميزش معماري كلاسيك پالاديو و منظر روستايي و طبيعي احداث گرديد.
در اين باغ ها مورفولوژي زمين، آب، درخت و معماري مثل يك تابلو نقاشي با يكديگر تركيب مي شدند و بدين ترتيب، تعادل و تركيب نقاشي گونه منظر جايگزين اصل تقارن رياضي باغ ها مي شد.
مفهوم فضايي اين باغ ها از طريق ايجاد صحنه هاي متوالي، سكانسي درياچه، دره و تپه و همچنين ايجاد ابعاد و فرمهاي آرماني كه طبيعت بكر را به نمايش مي گذاشت، تعريف مي شد.


اين باغ ها تنها بيانگر استفاده از اين روش منظرسازي فضا نبودند، بلكه نمايانگر انديشه جستجوگر آفرينش هماهنگي بين تفكر انسان با محيط بودند كه بعدها به صورت تحقيق در مورد رهيافت آشتي بين علم و طبيعت نمود و تكامل يافت.
نخستين نمونه اين باغها در انگلستان توسط بريجمن (Bridgman) ، كنت (Kent) و براون (Brown) طراحي شد و بهترين نمونه طراحي به طرحهاي استوهاوس (Stow House) ، روشام (Rousham) و استورهد (Stourhead) تعلق داشت.
روشام


اين پارك در سال 1740 نزديك اكسفورد (Oxford) كنار رودخانه چرول (Cherwell) توسط كنت طراحي شد. اين طرح، تركيبي است از سكانس هاي مختلف به مثابه تركيب موسيقي كه تم ها در آن وارد مي شوند، تغيير مي يابند و در تضاد با يكديگر قرار مي گيرند. در طرح اين پارك، حركت از زمين گلف كه ديد را به طرف مجسمه هدايت مي كند، آغاز مي‎شود و به گذرهاي مارپيچي با مناظري متنوع در سطوح بالا و پايين مي پيوندد. اين گذرها به طرف قلب تاريك پارك در ميان جنگل كه با آبنماهاي مختلفي آراسته شده، كشيده شده اند. مجسمه ونوس در گودي قرار گرفته و نگاه آن، محوري در تپه پر از نور را نشان مي‎دهد و مجسمه آپولون در بلندي، نگاه را به سوي آسمان و روشنائي هدايت مي‌كند. به اين ترتيب، با استفاده از مجسمه هاي مختلف ونوس، آپولون و گلادياتور، دورنماها و مناظر در طرح بتدريج آشكار مي‎شود.
استوهاوس


استوهاوس بصورت “پارك- ويلا- روستا” در سال 1735 توسط وان بورگ (Vanburg) و سپس بريجمن و سرانجام درسال 1763 بوسيله كنت طراحي شده است. از اينرو با بررسي طرح اين پارك مي‎توان به روند تكاملي پارك منظره اي در انگلستان پي برد.
تم اصلي اين پارك، حركت و زندگي است كه جايگزين تماشا و ستايش فضاهاي نمايشي پارك هاي لونوتر شده است و عناصر اصلي آن را، معابد ستون يادبود، مجسمه، كلبه روستايي، مقبره، گياه، آب در رابطه با حركت، مكث جهت يابي بصري (نگاه به منظر دو روستا، نگاه تدريجي و كشف مناظر) تشكيل مي‎دهد.
كشف و تنوع مناظر، سبب حركت در تمامي بخش هاي پارك شده است.


مرز بين پارك و روستا از بين رفته و بدين ترتيب، پارك و روستا با هم ادغام شده اند و روستا به مثابه توسعه پارك عمل مي‌كند.
سيماي زمين به طور غيرفرمال و بدون بهره گيري از تراس بندي مورد استفاده قرار گرفته است.
در طراحي هر بخش، تناسبات انساني در نظرگرفته شده است و با وجود پيچيدگي پلان و ابعاد آن بخش هاي مختلف پارك با هم مرتبط هستند. بدين ترتيب هر حركتي بدون استثنا به حركت بعدي متصل گشته و هر فضاي باز با فواصلي در اشل انساني از فضاي بسته، طراحي شده است.
گونه هاي گياهي، امتداد گذرها در اين پارك با در نظر گرفتن عرض و طول گذرها و باز و بسته بودن آن ها انتخاب شده است.
استارهد


اين پارك، نزديك ساليسبوري (Salisbury) در زمين گودي كه به وسيله تپه ها احاطه شده در مقياس بزرگتر از پارك روشام به مثابه گذري كه يك سلسله از مناظر و ديدني ها را به هم مرتبط مي سازد، در سال 1725 احداث شده است و در طرح آن، رابطه بصري پارك با روستاي مجاور مورد توجه قرار گرفته است.
استورهد پاركي است موضوعي كه عناصر موجود در آن ، از ابعاد گرفته تا پل سنگي، كلبه روستايي، برجها و غارها و مجسمه ها، همگي به نوعي در داستان (Deol Enea) قهرمانان اساطيري امپراتوري روم نوشته ويرجيليو (Virgilio) شاعر و اديب روم باستان بازتاب يافته است.


معبد پانتئون در نقطه نهايي طرح و در تضاد با پس زمينه تاريكي كه با استفاده از برگ هاي تيره درختان اطراف بوجود آمده است، اشاره اي به عظمت دوره امپراطوري روم دارد.
معبد آپولون، صحنه هايي از تابلوهاي پوسن را به ياد مي‎آورد.
برج آن با پلان مثلثي، نمادي از امپراطوري وقت انگلستان است.
مجسمه ها در طرح، ويژگي هر مكاني را بيان مي دارند.
تمامي عناصر در امتداد گذر پارك استقرار يافته اند و شروع روايت و پايان آن در نقطه آغاز گذر قرار گرفته است و بدين ترتيب، گذر سيكل زندگي (تولد- مرگ- تولد) را بيان مي‌كند.


1-3- تاريخچه و سبك هاي پرديس سازي در ايران
هزاران سال پيش وقتي كه آريايي ها از كوهستان هاي قفقاز به فلاتي كه بعدها به پارس موسوم شد آمدند، خود را با سرزميني كه شرايط اقليمي عجيب داشت مواجه ديدند، هر گوشه اين سرزمين آب و هوايي كاملاً مخصوص به خود داشت. آريايي ها براي رفع گرسنگي كشت و كار مي كردند و بيشتر از گياهاني كه به صورت ديم پرورش مي يافت استفاده مي نمودند. وقتي مردم به رفاه بيشتر رسيدند و از قحطي و گرسنگي بيمي نداشتند باغ سازي و احداث باغهاي تفريحي رونق گرفت.


گفته مي‎شود كه منوچهر پادشاه پيشدادي اولين كسي بود كه تخم گل ها و ميوه ها را از كوهستان آورده و در باغ ها به كشت آنها اقدام نموده است. گياهان بخصوص درخت نزد ايرانيان سمبل طراوت و آرامش و زيبايي بود. به دستور بسياري از فرمانروايان داخل قصرها را با گل و درختان مصنوعي تزئين مي نمودند.
فردوسي از درختي سخن مي‌گويد كه براي كيخسرو ساخته شده بود، تنه اين درخت از نقره و شاخه هاي آن از طلا و ياقوت و ميوه هاي آن ميان تهي بوده و داخل آنها را از مخلوط مشك و گلاب پر مي كردند. در دربار غزنويان هم به اين موضوع توجه زيادي مي شد. بعدها مغولان هم تحت تأثير تمدن پارسيان قرار گرفته و اطاق هاي خود را با درختان و گل هاي مصنوعي تزئين مي كردند.


در آئين ايرانيان آب مانند گياه از عناصر مقدس و مورد پرستش بوده و ايزديار فرشته خاصي به نام ناهيد يا آناهيتا براي نگاه داري و حفظ آب داشته است. پرستش يك عنصر معمولاً نشانه نياز مردم به آن عنصر بوده و در دوران هاي بعد نيز منسوج نگرديده است. وجود واژه هاي آباداني، آبرو، شاداب، مرداب و غيره در فرهنگ امروز حاكي از اهميت آب در زندگي مادي و معنوي ايرانيان مي‎باشد.


چون آب وسيله اساسي ايجاد باغ در ايران است منبع آن در اين زمينه حائز اهميت حياتي است. در اغلب نقاط فلات ايران مقدار باران در سال از 36 سانتي متر كمتر است. ايرانيان براي رفع احتياج خود از كاريز يا قنات استفاده مي كردند. (شكل 1) يافتن مسير سرچشمه آب زيرزميني و قنات، كاري بس دشوار بود. حفر و تقسيم آب كاريز به وسيله ميراب صورت مي گرفت. ميراب ها از افراد قابل احترام بودند، آنها در گذشته از جهت قرار گرفتن و حركت ستارگاني خاص و با تاثيرپذيري از الهامات دروني خود جهت سفره زيرزميني پيدا مي كردند، 98% از احتمالات آنها درست بود.


حوض و آب نماها در باغهاي ايران اهميت به سزا داشته و دارد. اندازه اين آب گيرها يك حوض كوچك تا يك درياچه مصنوعي متغير بوده است. شكل آب گيرهاي باغهاي آني تنوع فراوان داشت (شكل 2). غالباً حوض يا استخر را در يكي از محورهاي اصلي خانه يا باغ احداث مي كردند. بطوري كه طول حوض يا استخر در امتداد طول فضاي منزل يا باغ قرار گيرد، سطح استخرهاي ايراني اغلب قدري بالاتر از سطح حيات قرار داشت و يك نوع آبرو در اطراف آن تعبيه مي كردند، كه مقدار اضافي آب را به خارج مي ريخت . چون اين استخرها هميشه لبريز بود، از فاصله كوتاه، ناظر پهنه اي از آب مشاهده مي كرد كه به نظر نامحدود مي آمد.


در استخرهاي ايران فواره زياد كار مي گذاشتند، ايرانيان در زمينه فواره سازي خيلي پيشرفته بودند، بطوري كه سياحي كه از باغ تخت در شيراز ديدن كرده در يادداشتهاي خود مي نويسد كه “هنگام بازديد از باغ مزبور ميزان وي شائق بود كه از آب هاي جهنده طرحهائي بوجود آورد . بعضي از مواقع يك سيب سرخ را در ميان آبي كه از فواره بيرون مي جهيد قرار مي دادند كه اين سيب همواره در دهان فواره بالا و پائين مي رفت.”


احداث باغ در زمينهايي كه شيب مختصري داشت موجب پيدايش جوي هائي مي شد كه آب آنها با سروصداي زياد به پائين مي ريخت. در جاهايي كه سطح زمين از حيث پستي و بلندي اختلاف پيدا مي كرد قسمت شيب دار را با پلكانهائي تزئين مي كردند و كف آن را از سنگ مي پوشاندند، بطوري كه جريان ملايم آب پس از برخورد با اين سنگ ها و ريختن از پله اي بر پله ديگر حركت آب تندتر و پرسروصداتر به نظر مي‌رسيد.


باغ و گل فوق العاده مورد توجه ايرانيان بوده، طرح قالي هايي كه منعكس كننده نقش باغ بودند خود گوياي اين علاقه بوده است. در ايران قالي هاي بيشماري با نقش باغ بافته شده است، يكي از معروفترين قالي هاي ايران قديم، قالي بهارستان بود كه در تالار كاخ كسري گسترده بود، اين قالي منظره بهار را نشان مي داد و تار و پود آن از ابريشم و سيم و زر بود. گذشته از قالي نقش گل دوزي و نقاشي از جمله نقاشي روي جلد كتابها و قلم دانها عموماً از باغها الهام گرفته و اقتباس شده بودند (شكل 3).
در باغ هاي ايران قديم قسمت اعظم باغ را به كشت درختان ميوه اختصاص مي دادند درختهاي ميوه در فواصل و رديفهاي مرتب و روي اصول دقيق گل دهي و ميوه دهي در فصول مختلف سال غرس مي شد. محصول ميوه اين قبيل، باغات عبارت بودند از:


زردآلو- گوجه- گيلاس- به- هلو- توت- گلابي- سيب- انجير- پرتقال- ليموترش و ليمو شيرين- انگور و غيره.
پرندگان و حيوانات ديگر را در باغهاي بزرگتر نگهداري مي كردند، چنان كه در زمان شاه عباس يك قسمت مهم در كنار چهار باغ به باغ پرندگان و باغ وحش اختصاص داده شده بود. غزال ها در چهار باغ بيش از ساير حيوانات ديده مي شد.


آريائي ها معتقد بودند كه دنيا از چهار قسمت خشكي بوجود آمده است و در وسط اين چهار قسمت دريايي وجود دارد. برمبناي اين عقيده باغهاي فراواني احداث شد كه به چهار قسمت خشكي تقسيم شده بود و در اين بخش ها اغلب درختان ميوه كشت شده و در وسط اين چهار قسمت آب گير يا آب نمائي وجود داشت. از اين آب گيرها چهار نهر يا جوي روان بود كه براي آبياري و آب رساني از آن استفاده مي كردند.


اين طرح باغ از زمان ساسانيان يعني از سال 241-234 بعد از ميلاد مسيح بصورت نمونه طرح باغهاي ايران درآمد و نام چهارباغ بر آن اطلاق گرديد. آثار و بقايائي از دوره ساساني بدست آمده كه نشان مي دهد، پادشاهان اين دوره قصرهاي خود را درست در وسط آب گير وسيع كه (در مركز محور جوي هاي اصلي قرار داشت) بنا مي كردند (شكل 4).
آنان در آب گير اطراف قصور خود حيوانات درنده پرورش مي دادند تا از ورود احتمالي دشمن جلوگيري نمايند.

1-4- تحول تاريخي باغ در ايران
متأسفانه درباره باغهاي ايران قبل از اسلام و بعد از آن آثار و نوشته و متون دقيقي در دست نيست كه ما را از چگونگي آنها مطلع سازد. همان طوري كه دوره ساماني دوره شروع و اوج اعتلا شعر و ادبيات فارسي بود از نظر معماري و طراحي باغ مي‎توان گفت كه ابتدا و شروع آن از دوره استيلاي تيمور لنگ بر ايران آغاز گشت و تا امروز ادامه دارد.
در اين فصل شرح مختصري از باغهاي ادوار مختلف تاريخ ايران كه به باغهاي تيموري، باغهاي صفوي يا شاه عباسي، باغهاي قاجار و باغهاي سلطنتي تهران تقسيم بندي شده است ارائه مي گردد.
1-4-1- باغ هاي تيموري


تيمور كه يكي از فاتحان بزرگ نظامي جهان بود در اطراف سمرقند پايتخت خود به احداث حلقه اي از باغهاي سلطنتي مبادرت ورزيد، اين تفرجگاه ها عبارت بودند از: باغ شمال، باغ ارم،‌ باغ بهشت، باغ چنار، باغ دلگشا، باغ قراتپه، علاوه بر اينها كمربندي از باغ ها بوجود آورده و نام شهرهاي معروف اسلامي از قبيل قاهره، دمشق، بغداد سلطانيه و شيراز را بر آنها نهاد. اين باغها شهر سمرقند را احاطه كرده بودند، معدودي از اين باغها شكوه و جلال خود را تا مدتي بيش از يك قرن حفظ كردند ولي اكنون همه آنها از بين رفته و ويران شده اند. نقش باغهاي مزبور با اسامي خاص خود در نقاشي ها و مينياتورهاي آن زمان موجود است. با مطالعه اين اسناد و مدارك مي توان، تغييراتي را كه در مراحل مختلف در طرح باغها صورت گرفته مشاهده نمود و در نتيجه مجسم نمود كه چگونه براي اولين بار مرغزارها و جنگل هاي سبز به طرحهاي رسمي تبديل شدند و چطور اين باغها با ساختمان هاي مخصوص باغ و كوشك آذين يافتند.


بطور كلي باغهاي تيموري بسيار وسيع و با ديوارهاي بلند محصور بودند، در وسط هر ديوار سردرهاي بلند مزين به كاشي كاريهاي آبي و طلائي احداث مي نمودند، در گوشه ديوارها كاخهاي سه طبقه با كاشي هاي رنگين بنا مي كردند. در مركز باغ تپه اي بسيار مرتفع با سنگ و خاك مي ساختند. بر فراز اين تپه هاي فضاي مسطحي بود كه با ديوارهاي چوبي محصور مي گرديد، در داخل اين حصار هم چندين باغ زيبا بنا مي كردند و در وسط اين باغها با ديوارهاي كاشي كاري شده رنگارنگ كاخهاي باشكوه مي ساختند. اين كاخها بر فراز تپه ساخته مي شد كه با خندقي آكنده از آب محصور بود. در اين باغها حوض هاي وسيع ديده مي شد و در سرتاسر آن نهر بزرگي جاري بود و درختان تنومند نارون و چنار در دو طرف نهر غرس شده بود. پاي اين درختان را با سنگ فرش بصورت سكو درآورده بودند. نهرها در محل هايي كه اختلاف ارتفاع زياد بود با صداي ملايمي پائين مي ريختند و به باغ زيبايي خاص مي بخشيدند. بالاخره در انتهاي آب نهرها به خندق اطراف تپه خاكي مي ريخت. معمولاً چند خيابان بزرگ در اين باغها بود كه قسمت هاي مختلف را به هم وصل مي كرد، از اين خيابان هاي بزرگ خيابانهاي كوچكتري منشعب مي شد كه تنوع در طرح به وجود مي آورد، در حوض فواره هاي فراواني تعبيه مي شد.


فضاي باغهاي تيموري با تناسب زياد طراحي مي شد، در اغلب آنها خيابان ها و باغچه هاي مستطيل شكل و جنگل هاي كوچك به اشكال گوناگون احداث مي نمودند. در دو طرف خيابان درختهاي نارون مي كاشتند و بقيه فضاي باغ را با درختان ميوه و بوته هاي گل و درختچه هاي زينتي آرايش مي دادند، در اين باغها جانوران وحشي از قبيل آهو و قرقاول و شترمرغ و زرافه ديده مي شد.
1-4-2- باغ هاي صفوي يا شاه عباسي


رشته طراحي و معماري در دوره صفوي اگرچه خيلي پيشرفته نبود ولي از نظر كلي متاثر از سبك تيموري بود. در اين زمان براي اولين بار در تاريخ معماري ايران فضاي خارج (باغ) را با فضاي داخل (ساختمان) مربوط مي ساختند.
باغ معروف و كوشك چهل ستون به اين سبك طرح و احداث شده است (شكل 5).
باغ هاي صفوي در اصفهان و ديگر شهرهاي ايران به طرز فشرده اي در اطراف كوشك سلطنتي قرار داشتند و با اسامي مختلف از قبيل باغ تپه، باغ چهل ستون، باغ صاحب الزمان، باغ زيتون، باغ حرم، باغ خلوت، باغ چشمه، باغ هزار جريب، باغ هشت بهشت معروف بودند. متأسفانه امروزه اين باغها همگي از بين رفته اند و آثار و شواهد دقيقي از آنها در دست نيست ولي مي‎توان حدس زد كه طرح هر كدام بسته به استفاده اي كه از آنها مي شد طراحي گرديده و طبعاً‌ طرح آنها با يكديگر فرق داشته است. در اين باغها هميشه باغي به نام باغ تپه وجود داشت كه بالاتر از ساير باغها احداث مي شد.


خيابان كشي و ايجاد معابر عمومي به طرز منظم و صحيح براي اولين بار از زمان صفوي آغاز گرديد. بهترين نمونة اين معابر خيابان چهار باغ اصفهان است. اين خيابان علاوه بر يك محل عبور و مرور، يك گردشگاه نيز بشمار مي آمد. عرض خيابان چهار باغ 60 بود كه در آن هشت رديف منظم درخت تبريزي و چنار غرس شده بود. بين درختان بوته هاي گل سرخ و ياس پر گل كاشته بودند. اين خيابان داراي چهار نهر آب بود. عريض ترين آنها در وسط قرار داشت و اطراف آن را با سنگهاي تراشيده زينت داده بودند. در سطح خيابان نيز استخرها و فواره هايي به چشم مي خورد كه اين استخرها هم داراي طرح خاص و منظم و مشخص بوده و دسته هاي گل بر سطح آب اين استخرها شناور بودند تا زيبائي و لطف آن دو چندان گردد. در يك ضلع خيابان نزديك يك اسكله زاينده رود قفس هاي بزرگ پرندگان و حيوانات قرار داشت.


طرح باغهائي كه به دستور شاه عباس در شمال ايران احداث گرديد تحت تأثير شرايط اقليمي قرار گرفته و با باغ هاي جنوب ايران تفاوت داشت. در شمال بيشتر از گياهان و درختان و گل ها و درختچه هاي زينتي مخصوص آن محل و به مقدار زياد استفاده كرده و با هم آهنگي خاصي مي كاشتند ولي طرح كلي همان طرح چهار باغ اصلي بود.

1-4-3- باغ هاي قاجاري
در دوره قاجاريه براي اولين بار سبك اروپايي در سبك باغ سازي ايران نفوذ كرد. باغ دوشان تپه كه در زمان ناصرالدين شاه احداث شد اولين باغي است كه با اقتباس از سبك ايراني و اروپائي ساختهه شده است (شكل 6). طرح باغ اين قصر مخلوطي از سبك باغسازي ايراني و اروپايي است. استفاده از آهن در ساختمان قصر و شبكه هاي آهني تفكيك كننده باغ براي اولين بار در ايران متداول گرديد. در اين باغ تعداد زيادي شير و روباه و ميمون رها كرده بودند. در قسمتي ديگر از اين باغ يك كوشك چند پهلو و داربست هائي از مو ديده مي شد. اين قصر قاجار كه در دوران فتحعلي شاه ساخته شده بود يكي از باشكوه ترين قصرها و باغهاي دوران قاجار است. براي ايجاد

فضاي سبز مساحت زيادي از باغ را به درخت كاري اختصاص داده بودند. طرح اين قصر پلكاني است كه پاي آن حوض بزرگي ساخته اند و قسمت بيروني قصر كه محل ورود و خروج مهمانان و غيره بود با يك طرح ساده طرح ريزي شده و قسمت پشت را با كاشتن درخت هاي بزرگ به صورت جنگل درآورده بودند، در اين باغ درختان تبريزي بيد و انواع درختان ميوه و بوته هاي گل سرخ كاشته شده بود. اين قصر را بر بلندي احداث نمودند تا حداكثر استفاده را از مناظر اطراف بنمايند. از بالاي اين تپه مرقد طلائي حضرت عبدالعظيم در جلو و در قسمت پشت كوههاي توچال و البرز به خوبي ديده مي شد. در اطراف تهران در زمان قاجار باغهاي زيادي وجود داشت كه قصرهاي مجلل را در خود جاي داده بودند. از آن جمله باغهاي عشرت آباد، صاحب قرانيه، كه به سبك روسي طرح ريزي شده بودند. در باغ اين قصرها تپه هاي گل و سكوهاي پلكاني بمنظور نمايش گل و گلدان درست كرده بودند. باغ چال يكي ديگر از باغهاي مشهور اين دوره است كه داراي تپه هاي گل پوشيده از كوكب، اختر، بگونيا، گلاديول بود. در اين باغ چندين درياچه مصنوعي ساخته بودند كه وضعيت هوا را دگرگون مي ساخت. اندازه سنگ هاي تراشيده شده و نرده هاي فلزي و تپه هايي كه با گل هاي زيبا تزئين يافته بود، زيبايي خاصي به محيط مي بخشيد. سبك اين باغ و باغ كاخ سعدآباد هم ايراني و اروپايي بود.
1-4-4- باغ هاي شيراز


شهر شيراز داراي باغهاي عمومي زيادي بوده كه تعداد آن ها به 20 يا بيشتر مي رسد اين باغ ها به قول شاردن استخرهاي بزرگ و تنومندترين درختان جهان را در خود جاي داده بودند (درختاني از قبيل سرو، چنار، كاج و غيره). در ركن آباد شيراز كوشك كوچكي بود كه طرح خيابان هاي اطراف آن شبيه طرح چهار باغ اصفهان است. گمان مي رود كه چهار باغ از آن اقتباس شده باشد.
- باغ تخت


احداث باغ تخت را به محمدشاه قاجار نسبت مي دهند ولي آثار و قرايني در دست است كه نشان مي‎دهد اين باغ مدت ها قبل بنا شده است (شكل 7). باغ تخت به شكل تراس بندي ساخته شده و در پائين تراسها حوض بزرگ درياچه مانندي كه از درختان سر به فلك كشيده احاطه گشته قرار دارد.
- باغ ارم


دربارة تاريخچة باغ ارم شيراز اطلاعات و منابع دقيقي در دست نيست ولي آنرا به يكي از سران قشقائي نسبت مي دهند. بناي اصلي كوشك آن توسط يكي از معماران محلي به نام حاج محمدحسن كه در طراحي و ساختمان كوشك در عهد خود رقيب بوده ساخته شده است. طرح اين باغ متقارن است و داراي يك محور طولاني است كه به صورت نهر بزرگي كوشك اصلي را به كوشك پائين باغ متصل مي‌كند.
در دو طرف نهر سروهاي بلند و كاج چتري و شمشاد را به طرز زيبائي كاشته اند. در ميان آنها محل گل كاري (فصلي) زيبا در نظر گرفته شده است (شكل 8).
از دو باغ مشهور ديگر در شيراز مي‎توان باغ گلشن و باغ ديواني را نام برد (شكل 9).
1-4-5- باغ هاي تبريز


شهر تبريز يكي از مشهورترين شهرهاي ايران بوده كه چندين بار از حيث آباداني و شكوه سرآمد شهرهاي زمان خود گشته ولي بر اثر زلزله يا حمله طوايف ديگر از بين رفته و دوباره آباد گشته است. در اين شهر باغ هاي مشهور و بزرگي وجود دارد كه يكي از اين ها باغي است كه در زمان اق قوينلو ساخته شده و بعضي ديگر احداث آن را به اوزن حسن منسوب كرده اند. در هر صورت اين باغ ابتدا هشت بهشت و سپس عشرت آباد و در زمان قاجاريه به باغ شمال (شكل 10) مشهور گرديد وسعت اين باغ بسيار زياد بود. كاخ ها و كوشك هاي فراواني را در خود جاي داده بود. ولي اكنون فقط يكي از ساختمان هاي آن باقي مانده است،

اين باغ محوطه درخت كاري وسيعي دارد و در جوار اين درختان جويبارهاي متعدد و گل هاي متنوع و رزكاري هاي فراوان و تپه هاي گل بسيار قرار داشت. باغ شاه گلي يكي ديگر از باغ هاي مشهور تبريز است، تاريخ احداث آن دقيقاً معلوم نيست ولي تصور مي شد كه در سال 1785 ميلادي و يا قبل از آن احداث شده، اين باغ داراي حوض بسيار بزرگي است كه هر ضلع آن حدود 650 متر پهنا دارد. محل حوض زميني غيرمسطح بود و چنين به نظر مي‌رسيد كه براي مسطح كردن آن مقادير زيادي خاك در قسمت شمالي آن ريخته اند. زمين هاي اطراف حوض را هم طبقه بندي كرده و در آن ها درخت كاشته اند. درختان تبريزي را در كنار ديوار و درخت بيد را كنار استخر كاشته اند، بطوري كه مثل حصاري دور استخر پوشيده شده و هرگاه از ايوان كوشكي كه در وسط درياچه قرار دارد به اطراف نگاه مي كنيم چنين به نظر مي رسد كه استخر بر فراز سطح دره اي است كه پشت آن واقع شده است. (شكل 11)


- باغ فتح آباد
يكي ديگر از باغهاي تبريز باغ فتح آباد است. ساختمان كاخ در قسمت شمالي باغ قرار دارد و نهر آب طويلي قسمتهاي مختلف باغ را به يك ديگر متصل مي سازد. اين نهر در قسمتي كه پستي و بلندي دارد به طرز زيبائي اختلاف سطح پيدا كرده است. قسمت انتهائي نهر به استخر بزرگي كه به شكل استخر شاهگلي است متصل مي گردد. اطراف استخر را درخت هاي تنومند احاطه كرده و قسمت شمال استخر كمي بالاتر از سطح زمين است. هيچ يك از قسمتهاي اين باغ به تنهايي زيبا نيست، بلكه به همديگر جذاب و آرام بخش مي‎باشد. در بخشهاي مياني باغ درختان ميوه كاشته شده است.


1-4-6- باغ فين كاشان
يكي ديگر از باغ هاي مشهور ايران باغ فين كاشان است كه امروزه هم تقريباً به فرم اصلي خود باقي است. در مركز اين باغ كوشك بزرگي قرار دارد كه به سبك قرينه احداث شده است. يكي از شگفت انگيزترين و زيباترين سيستم هاي كانال كشي و انشعاب كانال در اين باغ ديده مي‎شود كه فوق العاده زيبا است. آب استخر مركزي در عين حال كه تمام قسمتهاي مختلف باغ را آبياري مي‌كند به منزله محوري هدايت كننده نيز مي‎باشد. اطراف و كف نهرها با كاشي هاي آبي رنگ پوشيده شده، در جلوي قصر مركزي، استخر بزرگي با فواره هاي فراوان قرار دارد كه منظره گچ بري و كاشي كاري قصر را منعكس مي‌كند در اين باغ از درخت و سبزه و گل هاي رنگارنگ به وفور و با استادي زياد استفاده شده است (شكل 12).


1-4-7- باغ شاهزاده (ماهان كرمان)
مقبره شاه نعمت الله ولي در ماهان كرمان يكي ديگر از بدايع هنر معماري ايران است. اين مقبره داراي سه حياط است كه بر روي يك محور مركزي درست شده. هر يك از اين حياط ها داراي يك حوض و تعدادي درخت است. حياط جلو با دروازه اي هك بالاي آن تعبيه شده از دو حياط ديگر زيباتر است. حوض آن داراي طرح صليبي است و در اطراف حوض درختان سرو و كاج كاشته و در پاي آن رزكاري و فضا براي گل كاري فصلي در نظر گرفته شده است. استخر اين حياط به شكل صليب است و در داخل حوض، حوض هشت گوش كوچك تعبيه شده كه در سطح مرتفع تري قرار دارد. هنگامي كه فواره هاي آن را به كار مي اندازند آب به شكل مخروط در مي‎آيد.
1- باغ گلشن


باغ گلشن در طبس يكي از باغهاي مشهور ايران است. اين باغ در قلب بيايان خشك احداث شده است. چشمه هاي آب كه از چاههاي آرتزين بيرون مي جهد طرح و نقشه شهر را تعيين مي‌كند. محلي كه چشمه در آن قرار دارد باغي است كه در قديم متعلق به سران مملكت بوده و اكنون ساختمان شهرداري را در بر مي‎گيرد. ميدان اصلي شهر در پائين اين درخت قرار گرفته است. نهرهاي آب از اين ميدان منعشب گرديده و مرز اصلي را نمايان مي سازد و همچنين از ساير قسمتهاي شهر مي گذرد. آرايش قسمت پائين اين درخت ها طوري است كه شاخ و برگ آنها را مي زنند و در زير آنها بر حسب فصل بوته هاي گل سرخ و گل اطلسي سفيد پرورش مي دهند.
صدها سال شعراي ايران در پيرامون باغ هاي ايران و زيبايي طبيعت اشعاري سروده اند. اين شعرا باغ ها را از چندين نظر موردتوجه قرار مي دادند مثلا به عنوان واحه اي خاموش و يا مكاني آرام، محلي كه مي‎توان گل و آب و درخت را از روي عطوفت توصيف كرد و سرانجام نمونه اي از شكوه و جلال ياد شده است.


مدت ها قبل از اين كه ساير جهانيان متوجه رابطه ميان انسان و محيط زيست او بشوند، ايرانيان ارتباط نزديكي باطبيعت ايجاد كردند. ممالكي كه تماس زيادتر با ايران داشتند از سبك باغ هاي ايراني پيروي مي كردند و فضاي سبز قصرها و كاخ هاي خود را به سبك ايراني مي آراستند، براي مثال مي‎توان باغ تاج محل در هندوستان و باغ شاليمار در لاهورا را نام برد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید