بخشی از مقاله

جایگاه زن


فصل اول

مقدمه

زن ، پرده نشين سالهاي نه چندان دور ، امروز چنان جايگاه خود را يافته كه چون ستوني از

اجتماع ، نه قابل انكار است نه مي توان توانايي ها ، افكار، ايده ها وحتي غصه ها و دغدغه

هايش را ناديده گرفت.

 

زن ، انساني كه براي انواع خصوصياتش ، قابي ساخته شده در خور و نقش به نقش هايي كه

فقط از او ساخته است ؛ مادر، خواهر، همسر و در يك كلام ، مكمل مرد.

زن امروز، خواه خانه دار، خواه شاغل باشد، از آنچه بر عهده دارد ، نكاسته و با صرف

انرژي بيشتري و چشم پوشي از بسياري از حقوق طبيعي و ذاتي اش ، وظايفش را به شايسته

ترين وجه ، انجام مي دهد. اما ، همين ستون بي بديل خانه و جامعه ، پيوسته در معرض

عواملي قرار مي گيرد كه روز به روز بر دلهره ها و اضطرابش مي افزايد و سهم او از اين

همه نگراني و دلشوره هاي دايمي ، آثار و نتايج بعضاْ جبران ناپذير استرس هايي است كه بر

روح لطيف و دل بي آلايش او ، پنجه مي كشد.

 

ترديدي نيست كه آسيب شناسي و شناخت عوامل استرس زا و تلاش در رفع آنها ، اقدامي در

خور و همتي ستودني است كه ثمره آن ، حفظ بخش عظيمي از جامعه است؛ بخش مؤثر و

كارآمد كه چه به عنوان همسر و مادر و چه به عنوان خانه دار و شاغل ، سهم ترديد ناپذيري

در رشد و اعتلاي جامعه دارد.

 


گذشته از اين موارد نكته مهم در اين موضوع ديدگاه زن نسبت به شاغل بودن و يا خانه دار

1

بودن است كه خود زمينه ساز ايجاد ناراحتي هاي روحي مانند: افسردگي ، اضطراب ، آشفتگي

و... مي شود.

 

در اين زمينه مي توان با ايجاد آگاهي ها و شناخت هاي مؤثر و دقيق در زمينه مهارت ها ي

زندگي و بهبود روابط خانوادگي اين مشكلات را به حداقل رساند و زنان را به مرحله رساند كه

در كنار كارهاي بيرون از خانه همچنان بتوانند محيطي سالم و شاد همراه با آرامش در خانه

ايجاد نمايند.

 

براي نيل به اين امر ضروري است كه ارزشيابي هاي همه جانبه رواني ، عاطفي و شخصيتي

مختلفي را بر اين گروه انجام داد تا به نتايج مفيد دست پيدا كرد. در اين تحقيق سعي بر آن است

كه برآوردي از ميزان افسردگي در بين زنان ( شاغل و خانه دار ) انجام شده و تفاوت هايي

بين اين دو گروه شناسايي بشود تا در جهت بهبود اين قضيه برنامه هاي مشاوره اي مؤثر و

كارآمدي انجام گيرد تا از اين طريق به استحكام ، پايداري و دوام خانواده و در نتيجه پيشرفت

و تعالي جامعه كمك نمود.

 


2
بيان مسئله

خانواده اصلي ترين و اساسي ترين ركن شكل گيري جامعه مي تواند نقش مهمي در رشد و

پيشرفت توانائيها و استعدادهاي اعضاي خود داشته باشد ، و يكي از مهمترين اعضاي خانواده

زن است كه مي تواند نقش موثري در تعالي خانواده داشته باشد. در طي نيم قرن اخير نقش زن

در خانواده دچار تحولاتي شده كه در نتيجه ورود زنان به بازار كار است.

افسردگي يكي از مهمترين اختلالات رواني است كه امروزه در جوامع مختلف مشاهده مي شود

و در اين راستا زنان بيشتر از مردان درگير هستند.

 

شناخت عوامل موثر در افسردگي زنان ، به ما كمك مي كند كه در حل اين مسائل و به حد اقل

رساندن آن ها گام هاي موثرتري برداريم.

 

به عبارت ديگر با توجه به اينكه اشتغال فرصت رشد اجتماعي و فرهنگي زنان را مهيا كرده

وبه طور مستقيم بر بهداشت رواني آن ها تاثير مي گذارد ، پژوهشگر قصد دارد تاثير اشتغال

را بر ميزان افسردگي در زنان مورد سنجش و بررسي قرار دهد.

ضرورت و اهميت تحقيق

 

بسياري از جامعه شناسان و روانشناسان ، از جمله لاز اروس و كوسيك 1996 عقيده دارند كه

ريشه بسياري از انحراف هاي شخصيتي مانند : وسواس ، و... را بايد در پرورش نخستين

خانوادگي فرد جست و جو كرد.

 

3

همچنين نتايج تحقيق صالحي (1376) نشان داد كه 72 درصد نوجوانان بزهكار كانون ها

بازپروري داراي خانواده هاي از هم گسيخته بوده اند. نكته مهم در نتايج اين تحقيق آن است

كه بيشترين تاثير منفي عدم تفاهم در زندگي زوجين متوجه فرزندان است و فرزندان اولين

قربانيان طلاق هستند.

در اين ميان ، زن به عنوان پايه اساسي در تشكيل خانواده ، نقش اساسي در انسجام و دوام

كانون خانواده و همچنين نقش مهمي در پرورش و رشد شخصيت فرزندان و آينده سازان

جامعه دارد.

 

با توجه به اينكه زنان تقريباْ نيمي از جمعيت جامعه ما را تشكيل مي دهند و فعاليت و تلاش آن

ها ، چه رشد و تعالي جامعه در گرو سعادت و بهداشت رواني خانواده است.

اهداف تحقيق

 

عمده ترين اهدافي كه تا كنون براي تحقيقات و مطالعات مختلفي كه پيرامون موضوع خانواده

صورت گرفته است ، مشخص نمودن و ضرورت و اهميت نقش خانواده در جوامع مختلف

در جهت رشد و پيشرفت و اعتلاي اهداف آرماني آن جامعه بوده است.

 

به عبارت ديگر محققان مختلف از ابعاد مختلف جامعه شناسي ، مردم شناسي ، روان شناسي و

غيره سعي نموده اند. تا با ارائه راهكارهاي جديد زمينه هاي تداوم و انسجام بيش از پيش

خانواده را مهيا سازند ، زيرا امروزه دريافته اند كه تنها در سايه امنيت و آرامش خانواده است

4

 

كه مي توان فرزنداني سالم و پويا تربيت كرد و از آنجا كه زن در خانواده نقش مهمي در

انسجام و شكل گيري شخصيت افراد خانواده دارد و زماني مي تواند نقش خود را كامل تر

انجام دهد كه داراي بهداشت و سلامت رواني بيشتر باشد.

لذا افسردگي و اضطراب زنان موضوع مورد مطالعه اين تحقيق قرار گرفته است و هدف از

اجراي اين تحقيق پي بردن به اين نكته است كه كدام گروه از زنان بيشتر دچار افسردگي

مي شوند؟ آنهايي كه خانه دارند يا آنهايي كه در محيط هاي اجتماعي مشغول كارند ، تا به اين

وسيله عوامل افسردگي را در آن گروه شناسايي شود و سعي در اجراي روشهايي را داشت

تا اين طريق تغييراتي در نظام خانواده ايجاد شود.

فرضيه هاي تحقيق

 

1) بين ميزان افسردگي در زنان متاهل خانه دار و شاغل تفاوت وجود دارد.

2) بين ميزان افسردگي در زنان متاهل خانه دار و شاغل تفاوت وجود ندارد.

تعريف عملياتي واژه ها و متغيرها

 

افسردگي : افسردگي وضع و حالت رواني ناخوشايندي است كه با علائمي مانند : حزن و

اندوه. احساس تنهايي ، دلزدگي ، خستگي پذيري ، نا اميدي ، كاهش حس احترام به خود و


5

سرزنش و تحقير خود مشخص مي گردد و در واقع نوعي اختلال است كه شامل تغييراتي در

رفتار مي شود و نوعي عدم تعادل شيميايي در بدن مي باشد. در اين تحقيق افسردگي افراد از

طريق نمره اي كه از تست افسردگي بك به دست مي آورند بررسي مي شود.

زنان شاغل :كليه زناني كه در سازمان مورد نظر ( خبر گزاري كتاب ،(ايبنا) ) مشغول خدمت

هستند و طبق قانون استخدام ( رسمي و حق و تحريري ) از بودجه عمومي دولت حقوق

دريافت مي كنند.

زنان خانه دار : كليه زناني كه در هيچ سازمان دولتي و يا غير دولتي مشغول به كار نيستيد

و هيچگونه فعاليت رسمي و يا غير رسمي كه در عرف و كاربدان اطلاق شود ندارند و در

عرف خانه دار محسوب مي شوند.


6

فصل دوم

افسردگي

تقريباْ هركس گه گاهي احساس افسردگي مي كند اكثر ما گاهي احساس غم و رخوت مي كنيم

و به هيچ فعاليتي حتي فعاليت هاي روزمره و لذت بخش علاقه اي نشان نمي دهيم ، افسردگي

پاسخ طبيعي آدمي به فشارهاي زندگي است و تنها زماني نابهنجار تلقي مي شود كه يا با واقعه

 

اي كه رخ داده متناسب نباشد و يا فراتر از حدي كه براي اكثر مردم نقطه ي آغاز بهبود است

ادامه يابد و مشخصه ي اساسي افسردگي نا اميدي و غمگيني است. شخص ركود وحشتناكي را

احساس مي كند و نمي تواند فعاليتي را آغاز كند يا تصميمي بگيرد يا به چيزي علاقه مند شود

شخص افسرده در احساس بي كفايتي و بي ارزشي غوطه ور مي شود. افسردگي گاه با

اضطراب همراه است كه در اين صورت « افسردگي تحريكاتي » ناميده مي شود شخص

احساس خستگي مي كند و به زندگي بي علاقه مي شود. اما در عين حال تنش و بي قراري

دارد و نمي تواند آرام بگيرد.


انواع افسردگي

1- افسردگي خفيف

2- افسردگي مزمن

3- افسردگي پس از زايمان

7
علائم شايع افسردگي

1- عدم علاقه ، بي حوصلگي و دل زدگي ناتواني از لذت بردن.

2- احساس نااميدي بي حالي و خستگي.

3- بي خوابي ، خواب زياد يا ناراحت.

4- گوشه گيري اجتماي احساس بي ارزش بودن و مورد نياز نبودن.

5- بي اشتهايي يا پرخوري ، يبوست.

6- از دست دادن ميل جنسي.

7- مشكل داشتن در تصميم گيري ، مشكل داشتن در تمركز.

8- يكباره به گريه افتادن بدون توضيح مشخص.

9- احساس گناه شديد به خاطر وقايع بي اهميت يا خيالي.

10- تحريك پذيري ، بي قراري ، افكار خودكشي.

11- دردهاي مختلف مثل سر درد ، درد قفسه سينه بدون نشانه هايي.

عوارض احتمالي

خودكشي كه علايم هشدار دهنده آن به شرح زير است:

1- گوشه گيري از خانواده و دوستان.

2- عدم توجه به ظاهر خود.

3- به زبان آوردن اين كه فرد مي خواهد همه چيز را تمام كند يا اين كه زيادي است و مزاحم

ديگران.

8

4- شواهدي از در دست داشتن نقشه برداري خودكشي.

5- خوشحالي ناگهاني بعد از احساس نااميدي طولاني مدت.

6- عدم بهبود افسردگي.


دلايل افسردگي چيست؟

وراثت

افرادي كه يكي از بستگان نزديك آنها مبتلا به افسردگي اصلي يا اختلال خلقي دوگانه

( دوقطبي ) باشند دو برابر ديگران در معرض ابتلا به افسردگي قرار دارند.


ساختار بيو شيميايي

هر انساني ساختار شيميايي منحصر به فرد دارد. ابتلا يا عدم ابتلا به افسردگي ، به ميزان مواد

شيميايي مغز او و اين كه اين مواد شيميايي چگونه با سيستم عصب مركزي در تعامل است ،

بستگي دارد. ساختار بيوشيميايي هر فرد يك عمل تعادل ساز پيچيده است. اگر يكي از مواد

شيميايي كار نكند كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.

مغز فرمانده بدن است. همان طور كه پيام هاي صادره از مغز ( به شكل جريان الكتريكي )

حركات ما را كنترل مي كند پيام هاي ديگر عواطف و احساسات ما را كنترل مي كنند.

سلول هاي عصبي اصلي ترين واحد هاي مغز هستند . اين سلول هاي عصبي به وسيله

فواصلي كه سيناپس ها عبور داده به سلول هاي عصبي مختلف مي رساند.

9

اگر در يك ناقل عصبي نقص يا عدم توازن و تعادل وجود داشته باشد اختلالات گوناگون ممكن

است رخ دهد.

ناقل هاي عصبي سروتونين ، دوپامين و نوربين فراين پيام رسان هاي شيميايي هستند كه گفته

مي شود ، مسئول كنترل عواطف و روحيه هستند.مخصوصاْ سروتونين كه در افسردگي نقش

دارد. اعتقاد بر اين است كه وجود هر گونه نقصي در سروتونين يا اختلال در شيوه عمل آن

اثرات منفي عميقي در روحيه و عواطف شخصي بر جاي مي گذارد.


ساختار روان شناختي

گفته مي شودد كه ويژگي هاي اصلي شخصيت يك فرد اغلب در سال هاي اوليه كودكي وي

مشخص مي شود. يكي از اين عوامل مشخص كننده محيط زندگي فرد است. هر آنچه كه در

دوران كودكي در زندگي ما رخ مي دهد به هنگام بزرگسالي اثرات ريشه اي و عميقي در

نگرش و رفتار ما دارد. مثلاْ : مورد بي مهري و عدم توجه قرار گرفتن در دوران كودكي مي

توان بعدها در نوع نگرش فرد به جهان تاثير بگذارد.

محروميت اجتماعي مانند زندگي در خانه هاي پر جمعيت ،‌ و كمبود روابط گرم با شخص قابل

اعتماد مي تواند در طول زندگي بر روابط فرد با ديگران تاثير بگذارد.


حوادث زندگي پر استرس

واكنش فرد نسبت به عوامل خارجي نيز مي تواند بر ميزان مواد شيميايي مغز و كيفيت عمل


10

آن ها تاثير گذاشته و نهايتاْ بر روحيه و عواطف شخص تاثير بگذارد.

يك حادثه مي تواند فرد را مبتلا به افسردگي سازد.( به ويژه آن كه فردي در اثر عوامل ديگر

در خطر افسردگي بوده باشد ) اين حوادث عبارتند از :

1- بيماري طولاني مدت.

2- بيماري يا مرگ فرد مورد علاقه.

3- طلاق.

4- پايان دادن به يك رابطه نزديك و صميمي.

5- رفتن به يك خانه جديد.

6- مشكلات مالي يا اداري.


نوسان ميزان هورمون ها

در زنان نوسان ميزان هورمون ها مي تواند باعث افسردگي شود. اين حالات عبارتند از سندرم

پيش از قاعدگي – تقريباْ 3 تا 8 يك هفته يا چند روز قبل از قاعدگي تحت تاثير اين سندرم

قرار مي گيرند. از نشانه هاي اين حالات روحيه افسرده ، نوسان روحي ، اوقات تلخي ،

تشويش و اضطراب است.


افسردگي پس از بارداري ( زايمان )

اين نوع افسردگي با نوسان هورمون ها پس از حاملگي ارتباط مستقيم دارد. اما عوامل


11

اجتماعي نيز ممكن است در آن نقش داشته باشد. مثلاْ يك زن شاغل كه مجبور است به طور

ناگهاني به دور از محل كار خود در منزل بماند و روز را به تنهايي و با كودك خود سپري كند

ممكن است احساس افسردگي و انزوا به وي دست بدهد.


افسردگي در دوران يائسگي

ممكن است زنان در اين دوران به علت آن كه قدرت توليد مثل خود را از دست داده اند دچار

اندوه شوند و از طرف ديگر ممكن است رفتن فرزندان بزرگسال از آن خانه ، مادر را دچار

افسردگي كند.


عوامل ديگر

عوامل ديگر كه ممكن است منجر به افسردگي شوند عبارتند از :

1- مصرف مواد مخدر و الكل.

2- استفاده از برخي دارو ها مانند استروئيد با داروهاي مربوط به فشار خون.

3- بيماري هاي خاص مانند پركاري غده تيروئيد يا مشكلات عروقي.

4- تحليل انرژي ، از دست دادن انرژي ذهني و جسمي كه معمولاْ ناشي از كار طولاني مدت

و يا تعهداتي است كه فرد بر روي دوش خود احساس مي كند.


نظريه هاي افسردگي

نظريه زيستي
12

در بين تمام بيماري هاي رواني شواهد و دلائل زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد بيماري

عاطفي . اساس ارثي و جنبه هاي فيزيولوژيكي و بيوشيميايي بيشتر دارد. در تحقيقاتي كه بر

مبناي بررسي خانواده و دو قلو ها انجام داده اند نتيجه گيري شده است كه شيوع بيماري هاي

عاطفي بين اقوام و بستگان نزديك 10 تا 12 درصد است و اين مقدار در افراد غريبه و غير

وابسته ديده نمي شود. در پژوهش هاي مربوط به دوقلوها همبستگي آماري در دوقلوها ي

يكسان 40 درصد و در دوقلوهاي غير يكسان تقريباْ 11 درصد به دست آمده است.


عوامل بيو شيميايي

دو نظريه عمده در ارتباط مواد شيميايي امواج عصبي يا انتقال دهنده هاي عصبي وجود دارد:

1- پايين آمدن مقدار نوراپي نفرين باعث افسردگي مي شود ، همچنين ازدياد آن فرد را دچار

مانيا مي كند.

2- پايين آمدن سطح سرتونين مسئول ايجاد افسردگي است. در ارتباط با ماني كاهش مقدار

ليتيوم در خون را عامل مي دانند و شواهدي وجود دارد كه نشان دهد فعاليت هاي دوپاميني

ممكن است در افسردگي كاهش و درماني افزايش يابد.


نظريه روان كاوي

در قرن ما فرويد يكي از كساني است كه در نظريه هاي روان كاوي افسردگي را به عنوان


13

واكنشي در مقابل فقدان تعبير كرده است. صرف نظر از نوع فقدان شخص افسرده و واكنش

شديدي در برابر آن نشان مي دهد. چون موقعيت كنوني تمام ترس ها و احساساتي را كه با

فقدان خاصي در دوران كودكي – فقدان محبت والدين – همراه بوده اند احيا مي كند.

وقتي به دلايلي نياز شخص به محبت و مواظبت در دوران كودكي ارضاء نشده باشد از دست

دادن چيزي در دوران بعدي زندگي سبب مي شود كه شخص حالت درماندگي و افسردگي كند ،

يعني به حد همان دوراني كه فقدان اوليه صورت گرفته است. بنابراين بخشي از رفتارهاي

شخص افسرده نمودار نياز او به محبت است، يعني نشانه اي است از درماندگي و تمناي محبت

و ايمني.

در نظريه روان كاوي گفته مي شود كه در يك شخص افسرده پايين بودن عزت نفس و احساس

بي ارزشي ناشي از نيازي است شبيه نيازي كودكان به تأييد والدين دارند.

عزت نفس يك كودك خردسال وابسته به تأييد و محبت والدين است در حالي كه به پاي رشد

احساس ارزشمندي مشخص بايد اصولاّ از دستاوردها و كارآمدي خود او مايه بگيرد.

اماعزت نفس آدمي كه مستعد افسردگي است بيشتر وابسته منابع بيروني است ، يعني تأييد و

حمايت ديگران در مواقعي كه شخص از اين حمايت محروم مي ماند دچار حالت افسردگي مي

شود. بنابراين نظريه هاي افسردگي بيشتر بر فقدان وابستگي بيش از حد به تأييد بروني و

دروني ساختن خشم تمركز دارند.


نظريه شناختي

14

احتمالاْ با نفوذترين نظريه هاي روان شناختي افسردگي امروزه از ديدگاه شناختي مشتق شده

است. اساس اين نظريه ها اين عقيده است كه تجزيه واحد ممكن است به طرز بسيار متفاوتي

دو نفر را متأثر سازد.

الگوي تعريف شناختي افسردگي آرون بك اساسي ترين و با نفوذترين ديدگاه شناختي افسردگي

است. بك مي گويد : افسردگي اساساْ اختلال تفكر است تا اختلال خلق ولي عقيده دارد كه

ميتوان افسردگي را به بهترين وجه مثلث شناختي افكار منفي درباره خود ، دنيا و موقعيت آينده

توصيف كرد.

شخصي كه افسرده است واقعيت ها را به طرق منفي سوء تعبير مي كند ، روي جنبه هاي منفي

هر موقعيت تمركز مي يابد و در مورد آينده نيز نظري بد بينانه و نا اميدانه دارد.

بك معتقد است شخص افسرده هرگونه بحثي را به نقايص خودش نسبت مي دهد. توجه به اين

نقايص فرضي آن قدر جدي مي شود كه به طور كامل همه خود پندارهاي مثبت را تحت الشعاع

قرار مي دهد.

هرگونه موقعيت مبهم به عنوان گواهي از وجود نقص تعبير مي گردد حتي اگر توجيهات موجه

بيشتري موجود باشد.

اگر چه به نظر مي رسد كه انتظارات منفي درباره خود و جهان اطراف خود نقش مهمي در

افسردگي دارد اما هنوز روشن نيست كه اين گونه افكار تا چه اندازه پيش آيند افسردگي هستند

و تا چه اندازه همايند با آن.


15

نگرش هاي سرزنش آميز نسبت به خود احساس درماندگي ممكن است به افسردگي منجر شوند

اما اين امكان نيز وجود دارد كه خود افسرده شدن موجب پيدايش افكار منفي شود.

عامل مهم شناختي ديگر نسبت هايي است كه شخص به يك رويداد مي دهد.

نسبت دادن اصطلاحي است كه روان شناسان اجتماعي آن را به كار مي برند و مربوط است به

علمي كه شخص براي حوادثي كه به وقوع مي پيوندد يقين مي كند. انديشه اي كه در نسبت

دادن نقش دارد بي پناهي است. چنين استدلا كرده كه افرا افسرده در كار و تسلط بر محيط ،

احساس بي پناهي مي كنند. آنان تصور مي كنند كه هر كوششي بكنند كارهاي آنان در چگونگي

گردش امور تاثيري نخواهد داشت ، ممكن است ، اين افراد به سبب پيش آمد موقعيتي معين در

گذشته بي پناهي را آموخته باشند. براي اولين بار سليگمن انديشه بي پناهي را انتشار داد.

براساس نظريه ي بي پناهي دست كم نوعي افسردگي هنگامي حاصل مي شود كه شخص باور

داشته باشد ، تسلط بر مسير رويدادهاي مهم زندگي ناممكن است.


عوامل خطر بازگشت افسردگی


عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند :

اگر نخستین افسردگی پیش از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛
اگرنخستین افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛
اگر بیماری روانی دیگری نیز وجود داشته باشد؛
اگر فرد نسبت به استرس ها یا دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیرتر باشد ؛
16

اگر فرد از افسردگی قبلی كاملاً بهبود نیافته باشد؛
اگر افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد.

مطالعات درباره افسردگي زنان

در آخرين مطالعه درباره زنان تفاوت هاي جنسي ، زيست شناختي ، روانشناختي و عوامل

اجتماعي، درمان و روش هاي پيشگيري مورد بررسي قرار گرفته است.

بر اساس منابع موثق در باب سبب شناسي و درمان افسردگي ساليانه بيش از 19 ميليون

آمريکايي از افسردگي رنج مي برند، و زنان احتمالا دو برابر مردان عارضه افسرگي را

تجربه مي کنند. در طول زندگي يک زن ممکن است افسردگي در هر سني با وقوع رويدادهاي

خاصي رخ دهد ، که آن رويدادها عبارت اند از: بلوغ ، بارداري ، يائسگي ، ضربه روحي و

چگونگي روابطي که مستلزم افزايش خطر هستند. بنابراين افسردگي مي تواند در بين زنان از

هر گروه تحصيلي ، اقتصادي ، نژادي و قومي رخ دهد ، و نتايج آن مي تواند منجر به افزايش

خطر خودکشي ، عوارض ناشي از اختلالات پزشکي و خطر کم توجهي نسبت به مراقبت از

خود و فروکاهش پيروي از رژيم هاي درماني شود. اين يافته ها در گزارش جديد انجمن

 

ساميت در باب زنان و افسردگي که از سوي موسسه روانشناختي آمريکا منتشر شده بود مورد

تاييد قرار گرفته است و منعکس کننده بازبيني پژوهش ها از سوي 35 دانشمند بين المللي از

رشته هاي مختلف بود که مقاله هايي را براي انجمن تهيه کرده اند.


17

دانشمندان با بررسي مجدد آخرين پژوهش ها در رابطه با افسردگي ، توضيحاتي را در باب

عوامل احتمالي افسردگي ارايه مي دهند ، آنها جهت گيري هاي جديد پژوهشي را پيشنهاد مي

دهند و به تعريف اين امر دست مي زنند که چگونه يافته هاي پژوهشي اخير مي توانند در

جهت تدابير سلامتي و تمرينات مراقبت از سلامتي به کار رود. بر طبق تحقيقات ذکر شده در

 

گزارش ، افسرگي شديد مي تواند به عملکرد اجتماعي و جسمي فرد صدمه اي حتي شديدتر از

آسيب هايي مثل افزايش فشارخون ، ديابت يا آرتروز وارد کند و مي تواند منجر به ناتواني و

از دست دادن درآمد شود. به علاوه، سازمان جهاني سلامتي در «نگراني جهاني در باب

بيماري ها» به اين نتيجه رسيده است که افسردگي در مقايسه با ديگر بيماري ها به عنوان

بزرگترين بيماري ناراحت کننده براي زنان شناخته شده است.

 

برخي يافته ها که عوامل احتمالي افسردگي را مورد آزمايش قرار داده اند عبارت اند از:

عوامل ژنتيکي : بر اساس داده هاي خوشه هاي افسردگي شديد در خانواده ها ، دارا بودن يک

نسبت درجه اول با افسردگي يا فرد افسرده (پدر يا مادر يا خويشاوندان سببي) عامل خطرزايي

براي افسردگي است. هرچند نتايج مطالعات انجام شده بر روي خانواده ها و دوقلوها در نشان

دادن دقيق سهم ژنتيک در افسردگي قطعي نبوده است.

مدارک گردآوري شده حاکي از آن است که يک خطر ژنتيکي وجود دارد و اين خطر ممکن

 

است براي زنان و مردان متفاوت باشد. در مورد زنان دانستن تاثير متقابل عوامل ژنتيکي ،

هورموني و تجربي در بالا بردن خطر افسردگي مي تواند آموزنده باشد.

هورمون هاي جنسي : ارتباط بين افزايش ميزان افسردگي و بلوغ ، مود و سيکل قاعدگي ، به

18

علاوه ، مود و حاملگي به نقش هورمون هاي جنسي در افسردگي اشاره دارد. به خصوص

تغييرات در هورمون هاي جنسي ، اختلالات در محور غدد هيپوفيزي هيپوتالاموسي (HPG)

و تاثيرات مربوط به نرومدولاتورها (براي مثال ، سروتونين) ممکن است همگي کليد فهم

سازوکارهاي مربوط به شروع افسردگي باشند. براي مثال : حاملگي و وضع حمل تغييرات

 

برجسته اي در سطح ترشح استروژن و پروژسترون ايجاد مي کند. به علاوه ، تغييراتي را نيز

در محور (HPG) توليد مي کند که ممکن است زمينه ايجاد افسردگي پس از زايمان باشد.

استرس زندگي و ضربه روحي : مطالعات کنترل- موردي و اجتماع محور نشان داده اندکه

بيش از 80 درصد موارد افسردگي شديد به وسيله رويدادي آسيب زا در زندگي رخ داده اند.

 

حوادث آسيب زا مانند تجاوزات جنسي در دوران کودکي ، تجاوزات جنسي بزرگسالان ،

خشونت مردان ، و بيماري هاي جسمي، همگي مي توانند منجر به افسردگي شوند.

پژوهش هاي اوليه اظهار داشته اند که ضربه هاي روحي زودهنگام نسبت به ضربه هايي که

بعدا رخ مي دهند ، آسيب هاي گسترده تري را بر خطر افسردگي دارند.

همچنين، تحقيقات نشان داده اند که در مواجهه با رويدادهاي استرس زا، احتمال تجربه

افسردگي در زنان نسبت به مردان بيشتر است.

ارتباط ميان فردي و سبک هاي شناختي : يک سبک شناختي که در زنان بيشتر از مردان

رايج است و خطر افسردگي را افزايش مي دهد ، تمرکزي تکراري و منفعلانه بر روي علايم

اضطراب زا و نتايج احتمالي آن است. تحقيقات اخير نشان داده اند که روابط براي خودپنداره


19

زنان (تصوير آنان از خودشان) بيش از مردان حايز اهميت است و نيز اين که زنان در پاسخ

به رويدادهاي نامناسبي که در زندگي ديگران اتفاق مي افتد ، تجربه فشار روحي و استرس

بيشتري را از خود بروز مي دهند ، و نيازهاي خود را نسبت به ديگران در درجه دوم قرار

مي دهند.

اين جهت گيري هاي بين فردي ، تفاوت هاي روانشناختي عمده بين زن و مرد را نمايان مي

 

سازد که ممکن است به توضيح اختلاف در آسيب پذيري در برابر افسردگي کمک کند.

درمان هاي متداول براي افسردگي در زنان هم شامل روان درماني و هم ضدافسردگي است.

هم روش هاي روان درماني و هم ضد افسردگي به طور يکساني براي درماني افسردگي هاي

خفيف تا متوسط موثراند.

به ويژه ، در مورد روان درماني ، آزمون هاي کلينيکي کنترل شده ، شواهدي را در مورد

تاثير مداخله گرهاي رفتاري شناختي و بين فردي نشان مي دهد. شواهد ديگر نشان داده اند که

درمان هاي رفتاري-ساختاري خانوادگي و زناشويي در درمان افسردگي موثراند.

همچنين شواهدي مبني بر اين امر وجود دارد که روان درماني در جلوگيري از عود يا

بازگشت مجدد افسردگي عميق در بيماراني موثر بوده اند که درمان با ضدافسردگي موفق بوده

اند. درمان رفتارشناختي نشان داده است که بدون درنظر گرفتن اين که آيا فرد قبلا معالجه شده

يا خير، در جلوگيري از حمله هاي بعدي يا بازگشت مجدد علايم افسردگي تاثير بادوامي داشته

است.

تقريبا 30 تا 35 درصد از افرادي که ضد افسردگي دريافت مي کنند، به اين شکل از درمان

20

پاسخ نمي دهند.

ديگران در جستجوي روش هاي درمان جايگزين بودند.

روش هاي درمان جايگزيني شامل مديتيشن ، ريلکسيشن ، ورزش و طب سوزني ، و روش

هاي گياه درماني مثل گياه شفابخش مي شود.

با وجود شهرت اين دو روش درمان بسياري از آنها آزمون نشده اند يا به قدر کافي مورد

آزمايش قرار نگرفته اند. اين موضوع اين امر را ضرورت مي بخشد که تحقيقاتي سودمند ،

تاثير و ايمن بودن اين عوامل را به ويژه در خصوص زنان در گروه هاي سني مختلف آزمون

کند.

شرکت کنندگان در اين گزارش توصيه کردند که تلاش هاي بيشتري در جهت گسترش،

ارزيابي و تحقق مداخلات انجام گيرد تا با اجتناب از موارد قبلي از رخ دادن افسردگي شديد در

زناني که در خطراند جلوگيري شود. اين گزارش نسبت به دوران تشديد خطر افسردگي هشدار

داده است. روش هاي پيشگيري در زنان هنگام مادر شدن ، به عنوان يک نياز ضروري

درنظر گرفته مي شوند. اين روش ها براي زناني که افسردگي هاي قبلي را تجربه کردند به

ويژه کساني که سابقه افسردگي پس از زايماني داشتند، امري ضروري به نظر مي رسد.

گسترش خدمات براي زنان افسرده بايد اهميت دسترسي آسان به مراقبت و نيز به مددکاران

مراقبت هاي اوليه را مورد توجه قرار دهد ، مددکاراني که مي توانند علايم را شناخته و

درمان هاي ضد افسردگي مناسب را به زنان افسرده عرضه کنند و آنها را به مددکاران سلامت

رواني ارجاع دهند.
21

درآخر بر طبق اين گزارش مراکز آموزش عمومي يکي از منابع با ارزش براي بهبود شناخت

و درک بيماري هاي رايج هستند.

شرکت کنندگان راهبردهاي مختلفي را براي آموزش عمومي درمورد افسردگي در زنان

توصيه کرده اند که مي توانند تعداد زناني که در نهايت بهبود مي يابند را افزايش دهد.

سازمان هاي حرفه اي ، رسانه ها ، مراکز استاني ، بنيادهاي خيريه ، صنايع خصوصي و

اتحاديه هاي کارگري و سازمان هاي مراقبت از سلامتي مي توانند نقش به سزايي را آموزش

عمومي در باب افسردگي ايفا کنند.


22
انسان شناسي

آنتروبيولوژي ( انسان شناسي ) كار زنان را به گونه بايسته در كشور ما مورد پژوهش قرار

نگرفته است. آنچه كه از چهره هاي اساطيري زنان در كشور ما به جا مانده حكايت از

سازندگي و نقش فعال آنان در عرصه توليد خلاق تا قبل ازنظام برده داري دارد. زنان در

مشاركت اجتماعي قبل از برده داري جهت رهايي از سلطه تطبيق به انسان در تقسيم كاري

برابر به خلق ابزارها پرداختند ، در اين راستا بخش عمده اي از كارهاي تخصصي و ظريف

كه مستلزم ابتكار بود به آن ها واگذار شد. به همين دليل نيز مادر تباري در نظام كلان خانواده

ارزش مسلط محسوب مي شود. ليكن قدرت به عنوان هنجاري كه در مقبله با نيروهاي طبيعي

از قواي فيزيولوژيك سرچشمه مي گرفت. به تدريج زنان را همزمان با تصاحب ابزارهاي

توليد به حاشيه راند تا جايي كه آنان خود بخشي از ابزار محسوب شدند و اين مقارن با زماني

بود كه دوران بردگي آغاز شد.

پايين بودن نرخ جمعيت و به تبع آن كمبود نيروي كار ، زنان را به عرصه استثمار جمعي

كشانيد كه با انحصار آب ، زمين و محصولات از خود بيگانگي انسان به انسان از يك سو و

سلطه فرهنگ بر زن از سوي ديگر به ستم مضاعف منجر گرديد. بدين سان اداره زن در

انتخاب ، محدود و محصور شده و او از مشاركت در عرصه توليد خلاق اجتماعي محدود

گرديد.

23
خانواده

خانواده نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا می‌آیند و در خانواده نیز

می‌میرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و

کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ

پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطه‌ای است که قبل از ارتباط

مستقیم فرد با گروهها ، سازمان‌ها و جامعه نقش مهمی ‌در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی

ایفا می‌نماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است،

موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده‌اش خواهد بود.

تعریف خانواده

خانواده یک واحد زیستی (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که

براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند.

اهمیت روان شناختی خانواده

مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط

خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی‌ و

در عین حال گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی و کینه توزی ، نفرت و خشم است.

کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران

خود تجربه می‌کنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابسته‌اند که هر نوع مشکل یا مسئله یک

عضو خانواده بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر می‌گذارد. از طرف

24

دیگر خانواده به دلیل همین نفوذ و تاثیر بر افراد ، گاهی به عنوان روشی برای درمان

اختلالات بکار می‌رود. روان شناسان بالینی و مشاوره گاهی ترجیح می‌دهند در درمان یک

فرد ، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند.

مطالعات مربوط به خانواده

مطالعات مربوط به خانواده حوزه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد. از جمله این حوزه‌ها می‌توان

ازدواج ، تشکیل خانواده ، تعامل‌های زناشویی ، روابط والدین و فرزندان (کودکان) ،

اختلافات خانوادگی ، طلاق و جدایی و … را می‌توان نام برد. هر یک از این حوزه‌ها ابعاد

وسیعی را شامل می‌شود.


بي مهري به نهاد خانواده

مهمترين مساله اي كه درباره اشتغال زنان در جريان توسعه بايد مورد توجه قرار دهيم وجود

نقش هاي متعددي است كه زنان بايد به عنوان همسر و مادر به عهده بگيرند و به صورت

سنتي به آن عمل كنند كه گاه با نقش هاي جديدتر آنان به عنوان فرد شاغل در خارج از خانه در

تعارض است.

متاسفانه يكي از پيامدهاي جنبش فمنيسم ، تغيير نظام ارزشي و تزلزل خانواده است. صاحب

نظران اعتقاد دارند تاكيد بيش از حد بر حقوق اجتماعي سيايس و مدني و در اولويت قرار دادن

اشتغال اقتصادي از يك سو و عدم توجه لازم به اخلاق در كنار حقوق بي مهري به نهاد


25

خانواده و تحقير وظيفه مادري و همسرس از سوي ديگر ، عملاْ زيان هاي جبران ناپذيري به

همراه داشته است.

كم شدن ميزان ازدواج و ازدياد طلاق ، پست شدن خانواده و نقش فراوان آن در ناامني اجتماع

و بروز فساد از آثار طبيعي تغيير نظام ارزشي است.

آيا زن بايد در صنعت ، كشاورزي و تجارت و امور خدماتي حضوري فعال داشته باشد؟

روشن است كه مهم ترين وظيفه زن ، خانه داري و پرورش فرزندان است. بنابراين ، بهتر

است اشتغال زن متناسب با شئونات زنانه طراحي گردد ، به گونه اي كه به روح و جان و جسم

او آسيب نرساند.البته اين حرف به معناي دور كردن زن از اجتماع نيست چون در آن صورت

ديگر نبايد به تسهيلات براي اشتغال بينديشيم.اگر آن گونه كه اسلام مقدر كرده است ، يك مرد

در محيط خانه ، با زن معاشرت به معروف داشته باشد و جامعه اسلامي و قوانين حقوقي ،

شغل خانگي زن را نه تنها از لحاظ معنوي ، بلكه از لحاظ مادي به رسميت بشناسد ، بسياري

از زنان شاغل ترجيح مي دهند كه كار محيط خانه را به عنوان اشتغال برگزينند.

خانواده با زن شاغل خوشبخت تر است يا زن خانه دار؟

در پاسخ چنین سوال هائی نمی توان حکم قطعی ارائه داد و گفت مثلا خانواده با زن خانه دار

است و با زن شاغل توفیقات کمتری دارند و بالعکس. موفق تر

زیرا موفقیت و عدم موفقیت از یک سوبستگی به عوامل گوناگونی دارد که فقط یکی از آنها

عدم اشتغال زن می باشد و از سوی دیگر وضعیت خانواده ها افراد بر خلاف مشکلاتی

26
که دارند اگر زن شاغل نباشد اقتصاد خانواده با بحران مواجه می شود و خانواده به شدت آسیب

می بیند. در مقابل خانواده هائی هستند که اصلا نیاز به درآمد زن ندارد.

ولی جامعه به آنها نیاز دارد مانند: 1- یک زن ماما که می تواند خدمات شایسته ای به هم نوعان

خود ارائه کند. چنین خانمی باید در حدی که به زندگی خود آسيبي نرسد بخشی از وقت خود

صرف خدمت به جامعه نمايد.

2- دسته ای دیگر از زنان هستند که نیازبه درآمدشان ندارند و انجام كار آنها نیز براي جامعه

ضروری نیست و دیگران و حتی مردان به راحتی می توانند کار آنها را انجام دهند.

این دسته از زنان اگر وقت خود را صرف خانه داری و تربیت فرزندانشان بکنند خیلی بهتر

تا اینکه فرزندان خود را به مهد و کودکستان بفرستند. است

3- عده ای دیگر بخش زیادی از وقت خود را صرف کار در خارج از منزل مي كنند.

اینگونه زنان با اولویت دادن به کارهای خانه داری می توانند بخشی ازوقتشان را در خانه

حضور داشته باشند در خانواده هايي كه مردان حضور كمتري در خانه دارند در چنين خانواده

هايي حضور زنان ضروري تر است زیرا اگر زن نیز بخشی از اوقات خود را بیرون خانه

باشد فرزندان این خانواده با آسیب های جدی و اخلاقی و روانی مواجه خواهند شد.

مشکلات مربوط به مطالعات خانواده

چند وجهی بودن موضوع

خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگی‌های ویژه‌ای

برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد

27

خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث

کاهش اعتبار یا بی‌‌اعتباری نتایج مطالعات می‌شود.

تفاوت‌های زمانی

خانواده یک نهاد ایستا نیست ، بلکه پویا است. تعریف و نگرشی که به خانواده درحال حاضر

وجود دارد با نگرشهای نیم قرن پیش تفاوت زیادی دارد و مطمئنا در طول سال‌های آینده نیز

دچار تحول خواهد شد. بنابراین تعمیم نتایج مطالعات دیروز به خانواده‌های امروزی و تعمیم

نتایج امروز به فردا کاری اشتباه است و به برداشتی نادرست از وضعیت خانواده و در نتیجه

برنامه‌ریزی غلط منجر می‌شود. این مطالعات باید همراه با تحول خانواده‌ها در طول زمان ،

متحول شوند تا نتایجی کار آمد و قابل استناد ارائه دهند.

تفاوت‌های فرهنگی

تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد با جوامع دیگر تفاوت‌های زیاد و در

بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج ، روابط زناشویی ، شیوه فرزندپروری و … در

فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی ‌با فرهنگ‌های غربی تفاوت بنییادی دارد.

همچنانکه در درون یک جامعه نیز خرده فرهنگ‌های مختلفی وجود دارند که شیوه‌ها و

سنت‌های مخصوص خود را دارا می‌باشند و با توجه به این واقعیت بحث از خانواده بدون

توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید