بخشی از مقاله
اشاره
يك رويداد، برگزاري بيست و پنجمين دورة بازيهاي المپيك تابستاني (1) و دو اشاره از دواستاد در مجلة ايرانشناسي موجب تحرير اين مقاله شد.
مقاله در حقيقت تأييد نظر استادان صاحب نظر دكتر احسان يارشارطر (2) و دكتر جلالمتيني (3) ست در مورد زيادهرويها و كج سليقگيهايي كه از آغاز قرن حاضر ميلادي در باب زبان فارسي باب شده و صلاحانديشان ناصالحي را به تشكيل مجمع و انجمن واداشته كه فرهنگهاي رنگارنگ و دستورهاي جوارجور حاصل كار آنان است.
نويسندة اين مقاله نه زبان شناس است و نه در حيطة زبان فارسي صاحب ادعايي. كار اصلي او روزنامهنگاري بوده است به بطور اعم و روزنامه نگاري ورزشي بطور اخص. از اين رو اين مقاله در حقيقت يك بازنگري به زبان فارسي در عرصة ورزش است و گزارشي كوتاه - و اي بسا بسيار ناقص - از وضع واژگان ورزش نوين در زبان فارسي.
فقدان منابع مورد نياز بطور كامل براي تحرير مقالات علمي تاريخ ورزش در ايران كه مشكل بزرگ محققان داخل و خارج است ناگزير اين مقاله را دچار كمبودهايي ساخته كه اميد ميرود كوشندگان ديگر كم و كاستيهاي آن را برطرف سازند و به اين نوشته همچنان كه اشاره شد بهچشم يك گزارش ساده از قلم يك روزنامه نگار بنگرند.
واژة ورزش
واژة «ورزش» در فرهنگهاي فارسي تا پيش از آنندراج در معاني كسب، زرع و كشت، شغل، عمل و حرفه بكار گرفته ميشده است تنها در آنندراج ذيل لغت «ورزشخانه» آمده است: «جاي كشتي گرفتن و ورزش نمودن كشتي گيران» (4) كه قصد مؤلف ظاهراً از واژه ورزش لغتي مرادف با تمرين و ممارست است. ناظم الاطباء در آخرين معني اي كه از ورزش به دست داده آن را «رياضت و اعمال مخصوصه كه براي قوّت اعمال بدني همه روزه بجاي ميآورند» (5)تعريف كرده است. علامة دهخدا در لغت نامه «ورزش» را در معناي تمرين و مشق بكار برده و تنها در ذيل كلمة «ورزشگاه» از ورزش بعنوان يك كار مشخص نام برده و نوشته است: «ورزشگاه (اِمركب) محلي كه به ورزش اختصاص يافته. جايي مخصوص ورزش كردن، ورزشگه، ورزشخانه، زورخانه، گود». (6)
دكتر محمد معين اولين فرهنگ نويسيست كه نخست در ذيل برهان قاطع (7) تعريف «ورزش» را داده و «آن را حركت دادن اعضاي بدن براي ايجاد قدرت» دانسته است و سپس درفرهنگ فارسي خود معناي تازة اين واژه را همراه با معادل فرانسوي آن sport عرضه كردهاست. (8)
در يك منظومة معروف در زورخانهها و مورد استفاده مرشدان زورخانه به نام گل گشتي از ميرنجات اصفهاني، سروده شده در حدود سالهاي 1080 هـ. ق.، كه به دليل نامعلومي دكتر معين آن را «گل گشتي توبا» خوانده است، (9) ما پنج بار به كلمة «ورزش» در معناي تمرين بدني و نيز در معناي ممارست و تمرين برمي خوريم (10) و نيز چهار بار كلمة «ورزشخانه» و «خانة ورزش» در معناي محل تمرين كشتي و حركات زورخانهاي مورد استفاده قرار گرفته است(11).
نكته اينجاست كه نه علامه دهخدا و نه دكتر معين از اين مثنوي عاميانه و بسيار غني از جهت مطالعات فنون كشتي و ورزشهاي زورخانهاي استفادة چنداني نكردهاند و حال آن كه اين مثنوي بسال 1312 خورشيدي از روي دفاتر يادداشت اديبالممالك فراهاني طي سه شمارة متوالي 3، 4، و 5 مجلة ارمغان در تهران به چاپ رسيده است.(12)
با اينهمه كلمة «ورزش» در معناي عام آن كه معادل sport فرانسه و انگليسي است واژهاي متأخر است و در حقيقت از زماني كه انواع ورزشهاي نوين در ايران پا به عرصة وجود نهاده مورد استفادة عام قرار گرفته است و نيز واژه ورزش بهنگام تصويب «قانون ورزش اجباري درمدارس» در 16 شهريور ماه 1306 خ وارد قاموس واژگان دولتي ايران شده است.(13)