بخشی از مقاله

چکیده

در نوشته پیش رو، شماري از واژگان زبان فارسی1 از دیدگاه ریشهشناسی مورد بررسی واقع خواهند شد. با توجه به تعریف ریشهشناسی که مطالعه و بررسی واژهها از کهنترین زمان کاربرد آن تا زمان حال هم از نظر آوایی و هم از نظر معنی و مفهوم کاربرد آن است, براي یافتن ریشه ایرانی آغازي که واژه از آن سرچشمه گرفته, در صورت امکان صورتهاي کهن این واژه را در فارسی میانه و هم در فارسی باستان مطابق قوانین تحولات آوایی شناسایی کرده و واژههاي برابر آن را در دیگر زبانهاي ایرانی براي اثبات اینکه ریشه فعلی مذکور در زبان ایرانی آغازي همان مفهوم را دارا بوده ذکر کردهایم.

مقدمه:

انسانها در هر زمان و هر مکان و با هر زبانی در برخورد با واژههاي تازه و ناآشنا میکوشند هر واژهاي را با واحدهاي زبانی آشنا در نظر بگیرند و برایش معنایی بیابند. همانند مثال زیر که در شاهنامه آمده است که چون پسر بزرگ فریدون از برابر اژدها گریخت و راه سلامت را برگزید پدرش نامش را »سلم2« گذاشت. که در اصطلاح دانش زبانشناسی، »ریشهشناسی عامیانه3« نامیده میشود. دانش ریشهشناسی4 بخشی از زبانشناسی به شمار میرود که به واژهها و ارتباط و پیوندشان با همدیگر و با زبانهاي دیگر و بهویژه زبانهاي همخانواده و خویشاوند میپردازند.

ریشهشناسی علمی بر پایه دانش زبانشناسی تاریخی و قانون و قاعدههاي تبدیل و تحولهاي آوایی در گذز زمان و نیز متنهاي موجود و بازسازي واژگان در خانوادههاي زبانی است. با شناسایی خانوادههاي زبانی و تشخیص و تعیین قاعدههاي تغییر آوایی در زبانها، پایههاي ریشهشناسی نیز استوارتر شد با بررسی متنهاي بازمانده از دورانهاي گوناگون زبانی و ضبطهاي مختلف -1 براي درك بهتر تغییرات زبانی و ریشهشناسی واژهها لازم است که مختصري در مورد نیاي زبان فارسی و زبانهاي همخانواده آن گفته شود.

زبان فارسی نو بازمانده زبان فارسی میانه است که آن نیز دنباله فارسی باستان, زبان کتیبههاي هخامنشی است. زبان فارسی باستان و اوستایی تنها زبانهاي ایرانی باستان هستند که از آنها آثار مکتوبی برجاي مانده است. زبانهاي ایرانی از لحاظ زمانی به سه دوره باستان: اوستایی, فارسی باستان, مادي و سکایی؛ میانه: زبانهاي ایرانی میانه غربی: فارسی میانه و پهلوي اشکانی, زبانهاي ایرانی میانه شرقی: سغدي؛ سکایی - ختنی و تمشقی - , خوارزمی و بلخی؛ نو: زبان فارسی و دیگر زبانها و گویشهاي ایرانی همانند آسی, کردي, پشتو, بلوچی و ... ٢س نام سلم در زبان پارسی میانه - پهلوي - و نو - دري - واژهاي ایرانی است و با »سلامت« عربی پیوندي ندارد.

در اوستایی به شکل سیرَمه«» آمده است و نام تیرهاي از قومهاي آریایی - ایرانی - است که جزو سکاها به شمار میروند. از نظر تاریخی این گروه ایرانیان همان سرمتها هستند که در قفقاز و شرق اروپا زندگی میکردند. در شاهنامه نیز سلم در روم زندگی میکند. واژگان در دورههاي تاریخی مختلف و نیز شکل واژگان در گویشهاي مختلف همان زبان، و با بهرهگیري از ریشهشناسی علمی میتوان براي هر واژه پیشینه علمی به نگارش درآورد.

همین علاقه روز افزون انسانها به ریشه یابی واژه ها و نامشخص بودن ریشه واژگان زبانها باعث شده است که فرهنگهایی در این زمینه نگاشته شود. در چنین مواردي، فرهنگنگار با توجه به امکانات موجود، فرهنگ هایی را تدوین میکند که به ریشهشناسی واژگان زبان میپردازد.. همچنین فرهنگنگار با استفاده از مواد و آثار به جاي مانده از دوران پیشین آن زبان، صورتها و معانی تاریخی واژهها را معرفی میکند و صورت نخستین و معنی اولیه آن را به دست میآورد.

 از میانه سده هفدهم م. فرهنگهاي ریشهشناسی نه چندان علمی نگاشته شدهاند براي مثال فرهنگ ریشهشناسی زبان انگلیسی توسط استفان اسکینر1 در 1671 نگاشته شده است. بعد از این دوره، فرهنگهاي متعدد و بیشماري در زمینه ریشهشناسی نگاشته شده اند. بهویژه در حوزه زبانهاي هند و اروپایی فرهنگهاي ریشهشناسی بسیاري تألیف شده است, و در پایان سده نوزدهم م. و آغاز سده بیستم م. به بعد نوع دیگري از فرهنگهاي ریشهشناسی و تاریخی زبانها پدید آمدند که روشهاي علمیتري را در بیان ریشهشناسی واژهها به کار گرفتند

روش پژوهش:

براي نگارش این نوشته, نگارنده واژههایی را برگزیده است که در طول مدت مطالعات چندین ساله در زمینه ریشهشناسی واژگان زبان فارسی به آنها پرداخته است. شماري از این واژگان توسط ایرانشناسان و زبانشناسان در سالهاي پیشین از دیدگاه ریشهشناسی بررسی شدهاند, اما با توجه به پیشرفتهاي نوین علم ریشهشناسی تجدید نظر در بررسی آنها ضروري به نظر میرسد. با توجه به کمبود منابع مکتوب از زبانهاي ایرانی کهن نمیتوان شرح کاملی از ریشهشناسی واژهها ذکر کرد.

روشی که براي تدوین مدخلهاي واژگانی این نوشته برگزیده شده چنین است: پس از گزینش واژگان, نخست معنی و مفهوم آنها را از فرهنگهاي معتبر زبان فارسی همانند »لغتنامه دهخدا« و »برهان قاطع« استخراج کرده و در صورت امکان صورت واژه را در فارسی میانه ذکر کرده و سپس صورت ایرانی آغازي واژه را بازسازي کرده و ریشه فعلی آن را از کتاب »ریشهشناسی فعلهاي ایرانی« نوشته چانگ آورده است. براي بازسازي صورت فرضی ایرانی آغازي از تحولات تاریخی آواهاي زبان فارسی یا همان واجشناسی تاریخی بهره گرفته شده است.

سپس در صورت ریشه فعلی در زبان فارسی باستان و اوستایی آن را ذکر کرده آنگاه واژگان همریشه یا واژههاي برابر را از دیگر زبانهاي ایرانی میانه براي اثبات اینکه ریشه فعلی مورد نظر در زبان ایرانی آغازي معنی و مفهوم مورد نظر دارا بوده آورده شده است. صورتهاي فرضی بازسازي شده با علامت2م نشان داده شدهاند نشانه /-/ در انتهاي واژگان زبانهاي ایرانی باستان نشانه ستاك واژه بدون کاربرد پایانههاي صرفی است و در زبانهاي ایرانی میانه نشانه مادههاي ماضی یا مضارع هستند. نشانه د در صورتهاي ایرانی آغازي نشان دهنده واجی است که بازمانده لارینگالها1 یا واجهاي حنجرهاي سه گانه هند و اروپایی آغازي هستند, ولی در زبانهاي منشعب از ایرانی آغازي این واج حفظ نشده و برخی ناهماهنگیهاي موجود در زبانهاي ایرانی وجود این واج را اثبات میکند. براي آوانویسی واژگان بازسازي شده ایرانی آغازي از شیوه آوانویسی مایرهوفر2 - 1992 - استفاده شده است.

اهداف پژوهش:

هدف از انجام این پژوهش روشن ساختن گوشههایی از ریشهشناسی واژگان زبان فارسی است, زیرا که بسیاري از واژگان علاوه بر تغییر و تحولات آوایی در گذر زمان, دچار تغییر معانی هم میگردند و بسیاري نیز از بین میروند همچنین برخی از آنها هنگام کتابت نسخه خطی توسط کاتبان تحریف میشوند, به گونهس اي که شناخت صورت صحیح واژه نیازمند پژوهشی جدید بر مبناي یافتههاي علمی جدید است. ریشهشناسی علمی درك ما را از زبان بهتر و دقیقتر میکند و حتی بخشی از تاریخ و فرهنگ را آشکار میکند. براي نمونه ریشهشناسی واژه «سیستان« - سکاستان ¬ سگستان ¬ سیستان - گویاي این مطلب است که قوم ایرانی سکایی در این منطقه زندگی میکردند.

علاوهبر این, ریشهشناسی موقعیت زبان فارسی را در میان زبانهاي ایرانی و دیگر زبانها که در گذر زمان با آنها در تماس بوده است به عنوان بک زبان ادبی تعیین میس کند, براي نمونه هنگامی که ریشهشناسی شمار زیادي از واژههاي ارمنی آشکار میسازد که از زبان فارسی وارد زبان ارمنی شدهاند, نشان دهنده این واقعیت است که زبان فارسی در زمانهاي دور - از سده سوم تا هفتم م. - بر زبان ارمنی3 تسلط داشته است, زیرا که فرهنگ جامعه فارسی زبان فرهنگی غالب بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید