بخشی از مقاله
دربارۀ نمايش خلاق
نمایش خلاق (Creative Drama)
«شكلی از نمایش که مبتنی بر بداههپردازي است، اجراي عمومی نمیشود و تأكيد آن بر فرایند است و در آن سرپرست گروه شرکتکنندگان را هدایت میكند تا تخیل خود را بهكار گيرند، نقشآفرينی كنند و بر تجربههای انسانی تأمل نمايند. » (دیویس و بم – تأکیدها از من است.)
نمایش خلّاق اصولاً با تدریس مهارتهای تئاتر سروکار ندارد، اگر چه ممکن است این امر اتفاق بیفتد. هدف نمایش خلّاق استفاده از ميل طبیعی نمایشی برای تسهيل یادگیری در بسياري از رشتهها و شاخههاست. كودك طبیعتاً دريافتهاي خود را بازي میكند. او نقشها را امتحان و سپس «وانمود بازي» میکند. این اولين روشی است که كودك به كمك آن از دنیای خود میآموزد. (بههمین دلیل است که، گرچه هیچ فرد بالغی را نمیشناسم که از جاروبرقی كشيدن و چمن زدن خوشش بيايد، وقتی به فروشگاه اسباب بازی بروید ممكن است جاروبرقی اسباببازي و ماشین چمنزنی بخرید. بچهها نقش بزرگترها را امتحان میکنند.) نمایش خلّاق این نوع فعالیت را سازمان میدهد تا دانشآموزان بتوانند مسائل و موضوعات را از روي تجربه بشناسند. ارسطو میگوید: «به من بگو، فراموش خواهم کرد. به من نشان بده، بهخاطر خواهم سپرد. مرا درگیر کن، خواهم فهمید.» [دربارۀ منبع اصلی اين كلام نظرات متفاوت و پراكندهاي وجود دارد، تا جايي كه برخی آن را به كنفسيوس و لائودزه و برخی به حكمای يونان منتسب میكنند. نويسنده در اين مقاله ارسطو را گويندۀ آن ميداند، اما خود در مقالۀ ديگرش (چرا بايد در مدارس نمايش تدريس شود؟) آن را ضربالمثلی چينی میخواند!]
نمايش خلاق موجب رشد شخصیت و پرورش عزت نفس است. به بچهها کمک میکند تا کار گروهی را یاد بگیرند و خلّاقانه فکر کنند. اين شيوه عمدتاً از روشهاي مرسوم حل مشكل است. نمایش خلاق بیش از هر فعالیت مدرسهای دیگری (نظیر کلاس زبان و ادبیات) مهارتهای زبانی و نحوۀ برقراری ارتباط را شكل میدهد. اين شيوه باعث میشود دانشآموزان خود را جای دیگران بگذارند تا بتوانند حس همدردي را درك نمايند. همچنین بهطور قطع میتوان از آن به عنوان ابزار تدریس ديگر دروس استفاده کرد، به شرط آنكه درسها به دقت طرح شده باشند. هر وقت بتوانم سعی میکنم با استفاده از نمایش خلاق در درسهای دیگر به دانشآموزان کمک کنم. نکتۀ جالب این است که چون هر كدام از درسهاي نمایش خلّاق لزوماً شامل محتوای یکی از دیگر دروس مدرسه میشود، معمولاً میتوان درس نمایش خلّاق را حول یکی از موضوعات درسی غیرنمايشی طراحی كرد، بدون آنكه اصلاً محتوای نمايشی آن لطمه ببيند.
نمایش خلّاق را گاهی هنرهای نمایشی خلّاق (Creative Dramatics) یا بازي خلّاق (Creative Play) نیز مینامند.
نمايش خلاق چيست؟
نظرات بسیاری در مورد اینکه نمایش خلاق چیست و چه باید باشد وجود دارد اما من فقط يك تعريف برای آن دارم. در اصل، نمایش خلاق فعالیتی نمایشی است که در آن تجربۀ شرکتکنندگان هدف اصلی بهشمار میرود. این موضوع متفاوت از کلاسهای تئاتر است که هدف غائی در آنها آمادگی برای اجراست. معمولا نمایش خلاق برای کودکان 4 تا 9 ساله در نظر گرفته میشود - سنينی كه، اگر هیچ فشاری برای اجرا وجود نداشته باشد شرکتکنندگان میتوانند از تجربۀ نمایشی بهرهمند شوند. نمایش خلاق شامل بازی نمایشی، اجرای داستان، سفرهای تخیلی، بازیهای تئاتر، موسيقی و رقص است. معیار در کلاس نمایش خلاق بر وانمود كردن است و نه فقط بازی کودکان. از آنجا كه در نمایش خلاق تاكيد بر روند اجراست و نه حاصل كار، آموزگاران آزادند تا به هر میزان که لازم است به اين كار زمان اختصاص دهند.
هنگامی که دانشآموزی در کلاس نمایش خلاق، بهدلیل کمرویی یا ترس، ترجیح میدهد بهجای شرکت در نمایش، صرفاً بیننده باشد، آموزگار میتواند به او اجازۀ اين كار را بدهد. در تابستان سالی که من در کلاس نمایش خلاق برای کودکان 4 و 5 ساله تدریس میکردم دختری به نام ملیسا تمایلی به شرکت در اجرای داستانها نداشت. در عوض، من و آموزگار همکارم به او اجازه دادیم به تماشای بچهها بنشيند. ملیسا همیشه به كارهای همکلاسیهایش علاقهمند بود و در فعالیتهای هنری و بازیهایی شرکت میكرد که احساس نكند در کانون توجه قرار گرفته است، زیرا با توجه به اينكه مليسا فرصت لازم را براي برطرف كردن مشكلاتش در اختيار داشت، متوجه شده بود كه در کلاس ایمن است.
تا پایان آن تابستان ملیسا با خوشحالی به جمع گروه نمايش همكلاسيها پيوست. او حتی در روز مشارکت (Sharing day) كه پدرها و مادرها به تماشای نمايش کلاس آمده بودند نقش ملکۀ شرور را بازی کرد. این آزادی عمل در شرايط متضاد اين وضعيت نیز کاربرد دارد - یعنی هنگامی که اعضای کلاس براي فعاليت نمايشی بسيار مشتاقند و در اين كار كاملاً تبحر يافتهاند، خود آموزگار میتواند به جمع بازيگران بپيوندد و به بچهها اجازه دهد تا بهجای اینکه به راهنمایی او گوش كنند، خودشان ابتكار عمل را بهدست گيرند. نمایش خلاق به کودکان کمک میکند كه چیزهایی دربارۀ احساسات، حل مشکلات، و ارتباط با دیگران بیاموزند. دانشآموزان طی تجربياتی كه از نمايش كسب میكنند، قدرت تخیل و اعتماد به نفسشان را پرورش میدهند. يكی از نكات جالب در نمايش خلاق اين است كه هیچ پاسخی اشتباه نیست: در بازي حیوانات حرف میزنند، کودکان به فضا یا جنگل سفري میکنند، و آسمان سبز و علفها آبیاند.
فلسفۀ اجرای نمايش با نوجوانان
تعريف من از نمايش و تئاتر در اين مرحله، شايد بهبهترين نحو در عبارت جامع اجرای نمايشی (Performance) بيان شود. تعريف من از اجرا شباهت زيادي به تعريف ريچارد شكنر Richard Schechner)) دارد. او در نظريۀ اجرا مینويسد كه «تعريف غيردقيق اجراي نمايشی شايد اينگونه باشد: رفتار آيينیشده، كه نمايش آن را شرطی كرده/ تعميم داده است» (95). از زمان ارسطو بهبعد، فيلسوفان، ارزش آموزشی غريزۀ بشري در نمايش تقليدی را - كه بهنظر من نيروي پيشبرندۀ اجراي نمايشی است- تعريف كردهاند.
بهاعتقاد من، همانگونه كه ميهالی چزيكزنتمیهالی Csikszentmihalyi) Mihalyi)، استاد و مدير گروه مباحث پرورشی در دانشگاه شيكاگو، میگويد نمايش تقليدی، همانگونه كه از كلمۀ آموزش (بهمعنی هدايت كردن) برمیآيد، حقيقتاً آموزشی است. او مینويسد: «كارهايی كه اجرايشان فینفسه ارزش دارد آنهايی است كه ما را از محدوديتهایی كه الزامات زندگی بر ما تحميل میكند، رها میكند» (9 :1986).
چزيكزنتمیهالی معتقد است كه اجراي نمايش ما را به پديدۀ ديگري، كه او تجربۀ جاری مینامد، هدايت میكند. جريان، كه به تجربۀ كمالگرايانه نيز معروف است، زمانی اتفاق میافتد كه تمام تمركز فرد، بر روي همان فعاليت مورد نظر قرار میگيرد كه كاملاً جذاب و جالب توجه است.
«هنگامی كه با تمام وجود با امري درگير میشويم، حسی فراگير در ما پديد میآيد» (36 :1977). با تمركز بسيار دقيق بر دنيايی كه از طريق نمايش خلق میكنيم، «همهچيز غير از تجربۀ اصلی را كنار میگذاريم». باربارا مايرهوف (Barbara Myerhoff) با بيان اين نكته میافزايد: «اين رويكرد، خودآگاه عادي را كه منتقد، شناسنده و شايد حتی شكاك و خودمحور است، از ميدان بهدر میكند و اينها دقيقاً همان نگرشهايی است كه امكان اعتقاد به يك عقيده را از بين میبرد» (247).
از نظر من، اين تجربهها، بخشی از جوهرۀ آموزش است. چزيكزنتمیهالی معتقد است كه «اجراي نمايش میتواند زمينهاي براي نوعی تجربۀ خلاق باشد كه پيشنياز ضروري ايجاد تحول اجتماعی–فرهنگی به شمار میرود» (3 :1986). با برخورداري از تجربۀ جاري، خود را ترغيب میكنيم كه بيرون محدوديتها را نيز ببينيم. تأثير آموزشی تجربۀ جاري كه از طريق اجراهاي نمايشی بهدست میآيد، میتواند كودكان را نهتنها براي دنيايی كه ما آن را میشناسيم، بلكه برای [شناخت] روی ديگر واقعيت نيز آماده كند.
[شيوۀ] باورپذيری هنرمند به طرزی عينی و ملموس نشان میدهد كه چه بسا روشهاي ديگری هم براي زندگی آدمی باشد. روي صحنه، رويدادهايی را میبينيم كه میدانيم در يك زمان هم وجود دارد و هم وجود ندارد و نشان میدهد كه در زندگی، راههايی بسيار بيشتر از آنچه ما تصور میكنيم، وجود دارد. اين تشخيص بهتنهايی میتواند امكانات نامحدودی فراهم آورد و ذهن را از قيدوبند واقعيات رها سازد (5 :ibid).
درهرحال، آنچه از نظر من آموزشی است، اجراي نمايش صرف نيست، بلكه فرايند اجرا است كه به بازي شباهت دارد: «همۀ روشهای از ميان بردن سلسلۀ مراتب مرسوم، ارزش بخشيدن به هر چيز سوای ارزشی كه دارد، اختصاص زمان و مكان معين به استفادۀ استادانه از چيزهايی خاص در جهانی كه به شكلی غيرمعمول تعريف شده است: اين تعريف، همچنين تعريف فرايند تمرينهای كارگاهی، فرايند آيينی و فرايند اجرايی نمايشی است» (110 : 1985، Schechner). كودك نبايد تماشاگری منفعل باشد، بلكه بايد عامل فعال اين فرايند باشد.
بچهها مشاهده را از طريق ساير رسانهها ياد میگيرند. آنها با عمل كردن، واقعاً ياد میگيرند. از طريق اعمال نمايشی، كودكان همه چيز را ياد میگيرند، دربارۀ هر چيزي خيالپردازي میكنند و هر چيزي را تغيير میدهند. من با اين اميد درس میدهم كه كودكان میتوانند جهان را تغيير دهند، هر چند ممكن است اين تفكر، سطحی بهنظر برسد.
میتوانم نظر خود را دربارۀ تئاتر، با فلسفۀ تئاتر محرومان از آگوستو بوال (Augusto Boal) جمعبندي كنم كه میگويد: «تئاتر بايد شادمانی و سعادت باشد، بايد به ما كمك كند كه دربارۀ خود و عصر خود بياموزيم. بايد دنيايی را كه در آن زندگی میكنيم بشناسيم و برای بهتر شدن، تغييرش دهيم. تئاتر، شكلی از دانش است كه هم میتواند و هم بايد بهصورت ابزار دگرگونی جامعه درآيد. تئاتر باعث میشود بهجاي چشم به راه آينده ماندن بتوانيم آن را بسازيم» (31).
نمايش خلاق در عمل
پيش دبستان تا كلاس پايۀ دوم: كارگاه LLC سازمان «تئاتر نوجوانان» (Youth Stages) معمولاً براي بچههاي كوچكتر، با كاردستی مناسب شروع میشود. بچهها هنگام ورود به كلاس با مجموعهاي از وسايل از قبيل كاغذ، ماژيك، چسب مايع، پر، ژل، دستمال توالت و امثال آن روبهرو میشوند. اين فضا، بلافاصله فراگيرانی را به خود جذب میكند كه لمس كردن اشيا و ديدن آنها برايشان جذاب است. آموزگار در حين خوشامدگويی به كودكان، موضوع روز را به آنها معرفی میكند.
مثلاً داستانی از قرون وسطا را انتخاب و از منابعی مانند كتاب، تصوير يا موسيقی آن دوره استفاده میكند. او پروژهاي هنري را پيشنهاد میكند، مثلاً تزيين تاج مقوايی با جواهرات، يا سوق دادن كودكان به تهيۀ نشان خانوادگی. هر دانشآموز میتواند براي خود تاجی بسازد و با توجه به روش و علاقۀ خود از لوازم در دسترس استفاده كند. كودكان با يكديگر تبادل نظر میكنند و در صورت ضرورت، از آموزگار كمك میگيرند و در مدت ده-پانزده دقيقه، صاحب وسيلهای منحصربهفرد و واقعی میشوند.
سپس، كودكان وسايل اضافی را جمع میكنند و دايرهوار گرد هم جمع میشوند و وسايل خود را به گروه نشان میدهند. آموزگار، كودكان را تشويق میكند تا توضيح دهند كه چرا مثلاً عكس اژدها يا رنگينكمان را روي تاج خود كشيدهاند، يا پرهاي صورتی بر بالای آن قرار داده يا بهجاي تاج، سپر درست كردهاند. هيچ پروژهاي بهخوديخود درست يا غلط و بد يا خوب نيست و بههيچوجه دربارۀ آن قضاوت نمیشود. بحث در كلاس، بچهها و آموزگار را با يكديگر آشنا و آنها را براي ادامۀ كار آن روز آماده میكند.
حالا لازم است كه بچهها حركت كرده، از پانتوميم استفاده كنند، به اين شكل كه در سكوت و با استفاده از بدنشان - كه مناسبترين وسيله است - عملی را نشان دهند يا شخصيتی را خلق كنند. مربی «تئاتر نوجوانان» جعبۀ جادويی را كه محل بازيگري شخصی براي تكتك بچههاست و پر از اشياي تخيلی است، به آنها معرفی میكند.
كودكان با راهنمايی آموزگار، به جعبههاي جادويی خود نزديك میشوند و خود را با تاجها يا جواهرات سلطنتی تخيلی زينت میدهند، چوبدستی جادويی خود را بهصورت موج میچرخانند يا از ركاب اسبهاي رام و دستآموز خود بالا میروند و با اژدها روبهرو میشوند. از آنجا كه كودكان در حريم فردي خود باقی میمانند، برای كنترل كلاس دقت زيادي لازم است.