بخشی از مقاله
كاربرد پذيري نظرية تصميمگيري شغلي هالند در مدارس، دانشگاهها و بازار كار ايران بررسي موانع و ارائه راهكارها
چكيده:
نظريه تصميمگيري شغلي هالند، نظرية همخواني شغل و شخصيت است كه حدود 50 سال توسط هالند و ديگران بكار رفته و هماكنون نيز در مدارس، دانشگاهها، بازاركار و ديگر محيطها مورد استفاده قرار ميگيرد. همچنين سودمندي و اعتبار آن در كشورهاي امريكايي، اروپايي، آسيايي، استراليايي و افريقايي مورد تاييد قرار گرفته است.
در اين مقاله سعي بر آن است تا از طريق پژوهشهاي انجام شده در ايران، سودمندي و كاربردپذيري اين نظريه مورد بررسي قرار گيرد. اين پژوهشها كه از سال 1370 تاكنون در مدارس، دانشگاهها و بازار كار انجام پذيرفته است هريك به نوعي مؤيد نظريه و كاربردپذيري آزمون شغلي – شخصيتي هالند ميباشد كه در سالهاي اخير توسط نگارندگان براي مدارس و مشاغل مختلف هنجاريابي شده بود.
در پايان ، موارد مثبت و منفي كاربردپذيري اين نظريه و آزمون شغلي – شخصيتي در مدارس،دانشگاهها و بازار كار ايران اشاره ميشود و به منظور سودمندي نظريه، راهكارهايي متناسب با فرهنگ ايراني پيشنهاد ميگردد.
مقدمه:
تصميمگيري درباره انتخاب شغل و حرفه يكي از مهمترين و سرنوشتسازترين موضوعات در زندگي هر فرد به حساب ميآيد. امروزه پيچيدگي و دگرگوني دنياي كار، سرعت فزاينده رشد تكنولوژي، تقاضاهاي روزافزون براي ورود به برخي مشاغل و نياز به كسب دانش و مهارتها با توجه به تفاوتهاي فردي، موجب برهم خوردن تعادل آموزش و بازار كار شده و مشكلاتي را در چگونگي هدايت استعدادها، راهنمايي شغلي و تصميمگيري حرفهاي بوجود آورده است.
از آنجا كه يكي از اهداف تعليم و تربيت در كنار ديگر اهداف، تسهيل رشد حرفهاي و هدايت شغلي افراد است، و اين هدف بويژه در حيطه آموزش و پرورش و تا حدي آموزش عالي كشور قرار ميگيرد، لذا، بايد كوشش نمود تا اين مهم بصورت سيستماتيك به اهداف از پيش تعيين شده خود برسد و راهنمايي تحصيلي – شغلي متناسب با ويژگيهاي فردي و نيازهاي بازار كار حركت كند.
هرچند مبحث راهنمايي و هدايت شغلي به شكل علمي آن در ايران موضوع نسبتاً جديدي است، با اين حال، حدود يك قرن است كه در دنيا بصورت علمي انجام ميگيرد. از زمان پارسونز (1908) پدر راهنمايي شغلي كه هماهنگي بين ويژگيهاي فردي با دنياي مشاغل را مطرح نمود تا به امروز نظريههاي مختلفي جهت انتخاب و تصميمگيري شغلي ارائه شده است كه همگي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به اهميت رابطه فرد و شغل اشاره دارند. براي مثال ”رو“ و ”هاپاك“ : ارضاي نيازهاي فردي، ”مك كله لند“: انگيزة پيشرفت، ”هرزبرگ“: عوامل انگيزشي، ”گينزبرگ“: تجربيات و ارزشهاي فردي و ”سوپر“: خود پنداره را عامل مهمي در انتخاب شغل افراد ميدانستند (حسينيان، 1370). از سوي ديگر، در نظريات مربوط به طبقهبندي و تيپشناسي شخصيت كه معمولاً تعدادي تيپ يا سنخ مشخص ميشود، از طريق تيپ يا سنخ غالب فرد، ميتوان برخي از رفتارهاي آينده وي را پيشبيني نمود. قديميترين طبقهبندي شخصيت مربوط به ”بقراط“ است
كه افراد را به طبقات چهارگانه دموي ، بلغمي، صفراوي و سودايي تقسيم ميكرد. ”آيزنك“ نيز با نوسازي طبقهبندي بقراط سه بعد درونگرايي – برونگرايي، روان رنجوري و روان پريشي را جهت شناسايي شخصيت افراد ارائه نمود. ”يونگ“ نيز افراد را به دو سنخ درونگرا و برونگرا تقسيم نمود و ”مايرز-بريگز“ براساس نظرية يونگ شانزده سنخ شخصيتي را جهت انطباق افراد و مشاغل ارائه نمود (حسينيان، 1379).
هالند(2001، 1999،1997 ، 1985 ، 1973 ، 1958) روانشناس و نظريهپرداز معاصر شغلي و حرفهاي در بررسيهاي پنجاه ساله خود نشان داد كه شخصيت فرد ميتواند نقش مهمي در انتخاب شغل و بطور كلي در زندگي حرفهاي او داشته باشد. براساس اين نظريه، افراد جامعه را ميتوان از نظر شخصيتي در يكي از شش تيپ واقعگرا، جستجوگر، هنري، اجتماعي، متهور و قراردادي طبقهبندي كرد. هر تيپ ويژگيهاي خاص خود را دارد و محصول تعامل خاصي بين عوامل ژنتيكي و محيطي است. شكل شماره 1 شش ضلعي بالا (سمت راست) ، روابط بين اين تيپها را از نظر ميزان شباهت و يا عدم شباهت با توجه به نزديكي و دوري فاصله آنان بر روي شش ضلعي نشان ميدهد. مثلاً تيپ واقعگرا، از نظر ويژگيهاي شخصيتي بيشتر نزديك به تيپ جستجوگر و تيپ قراردادي است و با تيپ اجتماعي در تضاد است. از طرف ديگر، در اين نظريه شش مدل محيطي (اعم از محيط شغلي، محيط تحصيلي و غيره) وجود دارد. اين مدلها عبارتند از: محيط واقعگرايانه، محيط جستجوگرانه و هر محيط تحت تسلط يك تيپ شخصيتي قرار دارد. مثلاً محيط هنري تحت تسلط افراد هنري است. شكل شماره 1 شش ضلعي بالا (سمت چپ)، روابط بين اين محيطها را از نظر ميزان شباهت و يا عدم شباهت با توجه به نزديكي و دوري فاصله آنان بر روي شش ضلعي نشان ميدهد. مثلاً محيط اجتماعي به محيط متهور بيشتر شباهت دارد تا محيط واقعگرايانه.
از آنجا كه افراد در محيطي رشد ميكنند كه بتوانند در آن مهارتها و تواناييهاي خود را بكار گيرند و نگرشها و ارزشهاي خود را نشان دهند، تيپهاي هنري به دنبال محيطهاي هنري و تيپهاي قراردادي به دنبال محيطهاي قراردادي هستند. حال اگر ما الگوي شخصيتي يك فرد و الگوي محيطي او را بدانيم ميتوانيم برخي از نتايج اينگونه جورشدنها را پيشبيني كنيم. در واقع براساس اين نظريه حالت ايدهال از نظر جورشدن تيپ شخصيتي و محيط شغلي يا تحصيلي و غيره زماني اتفاق ميافتد كه اين دو شش ضلعي يعني شش ضلعي تيپها و شش ضلعي محيطها، منطبق بريكديگر باشند (شكل شماره 1. پائين). يعني تيپ واقعگرا در محيط واقعگرايانه، تيپ جستجوگر در محيط جستجوگرانه و به همين ترتيب بقيه تيپهاي شخصيتي هم در محيط مناسب خود قرار گيرند. جدول شماره 1، تيپهاي شخصيتي و خصوصيات هر تيپ را نشان ميدهد.
اين نظريه تا به امروز در كشورهاي امريكايي، اروپايي، آسيايي، استراليايي و افريقايي جهت راهنمايي و مشاوره شغلي و تحصيلي مورد تاييد قرار گرفته است (رييردانوبولاك، 2004؛ لامسدن و ديگران، 2002؛ هالندوديگران، 2001 و موچنسكي،1999). در ايران نيز اين نظريه در سال 1359 توسط شفيع آبادي معرفي و از سال 1370 تا به امروز توسط نگارندگان و ديگران در مدارس، دانشگاهها، سازمانها و ادارات مورد بررسي و تاييد قرار گرفته است.در زير ضمن اشاره به پژوهشهاي انجام شده در بازار كار، دانشگاهها و مدارس ايران، به موانع و مشكلات نيز اشاره ميگردد.
جدول شماره 1: تيپهاي شخصيتي و خصوصيات هرتيپ
تيپهاي شخصيتي علايق، صفات شخصيتي و مشاغل مناسب
واقعگرا علاقمند به كار با وسايل و ماشينها و بيعلاقه به فعاليتهاي آموزشي و درماني
صفات شخصيتي: اهل عمل، خودمحور، صرفهجو، سرسخت، مصر، غيراجتماعي
مشاغل مناسب: مشاغل فني، كشاورزي و بعضي از مشاغل خدماتي
جستجوگر علاقمند به پژوهش و كارهاي علمي در زمينههاي رياضي، فيزيك، شيمي، زيستشناسي بيعلاقه به فعاليتهاي متهورانه
صفات شخصيتي: كنجكاو، دقيق، تحليلگر، پيچيده، كنارهگير، منتقد، خوددار
مشاغل مناسب: مشاغل علمي و پژوهشي، پزشكي و برخي از مشاغل مهندسي
هنري علاقمند به فعاليتهاي پيجيده، ابتكاري و هنري بيعلاقه به كارهاي قراردادي
صفات شخصيتي: عاطفي، ابرازگر، خيالپرداز، شهودي، آرمانگرا، مستقل
مشاغل مناسب: مشاغل هنر، موسيقي، ادبيات، بازيگري، مترجمي
اجتماعي علاقمند به امور آموزشي و درماني و بيعلاقه به امور فني و ماشيني
صفات شخصيتي: اهل همكاري، معاشرتي، صبور، مسئول، صميمي، امدادگر
مشاغل مناسب: مشاغل مربوط به تعليم و تربيت، رفاه اجتماعي و موضوعات اخلاقي
متهور علاقمند به فعاليتهاي رهبري، مديريت، سياسي و كسب درآمد اقتصادي و بيعلاقه به امور پژوهشي
صفات شخصيتي: ماجراجو، باانرژي، مطمئن به خود، هيجان طلب، سلطهجو
مشاغل مناسب: مشاغل مديريت، تجارت و فروشندگي
قراردادي علاقمند به امور دفتري، تنظيم اطلاعات نوشتاري و پردازش دادهها و بيعلاقه به امور بينظم و هنري
صفات شخصيتي: محتاط، مطيع، منظم، صرفهجو، دورانديش، وظيفهشناس
مشاغل مناسب: مشاغل اداري و منشيگري، حسابداري ، بايگاني
برخي از پژوهشهاي انجام شده در مورد شاغلين و بازار كارايران:
در يك طرح پژوهشي مصوب دانشگاه (حسينيان – يزدي 1377) با عنوان ”هدايت شغلي از طريق همخواني شخصيت با محيط شغلي و هنجاريابي آزمون شغلي-شخصيتي (SDS) “1500 نفر از شاغلين زن و مرد بصورت تصادفي از بين مشاغل گوناگون ادارات و سازمانهاي شهر تهران انتخاب شدند و آزمون شغلي شخصيتي هالند (SDS) بر روي آنان اجرا شد. نتيجه اين پژوهش نشان داد كه شش تيپ شخصيتي هالند در بين شاغلين مورد پژوهش وجود دارد. همچنين شش مدل محيطي در بين مشاغل مختلف مشاهده شد كه هر محيط شغلي تحت تسلط تيپ شخصيتي مشابه با آن محيط قرار داشت. يكي از مشكلات عمده در اين پژوهش كدگذاري مشاغل متفاوت شاغلين بود كه با توجه به شغلياب هالند (هالند، 1997 و گاتفردسون و هالند، 1996) براي هريك از مشاغل كدگذاري شده و با تيپ شخصيتي شاغلين مقايسه گرديد. در اين پژوهش همخواني ويژگيهاي شخصيتي شاغلين و محيطهاي شغلي مورد تاييد قرار گرفت.
جدول شماره 2: ارزيابي مشاغل از نظر تيپهاي شخصيتي غالب در هر محيط
مشاغل
تيپ واقع گرايانه جستجوگرانه هنري اجتماعي متهورانه قراردادي
و *43 9 4 4 4 12
ج 18 *90 6 12 7 21
هـ 3 5 *66 10 7 20
الف 18 60 26 *240 *37 113
م 4 8 4 5 30 15
ق 5 4 0 9 12 *136
كل 91 176 106 281 97 317
جدول شماره 2، ارزيابي مشاغل را از نظر تيپهاي شخصيتي غالب در هر محيط شغلي نشان ميدهد. مثلاً تيپ غالب در مشاغل واقعگرايانه، تيپ واقعگرا و در مشاغل جستجوگرانه تيپ جستجوگر است. فقط در مورد مشاغل متهورانه در اين پژوهش، تيپ غالب با اختلاف جزيي ابتدا تيپ اجتماعي و سپس تيپ متهور بود كه در مجموع يافتههاي اين پژوهش مؤيد نظريه هالند بود. همچنين در اين پژوهش آزمون شغلي - شخصيتي هالند هنجاريابي شد و پايايي و روايي آن از سه طريق محاسبه و در سطح 001/0 معنيدار بود.
غلامي (1380) در پژوهش ديگري كه در مورد بررسي تيپ شخصيتي مديران و معلمان شاغل در دبيرستانها انجام گرفت نشان داد كه هرچند تيپهاي مختلف شخصيتي در بين اين شاغلين وجود داشت ولي توزيع آن يكسان نبود و بيشترين درصد مربوط به تيپ اجتماعي بود كه به نحو چشمگيري متمايز از ساير تيپهاي شخصيتي نمايان شد. اين بررسي نيز همسو با نظريه هالند نشان داد كه افراد يك محيط را ميتوان در يكي از شش تيپ شخصيتي طبقهبندي نمود. همچنين در شغلياب، مديران و معلمان بواسطه اينكه در محيط آموزشي كار ميكنند، در تيپ اجتماعي قرار گرفتهاند كه نتايج اين پژوهش همسو با نظريه هالند بود.
از سوي ديگر پژوهش فرح شيرازي (1377) در مورد دبيران شاغل در شهرستان بوشهر نشان داد كه دبيران ادبيات داراي تيپ شخصيتي هنري – اجتماعي و دبيران علوم تجربي داراي تيپ شخصيتي جستجوگر اجتماعي بودند. در اين بررسي همچنين اعتبار نظام طبقهبندي هالند و نظريه تصميم گيري شغلي با درجه اطمينان نزديك به 95% مورد تاييد قرار گرفت.
نتايج پژوهش جنتي (1379)، بر روي 135 نفر از شاغلين شهر تهران با 5 سال سابقه كار، نشان داد كه بين ويژگيهاي شخصيتي با نوع شغل، رابطه معناداري وجود دارد. در بين شاغلين تهراني بيشترين فراواني مربوط به تيپ اجتماعي و كمترين فراواني مشاهده شده مربوط به تيپ هنري بود. نتيجه اين پژوهش از نظر فراواني تيپ اجتماعي در بين شاغلين تهران همسو با پژوهش حسينيان – يزدي (1377) بود.
پژوهش پنبه چي (1378) نيز به منظور بررسي همخواني شغل و تيپ شخصيتي افراد انجام پذيرفت. بدين منظور محقق ابتدا تعدادي از مشاغلي كه در شغلياب هالند براساس تيپ شخصيتي كدبندي شده بودند را بصورت تصادفي انتخاب نمود و با مراجعه به افرادي كه در آن مشاغل بودند از آنها خواست تا پرسشنامه شغلي – شخصيتي هالند را پاسخ دهند. سپس كد تيپ شخصيتي بدست آمده آنها از طريق پرسشنامه با كد تيپ شخصيتي براساس شغلياب هالند مقايسه گرديد. نتايج نشان داد
كه بين كد تيپ شخصيتي شاغلين با كد تيپ شخصيتي براساس شغلياب همخواني وجود دارد. ولي افراد در مشاغل جستجوگرانه بيشتر از افراد داراي مشاغل متهورانه با خصوصيات شخصيتي تيپ مربوط به خود همخواني داشتند. نتيجه اين پژوهش نيز همسو با پژوهش حسينيان - يزدي (1377) بود كه نشان ميداد تيپ غالب محيط متهورانه از بين تيپهاي اجتماعي، متهور و ساير تيپها بودند.
همچنين در سالهاي اخير توسط نگارندگان ازآزمون هالند بصورت فردي و گروهي جهت گزينش داوطلبان مشاغل مختلف مديريت، حسابداري، بازاريابي و در سازمانهاي متعدد بويژه در شهرتهران استفاده شده است و نتايج آن نيز رضايتبخش بوده و همانند ديگر پژوهشهاي انجام شده ، سودمندي نظريه هالند را نشان ميدهد.
برخي از پژوهشهاي انجام شده در مورد دانشجويان دانشگاههاي ايران:
پژوهشهاي انجام شده در سالهاي اخير در مورد دانشجويان دانشگاههاي ايران نيز مؤيد نظريه هالند بود. حسينيان در سال 1374 آزمون شغلي – شخصيتي هالند را بر روي 300 دانشجوي رشتههاي روانشناسي، رياضي و هنر دانشگاه اجرا نمود. نتايج نشان داد كه تيپ شخصيتي دانشجويان علاقمند به رشته تحصيلي همخوان با محيطها يا رشتههاي تحصيلي آنان در دانشگاه بود. بدين معني كه دانشجويان علاقمند به رشته هنر، روانشناسي و رياضي به ترتيب داراي تيپ هنري، اجتماعي و جستجوگر بودند (به نقل از حسينيان ، 1378). همچنين حميدي (1378) در پژوهشي به منظور بررسي رابطه تيپ شخصيتي هنري با ويژگيهاي هنري دانشجويان رشته هنر دانشگاههاي تهران، 100 نفر از دانشجويان رشته هنر را از طريق آزمون SDS مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه تيپ هنري با صفات هنري دانشجويان هنر ارتباط دارد. نتيجه ديگر اين پژوهش همچنين نشان داد كه تعداد دختران داراي تيپ هنري بيشتر از پسران بودند.
صادقپور (1373) در پژوهشتي با عنوان بررسي رابطه تيپ شخصيتي با علايق شغلي دانشجويان دانشگاه رازي كرمانشاه، ضمن تاييد نظريه هالند، ضرايب همبستگي زير را در اعتبار بازآزمايي پرسشنامه شغلي – شخصيتي بدست آورد: براي تيپهاي واقعگرا )94/0 =r )، جستجوگر(95/0 = r )، هنري (95/0 = r )، اجتماعي (94/0 = r )، متهور (95/0 = r ) و قراردادي (98/0 = r ) كه اين ضرايت در كليه موارد در سطح 01/0آزمون معنيدار بود كه نشانه اعتبار بالاي آزمون در اين پژوهش بود.
بررسي يزدي–حسينيان (1383) در مورد رغبتهاي شغلي دانشجويان استعداد درخشان نشان داد كه بيشترين درصد دانشجويان استعداد درخشان عليرغم داشتن رغبتهاي متفاوت متناسب با رشته تحصيلي خودشان، داراي رغبت جستجوگرانه بودند و انگيزه پيشرفت دانشجويان در رغبت جستجوگرانه بالاتر از بقيه رغبتها بود. اين پژوهش همسو با بررسي ديگر حسينيان – يزدي (1379) بود كه در آن انگيزه پيشرفت و ارتباط آن با رشته تحصيلي و انتخاب شغل مورد بررسي قرار گرفته بود و انگيزه پيشرفت دانشجويان با تيپ شخصيتي جستجوگر را بالاتر از بقيه نشان داده بود.
براتي (1374) در پژوهش خود با عنوان بررسي ارتباط ويژگيهاي شخصيتي دانشجويان سال اول و چهارم رشته مهندسي عمران دانشگاههاي شريف و علموصنعت نشان داد كه تيپ شخصيتي غالب در بين دانشجويان مهندسي عمران در اين دو دانشگاه جستجوگر بود و بين انتخاب رشته تحصيلي و تيپ شخصيتي دانشجويان براساس نظريه هالند، همخواني كامل وجود داشت.
پژوهش گلشني (1380) به منظور رابطه آرزوهاي شغلي با تيپهاي شخصيتي دانشجويان در چهاررشته طراحي صنعتي، مديريت بازرگاني، زيست شناسي و روانشناسي انجام گرفت. در اين پژوهش با استفاده از شغلياب، تيپ شخصيتي متناسب با مشاغل پيدا شد و نتايج نشان داد بين آرزوهاي شغلي با تيپهاي شخصيتي رابطه معناداري وجود دارد. در مجموع ميتوان بررسيهاي مربوط به دانشجويان دانشگاهها را همسو با نظريه و آزمون شغلي – شخصيتي هالند ارزيابي نمود. بدين معني كه تيپ شخصيتي دانشجويان در رشتههاي مختلف متفاوت است و بين تيپ شخصيتي و رشته تحصيلي رابطه معنادار متناسب با نظريه وجود دارد.
برخي از پژوهشهاي انجام شده در مورد دانشآموزان مدارس ايران:
در سال 1375 آزمون شغلي–شخصيتي هالند (SDS) با تغييراتي متناسب با دانشآموزان ايراني تحت عنوان رغبت سنج تحصيلي–شغلي براي ارزيابي رغبت تحصيلي دانشآموزان تهيه و نمرهگذاري شد (يزدي – حسينيان 1375). سپس پژوهشي (يزدي – حسينيان 1377) جهت بررسي اين آزمون اجرا گرديد. نتايج نشان داد كه تيپ شخصيتي يا رغبت تحصيلي – شغلي دانشآموزان همسو با نظريه هالند در شش گروه قرار ميگيرد.
جدول شماره 3، ارتباط رغبتهاي تحصيلي– شغلي دانشآموزان را با بالاترين نمره بدست آمده براي رشتههاي تحصيلي نشان ميدهد. در رشته رياضي بالاترين نمرهها ”ج“ و ”هـ“ در رشته تجربي ”ج هـ الف“ و در رشته علوم انساني ”الف هـ م“ بود. همچنين محاسبات مربوط به پايايي و روايي آزمون رغبتسنج تحصيلي – شغلي در اين پژوهش در سطح 001/0 معنيدار بود.
جدول شماره 3: ارتباط رغبت دانشآموزان با بالاترين نمره بدست آمده براي رشته تحصيلي
بالاترين نمره در رشته
رغبت تحصيلي-شغلي
رياضي تجربي علومانساني كل
واقعــگرا 16 1 0 17
جستجوگر *21 *51 1 73
هــنري 10 43 *23 76
اجـتماعي 0 31 *23 54
مــتهــور 0 3 9 12
قـراردادي 2 1 7 10
كل 49 130 63 242
حمزهاي (1376) در يك بررسي گسترده بر روي 2107 دانشآموز دختر رشتههاي مختلف تحصيلي به هنجاريابي آزمون SDS پرداخت. پژوهش فوق مؤيد فرضيههاي اصلي و فرضيههاي ثانويه نظريه هالند بود و نشان داد كه دانشآموزان را ميتوان به شش تيپ شخصيتي طبقهبندي نمود كه در اين بررسي بالاترين درصد مربوط به تيپ هنري، سپس جستجوگر، اجتماعي، قراردادي، متهور و واقعگرا بود. همچنين مادههاي آزمون مورد تاييد قرار گرفت و آزمون پايايي و روايي بالايي را نشان داد. از ويژگيهاي چشمگير اين بررسي گسترده ، ارائه جدول نرم رتبه درصدي به تفكيك براي سالهاي تحصيلي بود.
پژوهش الحسيني (1375) در استان مركزي با نمونه 380 دانشآموز دختر و پسر در رشتههاي مختلف نيز مؤيد نظريه هالند بود. در اين پژوهش بالاترين تيپهاي شخصيتي دانشآموزان رشته رياضي ”ج هـ و“ ، رشته علوم تجربي، ”ج هــ الف“، رشته علوم انساني ”الف هــ و“ و در شاخه فني حرفهاي و كاردانش ”و م هـ“ بود. همچنين فراواني تيپ واقعگرا در پسران و تيپ هنري در دختران بصورت معناداري وجود داشت. ضمناً دانشآموزاني كه رشته تحصيلي آنان با تيپ شخصيتي آنها همخواني بالاتري داشت، داراي ميانگين درسي بالاتري نسبت به دانشآموزان داراي همخواني پائينتر بودند.
در سه پژوهش فوق كه در مورد رابطه رغبت شغلي با رشته تحصيلي دانشآموزان انجام شده بود. رغبت يا تيپ ”هنري“ بطور چشمگيري در همه رشتهها وجود داشت. در تفسير اين موضوع شايد بتوان به سن نوجواني و گرايشي كه در رابطه با نياز دروني و زيبايي شناسي نوجوانان وجود دارد اشاره نمود. بنا به تفسيري كه حمزهاي در پژوهش خود داشته است در سالهاي اخير گرايش به مشاغل هنري در بين دانشآموزان و نسل جوان خصوصاً دانشآموزان دختر افزايش يافته و اين گرايش در حقيقت پاسخي براي تأمين اين نياز است. همچنين عدم محدوديت شركت دانشآموزان از كليه رشتههاي تحصيلي در كنكور هنر در راستاي پاسخ به اين نياز و امكان وجود تيپ (رغبت) هنري در همه شاخهها و رشتههاي تحصيلي است.
حكيمآرا (1374)، هنجاريابي آزمون شغلي – شخصيتي (SDS) را بر روي 1242 دانشآموز پسر سال سوم راهنمايي و سال اول دبيرستان انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه با وجود تيپهاي شخصيتي متفاوت در بين دانش آموزان، تيپ غالب در اين پژوهش، تيپ جستجوگر بود. همچنين 172 ماده از 216 ماده از آزمون مناسب تشخيص داده شد.
تقيزاده (1378) فرم كوتاه آزمون تحصيلي – شغلي هالند را براي دانشآموزان سال اول دبيرستانهاي استان قم تهيه نمود و در پايان ضرايب همبستگي معنادار و بالايي را بين فرم اصلي و فرم كوتاه در سطح 001/0 بدست آورد. همچنين پايايي آزمون با دامنه 61/0 تا 83/0 و روايي آزمون با دامنه 74/0 تا 92/0 در سطح 001/0 معنادار بود.
صفائيان و ربيعي (1376) در پژوهشي با عنوان ارزيابي محيطي رشتههاي مختلف تحصيلي بر روي 300 دانشآموز سال سوم نشان دادند كه دانشآموزان رشته علوم انساني بيشترين فراواني را در تيپ ”الف“ ، رشته علوم تجربي در تيپ ”ج“ و رشته رياضي در تيپ ”هـ ج“ داشتند.
در بررسيهاي جداگانه رسولينيا و احمدي (1373) نوباوه و ديگران (1374) ، عبدلي و ديگران
(1374)، كاظمي نژاد و مددلو (1374)، نصيري و ديگران (1374)، مصطفيپور (1376) و عراقي
(1377) درخصوص بررسي رابطه ويژگيهاي شخصيتي با رشتههاي تحصيلي دختران و پسران مقاطع مختلف تحصيلي در نظام قديم و جديد، همخواني تيپ شخصيتي و رشته تحصيلي بدست آمد كه هريك از پژوهشها به نوعي سودمندي نظريه هالند و همسويي و شباهت آنان را با ديگر پژوهشهاي انجام شده بر روي دانشآموزان ايراني، تاييد ميكرد.