بخشی از مقاله
چکیده
امروزه، تک جادهی موجود برای رسیدن به توسعهی صنعتی و اقتصادی پایدار، همانا پدیدهی »دانشگاه کارآفرین« است. هدف از کارآفرینی در دانشگاهها، تربیت دانشجویانی است که قادر باشند پس از دانشآموختگی شغل جدیدی همراه با خلاقیت و نوآوری ایجاد کنند. دانشگاه به عنوان یک دستگاه اجتماعی باید آماده باشد که به ارزیابی و تحلیل منظقی وضع موجود جامعه بپردازد و هدفهایی را برای حرکت آینده کشور ترسیم نماید و در واقع، جامعهی دانشگاهی به عنوان آگاهترین قشر جامعه باید قادر باشند نقشهای برای توسعهی جامعه طراحی کنند. مقالهی حاضر، با هدف ارائهی مدل مفهومی توسعهی دانشگاه کارآفرین در نظام آموزش عالی، به شیوهی توصیفی- تحلیلی و از نوع مطالعات کتابخانهای نگاشته شده است. نتایج حاصله نشان میدهد: دگرگونیهای متنوع و پرشتاب جهان کنونی، چالشها و ضرورتهای نوینی را فراروی نظامهای آموزش عالی قرار داده است. تطابق محصول تولیدی نظامهای آموزشی با نیازهای بازار کار یا اثربخشی جامع نظامهای آموزش عالی از مباحث روبه رشد دوره معاصر است. گرایش به سمت تولید بروندادهایی کارآفرین، خلاق و نوآور و بسط و گسترش مفاهیم کارآفرینی و توسعه قابلیتهای کارآفرینی دانشآموختگان در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی از طریق ایجاد و استقرار دانشگاه کارآفرین از جمله رویکردهای نوین نظام های آموزش عالی است که سعی دارند به منظور برونرفت از چالشهای نیروی انسانی با کفایت و دستیابی به موفقیتهای جامعتر در عرصهی جهانی و توسعه پایدار از این رهگذر رویهی موثری را اتخاذ و به کار گیرند. دانشگاه کارآفرین، فعالانه تلاش میکند تا در زمینه کسبوکارها به نوآوری بپردازد و میکوشد تا در شکل دادن آینده جامعه مثمرثمر باشد بنابراین دانشگاهی نوآور، ریسکپذیر و پرورشدهندهی رفتارهای کارآفرینانه در جامعه است.
واژگان کلیدی
کارآفرینی، دانشگاه کارآفرین، نظام آموزش عالی، مدل مفهومی
مقدمه
آموزش عالی در مراحل اولیهی پیدایش خود، برای مدت طولانی فقط به فعالیتهای آموزشی میپرداخت، اما از جنگ جهانی دوم به بعد، دو انقلاب علمی در جهان به وقع پیوسته است. انقلاب نخست در اواخر قرن نوزدهم در کشور
1
آلمان اتفاق افتاد که طی آن دانشگاهها علاوه بر فعالیتهای آموزشی، در فعالیتهای تحقیقاتی نیز فعال شدند و علاوه بر مأموریت توزیع دانش، تولید دانش را نیز برعهده گرفتند بر این اساس، گروهها و مراکز تحقیقاتی در درون دانشگاهها به وجود آمدند. در این الگو، مسئولیت اصلی تأمین مالی نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاهها با دولت بود. با وجود این، دانشگاهها از استقلال کاملی برخوردار بوده و اعضای هیأت علمی برای انتخاب نوع و موضوع پژوهش آزاد بودند. طی قرن بیستم این الگو به کشورهای دیگر اشاعه پیدا کرد به طوری که در نیمه دوم قرن بیستم یکپارچگی آموزش و پژوهش در دانشگاه ها، الگوی مسلط در جهان بود. انقلاب دوم در نیمه دوم قرن بیستم با ظهور نوآوریهای مبتنی بر علم اتفاق افتاد که طی آن دانشگاهها علاوه بر مأموریتهای؛ آموزشی و پژوهشی، عهدهدار مأموریت سومی گردیدند که توسعهی اقتصادی نامیده میشود. در فرآیند انقلاب دوم، دانشگاهها نه تنها عهدهدار مأموریت نوآوری فناوری و در نتیجه توسعهی اقتصادی و اجتماعی شدند، بلکه آموزش فرد به آموزش سازمان (آموزش کارآفرینی) و تحقیق فردی به تحقیق گروهی تبدیل شد. تا انقلاب دوم دانشگاهها هرگز نگران یافتن ایدههای نوید دهندهی فعالیت اقتصادی در داخل مراکز تحقیقاتی و پژوهشی خود نبودند. اما امروزه اکثر دانشگاهها خود را برای توسعهی تواناییها و مهارتهای مورد نیاز برای شناخت و ارزیابی ایدههای اقتصادی در رشتههای تحقیقاتی مختلف تخصصی سازماندهی کردهاند (اتزکویتز و همکارانٌ، .(2000
امروزه، ادبیات کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین به سرعت در حال گسترش است به طوریکه دانشـگاههـای کشورهای توسعهیافته به طور فزآیندهای کارآفرین شدهاند (سیگلٍ، .(2006 در نظام آموزش عالی، اهمیـت یـافتن پـارادایم کارآفرینی ناشی از شرایط به شدت متحول اقتصادی- اجتماعی است. کارآفرینی میتواند به عنوان یـک قابلیـت مهـم بـرای سازمانها و افراد در رویارویی با شرایط پیچیدهی اجتماعی- اقتصادی و به عنوان سازوکار اساسی برای قائق آمـدن بـر ایـن شرایط محسوبشود (اتزکویتز، .(2004 بدین ترتیب، دانشگاههای پویا در قرن بیستویکم، دانشگاههـای کـارآفرین بـوده و میتوانند ارزشهای تخصصی و مدیریتی را تطبیق دهند. هدفمند کردن فعالیتها، ایجاد توزان میان پـژوهشهـا، آمـوزش و خدمات اجتماعی و تنوع در تأمین بودجه از جمله ویژگیهای بارز دانشگاه های پویا در قرن جدید اسـت (کـلارک، .(2004 افزون بر این، در این دانشگاهها با استفاده از ابزارهای مدیریت کارآفرین، فعالیتهای آموزشی با نیازهای جهان امروز و آینـده منطبق میشوند. همچنین دانشگاه کارآفرین نظریات و ایدهها را به مرحلهی کاربردی و عمل رسانده و تعادلی بین تحقیقـات بنیادین و کاربردی به وجود میآورد تا نتایج پژوهشها منبعی برای ابتکار عمل در اقتصاد و جامعـه مبتنـی بـر دانـایی باشـد (منافی شرفآباد، .(1390
بدینترتیب، در شرایط رو به رشد نقش دانشگاهها در توسعهی جوامع، این انتظار هست که دانشگاهها در کنار پژوهش و آموزش باید وظیفهی دیگری را نیز به عنوان محرکهای ابتکار و رشد اقتصادی هر منطقه به عهده گیرند، علاوه بر این دولتها به منظور رشد اقتصادی و در پاسخگویی به بزرگترین چالشهای اقتصادی یعنی بهبود استانداردهای زندگی، اشتغال و افزایش درآمدهای ملی، تلاش میکنند. در این بین کارآفرینی را میتوان از عوامل اصلی ایجاد ارزش اقتصادی و ابزار کارآمدی برای کشور محسوب کرد به طوریکه امروزه کارآفرینی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به یکی از اساسیترین کارکردها و فعالیتهای دانشگاهی تبدیل شده است. بنابراین دانشگاههای پویا در هزاره جدید، دانشگاههای کارآفرین بوده و میتوانند ارزشهای تخصصی و مدیریتی را تلفیق کنند (کلارک، .(2004