بخشی از مقاله
چکیده
هدف از انجام این پژوهش، مقایسهی هوش معنوی و سلامت عمومی بازنشستگان مرد و زن میباشد. جامعهی آماری این پژوهش را بازنشستگان مرد و زن شهر بندرعباس تشکیل میدهند. بر این اساس، تعداد 74 نفر از بازنشستگان ارگانهای مختلف شهر بندرعباس به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و پرسشنامهی 24 سوالی هوش معنوی کینگ و فرم 28 سوالی مقیاس سلامت عمومی GHQ-28 را تکمیل کردند، سپس داده ها با آزمون آماری T مستقل تحلیل شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد، که بین هوش معنوی بازنشستگان مرد و زن تفاوت معنادار وجود ندارد. همچنین بر اساس نتایج آزمون تی مستقل در مؤلفه های هوش معنوی، بین بازنشستگان مرد و زن، در مؤلفهی تفکر تجربی-انتقادی در سطح معنیداریP 0/05 و مؤلفه تعالی آگاهی در سطحP 0/01 تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایجt-test نشان داد، بین سلامت عمومی بازنشستگان مرد و زن در سطح معنیداریP 0/01 تفاوت معنادار وجود دارد. و نیز بر اساس نتایج آزمون tمستقل، در ابعاد سلامت عمومی، بین بازنشستگان مرد و زن در خرده مقیاسهای اضطراب، اختلال درکارکرد اجتماعی و افسردگی در سطح معنی داریP 0/01 تفاوت معنادار وجود دارد. با مقایسه نمرات مردان و زنان بازنشسته، یافته ها حاکی از این است، که میانگین نمرات هوش معنوی مردان بالاتر از زنان و میانگین نمرات سلامت عمومی زنان بالاتر از مردان میباشد، پس میتوان نتیجه گرفت، که بازنشستگان مرد نسبت به بازنشستگان زن از هوش معنوی بالاتر و سلامت عمومی بهتری برخوردار میباشند.
واژگان کلیدی: هوش معنوی، سلامت عمومی، بازنشستگان
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
مقدمه
بازنشستگی و سالمندی اغلب پدیده های به هم مرتبطی هستند، که در یک تقارن زمانی با یکدیگر پدید می آیند. به بیانی ساده تر، برای اغلب افراد در دوره های پایانی میانسالی و آغاز دورهی سالمندی، پس از سالها تلاش و کوشش بهویژه در مشاغل غیرآزاد ، که معمولاً فرد در استخدام یک نهاد یا سازمان کاری بوده، بوقوع می پیوندد (بزرگمهری، 2007؛ علیخانی، 2002؛ دجرنس 1، .(2006 تقارن این دو با یکدیگر، علیرغم اینکه نه برای همه سالمندان بازنشسته، ولی برای بسیاری از آنها همراه با تغییر و تحولاتی است که در ابعاد روانی و جسمی برای آنها اتفاق می افتد ( بزرگمهری، .(2007 سالمندی احتمالاً مهم ترین پدیده مردم شناختی اواخر قرن بیستم و شروع قرن بیست و یکم بوده است (اُکامپو2، .(2010 بازنشستگی اجباری میتواند احساسات منفی که مشکلات جسمی و روانی ایجاد میکند، در پی داشته باشد(گنجی، داوودیان و جیبی،.(1987 بازنشستگی، برای بیشتر افراد یک رویداد تنش زای بسیار مهم یا یک بحران در زندگی نیست (ماتیلا، جاکما و سالوکنگس3، .(1989 در واقع بازنشستگی برای یک سوم افراد همراه با تنش است و به سلامت جسمانی و
روانی آنان آسیب می رساند (فلوید، هنز، دال، وین میلر، لمسکی، برگی، ورل و هیلمن4، .(1992
سلامت روانی5 یکی از بنیادی ترین مفاهیم اجتماعی است، و عبارت است از مجموعه عواملی که در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند وخامت اختلالات شناختی، احساسی و رفتاری در انسان، نقش مؤثر دارند (کیوان لو و همکاران، .( 2010 همه روزه به شمار افرادی که باور دارند معنویت راه درمان روانرنجوریها و درماندگیهای روحی آنها می باشد، و همچنین متخصصینی که برای درمان بیماریهای روانی بر باورها و رفتارهای معنوی متمرکز میشوند، افزوده می شود (شجاعیان و زمانی منفرد، .(2001 همین امر باعث شده که سازمان بهداشت جهانی انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف می کند (سهرابی، .(2007 در راستای این جهت گیری معنوی و به موازات بررسی رابطهی دین و معنویت و دیگر مؤلفههای روانشناختی مثل سلامت روان، گروهی در صدد تعریف مفاهیمی جدید در ارتباط با دین و معنویت بوده اند. اخیراً روانشناسان سازه ای را به عنوان عامل مهم تأثیرگذار بر سلامت روان، به نام هوش معنوی6 معرفی کرده اند، که توجه و علاقهی جهانی را برانگیخته است . هوش معنوی بیانگر مجموعه ای از تواناییها و ظرفیتها و منابع معنوی است که کاربست آنها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد میشود. (زهر و مارشال، 2000؛ کینگ، .(2008 هوش معنوی برای نخستین بار در سال 1996 توسط استیونز 7 مطرح شد(استیونز، .(2000 بعد در سال 1999 توسط ایمونز8 گسترش یافت.ایمونز (2000)، پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد کاربرد ظرفیتها و منابع معنوی در زمینهها و موقعیت عملی در نظر میگیرد. از نظر وی هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی با هدف تسهیل حل مسائل روزمره و دست یابی به هدف میباشد. از این تاریخ به بعد، گروهی از مؤلفان و پژوهشگران (برای مثال زُهر و مارشال،2000 9؛ نوبل10، 2001؛وُلمن11، 2001؛ وگان12،
1-Djernes 2-Ocampo 3-Mattilla, Joukamaa & Salokangas
4-Floyd , Haynes, Doll, Winemiller, Lemsky, Burgy, Werle & Heilman 5-mental health 6-spiritual intelligence 7-Stevens 8- Emmons
9- Zohar & marshal. 10-Nobele 11- wolman
12- Vaughan
2
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
2002؛ نازل1، 2004؛ کینگ2، (2007، درصدد برآمدند تا مفهوم هوش معنوی را با توجه به مبانی نظری متفاوت تعریف و مؤلفههای آن را مشخص کنند.
ایمونز((1999، بیان میکند: هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را در درون یک سازه جدید ترکیب می کند، در حالی که معنویت با جست و جو و تجربهی عناصر مقدس، معنا، هوشیاری اوج یافته و تعالی در ارتباط است. نوبل (2001)، نیز معتقد است که هوش معنوی یک استعداد ذاتی بشر است . زُهر ومارشال (2000)، نیز هوش معنوی را استعداد ذاتی میدانند که انسان در حل مسائل معنوی و ارزشی خود بهکار میگیرد، و زندگی را در حالت گسترده ای از غنا و معنا قرار میدهد. در اسلام بهطور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است . برای مثال عوامل مؤثر بر هوش معنوی در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدّبر درخلقت، تدبر در آفاق وانفس، روزهداری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات قلمداد شده است( سهرابی، .(2007 قرآن به افراد با هوش معنوی بالا، صفت اولوالالباب میدهد، که منظور افرادی هستند که به جوهره حقیقت پی بردهاند و از پرده های اوهام عبور کرده اند (غباری بناب و سلیمی، .(2007 هوش معنوی موضوع جدیدی است که مطالب نظری و یافتههای پژوهشی و تجربی در مورد آن اندک است. پژوهشها و بررسی های مختلف نشان دادهاند که میان معنویت و هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت، همبستگی بالایی وجود دارد (جورج و همکاران، 2000؛ کاس و همکاران، 1991؛ ویچ و چیل،1992؛ به نقل از: غباری بناب و همکاران، .(2007 مثلا المر و همکارانش در بررسی تحقیقات انجام گرفته در اثرات
معنویت بر سلامت فرد، دریافتند که معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است، افرادی که دارای جهتگیری معنوی هستند، هنگام مواجهه با جراحت، به درمان ، بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسبتری با آسیب دیدگی و بیماری کنار می آیند (به نقل از ایمونز، (2000، و میزان افسردگی در آنها کمتر است. همچنین شواهد نشان میدهند که تمرینهای معنوی، افزایش دهنده آگاهی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری (تعمق)3هستند و بر عملکرد افراد تاثیر مثبتی دارند( مک دونالد، .(2002 وانر در پژوهش خود با اندازهگیری میزان توجه خود و اجزای آزمون انعطاف شناختی4 در دو گروه آزمایش و کنترل نشان داد، که انجام تمرینهای تعمق برتر با (تی ام)5رشد ذهنی را به شکل مثبتی تحت تاثیر قرار میدهد. کرانسون6 و همکاران نیز نشان دادند، که تمرینهای تیام در یک دورهی 2ساله باعث بهبود نمره هوشبهر، توانایی یادگیری و زمان واکنش در گروه آزمایشی شده است ( به نقل از : آمرام ، .( 2005 وگان (2003 ) 7، نیز معتقد است که هوش معنوی ، یکی از انواع هوشهای چندگانه است که به طور مستقل میتواند رشد و توسعه یابد. انسان برای کسب قدرت تشخیص در تصمیم گیریهایی که به رشد سلامت نفس و روان کمک می کنند، نیازمند هوش معنوی است. بر همین اساس، زُهر و مارشال((2000، معتقدند، که هوش معنوی موجب می شود که فرد
دربرابر رویدادها و حوادث زندگی، بینشی عمیق بیابد و از سختی زندگی نترسد و با صبر و تفکر با آنها مقابله نموده و راه حلهای منطقی و انسانی برای آنها بیابد . مک شری و همکاران(2002 ) 8، تأکید میکنند که هوش معنوی زیر بنای باورهای فرد است که بر عملکرد وی تأثیر میگذارد، به گونهای که شکل واقعی زندگی
1- Nasel 2- King
3- meditation 4- cognitive Flexibility 5- transcendental meditation 6- cransonR.et. al 7- Vaughan 8- MC sherry & et. al
3
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
را قالب بندی میکند. الکینز و کاوندش( 2004)1، بر این باورند، که حوزهی هوش معنوی موجب میشود که انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند، تلاش بیشتری برای یافتن راهحل داشته باشد، سختیهای زندگی را بهتر تحمل کند. مک گوایر(1993)2، در تعریف هوش معنوی میگوید: » هوش معنوی، توانایی عمل همراه با آگاهی و ترحم را دارد، و در عین حال سلامت و آرامش درونی و بیرونی را صرف نظر از شرایط حفظ میکند.« ویگلزورث (2004)، چهار هوش بدنی، شناختی، هیجانی و معنوی را بر اساس ترتیب رشد آنها، به شکل هرمی مطرح نموده است؛ بهطوریکه هوش معنوی را بالاترین و با ارزشترین هوش در انسان و در رأس هرم قرار داده است. الگوی ویگلزورث در شکل شماره 1 نشان داده شده است.