بخشی از مقاله
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی هوش معنوی با سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی و همچنین بررسی تفاوت دختران و پسران در مولفه های سلامت عمومی و هوش معنوی است. روش تحقیق این پژوهش از نوع همبستگی می باشد. نمونه آماری این پژوهش شامل100 نفر از دانشجویان دو جنس (دختر و پسر ) رشته ادبیات فارسی، که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به دو پرسشنامه خود گزارش دهی معنوی( کینگ، (2008 و سلامت عمومی - 28 (گلدبرگ، (1972 پاسخ دادند. یافته ها با استفاده از نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین هوش معنوی با سلامت عمومی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، همچنین نتایج آزمون مانوا نشان داد که بین دانشجویان دختر و پسر در سلامت عمومی تفاوت معنیداری مشاهده نشد در رابطه با هوش معنوی و مولفه های آن مشخص شد که دانشجویان دختر و پسر در متغیر هوش معنوی، تفکر انتقادی و تعالی آگاهی با هم تفاوت دارند
و در متغیرهای معنای شخصی و گسترهی هوشیاری تفاوت ندارند. نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها می توان گفت که رابطه بین سلامت عمومی و هوش معنوی به عنوان دو متغییر مهم در زندگی افراد مثبت و معنی دار است این نتیجه با یافته های جرج و همکاران (2000)، کاس و همکاران (1991)، لیچ و کارلاک، اسمرو و همکارانش (1993) و لوینسون
و همکاران (2006) همخوانی دارد. آنها در بررسی تحقیقات به این نتیجه رسیده بودند که افرادی دارای جهت گیری معنوی هستند، هنگام مواجهه با جراحت به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسبتری با آسیب دیدگی و بیماری کنار می آیند.
واژگان کلیدی: سلامت عمومی، هوش معنوی، دانشجویان
1
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
مقدمه
مفهوم سلامت، و واژه های همتراز آن، همچون واژه سلامتی، از مفاهیمی هستند که همواره انسان بدان توجه کرده و برای دستیابی به آن کوشیده است. »سلامتی کیفیتی از زندگی است که تعریف آن مشکل، و اندازه گیری واقعی آنتقریباً غیرممکن است.[2]دان((1967 به نقل از ارلین و همکاران((1999 سلامت را یک روش کنش وری وحدت یافته می داند که هدفش به حداکثر رسانیدن توان فرد است. به نظر وی، سلامت مستلزم این است که فرد، طیف تعادل و جهت هدفمند را با محیط، یعنی جایی که درآن کنش وری خود را آشکار می سازد، نگه می دارد. این نوع یکپارچگی و تعادل در سطح فردی، نشان دهنده عملکرد خود به خودی در ابعاد چند گانه است و در سطوح مختلف در درون این ابعاد، می توان ابعاد مختلف جسمانی، معنوی( روانشناختی، اجتماعی، هیجانی و عقلانی) را یافت[7] در هر صورت، هدف اساسی دانشمندان در حیطه های روان روانشناسی و پزشکی به حداکثر رساندن احساس
سلامت در افراد است. در این راستا ساراسن و ساراسن((2003، نشان داده اند که سلامتی؛ یک ادراک شخصی است، که زیر تآثیر عوامل جسمانی، روانشناختی، اقتصادی و اجتماعی تغییر می پذیرد. آگاهی از نشانه های جسمانی به فرآیند روانشناختی خاصی بستگی دارد. به عبارت دیگر، تابع ادراک و جنبه های شناختی شخصیت فرد است که در پردازش محرک های درونی و برونی ، تآثیر دارند. بدگر((1992، سلامت عمومی را نوعی ادراک نشانه های جسمانی و روانشناختی تعریف کرده است. بنابراین، چنین ادراکی از نشانها، تعیین کننده وجود مشکل جسمانی و یا روانشناختی می باشد. [6] معیارهای سلامت روانی:
(1 احساس هویت: فرد سالم می داند که چگونه بوده، اکنون چگونه است و چگونه خواهد بود، یعنی فرد سالم در ارزیابی وضع خود بین آنچه هست و آنچه خواهد بود تمایز قایل است. او می داند کیست؟ چه محدودیت ها، چه تواناییها و چه نواقصی دارد؟ خود را بیشتر یا کمتر از آنچه هست ارزیابی نمی کند. بدین ترتیب احساس هویت موجب اطمینان خاطری است که به فرد کمک می کند تا به خود و دیگران اعتماد کند. در فعالیت های درسی، تحصیلی شغلی، زندگی شخصی و اجتماعی و بدست گرفتن قدرت ابتکار، خود جوش عمل می کند.
(2 شکوفایی استعدادها: انسان سالم ابتدا در جستجوی آن است که میزان استعدادهای خویش را بشناسد و آنها را به کار گیرد، او به هر موقعیتی دست یابد آنرا پایان تلقی نمی کند و دنبال مراتب خودجوش عمل میکند و منتظر بوجود آمدن ضرورتهای اجتماعی یا شرایط اجبار کنندهی زندگی نمیشود.
(3 استقلال: شخص سالم از تمام موقعیتها، فرصتها و امکانات طبیعی در جهت رشد استعدادهای خود بهره میگیرد ولی خود را وابسته به آن نمی داند و نسبت به محیط احساس استقلال میکند.
اما به هر حال، مطالعه درباره »سلامت«، ابعاد آن وعوامل پیش بینی کننده و ارتقا دهنده آن، به دلیل اهمیت فراوان، همواره مورد توجه پزشکان، فیلسوفان، و روانشناسان بوده است. در این میان، یکی از عمده ترین ملاحظات و بازنگریها درباره نظریه های مربوط به سلامت و سلامت روان، حول محور »معنویت« و لزوم گنجاندن آن در تعریفها و الگوهای سلامت روان بوده است. برخی از روانشناسان (برای مثال، شهیدی 1380؛ وون، (1993 معنویت را بعنوان تلاش دائمی بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف کرده اند به عبارت واضح تر، استفاده بهینه از قوه خلاقیت و کنجکاوی برای یافتن دلایل موجود مرتبط با زنده ماندن و زندگی کردن و در نتیجه، رشد و تکامل، بخش مهمی از معنویت را تشکیل میدهد. بیلوتا معتقد است معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی با غیر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه ای شود که فراتر از خودمان است.[5]
2
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه های مختلفی دارد. ممکن است هشیار و ناهشیار، رشد یافته یا غیر رشد یافته، سالم یا بیمار گونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد. (وگان، .(2003 فریدمن و مک دونالد پس از مرور معانی مختلف معنویت مولفه های مهم آن را چنین عنوان می نمایند: تمرکز داشتن بر معنی نهایی، آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری و رشد آنها، اعتقاد به گرانبها و مقدس بودن زندگی، ارتقای خود به یک کل بزرگتر.[5] نیومن و پارگامنت (1990) بر این باورند که: »تصویر درست تر از سلامتی این است که آن را یک سازه نهفته
مانند شخصیت، خلق یا شادکام بودن تصور نماییم؛ سازهای چندبعدی که زیرساخت مجموعهای وسیع از پدیدههای قابل مشاهده میباشد.« در مفهوم سازی پیشنهاد شده میلر و تورسن، سلامتی دربردارنده سه دامنه گسترده می شود : رنج، توانایی کارکردی، و آرامش یا انسجام درونی ذهنی در زندگی. این دامنه ها، افزون بر جنبه های بدنی، جنبه های شناختی، هیجانی و معنوی را در برمیگیرند. هوش معنوی1 از جمله متغیرهایی است که می تواند ویژگی های افراد ازجمله سلامت را تحت تاثیر قرار دهد . هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن ماموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی و درک متعال از ارزش ماده و معتقد شدن به بهتر شدن دنیا می شود. هوش معنوی ذهن را روشن و روان انسان را بستر زیر بنایی وجود مرتبط می سازد، به فرد کمک می کند تا واقعیت را از خیال (خطای حسی)تشخیص دهد. این مفهوم در فرهنگ های مختلف به عنوان عشق، خردمندی و خدمت مطرح است (وگان، (2003، آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می شود.[8]
هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزشها مورد استفاده قرار میگیرد و سوالهایی همانند » آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی میشود؟ و یا »آیا، من در شادی و در آرامش روانی مردم سهیم هستم« را در ذهن ایجاد میکند. [3] در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سوالات بیشتر را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می کند. سوال های جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا می رویم و هدف اصلی زندگی چیست(مک مولن ، .( 2003 سانتوس((2006 معتقد است که هوش معنوی بر می گردد به ارتباط با آفریننده ی جهان. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کرده است. نوبل و وگان معتقدند مولفه های هشت گانه ی که نشان دهنده هوش معنوی رشد یافته هستند عبارتنداز : درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران(به نقل از : نازل ، [3].(2004 هر چند عرفای اسلامی نیز این مولفه را ذکر نموده اند از آن جا که این مولفه ها به انسان بینش میدهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی میشوند، میتوان آنها را جزو مولفه های معنوی قلمداد نمود. عوامل موثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبیر در خلقت در آفاق انفس، روزه داری، عبادت، خواندن قرآن و تدبیر صادقانه در آیات آن می تواند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند(جامی .(1381
پژوهشها و بررسیهای مختلف نشان داده اند که میان معنویت و هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت، همبستگی وجود دارد: (جورج و همکاران، 2000؛ کاس و همکاران، 1991؛ همچنین ر.ک: ویچ و چیل، (1992 مثلا المر و همکارانش در بررسی تحقیقات، انجام گرفته در اثرات معنویت بر سلامت فرد، دریافتند که معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است . افرادی که دارای جهت گیری معنوی هستند، هنگام مواجهه با
1. spiritual intelligence
3
ستاد احیا امر به معروف و نهی از منکر
استان هرمزگان
نخستین همایش اسلام و سلامت روان- بندرعباس، اسفندماه 1391
---------------------------------------------------------------
جراحت، به درمان ، بهتر پاسخ میدهند و به شکل مناسبتری با آسیب دیدگی و بیماری کنار میآیند ( ایمونز، (2000 و میزان افسردگی در آنها کمتر است. (مک دونالد، ..(2002 همچین شواهد نشان می دهند که تمرین های معنوی، افزایش دهنده ی آگاهی و بینش به سطوح چندگانه هوشیاری هستند و بر عملکرد افراد تاثیر مثبتی دارند (غباری بناب و همکاران ، .(1387 در مطالعه مالبتی و همکاران (2001) نشان داده شده که عدم اعتماد به معنویت با نمرات بالای اضطراب و افسردگی هم در زنان و هم در مردان همراه بوده است. هم چنین در این پژوهش نشان داده شد که فقدان معنویت با نمرات سلامت روانی پایین و نمرات بالای افسردگی و اضطراب همراه بوده است.