بخشی از مقاله

نظارت مدارس


به نام آنكه جان را فكرت آموخت چراغ جان به نوربينش افروخت
نظارت يكي ازحلقه هاي مفقودهء نظام آموزشي است ولزوم آن درهرزمان ودرهر رده آموزشي احساس ميشودوبه منزله يك فراينددائمي بايددرمدرسه نقشي ايفاكندتاكارگزاران مدرسه از امكانات موجودبه نحومطلوب استفاده كنندوبهبودكيفيت راسرلوحه كارخودقراردهند. نظارت بهبودواصلاح شيوه هاي كلاس داري وتدريس معلم وكليه اعمالي است كه دريك آموزشگاه انجام ميشود.نظارت در امرتعليم وتربيت چيزي نيست كه دريك مرحله اززمان انجام شودوسپس به آن توجهي نشود،بلكه فرايندي است كه دائمابه آن نيازاست ودرهرزمان باالهام ازتجارب گذشته نياز به آن بيشتراحساس ميشود.


نظارت و راهنمايي آموزشي اززمان پيدايي نظامهاي آموزشي به سبك جديد جزء وظايف مهم مديران مدارس بوده است تقريبا در نظامهاي آموزشي به دليل اهميت مساله آموزش و يادگيري و تاثير مطلوب آن در آموزش و پرورش جوانان نظارت در تعليم و تربيت جز لا ينفك نقشهاي سازماني محسوب ميشود.درنظامهاي آموزشي اغلب كشورهاهدف ازقراردادن نقش نظارت به طوررسمي،حل وفصل مسائل و مشكلات آموزشي معلمان اصلاح فرايند تدريس و يادگيري و ارتقاي كيفيت عملكرد معلمان و درنتيجه دانش آموزان است.


طرح نظريه ها وانديشه هاي نو و روشهاو الگوهاي جديد تدريس آموزشي در آموزش و پرورش از طرف صاحبنظران و متخصصان و معلمان با هدف ارتقاي كيفيت عملكرد معلمان و مديران و دانش آموزان ، كاهش افت آموزشي ، جلوگيري از اتلاف وقت و از دست دادن فرصتها و ارتقاء و حفظ نتايج مطلوب آموزشي و كاهش هزينه هاو جذب مشاركتهاي مالي و ارتباط با اولياء و متخصصان آموزشي ، ضرورت نظارت آموزشي را بر مسؤلان و مديران آموزش وپرورش بيش از پيش آشكار ساخته است .


در مدارس ما متاسفانه با اينكه نظارت آموزشي از وظايف كلاسيك مديران آموزشي تلقي مي شود وبا اين حال آنان به علل گوناگون براي اجراي اين وظيفه تلاش نكرده و نمي كنند . در نتيجه مسائل و مشكلات آموزشي معلمان همچنان لاينحل باقي مانده است مديران مدارس در چهارچوبهاي فعلي و با روشهاي كنوني توانايي پاسخگويي به مسائل ومشكلات معلمان و رفع نيازهاي آنان را ندارند .از يك طرف مديران مدارس به ايفاي نقش نظارت علاقه اي نشان نمي دهند واز طرف ديگر اكثرمعلمان نظارت بوسيله مديرانشان را نوعي مداخله يا ايجاد

مزاحمت در كار خود تلقي مي كنند و اصولا از اين كار بيمناكند يا تصور مي كنند كه نيازي به اصلاح كارخود ندارند .در نتيجه هيچگاه مديران و معلمان تصور مثبتي از نقش يكديگر در ذهن نداشته اند تا بتوانند با هدف رفع مسائل و مشكلات آموزشي معلمان ارتباط و همكاري نزديكي با هم داشته باشند عدم توجه به اهميت نقش نظارت و طرح انديشه ها و روشهاي نو در مدارس بتدريج موجب شده است كه الگوهاي سنتي و غير مؤثر آموزشي همچنان سبك وسياق جاري و مسلط در مدارسمان باشد و سرانجام اينكه براي كسب نتايج مطلوبتر آموزشي، نو انديشي، نو گرايي و نو آوري مورد آزمايش و تجربه قرارنگيرد .

 

بيان مساله :
امروزه ، آموزش و پرورش در تمام كشور ها از اهميت و ارزش قابل ملاحظه اي برخوردار بوده و نقش آن در رشد وتوسعه اقتصادي اجتماعي ، فرهنگي وسياسي غير قابل انكارمي باشد . بدين جهت صاحب نظران تعليم وتربيت اعتقاددارندكه كاركنان آموزشي منجمله مديران و معلمان بايستي براي دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده از شايستگيها و آمادگيهاي خاصي برخوردار باشند. از طرف ديگر به سبب رشد بي رويه جمعيت ،هجوم سيل آساي دانش آموزان به محيطهاي آموزشي وبه تبع آن اجباردر به كارگيري معلمان فاقد تجربه و يا آمادگيهاي لازم در زمينه تدريس و اداره كلاس و عدم توجه به لزوم استفاده از امكانات تجهيزات آموزشي در آموزشگاه و هم چنين عدم اجراي مناسب برنامه هاي آموزشي و ارزشيابي منظم عملكرد معلمان و كاركنان آموزشگاه و عدم ارائه باز خورد صحيح به آنها ، امكان تحقق كامل هدفهاي آموزشي را مورد ترديد قرارداده است


از اين رو به منظوررفع مشكل مزبور، در كنار عوامل متعددي كه مطرح هستند نظارت در آموزش و پرورش از جايگاه ويژه اي برخوردارمي باشد و با توجه به اينكه مي دانيم امر نظارت در آموزش و پرورش از وظايف بسيار مهم مديران مي باشد واز به انحراف كشيده شدن مسير آموزش جلوگيري مي كند . اگر نظارت دقيق ومنطقي باشد در حين آموزش اصلاحات مورد نظر را در هر آموزشگاه بوجود مي آورد با اين وجود امر نظارت جهت بهبود بخشيدن به كار آموزش بسيار مفيد مي باشد .
اهداف تحقيق :


1ـ شناخت ديدگاه مديران مدارس در خصوص نحوه نظارت آموزشي .
2ـ شناخت وضعيت نظارت مدارس از سوي كارشناسان ادارات آموزش و پرورش و تعيين نقاط ضعف و قوت آن .
3ـ بررسي ميزان استقبال كادر آموزشي مدارس از نظارت كارشناسان .
4ـ بررسي ميزان تاثير نظارت بر رشد كمي و كيفي آموزش .


5ـ ارائه پيشنهاداتي جهت بهبود امرنظارت بر اساس يافته هاي پژوهشي .
6ـ بررسي ميزان تاثير اعمال نظارتي مديران مدارس بر افزايش كار آيي .
7ـ آشنايي مديران مدارس با انجام فعاليتهاي نظارتي .
8ـ آشنايي با كيفيت اجرايي برنامه هاي آموزشي .


9ـ ارائه بازخورد بوسيله مدير به دبيران در مورد نتايج امتحانات دانش آموزان .
10ـ اشنايي مديران با چگونگي تخصيص منابع مالي آموزشگاه .
11ـ دستيابي به اطلاعات مورد نياز در خصوص نظارت بر كار آموزشگاه .
سوالات تحقيق :


1ـ آيا بين نظارت مدير بر اجراي برنامه هاي آموزشي مصوب و ارائه شده از طرف وزارت آموزش و پرورش بر عملكرد آموزشي مدارس رابطه وجود دارد ؟
2ـ آيا بين ارزيابي و بررسي نتايج امتجانات دانش آموزان و ارائه بازخوردبه دبيران و معلمان برعملكرد آموزشي مدرسه رابطه وجوددارد؟
3ـ آيا بين نظارت مدير بر چگونگي تخصيص منابع مالي و امكانات فيزيكي مدرسه بر فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي مدرسه را بطه وجود دارد ؟
4ـ آيا بين ارزشيابي منظم عملكرد معلمان و ارائه بازخورد به آنها بر عملكرد آموزشي مدرسه رابطه وجود دارد ؟
متغيرهاي تحقيق:


متغيرعبارت است از ماهيتي كه ارزش هاي مختلف راقبول كند .به عبارت ديگرمتغيرچيزي است كه تغيير مي يابد .
در يك تعريف كلي ترودقيق تر متغير عاملي است كه ارزش هاي مختلفي را به آن نسبت مي دهند . مثلاً متغير«قد» يا «سن»هركدام عاملي است كه ارزش هاي عددي را بدان منسوب مي كنيم . با توجه به مثال بالا متوجه مي شويم كه متغيرها داراي انواعي هستند و مي توان اين انواع مختلف را از طريق دو گروه مورد مطالعه قراردهيم . كه عبارتند از : 1- متغير مستقل 2- متغير وابسته . كه در اين پژوهش متغير مستقل و وابسته را تعريف مي كنيم و سپس متغيرهارا دراين پژوهش مشخص مي كنيم .


1- متغير مستقل : به متغيري گفته مي شود كه ازطريق آن متغير وابسته تبيين يا پيش بيني مي شود به اين متغير،متغيرمحرك يا درون دادگفته مي شودومتغيري است كه توسط پژوهشگراندازه گيري ،دست كاري ياانتخاب مي شود تا تأثيريارابطه آن بامتغيرديگري اندازه گيري شود متغيرمستقل ،متغيرپيش فرض است به اين معني كه اين متغير مقدمه ومتغيروابسته نتيجه آن است .


در اين پژوهش متغير مستقل عبارت است از : ميزان فعاليتهاي نظارتي مديران مثل كنترل ، نظارت ،بررسي ،تجزيه و تحليل ، مديريت و ... .
2- متغير وابسته : متغير پاسخ ،برون داديا ملاك است وعبارت است ازوجهي يا جنبه اي از رفتاريك ارگانيزم كه تحريك شده است .متغير وابسته متغيري است كه مشاهده يا اندازه گيري مي شود تا تأثير متغير مستقل بر آن معلوم و مشخص شود .


كه در اين پژوهش متغير وابسته عبارت است از: عملكردآموزشي مثل :نتايج امتحانات ميزان درصدقبولي دانش آموزان نرخ گذر،پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و... .
3- متغيرهاي مداخله گر: متغيري است كه به صورت فرضي ،برپديده مشاهده شده تأثير مي گذارد ولي قابل مشاهده واندازه گيري و دستكاري نيست و تأثيرآن بايد از طريق تأثيرمتغيرهاي مستقل و تعديل كننده بر رويدادهاي قابل مشاهده مشخص شود .
ودراين پژوهش متغير مداخله گر عبارت است: از قوانين و مقررات كه فعاليتهاي نظارتي مديررا محدودمي كند .
تعاريف عملياتي


تعريف نظارت:
در فرهنگ فارسي عميد «نِظارت به معناي زيركي و فراست : نَظارت به معناي عمل ناظرومقام او ومراقبت در اجراي امري ».
در فرهنگ تعليم وتربيت نظارت و راهنمايي اين چنين تعريف شده است :
«كوششهاي مسئولان منتخب مدرسه براي راهنمايي و هدايت معلمان وديگر كاركنان آموزشي در اصلاح وضع آموزش و روشهاي تدريس كه مستلزم تحريك رشد و پيشرفت حرفه اي معلمان ،انتخاب هدفهاي آموزشي و تجديد نظردر آنها ، مواد آموزشي ، روشهاي تدريس و ارزشيابي آنهاست » {گود1973}.
نظارت آموزشي :


آن جنبه از مديريت مدرسه مي دانند كه اساسا به برآوردن نيازهاي آموزشي سازمان آموزش وپرورش كمك ميكند .
عملكرد آموزشي: بررسي و اندازه گيری فعاليتهای نظام های آموزشی . مثل اندازه گيری ميزان درصد قبولی دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصيلی ، ميزان قبولی دانش آموزان در کنکور ، ميزان نرخ گذر دانش آموزان ...


نظارت يا كنترل:
عبارت است ازمطابقت مراحل مختلف عمليات با اهداف از پيش تعيين شده و حصول اطمينان از پيشرفت مطلوب امور مي باشد . نظارت در تعريف فوق شامل دو بعد مي باشد : نظارت بركاركنان و نظارت برعمليات .
نظارت :


نظارت را بايد در ارتباط با مفاهيم قدرت ، اختيارونفوذ مورد بررسي قرارداد و آن به معناي كوشش براي اثر گذاري يك شخص يا واحد سازماني مشخص يا واحد سازماني به شخص يا واحد سازماني ديگرمي باشد.


عملكرد: يعني اندازه گيري نتايج (رابينزسال 1378 ص 317)
عملكرد:به كيفيت فعاليت اجرايي تشكيل دهنده سيستم نيزعملكرداطلاق مي شود .(محمدزاده سال 1374 ص 20 ).
عملكرد:تجلي تغييرات ناشي از يادگيري در قالب رفتارِآشكارشده وقابل مشاهده يا تبديل رفتاربالقوه به رفتار بالفعل بدانيم . عملكردمتاثر از عوامل متعددي مانند انگيزش گرايش ،مقتضيات و موقعيتهاي مختلف محيط است .


قلمرو تحقيق :
قلمرو موضوعي : در اين تحقيق نظارت در آموزش و پرورش است . نظارت آموزشي آن نوع فعاليتي است كه در غالب نظارت توسط مدير آموزشگاه انجام مي شود فعاليت نظارت شامل كنترل و مراقبت مدير از فعاليتهاي آموزشي و بررسي و تجزيه و تحليل بازديدو .... را شامل مي شود و نظارت تمام كوششهاي مسئولان منتخب مدرسه براي راهنمايي و هدايت معلمان و ديگر كاركنان آموزشي در اصلاح وضع آموزش و روشهاي تدريس كه مستلزم تحريك رشد و پيشرفت حرفه اي معلمان ، انتخاب هدفهاي آموزشي و تجديد نظر در آنها مواد آموزشي ، روشهاي تدريس و ارزشيابي آنهاست .
قلمرو مكاني : در اين پژوهش قلمرو مكاني شامل مدارس شهرستان اراك مي باشد كه از دو منطقه 1 و 2 تشكيل شده است و حوزه شهر اراك و روستاهاي مجاور آن را شامل مي شود .
قلمرو زماني : اين تحقيق در سال تحصيلي 83 – 82 انجام يافته است .


مقدمه :
در هر پژوهش علمي كه انجام مي شود ابتدا سوابق و تاريخچه آن پژوهش بايد بررسي گردد و از كارهاي انجام شده گذشته استفاده شود كه از تكرارو دوباره كاري پرهيز شود. و از پژوهشهاي انجام شده قبلي نيزجهت بهترشدن امرپژوهش بهره برداري نماييم تا بتوانيم تحقيق خوب و جامعي ارائه دهيم كه مورد استفاده كاربردي قراربگيرد .
ما در اين فصل ابتدا تعريفي مختصرازنظارت ارائه خواهيم داد و سپس اهداف نظارت را تشريح خواهيم كرد تابدانيم كه به چه اهدافي خواهيم رسيد و هدف از نظارت بطوركلي چيست ؟ و ضرورت و اهميت نظارت با بياني ساده مطرح شده است و تاريخچهء نظارت و راهنمايي از ابتداي بوجودآمدن نظام تعليم و تربيت تازمان حال مورد بررسي قرارگرفته و عناوين مختلفي كه در طول تاريخ از نظارت داشته اند را مورد توجه قرارداده شده است .روشهاي نظارت مورد توجه قرارگرفته و انواع روشهاي نظارت از قبيل نظارت همتا،نظارت باليني و غيره مطرح شد.و نظريه متخصصين تعليم وتربيت درخصوص نظارت آموزشي مطرح گرديد ودرآخرتعدادي ازنتايج تحقيقات مشابه كه در ايران و خارج ازكشورانجام شده است را به طوركلي و اجمالي آورده شده است .

تعريف نظارت:
درمتون اصلي واخيرمربوط به نظارت ميتوان حداقل پنج مفهوم سازي عمده رايافت وهر يك ازمفاهيم درذيل آورده ميشودوبراي هركدام تعريفي آورده ميشود.
1- نظارت دراقدام به اموراداري .
2- نظارت دراقدام به امورآموزشي .
3- نظارت دراقدام به اموردرسي .


4- نظارت دراقدام به امورروابط انساني .
5- نظارت دراقدام به مديريت .
6- نظارت در اقدام به نقش كلي رهبري.

گليك من (1) تعريف نظارت اداري را اين گونه بيان مي كند .
معلمان در صف مقدم آموزش درس موفق قراردارند .نظارت در پشت صحنه است و براي توانمند كردن معلمان در موفقيت در كار خود پشتيباني دانش و مهارت فراهم مي كند.
كورتن (2) در نظارت در اقدام به امور آموزشي :


برنامه آموزشي را مي توان بدون نظارت اجراكرد هرچندكه بندرت مي توان اميدي به سازندگي آن داشت .به هرحال كاملا آشكاراست كه نظارت به كلي به ملاحظات برنامه آموزشي وابسته است و اين مطلب نيازي به بحث ندارد .
تعريف نظارت در اقدام به آموزش درسي :


در تعريف كوموكس (1997) آمده است : نظارت آن فرايند رهبري با هدف نهايي بهبود آموزش درسي است .
تعريف نظارت در اقدام به روابط انساني :
اچسون وگيل در تعريف (1992) اين مفهوم را چنين آورده است .
نظارت همكاري با افراد است به جاي مستقيم بودن تعاملي است و به جاي اقتدارمنشانه مردم سالارانه است به جاي ناظر محوري معلم محوراست .
تعريف نظارت به گونه مديريت تعريفي از آلفونسو(3)،فرت (4)، نوي(5)، اين موضوع را اين چنين تعريف مي كند .


نظارت در همه سازمانهاي پيچيده موجود است . براي اين كه اين سازمانها مي خواهند خود را حفظ كنند و گاهي به فكربهبود و تهذيب خود مي افتند .ارتباط ميان نظارت و سازمانها روشن ومستقيم است و منابع سازماني بايد درتحليل كارآيي و مؤثر بودن به كار افتد … اين توصيفات از نظارت در درون سيستمهاي توليدسازماني دلالت بر نتيجه مهم كاربردي براي مربياني كه در گير نظارت درسي هستند دارد . مدرسه يك سيستم توليدي است .

 

ششمين تعريف نظارت آموزشي به گونه وظيفه رهبري برحسب نظرموشر(1) وبريل (2) « وظايف نظارت را تدريس نحوه تدريس به معلمان و رهبري حرفه اي در تدوين مجدد شآموزش عمومي به خصوص در برنامه درسي آن ،تدريس آن ،شكلهاي آن ،منظور مي داريم» .
اصول نظارت :


1- اصل سازماني:
نظارت و راهنمايي آموزشي رفتاري سازماني است و بايد مسؤليتي مديريتي در مدرسه تلقي شود . در مدارسي كه برنامه نظارت و راهنمايي آموزشي و پست راهنماي آموزشي به طوررسمي وجود ندارد ، مدير مدرسه بايد راهنماي آموزشي با ايفا كند .چنانچه او صرفا به امور اداري مدرسه بپردازد و نقش خود را در حيطه وظايف آموزشي اش فراموش كند ، درك درستي از نقش خود ندارد .اما امروزه ،نظارت به عنوان يك رفتار سازماني مهم در تشكيلات آموزش و پرورش اغلب كشورها وجود دارد و مسؤليت آن برعهده مدير مدرسه مي باشد .
2 - اصل مسؤليت و اختيار:


مسؤليت هنگامي اهميت دارد و معنا پيدا مي كند كه توام با ختيار باشد .اگر چه در تقسيم وظايف و ستادي نظارت پستي ستادي محسوب مي شود و معمولا فاقد اختيارات لازم صفي يا اجرايي است .
ناظران براي اجراي وظايف محول شده بايدبه اختياراتي متكي باشند كه منابع آن با منابع اختيارات مديران صفي متفاوت است .رفتار نظارتي از طريق اعمال قدرت اجرايي موفق نخواهند بود .هرچه مدير به تخصص ، مهارتها و تواناييهاي حرفه اي خود بيشترمتكي باشد ، معلمان نيز در پذيرش رهنمودهاي او تمايل و اشتياق بيشتري از خود نشان ميدهند بنابراين مدير يا ناظر كه ويژگيهاي حرفه اي اين رفتارسازماني را ندارند و در عمل مورد پذيرش معلمّان قرارنمي گيرند ، نبايد به اين كار مبادرت كنند . زيرافاقد اختيارات شخصي و تخصصي لازم براي نظارت معلمان هستند .

 

3-اصل پوياييهاي گروهي :
نظارت آموزشي وظيفه مشاركت جويانه همراه با همكاري حرفه اي گروهي است .
(هوي و فورسايت 1986) بدون همكاري حرفه اي معلم مدير مدرسه و ديگرشركت كنندگان در اين وظيفه موفقيت برنامه هاي نظارت بعيد به نظر مي رسد .به اعتقاد كيمبل وايلز(1967) نظارت بر فرد يا افراد خاصي كه عنوان راهنمايي آموزشي را دارند محدود نمي شود .زيرا به منظور اصلاح اجزاي مختلف آموزش تشريك مساعي افراد مختلف با تخصصهاي گوناگون ضروري است كه اين كار صرفا از طريق فعاليتهاي گروهي يا پويا كردن افراد در قالب كار گروهي امكان پذيرمي گردد.


هر عضوي از آموزش وپرورش كه در زمينه اصلاح ارتقاي عملكرد آموزشي معلمان و دانش آموزان به آنان كمك كند ، اعتقاد بر اين است كه گرد آوردن افراد درگروههاي تخصصي كاري با هدف انجام دادن اصلاحات آموزشي و پويايي بخشيدن به اين گروهها به كسب نتايج مطلوب تري منجر ميشود تا اتكاي به فرد يا تخصص خاصي براي انجام دادن اصلاحات به تعبير سرجيواني و استارات (1993) هرفردي كه در فرايند اصلاح مدرسه درگير و مسؤل است در چهارچوب نظارت قرارمي گيرد . بنابراين مسؤليت از قالب فرد و گروه خاصي خارج و به بيرون از مدرسه و جامعه نيز مربوط مي شود نظارت مسؤليتي جمعي است كه بايد در قالب پوياييهاي گروهي متجلي گردد.


4-اصل رشد و پيشرفت حرفه اي :
يكي از هدفهاي برنامه هاي نظارت آموزشي ايجاد فرصتهاي مناسب براي رشد و پيشرفت حرفه اي معلمان است . ترويج روحيه اتكابه نفس و استقلال كاري معلم از گامهاي اوليه واساسي براي تحقق اين هدف است . تغييرات وتحولات فزاينده امروزي ،تغييرات فراواني را در آموزش و پرورش به وجودآورده و اين تغييرات نيز ايجاد تغييراتي را در معلمان ضروري ساخته است . معلمان بايد خواهي نخواهي آمادگي پذيرش اين تغييرات وانطباق با آنها را پيدا كنند و گرنه در حرفه خود دچار ركود خواهد شد . آشنايي با كاربردپديده هاي جديد در مدرسه

مثل كامپيوترو استفاده از نرم افزارهاي آموزشي ،فراگيري دانش تخصصي جديد به كارگيري روشهاي نوين آموزشي ،مثل روشهاي گروهي به جاي روشهاي كلامي واستفاده از تحقيقات عملياتي به منظور پاسخگويي به مشكلات آموزشي همگي رشد حرفه اي معلمان را فراهم مي كند .ناگفته پيداست كه كسب دانش و تجربه هاي جديد كه قدرت ابتكار وتواناييهاي تازه اي به معلمان مي بخشدنه تنها براي ارتقاي كارآيي معلمان ضروري و فوق العاده مهم است ،بلكه درتغيير شخصيت معلمان وايجاد روحيه وانگيزه در آنان براي ترفيع و ارتقاي علمي وشغلي نيز ملاكي بسياربا ارزش است .


5-اصل ارزشمند بودن فرد و گروه :
هنگام واگذاري تكاليف و مسؤليتها بايد،مثل افرادديگردر سازمانها ،تعاونهاي فردي ،معلمان نيز در نظرگرفته شود .به كارگيري روشهاي نظارت آموزشي در مورد همه معلمان نتايج يكساني ندارد .پس نبايد از آنان انتظار داشت كه در هر جو سازماني و تحت هر شرايطي به صورتي يكسان عمل كنند و نتايج يكساني ارائه دهند يا واكنشهايشان در مواجه با مسائل و مشكلات سازماني متفاوت نباشد . در مدرسه بايد اين احساس به معلم القا شود كه هم به عنوان يك فرد و هم گروهي كه به آن تعلق دارد ،در اداره امور مدرسه و بويژه در تصميم گيريهاي آموزشي،داراي ارزش و اهميت است . معلمي كه با اين احساس مفيد و ارزشمند كارمي كند يعني در عمل جلوه خارجي آن را در محيط كارش و در مورد افراد ديگر در مدرسه مشاهده مي كند داراي شخصيتي پويا وفعال مي شود . خود پنداري مثبت معلم از خود و كارش موجب برانگيختن فعال شدن و هدايت رفتارش در جهت هدفهاي مدرسه مي شود .

6-اصل علمي بودن :
امروزه برنامه هاي نظارت از جهت گيري علمي برخورداراست و موفقيت آن در رفع موانع آموزشي و بهبود عملكردمعلمان مديون دستاوردهاي بسيارعلوم رفتاري و سازماني است يافته هاي علوم به طور فزاينده در آموزش و پرورش كاربرد يافته و تحولات بسياري را در زمينه هاي تدريس ،يادگيري ارتباطات ،سازماندهي و مديريت به وجود آورده است .معلم ديگرابزارناچيز و كوچكي در دست نظام آموزشي تلقي نمي شود ،بلكه فردي است داراي تفكر مستقل با روحيه اي جاه طلبانه و خواستار آزادي و استقلال عمل كه به سبب انگيزه هاي شخصي به آموزش و پرورش گرويده است و در پي دستيابي به هدفها و آرمانهاي خاص خويش است در برنامه هاي نظارت آموزشي سعي مي شود در كاربا معلمان از انديشه هاي علمي جديد ،يافته ها ،پديده ها و تكنولوژي جديد استفاده گردد و از اعمال نظر شخصي يا قواعد كلي روي معلم بشدت جلوگيري شود .
7- اصل تغيير :
اين اصل بر اساس يك اصل كلي سازماني قراردارد و آن عبارت از اين است كه تمام افراد و سازمانها در فرايند كذرزمان نياز به تغيير پيدا مي كنند و دوام حيات هر فرد و سازماني مستلزم تغيير است اين امر به معناي انتقالات غير منطقي كاركنان و تعويض مديران يا تغيير در امور جزئي و كم اهميت اداره سازمانها نيست ، بلكه تغييراتي است كه بايد در سازمانها و افراد ايجاد شود
ماركس واستوپس (1961) هنكام بحث در باره مباني واصول نظارت و راهنمايي آموزشي بعضي از اصول آنرا به اين ترتيب بيان مي كند :
1-نظارت و راهنمايي آموزشي كه بخش كامل و جامعي از برنامه آموزشي است و كار و خدمتي گروهي (تعاوني ) به شمار مي آيد.


2- تمام معلمان به راهنمايي و كمكهاي راهنماي آموزشي نياز دارند . اين اصل يك اصل اساسي است و مسؤليت اين خدمت را مدير مدرسه يا راهنماي آموزشي بر عهده دارد.
3-برنامه هاي نظارت و راهنماي آموزشي بايد به نحوي تهيه وطراحي شود كه پاسخگوي نيازهاي شخصي معلمان مدرسه باشد .


4-همه كاركناني كه با فرايند آموزش سروكاردارند اعم از كاركنان آموزشي و غير آموزشي به نظارت و راهنمايي آموزشي نياز دارند و بايد تحت پوشش برنامه هاي آن قرارگيرند .
5-نظارت و راهنماي آموزشي بايد به توضيح و تشريح هدفها و مقاصد آموزشي بپردازد هدفهاي آموزش و پرورش و اهميت آنها بايد همواره به معلمان گوشزد گرددو مبنايي براي كارو فعاليتهاي راهنمايان آموزشي و معلمان باشد .


6-نظارت و راهنمايي آموزشي بايد در جهت بهبود نگرشها و دانشها و منش و رفتارو هم چنين تحكيم روابط انساني خوب در همه كاركنان مدرسه تلاش كند و به گسترش ارتباطات خود با جامعه بپردازد .
7- نظارت و راهنمايي آموزشي بايد بتواند فعاليتهاي فوق برنامه دانش آموزان را سازماندهي و آنها را هدايت كند .
8- مسؤليت بهبود برنامه و فرايند آموزش و يادگيري در كلاس درس و مدرسه برعهده راهنماي آموزشي ، معلم ، مدير مدرسه در منطقه برعهده رئيس آموزش و پرورش و در سطح ملي بر عهده وزارت آموزش و پرورش است .


9- پيش بينيهاي لازم به منظور فراهم كردن تداركات و امكانات مربوط به برنامه هاي نظارت و راهنمايي آموزشي بايد در بودجه ساليانه درنظرگرفته شود .
10- براي نظارت و راهنمايي آموزشي ، هم برنامه ريزي كوتاه مدت ضرورت دارد و هم برنامه ريزي بلند مدت . تمام افرادي كه به نحوي با اين برنامه ها ارتباط پيدا مي كنند يا تحت تاثير آن قرار مي گيرند بايد با راهنمايي آموزش همكاري كنند .


11- مدير مدرسه يا راهنماي آموزشي كه اجرا كننده برنامه هاي نظارت و راهنمايي آموزشي هستند بايد در تمام سطوح از كمكهاي مشورتي منطقه آموزشي وزارت آموزش و پرورش و دانشگاهها و ديگر سازمانهاي محلي ، استاني و كشور بهره مند شوند .
12- نظارت و راهنمايي آموزشي بايد آخرين يافته هاي تحقيقات را تجزيه و تحليل و آنها را ارزيابي كند و در آموزش و پرورش به كاربندد .

تاريخچه نظارت:
تخمين زده مي شود كه عمر بشر در روي كره زمين چيزي به حدود يك ميليون سال مي رسد در نود و نه درصد اين مدت تلاش بشر و پيشرفت وي به سوي تمدن بسيار ناچيز بوده است حدوداً شش هزار سال قبل بود كه نوشتن اختراع شد . با اختراع نوشتن نياز به آموزش احساس گرديد با گسترش و پيچيده ترشدن جامعه و افزايش دانش معلومات بشري، احتياج به داشتن مدرسه نيز ضرورت يافت .


گرچه ممكن نيست كه زمان دقيق به وجود آمدن مدرسه را مشخص كرد. معهذا همانطور كه جانسون و ديگران (1969) خاطرنشان مي سازد با اختراع خط ميخي كه تاريخ آن به 2000 سال قبل از ميلاد مسيح (ع) بر مي گردد، به نظر مي رسد كه نوعي مدرسه احتمالا در سومر وجود داشته است . هم چنين شواهدي وجود دارد كه پيشنهاد مي كند مدارس رسمي در چين به هنگام سلسه شانگ شايد زودتر از 2200 سال قبل از ميلاد مسيح وجود پيدا كرده اند.
تقريبا 500 سال قبل ازميلاد مسيح (ع) بود كه زمينه اي مناسب براي ايجاد يك جامعه پيشرفته و عنايت به امر مهم تعليم و تربيت شكل گرفته و شيوه هاي نظارت در مدارس در زمانهاي گذشته در كشورهاي مختلف در ذيل آورده ميشود.


سير تاريخي مفاهيم نظارت و راهنمايي :
نظارت و راهنمايي تحت عنوان بازرسي مدرسه وكلاس درس :
نظارت و راهنمايي پيش از سال 1900 عمدتا از طريق بازرسي اداري و رسمي مدرسه و كلاس درس بوسيله افراد غير حرفه اي و در بعضي موارد بوسليه شهروندان محلي يا مذهبي يا كميته هاي ويژه متشكل از افراد عادي انجام مي گرفت . (لوسيوومك نيل 1969) . در آن زمان ، بازرسي به معناي تفتيش كار معلم و نگاه تيز بينانه و منتقدانه بازرسان به برنامه هاي مختلف مدرسه بويژه معلم ،بود . در حقييقت ، از نظر تاريخي بازرسي در آموزش و پرورش يكي از بازوهاي اجرايي دولت براي اعمال كنترل و قدرت محسوب مي شده است . با توسعه تدريجي مدارس و تشكيل مناطق آموزشي اين وظيفه به جاي افراد عادي و غير حرفه اي به ناظران و سرپرستان آموزشي محول شد (وايلزوباندي 1986) .


بازرسي به منظور نظارت بر كار معلم و اجراي قوانين ومقررات مدرسه بود و بر اجراي مقررات انضباطي و حفظ موازين و معيارهاي حاكم بر آموزش و پرورش بيشتر تاكيد مي شد تااصلاح آموزش ، مسائل تدريس و روشهاي اجراي آن آموزش معلم ،دانش آموزو پيشرفت تحصيلي او .

نظارت و راهنمايي علمي :
در دهه هاي اوليه قرن بيستم آموزش و پرورش بشدت تحت تاثير مفاهيم و يافته هاي مديريت علمي قرارگرفت .به طوري كه شيوه اداره آن شبيه شيوه اداره سازمانهاي بازرگاني وصنعتي شد و مقايسه هاي نامناسب و نادرستي با توجه به معيارهاي صنعتي و توليدي بين مدارس و سازمانهاي غير آموزشي به عمل آمد .در نتيجه اصول مديريت علمي در نظارت بر مدارس هم كار برد يافت و يافته هاي آن كه در بخش صنعت و تجارت به كار گرفته شده بود و نتايج نسبتا موفقي در برداشت .به وسيله متخصصان تعليم و تربيت در مدارس به كار گرفته شد (كالاهام1962) .


در اوايل قرن بيستم همزمان با تحولات جديد علمي و صنعتي ،مفهوم نظارت و راهنمايي در مدارس تغيير يافت .
برخي از نتايج كاربردمديريت علمي د رآموزش وپرورش اشاره مي كنيم .
1. اصلاح رابطه بين معلمان و راهنمايان آموزشي .
2. تعيين ويژگيهاي حرفه اي معلمان .
3. ايجاد انگيزه كاري .
4. كشف و ابداع بهترين شيوه هاي تدريس .


5. محور قرارگرفتن دانش آموز .
6. تاكيد بر سنجش و تحقيق .


نظارت و راهنمايي تحت عنوان روابط انساني آزاد منشانه :
در اواخر دهه 1920 اعتراض به تعيين برنامه درسي و روش تدريس بوسيله مديران رده بالاي آموزش و پرورش و تحميل آن به معلمان بيشتر شد .
تقريبا اكثر نويسندگان هدف از نظارت را راهنمايي معلمان مي پنداشتند نه بازرسي و تعيين روشهاي تدريس و برنامه هاي درسي براي آنان در پي تغييرات وسيع اجتماعي و اقتصادي اي كه در اين سالها روي داد بتدريج احترام به شخصيت انسان (معلم) و تشويق به مشاركت گسترده معلمان در تدوين برنامه ها و خط مشها بيشتر مورد تاكيد قرار گرفت .مسؤليت راهنمايان آموزشي . كه در اين زمان مشاور ناميده مي شدند .اين بود كه محيط مناسبي براي تشريك مساعي همه كاركنان آموزشي قراهم كنند تا از اين طريق هدف آنان ، يعني اطلاح وپيشرفت همه كاركنان به جاي صرفا معلمان تحقق يابد (وايلز1967) .


نظارت و راهنمايي تحت عنوان اصلاح روش تدريس :
در دهه 1920 به رغم برخي نويسندگان اصلاح و بهبود روشهاي تدريس معلمان از اصلي ترين وظيفه راهنمايان و ناظران آموزشي به شمار مي رفت همه افراي كه در امر آموزش و پرورش در مدارس فعاليت داشتند سعي مي كردند به طرق مختلف فرايند تدريس و يادگيري را اصلاح كنند و مسائل و مشكلات آموزشي معلمان را مرتفع نمايند . (گوئين 1974).بنابراين راهنمايان آموزشي به طور مستمرومنظم كار معلمان را ارزشيابي كرده ،نتايج اصلاحات ايجاد شده را تجزيه و تحليل مي كردند . علاوه بر اين در اين دوره طرح و تدوين دروس نيز از وظايف مهم راهنمايان و ناظران آموزشي به شمار مي رفت .به طور خلاصه ،راهنمايان و ناظران سعي داشتند با يافتن روشهاي تدريس جديد مدارس را بطوركار آمدتري اداره كنند .(وايلزو باندي،1986) .

 

نظارت و راهنمايي تحت عنوان رهبري آموزشي آزادمنشانه :
در دهه 1930 به دليل تاكيد اساسي بر نظارت و راهنمايي دموكراتيك يا آزادمنشانه با معلمان به نحوي رفتار مي شد كه مجبور مي شدند از طريق اين نوع رفتار و روابط دوستانه كه غالبابر جنبه هاي انساني تاكيد داشت فعاليتهايي را كه راهنمايان آموزش بر عهده آنها گذاشته بودند انجام دهند . نظارت و راهنمايي آموزشي در اين دوره نيز از طريق اعمال روشهاي آزاد منشانه سعي داشت فرايند آموزش و يادگيري را اصلاح كند . بعلاوه ، بهبود كار معلمان و كارآيي و اثر بخشي آنان از ديگر مواردي بود كه مورد تائيد اكثر نويسندگان اين عصرقرار داشت (وايلز1967،گوئين1974 ).


در اين دوره نظام آموزش و پرورش به صورت متمركز اداره مي شد و نظارت و راهنمايي آموزشي كه بخشي از آموزش و پرورش قلمداد مي گرديد هنوز به صورت دستوري اداره مي شد ، چون با اينكه پيدايش مفهوم جديد در آموزش و پرورش موجب تغييرات و تحولات زيادي در همه اركان آن شد .
شيوه اداره آن كمابيش به همان سبك دستوري گذشته بود و مديران و معلمان ملزم به انجام دادن فعاليتها و اجراي مصوبات و برنامه هايي بودند كه از طرف ستوه بالا تر سازمان به آنان ديكته مي شد.

نظارت و راهنمايي تحت عنوان رهبري آموزشي مبتني بر همكاري گروهي:
در دهه 1930 و1940 و حتي قبل از آن ، برخي از نويسندگان كه در زمينه نظارت و راهنمايي آموزشي تحقيق مي كردند آنرا نظارت و راهنمايي تعاوني يا مشاركت و همكاري گروهي تلقي مي كردند . به زعم ايشان كساني كه در سيستم آموزشي فعاليت مي كنند بايد يكديگر را در امور آموزشي راهنمايي كرده ، براي رفع مشكلات خود از تجربيات و نظريات افراد كار آزموده و مجرب استفاده نمايند ، خواه آنان به طور رسمي راهنماي آموزشي باشند خواه نباشند.


در اين دوره بر مشاركت و همكاري گروهي همه كاركنان مدرسه در بهبود وضع آموزش تاكيد مي شد. از اينرو مي توانستند نظارت و راهنمايي را با عناوين ديگري كه اين مفهوم را برساند و به اصلاح وضع آموزش منجر شود جايگزين كند ، عناويني با مفهوم يكديگر را ياري كردن ، با يكديگر مشورت كردن ، به اتفاق مشكلات را حل كردن ، با همكاري گروهي برنامه ريزي كردن و در نهايت گفتگو در مورد اينكه چگونه مي توان وضع آموزش و يادگيري را بهبود بخشيد . (وايلز 1967) .
افراد مسؤل نظارت و راهنمايي مديران و راهنمايان ويژه است و فعاليتها و عمليات كه انجام مي شد 1 - مشاهده كلاس درس
2 - آموزش ضمن خدمت .
نظارت و راهنماي تحت عنوان توسعه برنامه درسي :
بررسي تاريخي مفاهيم نظارت و راهنمايي نشان مي دهد كه در اواخر دهه هاي 1940و 1950 با تاكيد بر پيشرفت كار آموزش وقت زيادي براي كمك به پيشرفت معلمان صرف مي كردند . و كمتر در مورد كار آنان به قضاوت مي پرداختند . در خلال اين سالها كار هاي گروهي مشترك و روابط آزاد منشانه براي اصلاح و پيشرفت كار آموزش توسعه فراواني يافت و تقريبا در همين سالها بود كه نظارت و راهنمايي در آموزش و پرورش جنبه تخصصي يافت .


تفوق و برتري علمي شوروي سابق در سال 1957(با پرتاب اولين ماهواره به فضا) باعث ايجاد تغييرات و تحولات سريع و زيادي در آموزش و پرورش كشورهاي غربي شد
براي جبران خلاء ناشي از اين عقب ماندگي علمي برنامه هاي جديدي بو يژه در زمينه رياضيات علوم و زبانهاي خارجي طراحي و اجرا شد و مبالغ هنگفتي براي تغيير برنامه هاي قديمي و توسعه برنامه هاي جديد صرف گرديد . بنابراين در اين دوره راهنمايان آموزشي علاوه بر توسعه برنامه هاي درسي جديد به اجراي اين برنامه ها در مدارس نيز نظارت مي كردند و افراد مسؤل نظارت مديران و راهنمايان ويژه ، راهنمايان آموزشي و برنامه ريزان درسي


فعاليتها و عمليات انجام شده :
1- تعيين دقيق نتايج ، نتايج مطلوب رفتارهاي مناسبي كه باري حصول به آنها ضرورت داشت.
2- كار و عمل از طريق مشاركت گسترده همه افراد ذينفع در فرايند تحقيق و ارزيابي نتايج.
3- بازديدهاي كلاسي .
4- تاكيد بر آموزشهاي ضمن خدمت.


مفاهيم و جهت گيريهاي نظارت و راهنمايي بعد از دهه 1950
به زعم برخي از نويسندگان نظارت و راهنمايي آموزشي در دهه 1950 ديگر به مفهوم بازرسي و پيدا كردن نقاط ضعف معلم ، حذف طرحهاي نامناسب و استفاده از روشهاي دستوري و اجراي آنها به وسيله اشخاص خاص نبود ، بلكه به مفهوم بررسي و تحليل كل فرايند تدريس و يادگيري ، هدفها ،ابزار و وسائل ،روشها معلم دانش آموز و محيط كار بود (برتون و برواكنر 1955) .
برخي ديگر معتقد بودند كه نظارت و راهنمايي در مفهوم جديد به ترويج روحيه پژوهشي ،تحكيم انديشه هاي آزاد منشانه و سبط روابط انساني خوب در مدرسه توجه دارد و موفقيت برنامه هاي نظارت و راهنمايي آموزشي نه تنها بر تخصص و توانايي حرفه اي راهنمايان آموزشي بلكه بيش از هر عاملي بر روابط انساني خوب در مدرسه متكي است بنا براين به منظور كسب نتايج مطلوب آموزشي و اصلاح وضعيت كاري معلمان و دانش آموزان همه كاركنان مدرسه بايد در فرايند آموزش و يادگيري به طور فعال مشاركت داشته باشند . در دهه 1960 بار ديگرنقش و وظيفه راهنمايان آموزشي تغيير يافت ،بدين معنا كه برخي از راهنمايان آموزشي خود را عامل اصلي هدايت فرايند تغيير در مدارس مي دانستند و مشكلشان پيدا كردن استراتژي مناسب براي هدايت اين تغيير بود و برخي ديگر خود را افرادي حرفه اي مي پنداشتند كه بايد مشكلات برنامه درسي و تدريس را حل كنند .
(وايلز 1967) با اين حال تعداد زيادي از راهنمايان آموزشي مسؤل هدايت دروس در مدارس شدند و بر اساس تخصص حرفه اي خود در زمينه هاي تخصص خاص يا دروس خاصي به همكاري با معلمان پرداختند - نقشي كه امروزه بسياري از راهنمايان آموزش در مدارس و مناطق آموزشي ايفا مي كنند (وايلزوباندي1986)


افراد مسؤل نظارت و راهنمايي :
1- راهنمايان حرفه اي .
2- برنامه ريزان درسي و مشاوران و فعاليتها وعمليات انجام شده عبارت بودند از :
الف : شناخت .
ب : طراحي نظامهاي آموزشي.


ج : كارآيي و اثربخشي سازماني .
د - مسؤل و پاسخگو بودن .


در دهه 1970 نظارت به عنوان مديريت :
دهه 1970 با اينكه عواملي مانند تشكيل اتحاديه هاي معلمان در روابط بين راهنمايان آموزشي و معلمان موانعي ايجاد كرد ،راهنمايان آموزشي همچنان به كارخودو حمايت از معلمان ادامه دادند و افراد مسؤل نظارت و راهنمايي : مديران صف و راهنمايان آموزشي فعاليتها عمليات :همكاري با معلمان و حمايت از آنان براي اصلاح فرايند آموزش .
دهه 1980 و بعد از آن :


دردهه 1980 راهنمايان آموزشي تحت عنوان معاون آموزشي مدير يا مدير برنامه كارمي كردند و در بسياري از مناطق آموزشي به علت كم اهميت شدن نقش آموزشي راهنمايان كار آنان بيشتر جنبه مديريتي پيدا كرد و مفهوم جديد مديريت آموزشي مورد توجه قرارگرفت .ارتقاي سطح كيفيت تدريس معلمان تخصصي و حرفه اي شدن كار معلمي و در نتيجه بهبود شرايط يادگيري براي دانش آموزان از هدفهاي كنوني نظارت و راهنمايي آموزشي در مدارس است .
افراد مسئول نظارت و راهنمايي عبارتند از : معاون آموزشي مدير مدرسه ،مدير برنامه ،راهنماي آموزشي و همه كاركنان مسؤل درگيرو ذينفع در مدرسه ،منطقه و جامعه .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید