بخشی از مقاله
پژوهشي در تناسب آيات
مقدمه:
(امام رضا (ع) مي فرمايند: قرآن ريسمان و دستگيره محكم الهي است، قرآن راه برتري است كه انسانها را به سوي بهشت ره مي نمايد و از آتش دوزخ مي رهاند، گذشت زمان آنرا فرسوده نمي كند و گفتار آدميان آن را تباه نمي سازد زيرا ويژه زماني خاص نيست و دليل روشني براي همه انسانهاست. از پيش رو و پشت سر، خط بطلان بر آن كشيده نمي شود، كتابي است فرود آمده از سوي حكيم حميد)
اين معجزه جاويد كه به صورت كتابي مشتمل بر سور و آيات است، مجموعه اي هدفمند، منظم و يكپارچه است كه در عين كامل بودن و مشتمل بودن بر تمام نيازهاي بشر از هر گونه ضعف و يا زيادت مبراست.
قرآن كريم دريچه اي است مابين خالق و مخلوق، خالقي ازلي و ابدي و مخلوقي فاني و اين كتاب مقدس در همه ادوار، پاسخگوي بشر تشنه حقيقت و خواهان شناخت خالق خويش است شناخت قرآن براي هر فرد عالم به عنوان فرد عالم و براي هر فرد مؤمن به عنوان يك فرد مؤمن امري ضروري و واجب است. شناخت قرآن از آن جهت ضروري است كه اين كتاب، در تكوين سرنوشت جوامع اسلامي و بلكه در تكوين سرنوشت بشريت مؤثر بوده است. نگاهي به تاريخ، اين نكته را روشن مي كند كه عملاً هيچ كتابي به اندازه قرآن بر روي جوامع بشري و بر زندگي انسانها تاثير گذار نبوده است.
در اين تحقيق بر آنيم تا يكي از وجوه اعجاز قرآن يعني وجود تناسب و هماهنگي ميان آيات قرآن كريم را بررسي كنيم.
منابع اصلي در اين تحقيق اولاً كتبي است كه به طور مستقيم به بحث تناسب آيات پرداخته و ثانياً كتابهايي كه اين بحث را در ميان فصول و بخشهايشان آورده اند و در بحث موردي، يعني اثبات وجود تناسب بين دسته هاي مختلفي از آيات منبع اصلي كتب تفاسير است كه در اين ميان از مهمترين كتابهاي تفسيري شيعه و سني استفاده شده است.
اين تحقيق مشتمل بر كليات و سه بخش و هشت فصل مي باشد كه به بررسي وجوه مختلف مطرح در خصوص تناسب آيات پرداخته شده است.
اميد است با بررسي هاي بيشتر و يافتن هر چه بيشتر حقايق در اين زمينه راه به سوي دستيابي به درياي بيكران معارف قرآن هموار تر گردد.
حامده نكوفال
12 شهريور /84
بيان مسأله:
كتاب الهي به اعتبارهاي مختلف به اجزائي تقسيم ميشود، از جمله سوره، آيه، جزء، حزب و… آنچه كه آشكار است، اين است كه از زمان نزول، آيات و سور به طور مجزا وجود داشتند، و با استفاده از احاديث مي توان به اين مطلب دست يافت و همچنين اكثر علماي علوم قرآني معتقدند، همزمان با نزول آيات، پيامبر اكرم (ص) جايگاه دقيق آنها را نيز مشخص مي فرمودند، بنابراين ترتيب آيات توقيفي است. همچنانكه بسياري از علماي اسلامي نيز بر اين مطلب تصريح دارند از جمله:
(زركشي در البرهان مي نويسد «فاما الايات في كل سوره و وضع البسمله اوائلها فترتيبها توقيفي بلاشك و لا خلاف فيه» سيوطي در الاتقان خود بر همين نظر است و چنين مي نويسد:«الاجماع و النصوص المترادفه علي ان ترتيب الايات توقيفي لاشبهه في ذلك اما الاجماع فنقله غير واحد، منهم الزركشي في البرهان و ابوجعفر ابن زبير في مناسباته و عبارته: ترتيب الآيات في سورها واقع بتوقيفه (ص) و امره من غير خلاف في هذا بين المسلمين»، محمد عبدالعظيم زرقاني كه از ديگر دانشمندان علوم اسلامي است نيز مينويسد:«انعقد اجماع الامة علي ان ترتيب آيات القرآن الكريم علي هذا النمط الذي نراه اليوم بالمصاحف كان بتوقيف من النبي (ص) عن الله تعالي و انه لا مجال للرأي و الاجتهاد فيه») .
حال كه ثابت شد ترتيب آيات توقيفي است و براساس حكمت الهي مي باشد و لغو و بيهوده نيست، و ديده مي شود كه برخي آيات مجاور شامل موضوعات مختلف و متفاوت هستند و در بعضي موارد ديده مي شود حتي در يك آيه نيز موضوعات كاملاً متفاوت مطرح است، در يك ديد كلي، گاهاً اختلاف در يك آيه، تفاوت در عبارات مجاور، اختلاف موضوعات مطرح در يك آيه با عبارت انتهايي، اختلاف ميان آيات مجاور، اختلاف ميان آيات يك سوره، اختلاف ميان سوره هاي مجاور ديده مي شود ولي در پس اين اختلافات حكمت و يا حكمتهايي نهفته است كه كشف همه آنها نيازمند غور و بررسي فراوان و استفاده از منبع بيكران علم معصومين (ع) مي باشد.
و اما در مورد تناسب سوره ها از آنجا كه توقيفي بودن آنها ثابت شده نيست و حداقل در پارهاي موارد، چينش اجتهادي سور براي ما محرز است در اين تحقيق وارد حيطه تناسب سور نشدهايم و بررسي هاي انجام شده بر روي تحقيقات صورت گرفته در مورد تناسب سور نشان مي دهد، غالب ارتباطات ذكر شده، با تكلف، ابداعي و ذوقي بوده و داراي پشتوانه محكم و قابل اعتمادي نيست، بنابراين در اين بحث به اين موضوع پرداخته نشده است.
نكته ديگر اين است كه به دليل شباهت سه واژه: سياق، اسباب النزول و تناسب، گاهاً اين واژگان به جاي يكديگر استعمال مي شوند و اين در حالي است كه حوزه اين سه علم از يكديگر تفكيك شده است. (اسباب النزول، پيوند يك يا چند آيه با بافت تاريخي آن آيات را بيان مي كند، اما علم مناسب ميان آيات و سوره ها ترتيب تاريخي در نزول آيات قرآن را كنار مي گذارد و رابطه اي ميان آن آيات و سوره ها را در ترتيب كنوني متن قرآني بررسي مي كند و سياق قرايني است كه در شناساندن معناي متن نقش دارد) ، با توجه به تعاريف مذكور روشن مي شود كه اين سه حوزه عليرغم شباهتهايي، از يكديگر قابل تفكيك مي باشند و نمي توان آنها را به جاي يكديگر بكار برد. و اما موضوع اصلي اين تحقيق كه همان مناسبت ميان آيات مي باشد، يك بحث توصيفي است و عمدة دانشمندان علوم اسلامي به شرايط معنوي و وجود پيوندي نيرومند
ميان آيات معتقدند، البته در اين ميان نقدهايي هم وجود دارد كه قويترين آنها متعلق به شيخ عزالدين عبدالسلام (606) ميباشد كه معتقد است شرط وجود ارتباط آن است كه موضوع متن، موضوعي واحد باشد و در قرآن كريم كه در مدت زماني طولاني (23 سال) و در شرايط گوناگون و با موضوعات مختلفي نازل شده، نمي توان ارتباطي يافت و كوشش در اين زمينه بيهوده بلكه نادرست مي باشد. ولي غالب انديشمندان با نظرية تناسب آيات موافقند و ادلة مختلفي را در جهت اثبات آن ارائه كرده اند، از جمله مهمترين دلايل بر وجود تناسب ميان آيات مسأله وحدت ذات اقدس الهي و وحدت موضوعي كليه معارف قرآن كريم است كه اثبات مي كند علي رغم مشاهده تشتت و اختلافات ظاهري ميان آيات، همه آنها يك كل تجزيه ناپذير مي باشند و دانش تناسب به گشودن اسرار ترتيب آيات مي پردازد.
همچناني كه در فصول آينده نيز ذكر خواهيم كرد، اولين كسي كه در زمينه دانش تناسب آيات كتابي تأليف كرد ابوبكر نيشابوري بود كه متأسفانه اثر مكتوبي از وي به دست ما نرسيده دومين كتاب در اين زمينه كتاب «البرهان في مناسبة ترتيب سور القرآن» مي باشد و سيوطي دانشمند بزرگ قرن دهم معتقد است سومين كتاب را خودش در اين زمينه با نام «تناسق الدرر في تناسب السور» تأليف نموده است، كتابهاي ديگري نيز در اين زمينه به رشته تحرير در آمدهاند كه به دليل بحث مفصل در اين خصوص در فصل سوم اين تحقيق از تكرار آن خودداري مي كنيم. ولي آنچه مشهود است تلاش دانشمندان اخير در اين زمينه است كه نگارش كتابهايي با همين عنوان، مقالات، پايان نامه ها و … گواه اين مدعاست، توجه مفسران نيز در اين زمينه رو به افزايش است و حتي برخي از مفسران در مورد هر آيه، تحت عنوان تناسب آيات و يا نظم به بررسي موردي پيوستگي ميان آيات پرداخته و نظرات انديشمندانه خود را مطرح ساختهاند از جمله آيت ا… جوادي آملي «حفظه الله» در تفسير تسنيم خود در ابتداي بحث تقسيري، بحثي نسبتاً مفصل را به اين موضوع اختصاص داده اند.
البته در خصوص تناسب آيات حرفهاي ناگفته بسيار زيادي وجود دارد كه تحقيقات و زمان بيشتري جهت كشف آنها لازم است.
اهميت موضوع:
(مطالعه و بررسي دربارة هماهنگي و تناسب ميان اجزاء و بخشهاي قرآن كريم، يكي از جذابترين و سودمندترين دانشهاي قرآني است و نكات شناختي و تفسيري فراواني را در خود نهفته دارد.
برخي از آثار و فوايد اين بحث بدين قرار است:
الف) توانمند ساختن مفسر و گشودن دريچه هاي جديد در تفسير و دستيابي به لطايفي در قرآن.
ب) پاسخ به شبهات و دفاع از حريم قرآن كريم.
ج) اثبات معجزه بودن قرآن كريم.
د) ياري رساندن به ديگر قضاياي علوم قرآني و برخي مباحث اعتقادي)
(دلايلي كه اقتضا دارد علم تناسب آيات هر چه بيشتر مورد توجه قرار گيرد، در دو عنوان زير خلاصه مي گردد:
1- پاسخ به نظريهاي كه قرآن را پراكنده و از هم گسسته مي داند:
غالب مستشرقان و برخي از دانشمندان اسلامي معتقدند كه قرآن، مجموعه اي پراكنده است كه رشته مطالب آن از هم گسسته شده است، اينان براي اثبات نظريه خويش، عمدتاً به اجتهادي بودن ترتيب آيات و شيوه بياني قرآن نظر دارند كه در آن برخي تكرار ها قابل مشاهده است و گاه در ميان آيات مربوط به يك موضوع خاص، ناگهان، مسأله ديگري روييده و به دنبال آن مجدداً موضوع نخستين از سر گرفته مي شود. مفاد اين ديدگاه، تنزل دادن كلام آسماني قرآن به سطحي پايينتر از سخنان معمولي بشري است كه به هيچ روي نمي توان نشانه اي از اعجاز را در چگونگي نظم گرفتن مطالب آن جستجو كرد.
اكنون با توجه به مطلب فوق، آيا اين تكرارها و پراكنده گوييهاي ظاهري، از ضعف تأليف و عدم تناسب ميان بخشهاي گوناگون آيات ناشي شده است يا در پشت سر اين تنوعها و دوباره گوييها نوعي وحدت و سازگاري نهفته است؟ در پاسخ بايد گفت: با تكيه بر علم تناسب و با به دست آوردن ديگر مقدمات براي فهم محتواي قرآن، به خوبي مي توان دريافت كه نه تنها هيچ گونه آشفتگي و در هم ريختگي موضوعات و مطالب در سطح سوره ها موجود نيست، كه نظمي شگرف سرتاسر هر كدام از سوره ها را فراپوشانده است و براي هر يك از آنها بايد به وجود هدف و يا اهدافي كلي قايل گشت كه موضوعات فرعي ديگر برگردشان دور مي زنند، با اين طررز تلقي كه نظم قرآن را معجزه آسا، نمايانده است، در حقيقت از حوزه توانمند اعجاز قرآن در بعد بياني و ادبي آن پاسداري شده است.
2- دفاع از اصول اعتقادي شيعه:
عموم مفسران اهل سنت هنگام مواجهه با آياتي كه بيانگر اصول عقيدتي تشيع اند مانند آيات تبليغ، اكمال دين، تطهير و ولايت، از شأن نزولهاي زيادي كه در مورد آنها در لا به لاي متون حديث و تفسير به نقل آمده است، دست بر مي دارند و در اثبات صحت برداشت خود، به سياق آيات قبل و بعد استناد مي كنند و آن آيات را با اعتقاد اماميه بي ربط جلوه مي دهند، به عنوان نمونه، اين گروه بر اساس پيش فرضي كه خود ساخته اند و نيز نظريه قراين قبل و بعد آيات، دريافتهاند كه آيه تبليغ، صرفاً ناظر به ابلاغ احكام مربوط به اهل كتاب است و هيچ دلالتي بر امامت علي (ع) و معرفي او براي امامت ندارد!
فخر رازي ضمن يكي از بندهاي ده گانه اي كه در تفسير آيه تبليغ مي آورد، مي گويد روايت است كه اين آيه در فضل علي ابن ابيطالب (ع) نازل شده است و حضرت رسول (ص) پس از نزول آن دست علي را بالا برده و فرموده است:«من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من و الاه و عاد من عاداه» سپس مي گويد: گرچه اين گونه روايات بسيار است، اما بهتر آن است كه آيه را در معني در امان داشتن پيامبر (ص) از گزند و آزار يهوديان و نصارا و دستور به او كه با بي توجهي به آنان به وظيفه تبليغ، جامه عمل بپوشاند، قلمداد كنيم؛ زيرا با توجه به چند آيه قبل و بعد كه روي سخن آنها با يهود و نصاراست هرگز نمي توان آيه را بر وجهي حمل كرد كه با قبل و بعد خود بيگانه باشد.
و هم آنان آيات (اكمال دين) و (اتمام نعمت) را كه در ترتيب سوره مائده در ميان آيات مربوط به احكام حيوانات قرار دارد، منحصراً به اكمال فرايض ديني و حلال و حرامها وابسته مي دانند.
صبحي صالح در بحثي پيرامون اسباب النزول مي گويد: «توجه به وجه مناسب آيات در بسياري از جاها ما را از پرداختن به سبب نزول آنها بي نياز مي كند چنانچه روشن شد، برخي به قرينه سياق و توجه به تناسب آيات، گاهي مسأله مسلم و قطعي كه در پيرامون آن روايات قطعي و متواتر وجود دارد را انكار مي كنند منظور ما از اين بحث در اينجا اين است كه بايد علم تناسب بررسي شود و كاربرد آن روشن گردد و معلوم شود كه آيا سياق و تناسب با وجود حديث متواتر و قطعي در شأن نزول آيه اي مي تواند كارگر باشد؟ و به خاطر تناسب در سياق، روايت متواتر رد گردد؟
آيه الله طاهري مي گويد: ما در عين پذيرفتن علم تناسب و ارتباط بين آيات، نمي پذيريم اگر روايتي صحيح و قطعي در تفسير آيه اي از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) به ما رسيده باشد به خاطر سياق و تناسب، آن حديث را ناديده گيريم، چون آنان عدل قرآن و مفسر واقعي آنند.
پس بايد به «علم تناسب» پرداخت و كاربرد آنرا بررسي كرد و اگر در جايي تناسب، با حديث قطعي و شأن نزول مسلم، تعارض داشت، تا جاييكه ممكن است بين آنها تناسب و همخواني ايجاد كنيم و اگر قابل جمع نيستند، بايد سبب نزول قطعي و حديث متواتر را مقدم بداريم، نه اينكه در همه جا بدون انديشيدن در محتواي آيه و فقط با تكيه بر فهم گذرا و سادة خود از تناسب از پذيرفتن شأن نزولهاي قطعي و احاديث متواتر سرباز زنيم).
سؤالات اصلي:
1- آيا تركيب كنوني آيات توقيفي است؟
2- آيا ترتيب كنوني سور توقيفي است يا اجتهادي؟
3- نظر انديشمندان در خصوص تناسب آيات چيست؟
4- آيا تا كنون وجود نظم و تناسب بين آيات به صورت موردي بررسي شده است؟
5- چند نوع تناسب ما بين آيات قابل تصور است؟
سؤالات فرعي:
1- اولين كسي كه به بحث تناسب پرداخته چه كسي بود؟
2- آيا وجود تناسب ميان تمام آيات متوالي اثبات شده است؟
3- آيا نظرية توقيفي بودن آيات مخالف يا مخالفاني دارد؟
4- كداميك از مفسران به بحث تناسب پرداخته اند؟
5- رابطة تناسب آيات با تفسير چگونه است؟
6- آيا وجود تناسب بين عبارات و جملات، كمكي به علم قرائت ميكند؟ به عنوان مثال در بحث وقف و ابتدا؟
7- چه رابطه اي بين تفسير موضوعي و علم تناسب آيات وجود دارد؟
8- وجوه تشابه و افتراق بين بحثهاي سياق، اسباب النزول و تناسب چيست؟
9- اثبات وجود تناسب بين آيات چه كمكي به بحث معجزه بودن قرآن كريم مي نمايد؟
فرضيه: ميان آيات قرآن كريم تناسب و پيوستگي وجود دارد.
چكيده:
اين تحقيق مشتمل بر كليات، سه بخش و هشت فصل مي باشد و در موضوع «پژوهشي در تناسب آيات» نگاشته شده است. بخش اول به بررسي لغوي و اصطلاحي واژگان كليدي تحقيق اختصاص يافته و همچنين مقايسهاي ميان سه بحث تناسب، سياق و اسباب النزول صورت گرفته است و در پايان اين بخش انواع تناسبات ميان آيات بررسي شده است.
در بخش دوم پيشينه پژوهشها و آراء علما در مورد تناسب بررسي شده كه به پنج فصل تقسيم شده، فصل اول بررسي نظر علما سدههاي اول تا پنجم، فصل دوم بررسي آراء علماء سدههاي ششم تا نهم، فصل سوم بررسي آراء علماء سدههاي دهم تا چهاردهم، فصل چهارم بررسي آراء علماء معاصر و فصل پنجم بررسي نظرات مستشرقان.
بخش سوم در مورد پژوهشهاي موردي آيات است كه سه گروه آيات در اين بخش مورد بررسي قرار گرفتهاند كه عبارتند از: آيات 39-30 سوره بقره، آيات 61-33 سوره آل عمران، آيات 88-80 سوره نساء. در مجموع وجوه ارتباط 45 آيه از تعداد 13 دوره تفسير شيعه و سني و نيز برخي كتب مرتبط مورد بررسي و جمع بندي قرار گرفته است.
بخش اول:
بررسيهاي مفهومي
در آغاز هر بحث لازم است كه معناي لغات كليدي آن بحث به خوبي روشن شود، و از آنجا كه هر لغتي داراي يك معناي لغوي است – كه در كتب لغت يافته مي شود- و نيز يك معناي اصطلاحي – كه با توجه به كاربرد هر لغت در حوزه هاي مختلف تعريف مي شود- ما در اين بخش به بررسي معناي لغات كليدي اين تحقيق مي پردازيم.
تناسب:
اولين و پركاربردترين لغت در اين بحث «تناسب» است، (متناسب از مادة نسبت و از باب تفاعل و به معناي متشاكل و نزديك هم بودن است و در مورد آيات قرآن كريم، همان ارتباط بين آيات است، اعم از اينكه دو آيه مربوط به هم از نظر نسب اربعه، عام و خاص باشند يا عقلي و حسي و يا خيالي و يا انواع ديگر علاقه ها و يا تداوم ذهني، مانند: سبب و مسبب، علت و معلول، شرط و جزاء و يا دو نظير و دو معادل و يا دو ضد و يا دو نقيض و امثال آن).
همچنين سيوطي صاحب «الاتقان» در همين كتاب در تعريف تناسب مي نويسد: («المناسبته في اللغة المشاكله و المقاربه و مرجعها في الآيات و نحوها الي معني رابط بينها عام او خاص، عقلي أو حسي أو خيالي أو غير ذلك من انواع العلاقات او التلازم الذهني كالسبب و المسبب و العلة و المعلول و النظيرين و الضدين و نحوه»: مناسبت در لغت به معناي همگون و نزديك به هم بودن است و در آيات قرآن و مانند آنها به معنايي بر مي گردد كه ميانشان ربط ايجاد مي كند، حال، اين ربط عام است يا خاص، عقلي يا حسي يا تلازم ذهني مانند: سبب و مسبب، علت و معلول، نظاير و اضداد و چيزهايي از اين قبيل) .
همچنين زركشي صاحب «البرهان» كه كتابي مفصل در زمينة علوم قرآني است در مورد معناي لغوي تناسب چنين مي نويسد:(«المناسبه في اللغه: المقاربه و فلان مناسب فلاناً اي يقرب منه و يشاكله منه النسب الذي هوالقريب المتصل كالاخوين و ابن العم و نحوه.»: مناسبت در لغت يعني نزديك به هم بودن و فلان با فلاني مناسب است يعني با او نزديك است و همانند آن واژة «نسيب» نيز از همين ريشه است كه همان خويشاوند نزديك مانند برادر، پسرعمو و مانند اينها ميباشد).
در نهايت مي توان گفت (براي توصيف سبك قرآن و بيان پيوستگي و نظام مند بودن آن در زبان عربي از واژگان: تناسب، مناسبت، ارتباط، انسجام، اتساق، تناسق، نظم، ترتيب، وحدت و مشتقات و نظاير آنها استفاده مي شود و در فارسي، اين معادلها را مي توان براي كلمه تناسب بر شمرد: هماهنگي، همبستگي، پيوستگي، پيوند، سازگاري، يكپارچگي، يك دستي، همسويي، همگوني، همانندي، همخواني و …)
سياق:
سياق در لغت به معني (روند، جهت، اسلوب و روش) مي باشد. همچنين در كتب لغت معاني ديگري چون (مهر ازدواج، جدا شدن روح، مرگ) نيز براي آن ذكر شده كه ارتباطي به بحث ما ندارد.
شهيد محمد باقر صدر در تعريف دقيقي از سياق مي نويسد:«كل ما يكشف اللفظ الذي نريد فهمه من دوال اخري، سواء كانت لفظيه كالكلمات التي تشكل مع اللفظ الذي نريد فهمه كلاماً واحداً مترابطاً، اوحاليه كالظروف و الملابسات التي تحيط بالكلام و تكون ذات دلاله في الموضوع»: سياق عبارت است از قرايني كه در شناساندن معناي لفظ، نقش داشته باشد، حال فرقي نيست كه آن قرينه، لفظي باشد و به همراه لفظ مورد شناسايي، كلامي واحد و پيوسته را تشكيل دهد و يا حالي باشد (و از بيرون در رساندن معنا نقش ايفا كند) مانند وضعيت و چگونگيهايي كه پيرامون سخن شكل گرفته است و در نشان دادن معنا مؤثر مي افتد).
از ديگر معاني براي سياق مي توان به (آشنا بودن) ، (تشابه تساوي نسبتين)
اشاره كرد ابن فارس نيز مي نويسد: («النون والسين و الباء، كلمة واحده قياسها اتصال شيئي بشيئي»: ماده نسب در ريشه لغوي خود يك اصل بيشتر ندارد كه پيوند داشتن چيزي با چيز ديگر معني مي دهد و اين معني در تمامي مشتقات آن جاري است)
معاني ديگر ذكر شده براي واژه سياق به بحث ما ارتباطي ندارد، لذا ما آنها را ذكر نمي كنيم و تعريف هاي مرتبط با اين لغت، غالباً درحوزه تعاريف اصطلاحي وارد مي شوند كه در همان بخش دوم به ذكر آنها پرداخته شده است.
اسباب النزول:
همانطور كه پيداست اين لغت، يك واژه ديني و اصطلاحاً مربوط به قرآن مي باشد و اين اصطلاح در كتب لغت نيامده است، بنابراين ما به بررسي معناي واژة «سبب» مي پردازيم، تا با روشن شدن اجزاي اين عبارت، به معناي كل عبارت دست يابيم:
(سبب به هر وسيله اي كه توسط آن چيزي به غير آن وصل شود گفته مي شود) همچنين سبب به معني ريسمان نيز آمده است كه اين معنا، وابستگي و ارتباط زيادي به معني پيش دارد. همچنين واژه سبب به معني (مهر عروس) نيز آمده است.
در مجموع بايد گفت اسباب النزول، آن ريسمان و پيوند دهندة امر نازل شده (قرآن) به شرايط و اتفاقات رخ داده مي باشد و به نوعي بين اين دو پيوند برقرار مي سازد.
بررسي اصطلاحي
تعريف اصطلاحي تناسب:
(يكي از ويژگي هاي قرآن، وجود تناسب معنوي ميان آيات هر سوره است، گرچه يكجا نازل نگشته و به صورت پراكنده با فاصله هاي زياد يا كم نازل شده باشند زيرا پراكندگي در نزول آيات كه به جهت مناسبتهاي گوناگون بوده - طبيعتاً – (اقتضا مي كند ميان هر دسته آياتي كه به مناسبتي نازل گشته با دسته ديگر كه به مناسبت ديگري نازل گشته است رابطه و تناسبي وجود نداشته باشد. در صورتيكه هر سوره هدف يا هدفهاي خاصي را دنبال ميكند كه جامع ميان آيات هر سوره است و امروزه به نام «وحدت موضوعي» در هر سوره خوانده مي شود، همين وحدت موضوعي است كه «وحدت سياق» سوره را تشكيل مي دهد و مسأله اعجاز در همين نكته است كه پراكندگي در نزول، عدم تناسب را اقتضا مي كند، با آنكه تناسب و وحدت سياق در هر سوره به خوبي مشهود است و بر خلاف مقتضاي طبع پراكندگي در نزول مي باشند) .
(معمولاً سوره هاي قرآن به خصوص سوره هاي بلند كه از چندين دسته يا «گروه آيات» تشكيل شده اند، اولاً درباره موضوع ساده و واحدي نبوده مشتمل بر چندين موضوع به ظاهر متفاوت هستند.
ثانياً گروههاي هم موضوع به جاي آنكه با يكديگر تركيب شده و زير هم قرار گيرند، بر خلاف نظم متعارف بشري مخلوط با مطالب ديگر شده اند. به عنوان مثال در سوره بقره كه طولانيترين سورهها با بيشترين «گروه آيات» است 20 گروه دربارة پنج موضوع نازل شده گر چه دربارة برخي از اين موضوعات 5 تا 7 گروه وجود دارد، اما هيچيك از آنها در كنار هم نيستند. عجيب اينكه از نظر زماني نيز ترتيب نزول رعايت نشده است يعني به جاي آنكه گروههاي مقدم جلوتر قرار گيرند معمولاً برعكس عمل شده و آيات مدني جلو آيات مكي نشسته و آياتيكه بعداً نازل شده قبل از آيات سابق قرار گرفتهاند.
برخي كساني كه براي اولين بار قرآن را مي خوانند، به خصوص اگر آشنايي كافي با فرهنگ و زبان عربي نداشته، از ترجمه و زير نويس فارسي استفاده نمايند، مواجه با يك سلسله ابهامات و اشكالاتي مي گردند كه خود نمي توانند آنرا حل كنند)
(بازرگان همچنان معتقد است كه به استثناي سوره هاي كوچك، غالب سوره هاي بلند قرآن از بخشها و تقسيمات متعددي كه هر كدام به ظاهر پيرامون موضوعي مستقل مي باشند، تشكيل شدهاند، تعداد اين تقسيمات در همه سوره ها يكسان نيست، بعضي با دو يا سه بخش و برخي ديگر تا تعداد بيشتري شكل شكل گرفته اند، اما نكته قابل توجه اين است كه بخشهاي مختلف از 5 موضوعي كه بيان مي گردد خارج نيستند.
1- گذشته (داستان انبياء و امتهاي پيشين)
2- حال (نقد حال معاصرين نزول قرآن)
3- آينده (آخرت و قيامت و بهشت و جهنم)
4- طبيعت (ارائه آيات تكويني براي تعيين توحيد، نبوت و آخرت)
5- اهداف، آرمانها و اخلاقيات و اصول و ارزشها.
نويسنده كتاب با اشاره به اينكه هر كتاب آغاز و انجامي دارد در مورد قرآن كريم مي نويسد هر كتابي براي خود مقدمه و مؤخره يا فهرست مندرجاتي در ابتدا و جمع بندي و خلاصه مطالبي در انتها دارد قرآن نيز بي اعتنا به اين راهنماي مفيد و مؤثر نيست، براي سوره هاي كوچك همچون مقالات مختصر، چنين امري ضروري نمي باشد. اما اولين و آخرين آيه (يا چند آيه اول و آخر) بيشتر سوره ها چنين نقشي را ايفا مي نمايد، تك تك كلماتي كه اولين آيه اغلب سوره هاي بلند را تشكيل مي دهند، در سوره مربوطه كاربردي كليدي و نقشي محوري داشته از نظر آماري و تكرار دفعات در كل قرآن نسبت اول (يا در رديف بالاترين نسبتها) را در ارتباط با مهمترين مضامين سوره ابلاغ مي نمايد و به عنوان جمع بندي و نتيجه گيري نهايي، بهره گيري ساده تر از محورهاي اخلاقي مطروحه را ممكن و ميسر مي سازد).
(برخي از سوره هاي قرآن با حرف و آهنگ واحدي همچون: الف، ي، ه، ر، س و … ختم ميشوند و برخي ديگر با حروف و آهنگي متنوع تر بيش از همه حرف «ن» در انتهاي آيات قرآن به چشم و به نظر مي رسد تمامي موارد آن ناظر به حالت و عملكردي از انسان باشد، جالب اينكه در بسياري از سوره هاي بلند يا متوسط، تعداد اين موارد نسبتي حساب شده با ساير حروف دارد، مثلاً از 64 آيه سوره نور دقيقاً 32 آيه يعني 50% به حرف «نون» ختم مي شوند.
نكته مهم و قابل توجه تغيير آهنگ ناگهاني آيات در برخي سوره ها مي باشد سوره هاي زيادي وجود دارند كه از ابتدا تا انتها قافيه و آهنگ واحدي دارد، اما استثنائاً يكي دو آيه آنها با آهنگ و قافيه ديگري ختم مي شوند. مثل سوره اسراء كه 110 آيه آن با حرف (الف) ختم شده تنها آيه اول با حرف (راء) ختم مي شود.
اين تغييرات معمولاً در آيات كليدي سوره كه به اصطلاح جنبه شاه بيت دارند رخ مي دهد و به گونه اي آشكار كلمه مورد نظر را جلوه مي دهد و مورد تمركز قرار مي دهد.
نمايش يك كلمه تنها به خاطر نقش كليدي آن در سوره نيست، گاهي موارد اين استثناء ها فلشي است به سوي حروف مقطعه براي درك مفهوم و نظم آماري آنها يا جمله معترضه اي را نشان مي دهد كه در وسط يك سوره و در متن يك داستان براي آموزش مؤمنين نصب العين شده است).
(دانشمندان بر ادعاي تناسب دلايلي دارند از جمله تفاوت در عدد و كميت آيات سوره هاست اين تفاوت در عدد آيات هر سوره نمي تواند اتفاقي باشد، زيرا اتفاقي بودن يعني نسنجيده و عاري از حكمت و بدون سبب بودن است و صدور هر گونه عمل حساب نشده از فاعل حكيم ممتنع است.
سوره هاي قرآن بيشتر به طور كامل نازل گشته به ويژه سوره هاي كوتاه، سوره هاي ديگر كه آيات آنها در طول مدت و پراكنده نازل گشته است، با نزول بسم الله آغاز مي گرديد و هر آيه با آياتي كه پس از آن نازل مي گشت، با دستور پيامبر اكرم (ص) به دنبال آيات پيشين ثبت مي گرديد تا بسم الله ديگري نازل گردد كه پايان سوره قبل و آغاز سوره بعد را اعلام نمايد، لذا مقدار عدد آيات هر سوره و ترتيبي كه ميان آيه هاي هر سوره وجود دارد، تماماً توقيفي است و با دست وحي و دستور پيامبر انجام گرفته است.
اختلاف عدد آيات هم معلول هدف خاص آن سوره است و با پايان يافتن بيان هدف، سوره پايان مي يابد، و به همين جهت است كه وحدت موضوعي يا وحدت سياق هر سوره را تشكيل مي دهد، يعني ميان آيات هر سوره يك رابطه معنوي و تناسب نزديك وجود دارد.
چنانچه برخي مفسران نيز امروزه در پي آنند تا به اهداف ويژه هر سوره دست يابند مانند علامه طباطبايي، سيد قطب و نيز شاگرد او عبدالله محمود شحاته و محمد عبده نيز همين نظريه را دنبال كرده و مسأله (وحدت موضوعي سوره) را مطرح كرده و اصرار دارد كه فهم هدف هر سوره كمك شاياني است به مفسر تا به طور دقيق به مقاصد سوره پي ببرد و به معاني آيه آيه هاي هر سوره نزديك شود. ديگر مفسران عصر حاضر از همين روش الهام گرفتهاند مانند استاد مصطفي مراغي، استاد محمد شلتوت كه تفسيري دارد كه اجزاء قرآن را فراگرفته و همت گماشته تا اهداف هر سوره و اغراض و مقاصد آنها را بيان نمايد.
استاد شحاته مي گويد: مرحوم استاد قطب در اين راستا سعي فراواني مبذول داشته و نظر نافذ در اين راه به خرج داده كه احاطه كامل خود را در فهم اهداف سوره ها نشان داده است و نيز استاد ديگرش دكتر محمد عبدالله دراز در دانشگاه پيش از تفسير هر سوره در اين باره تأكيد داشته و اين ذهنيت را كه قرآن مجموعه اي از گفته ها و انديشه هاي پراكنده است به شدت رد مي نمود و ميگفت: با دقتي كه دانشمندان اسلامي امروزه انجام داده اند به خوبي روشن گرديده كه هر سوره داراي تنظيم خاص و از نظم و ترتيب ويژه اي برخوردار است كه با يك مقدمه شيوا شروع ميگردد، سپس به مقاصد حاليه خود مي پردازد و يا يك جمع بندي كوتاه خاتمه مي يابد.
لذا استاد محمد عبدالله دراز مي گويد: از همين جا نتيجه مي گيريم كه قرآن با آنكه به مقتضاي مناسبتهاي خاص و در زمانهاي متفاوت نازل گرديده در عين حال وحدت منطقي و ادبي خود را حفظ كرده و اين بزرگترين شاهد اعجاز قرآن است.
استاد محمد مدني – رياست دانشكده الهيات الازهر – نيز به اين مسأله تأكيد دارد وقت در فهم مقاصد هر سوره را بهترين راه براي فهم معاني آيات دانسته است او مي گويد: «تا منظر عام سوره را با ديد بازننگري، هرگز نتواني به درك جزئيات ترسيم شده در پهناي سوره دست يابي» اين مطلب با ارزش را در مقدمه تفسير سوره نساء بيان داشته و آنرا بنام (المجتمع الاسلامي كما تنظمه سوره النساء: جامعه اسلامي آن گونه كه سوره نساء ترسيم كرده) ناميده است.
دكتر محمد محمود حجازي در اين زمينه كتابي دارد به نام «الوحده الموضوعيه في القرآن الكريم» كه به سال 1390 به چاپ رسيده.
خلاصه، متأخرين در اين باره تأكيد دارند كه هر سوره داراي يك جامعيت واحدي است كه در انسجام و به هم پيوستگي آيات نقش دارد و اولين وظيفه مفسر، پيش از ورود به تفسير آيات به دست آوردن آن وحدت جامع حاكم بر سوره است تا به خوبي بتواند به مقاصد سوره دست يابد.
به علاوه علماي بلاغت از دير زمان «حسن مطلع و حسن ختام»در هر سوره را از جمله محسنات بديعي قرآن دانسته اند، بدين ترتيب كه هر سوره با مقدمه اي ظريف آغاز مي گردد و با خاتمه اي لطيف پايان مي يابد. گويند: ضرورت بلاغت اقتضا مي كند كه سخن ور سخن خود را با ظرافت تمام به گونه اي آغاز كند كه هم آمادگي در شنونده ايجاد كند هم اشارتي باشد به آنچه مقصود اصلي كلام است.
درباره حسن ختام ابن ابي الاصبع گويد: «لازم است كه متكلم سخن خود را بالطافت كامل پايان بخشد زيرا اين آخر جملاتي است كه اثر آن در ذهن شنونده باقي مي ماند. لذا بايد سعي كند تا با شيواترين و پخته ترين عبارتها، سخن خود را خاتمه دهد. آنگاه به تفصيل به تك تك سوره ها پرداخته و شيوايي خاتمه هر يك را از ديدگاه «علم بديع» روشن مي سازد. علماي بلاغت اتفاق نظر دارند كه خاتمه سوره ها هم چون افتتاح آنها در نهايت لطافت و ظرافت انجام يافته است ابن معصوم گويد:«خواتيم السور كفواتحها وارده علي احسن وجوه البلاغه و اكلمها مما يناسب الاختتام» آنگاه خاتمه برخي سوره ها، را بر مي شمرد و حسن آنرا ارائه مي دهد، سپس مي گويد: «و تأمل سائر خواتيم السور تجدها كذلك في غايه الجوده و نهايه اللطافه»
اكنون اين پرسش پيش مي آيد: آيا كلامي با مقدمه اي شيوا و خاتمه اي زيبا، مقصودي بس والا در ميان نداشته باشد و اين همان نكته اي است كه متأخرين بدان پي برده اند استاد بزرگوار علامه طباطبايي بر اين نكته اصرار دارد كه هر سوره صرفاً مجموعه اي از آيات پراكنده و بدون جامع واحدي نمي باشد بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است كه پيوستگي آيات را ميرساند. مسأله وحدت موضوعي يا وحدت سياق در هر سوره – كه از قرائن كلاميه به شمار ميرود از همين جا نشأت گرفته است علامه مي فرمايد: «ان لكل طائفه من هذه الطائف من كلامه تعالي – التي فصلها قطعاً وسمي كل قطعه سوره نوعاً من وحده التاليف و الالتئام لا يوجد بين العاض من سوره و لا بين سوره و سوره و من هنا نعلم ان الاغراض محصل لاتتم السوره الابتمامه» اينكه خداوند هر دسته از آياتي را جدا از دسته ديگر قرار داده و نام سوره بر هر يك نهاده، شاهد بر اين است كه يك گونه انسجام و پيوستگي در هر مجموعه وجود دارد، كه در قسمتي از يك مجموعه و يا ميان هر سوره و سوره ديگر، آن پيوستگي خاص وجود ندارد.
از اينرو در مي يابيم كه اهداف و مقاصد مورد نظر در هر سوره با سوره هاي ديگر تفاوت دارد، هر سوره براي بيان هدف و مقصدي خاص عرضه شده كه پايان نمي يابد مگر با پايان يافتن آن هدف و رسيدن به آن مقصد.
وي پيشاپيش هر سوره، فشرده اي از مطالب گسترده آنرا بيان داشته و با اين اقدام شايسته، از راز بزرگي كه در متن سوره ها نهفته است پرده برداشته و جهشي ارزنده به جهان تفسير بخشيده است)
برخي علاوه بر تناسب آيات، مسأله تناسب سوره ها را نيز مطرح ساخته و خواسته اند ترتيب موجود ميان سوره ها را توقيفي بدانند، بلكه برخي از اين فراتر رفته آنرا حكمت بالغه الهي گرفته، شاهدي بر اعجاز قرآن در ترتيب سوره ها دانسته اند برهان الدين بقاعي (متوفاي 885) تفسير گسترده اي دارد به نام «نظم الدرر في تناسب الايات و السور» كه به افراط در اين زمينه سخن گفته و از حد اعتدال بيرون رفته است مطلب را از آنجا شروع ميكند كه تناسب ميان استعاذه و بسمله در آن است كه استعاذه با حرف الف شروع ميشود و اشاره به ابتداي آفرينش است ولي بسمله با حرف «باء» كه حرف «شفوي» است شروع و با حرف «ميم» ختم ميشود كه اشاره به معاد است پس استعاذه و بسمله مبدا و معاد را فرا گرفته اند به علاوه يك تناسب دوراني ميان آخر قرآن (كه به دو سوره معوذتين ختم ميشود) و ابتداي قرآن كه با (استعاذه) شروع ميشود قايل شده كه هرگاه كسي بخواهد در تلاوت قرآن آخر آنرا به اول آن وصل كند. اين تناسب رعايت شده است آنگاه در بيان پيوستگي سوره ها به يكديگر سخنان بسياري گفته كه عموماً فاقد دليل و تعجببرانگيز است.
شگفت آورتر، معاصر وي جلال الدين سيوطي، با آن ذكاوت و تيز نظري- با آن كه كار بقاعي را ناپسند خوانده، خود رساله اي به نام «تناسق الدرر في تناسب السور» نگاشته و در عرضه اين گونه مطالب بدون پشتوانه اسراف ورزيده است، از جمله مناسبت سوره مسد با سوره توحيد كه پس از آن واقع گرديده را در وزن و قافيه (حرف دال) گرفته گويد «سوره مسد» به آيه «في جيدها حبل من مسد» ختم ميشود و سوره توحيد به آيه «قل هو الله احد» آغاز مي گردد كه حرف آخر هر دو آيه دال است و از اين گونه تكلفات كه آدمي از شنيدن آن رنج ميبرد. به گفته سيد قطب «قرآن آن اندازه شكوهمند و بزرگ قدر است و عظمت آن فراگير كه نيازي به اينگونه تكلفات بيرنگ و بي مايه ندارد، جاي شگفتي است كه برخي از مفسران عاليقدر ما، اينگونه گفته ها را پيگيري كرده، در كنار مطالب والا و ارزشمند خود درج كرده اند) .
هرگاه منظور متكلم تنها افاده اصل مقصود بدون آنكه تفنني در انواع خطاب نشان دهد بوده تمام افراد با يكديگر مساوي به شمار آيند و اگر آن مقصود با اسلوبي ادبي و فني و با طرزي جالب توجه و شيوا بكار رود و با حواس و ادراكات نفساني متناسب باشد و باعث تنافر آن نگردد و در اعماق قلب نفوذ كند باعث فضيلت و برتري گوينده گردد و براي او موقعيت كاملي در قلوب مهيا سازد و مورد توجه و انظار شود و نام او در تاريخ پايدار ماند و يادگاري از عصر خود بوده باشد و يك تن از اينان در اهميت به منزله يك جمعيت به شمار آيد و هر كدام از آنها بر حسب مقامات خود از شاعر كه از قريحه خود استفاده نموده از پيغمبر كه از وحي آسماني استمداد مي نمايد به نسبت خود داراي موقعيت مخصوصي ميباشد. و هرگاه دقايق تركيب كلام و مزاياي آن به طوري بوده كه سراسر حواس انسان را فرا گيرد و به منتها درجه اي كه براي سخن
متصور است رسد و به منزله روح يك لغت و بيان يك جمعيت به شمار آيد به طوري كه هيچ دوره از ادوار قلب و انقلابي در او پديد نياورد و عموم فصحا و بلغا نسبت به او در يك درجه از عجز قرار گيرد و معترف به ناتواني خود گردند بي شك معجزه طبيعت سخن ميباشد و اين معني با نظر در آيات قرآني به خوبي معلوم مي گردد.
و به هيچ وجه اين معني سابقه ندارد كه در تمام ادوار تاريخ و نزد عموم فصحا جز قرآن سخني مورد اتفاق همگان قرار گيرد و هيچ گونه چون و چرا در او راه نيابد. زيرا خداوند در تنظيم حروف و كلمات و جمل آن همان دقائقي كه در تاليف مجموع عالم كون و خلقت انسان بكار برده در وي نيز اعمال نموده است و فصحا و علماي ادبيت به منزله پزشكان فني مي باشند و چنانچه پزشكان متخصص در سلولهاي بدن انساني بدون آنكه از اسرار اساسي آن آگاهي داشته باشند ميباشد اينان در شناختن مواضع حروف و جمل و كلمات كاملاً آگاهي دارند بدون آنكه به اسرار واقعي تركيب آن پي برند.
و قرآن به واسطة انسجام و سلامتي كه دارا است بطوريست كه مجموع آن با همه اختلاف در مقامات بيان ميباشد از يك سنخ بوده و بر يك نسق در فصاحت و رونق كلام ميباشد و داراي يك روح است با آنكه روش سخنان فصحا با اختلاف مقامات مختلف مي گردد و در درجه فصاحت ضعف و قوت بر او طاري ميشود برخلاف قرآن كه در همه جا به يك پايه ميباشد و هيچ گونه سستي در او راه نمي يابد و در وحدت اسلوب به طوري است كه با از نظر گذراندن بعضي از سوره گويي تمام آن از خاطر مي گذرد و از اين جهت است كه حفظ آن آسان است و كوچك و بزرگ آنرا بخوبي حفظ ميكنند و اگر جزئي از آنرا فراموش كنند آنرا از روي وحدت سياق به خاطر مي آورند.
گذشتگان از تناسب آيات تفسير به «تلاؤم» آيات مي كردند و تلاؤم در مقابل تفاخر است، يعني آيات قرآن از تلاؤم و تناسب كامل برخوردارند، زيرا هماهنگي حروف هر كلمه و يكنواختي كلمات هر جمله و انسجام جمله در تمام سخن، به روشني در آيات قرآن آشكار است و ابداً تنافري در هيچ كجاي قرآن مشاهده نميشود).
تعريف اصطلاحي سياق
(لغت شناسان براي سياق معاني متعددي مانند راندن، اسلوب، روش، طريقه، فن تحرير محاسبات به روش قديم، مهر و كابين و تتابع (از پي يكديگر در آمدن)، را ذكر كرده و سياق كلام را به اسلوب سخن و طرز جمله بندي معنا كرده اند ولي در باب معناي اصطلاحي سياق، علماي فقه و اصول و تفسير با اينكه فراوان از سياق ياد كرده و آنرا مورد استناد قرار داده اند، اما تعريف دقيقي از آن ارائه نكرده اند. جامعترين تعريفي كه از سياق ميتوان بدست دارد چنين است:
«سياق نوعي ويژگي براي واژگان يا عبارت و يا يك سخن است كه بر اثر همراه بودن آنها با كلمه ها و جمله هاي ديگر به وجود ميآيد») .
(سياق عبارت است از قرايني كه در شناساندن معناي لفظ، نقش داشته باشد حال فرقي نيست كه آن قرينه، لفظي باشد و به همراه لفظ مورد شناسايي، كلامي واحد و پيوسته را تشكيل دهد و يا حالي باشد و از بيرون در رساندن معنا نقش ايفا كند مانند وضعيت و چگونگي هايي كه پيرامون سخن شكل گرفته است و در نشان دادن معنا مؤثر مي افتد.
به هر حال توجه به سياق در انظار مفسران سابقه اي ديرينه دارد و از ديرباز مدنظر انديشمندان اسلامي بوده است.
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان مكرر و در موارد متعدد به سياق و ارتباط آيات توجه داشته و معاني درست آيات را از اين طريق طبق نظر خود دريافت نموده است و تصريح ميكند كه استوارترين دليل و روشن ترين گواه براي دريافت معناي يك آيه، سياق است ولي خود وي در مورد سياق سخني دارد و آن اين است كه در عين اينكه توجه به سياق در فهم معاني و مراد آيات، نقش بسزايي دارد و يكي از قرائن فهم مراد است. اين جهت را نيز نبايد فراموش كرد كه اگر دليلي قويتر مانند روايات قطعي در شأن نزول آيات، وجود داشت و برخلاف سياق دلالت داشت، آنجا بايد به آن روايات عمل كرد، به عنوان مثال آيه تطهير در سوره احزاب در بين آياتي كه مربوط به بيان احكام زنان پيامبر (ص) است واقع شده، در حاليكه يقين داريم منظور از اهل بيت در آن آيه، زنان پيامبر (ص) نيستند، چون از شيعه و سني كسي معتقد به عصمت آنان نشده پس در اين نوع موارد نبايد به سياق آيات عمل كرد و ساير قراين داخليه و خارجيه را ناديده گرفت و گفت آيه به قرينه سياق، مربوط به زنان پيامبر (ص) است كه احياناً علماي اهل سنت، چنين گفتهاند.)1
(زركشي نيز در البرهان در تعريف سياق مي نويسد:
سياق كلام، بنياد تفسير مفسر است گرچه معنايي كه حاصل مي شود ناسازگار با معناي لغوي آيه باشد. لذا برخي از مفسران همانند زمخشري صاحب كشاف در تفسير آيات بر آنچه كه مقتضاي سياق كلام است، اعتماد مي نمايد.
مرحوم شهيد صدر كاملترين تعريف را از سياق عرضه كرده است. او در علم اصول مي گويد «سياق عبارت است از هرگونه دال و نشانه اي كه با لفظي كه فهم آن مقصود است همراه باشد خواه آن دال و نشانه لفظي باشد به گونهاي كه با لفظ موردنظر، كلام واحد و مرتبطي را تشكيل ميدهد يا آن دال و نشانه حالي و غيرلفظي باشد مانند موقعيتها و شرايطي كه بر كلام احاطه دارندو نسبت به موضوع مورد بحث نقش دلالتگري ايفا ميكنند».
نتيجه آنكه سياق از جمله مباحث الفاظ و دانش زباني متن و در تعبيري در زمره دانش اسلوبي است و همبسته بودن متن قرآني در وجه زبان و معنا را مكشوف مي سازد. سياق آميختهاي از تمامي بخشها و اجزاي متن قرآني است كه مشتمل بر ساختار، درون مايه انسجام يكپارچگي و نگاه وحدت گرايانه بر اجزاء آيات ميباشد) .
(سياق از نوع و چرايي چينش آيات سخن مي گويد و بيان مي دارد كه اولا به چه سبب كلمات چند آيه با نظمي خاص با يكديگر همبسته معنايي و زباني پيدا كردهاند و ثانيا فهم هركدام از آيات مرتبط چگونه در تناظري با فهم ديگر آيات است؟)2
(اسلوب همان شكل و صورت سخن است كه در معنايي باشكوه و سخني پرفروغ نمايان ميشود و واقعيات را در نفس به تصوير مي كشد و آن را آشكار مي سازد و آدمي با آن حقيقت معاني را احساس ميكند، آن گونه كه در ذهن خود، اشياء را به تصوير مي كشد و اسلوبها از نظر نظم و زيبايي و اختلاف در مكانها، داراي اقسام گوناگون مي باشند چنانچه خداوند مي فرمايد: «انظر كيف نصرّف الايات و لعلّهم يفقهون» )
(سياق بين مجموعهاي از آيات تشكيل ميشود به طوريكه هريك از اجزاء آن مي تواند قرينهاي براي جزء ديگر آن نامند.اين نوع قرينه را «قرينه سياق» مي نامند)
تعريف اصطلاحي اسباب النزول
(سبب نزول در اصطلاح مفسران و دانشمندان علوم قرآني رويداد يا پرسشي است كه به اقتضاي آن قسمتي (آيه يا آيات يا سوره اي) از قرآن كريم همزمان يا در پي آن نازل شده است و به مجموعه رويدادها و پرسشهاي مزبور اسباب نزول گفته شده است، تعاريف مختلف از اسباب النزول:
سيوطي مي گويد «والذي يتحرر في سبب النزول انه ما نزلت الايه ايام و قوعه ليخرج ما ذكره الواحدي في سورة الفيل من ان سببها قصه قدوم الحبشه به فان ذلك ليس من باب اسباب النزول في شيء بل هومن باب الاخبار عن الوقائع الماضية» .
زرقاني مي نويسد: «سبب النزول هو ما نزلت الاية او الآيات متحدثه عنه اومبينه لحكمه ايام وقوعه» .
آية الله معرفت نيز در اين باره مي نويسد: «اسباب النزول اي السبب الداعي و العله الموجبه تنزول قرآن بشأنها»
آقاي حجتي در اسباب النزول مي نويسد: (اسباب نزول عبارت از اموري است كه يك يا چند آيه و يا سوره اي در پي آنها و به خاطر آنها نازل شده است)
(برخي نيز معتقدند سبب نزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادي است كه در عصر رسالت پيامبر(ص) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتي شده است.)
(اسباب النزول با تدريجي بودن نزول قرآن ارتباط تام دارد كه به آن سبب نزول يا شان نزول ميگويند.
به طور كلي آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مي گردند:
الف) آياتي كه بدون سبب خاص و تنها به خاطر هدايت و ارشاد عموم مردم نازل شده اند.
ب) آياتي كه نزول آن به انگيزه اي خاص بوده است و در حقيقت زمينه هايي به وجود ميآمده تا آيه يا آيات بلكه سوره اي نازل گردد) .
از فوايدي كه براي شناخت سبب نزول نام برده اند يكي فهم مقصود صحيح آيه است يعني اينكه هر سخن در مواقع مختلف، معاني مختلفي مي دهد و براي درك درست سخن، فهم جهات خارجي و قراين ديگر نيز لازم است، مواقع مختلف تقريباً همان سياق است، همانند يك فيلم كه بيننده پس از چند قسمت و كسب شناخت نسبي از شخصيتهاي فيلم رفتارهاي آن ها را به گونه اي خاص تفسير كرده و يا حتي مي تواند رفتارهاي احتمالي آنها را حدس بزند، در متون هم، چنين است، يعني وقتي سياق متني، سياق آيات عذاب است آيات آن مجموعه همگي به نوعي براي اين هدف چيده شده اند.
علامه طباطبايي در بررسي و تحليل روايات اسباب نزول به دلايلي حجيت آنها را مورد ترديد قرار مي دهد:
اولاً: از سياق بسياري از آنها پيداست كه راوي ارتباط نزول آيه را در مورد حادثه و واقعه به عنوان مشافهه و تحمل و حفظ به دست نياورده بلكه قصه را حكايت مي كند سپس آياتي را كه از جهت معنا مناسب قصه است، به قصه ربط مي دهد و در نتيجه سبب نزولي كه ذكر شده سبب نزول نظري و اجتهادي است نه سبب نزولي كه از راه مشاهده و ضبط بدست آمده باشد. گواه اين سخن آن است كه در خلال اين روايات، تناقض بسيار به چشم مي خورد به اين معنا كه در بسياري از آيات قرآن در ذيل هر آيه، چندين سبب نزول متناقض همديگر نقل شده كه هرگز با هم جمع نميشوند، حتي گاهي از يك شخص مانند ابن عباس در يك آيه چندين سبب نزول روايت شده است.
ورود اين اسباب نزول متناقض، يكي از دو محمل را بيشتر ندارد، يا بايد گفت اين اسباب نزول نظري هستند نه نقلي محض، و بايد گفت همه روايات يا بعضي از آنها جعل گرديده اند، با رخداد چنين احتمالي، روايات اسباب نزول اعتبار خود را از دست مي دهند و حتي صحيح بودن جز از جهت سند، سودي نمي بخشد، زيرا احتمال دسيسه يا اعمال نظر در جاي خود باقي است.
ثانياً: ثابت شده است كه در صدر اسلام مقام خلافت از ثبت حديث و كتابت آن شديداً منع ميكرد و اين ممنوعيت تقريباً تا پايان قرن اول ادامه داشت. اين رويه راه نقل به معنا را بيشتر از حد ضرورت به روي راويان و محدثان باز كرد. تغييرات اندك كه در هر مرتبه نقل روايت پيش ميآمد، كم كم روي هم انباشته مي گرديد. به طوري كه گاهي اصل مطلب از ميان مي رفت. انسان گاهي به رواياتي بر مي خورد كه در قصه اي كه مشتركاً به شرح آن مي پردازند هيچ وجه مشتركي ندارند.
حال چه بايد كرد؟ آن همه فوايدي كه براي اسباب نزول ذكر كرديم با واقعيت موجوددر روايات جعلي و يا حدسي و اجتهادي چگونه بكار مي آيند؟ حق اين است كه اگر جزو روايات، متواتر يا حتمي الصدور بود به مفاد آن ترتيب اثر مي دهيم و اگر چنين نبود آن روايت را به آيه مورد بحث عرضه مي كنيم و در صورتيكه مضمون آيه و قرايني كه در اطراف آيه موجود است، با آن سازگار بود به روايت سبب نزول اعتماد مي نماييم و بدين ترتيب اگر چه مقدار زيادي از روايات اسباب نزول از درجه اعتبار ساقط مي گردند. اما باقي مانده معتبر و قابل اعتناست.)1
مقايسه ميان تناسب، سياق و اسباب النزول
(در بحث مقايسه تناسب آيات و سياق آية الله طاهري بحثي را مطرح مي كنند و در بخشي به نام تناسب برحسب سياق مي نويسد: (آيات قرآن آنچنان حساب شده در كنار هم قرار گرفته اند كه جابجايي يك آيه يا يك جمله در آيه، باعث انحراف از فهم درست آن آيه مي گردد؛ به عنوان نمونه اگر عبارت «ويل للمصلّين» را در سوره ماعون از جايگاه اصلي آن تغيير داده و در جاي ديگر قرآن قرار دهيم، معلوم است كه معناي درست و صحيح آن هيچ گاه به دست نخواهد آمد و اساساً آيه اي عليه نمازگزاران مي شود، در حاليكه منظور آيه ترغيب و تشويق به خواندن نماز و غفلت نكردن از آن است.
يا در آيه شريفه «والله خلقكم و ما تعملون» اگر آنرا از جايگاه اصليش كه كاملاً در ارتباط با ماقبلش هست، منتقل كنيم و به جاي ديگر ببريم و يا حداقل اين جمله را با قطع نظر از سياق و ارتباط آن با قبل، مستقل معنا كنيم، دچار همان مشكلي مي شويم كه اشاعره شدند، يعني جبر، درحاليكه آيه نمي خواهد بگويد اعمال روزانه شما مخلوق خداست تا سر از جبر درآورد، بلكه اين جمله كلام حضرت ابراهيم است در برابر بت پرستان كه در برابر بتي كه خود تراشيده بودند عبادت مي كردند به آنها فرمود: شما و اين بتهايي كه ساخته ايد همه مخلوق خداييد و اين جمله در واقع براي تحقير بتهاي آنان ابراز شده نه براي اثبات جبر، زيرا اگر مي شد از اين جمله استفاده جبر نمود، آنگاه اين جمله به نفع مشركان بود نه به ضرر آنها؛ زيرا آنان مي توانستند به ابراهيم بگويند حال كه اعمال ما (يعني بت پرستي ما) كار خداست چرا به ما خطاب عتاب آميز داري، ما را ملامتي نيست، چون ما بنده ايم و مجبور و در كارهاي جبري، سرزنشي نيست درحاليكه چنين نبود.
بنابراين، توجه به سياق آيات در فهم معاني آيات، بسيار حائز اهميت است و چه بسا غفلت از آن، باعث كج فهمي و حتي انحراف كامل از معناي واقعي آيات خواهد بود چنانكه در دو نمونه فوق ملاحظه گرديد، لذا بزرگان فن، توجه به سياق را امري لازم و ضروري دانسته و در تفسير به آن توجه كامل داشته اند.
محمدباقر موحد ابطحي مي گويد: «أن واجب المفسر ان ينظر في الايات مجتمعه متأصرة» (مفسر موظف است كه آيات را در مجموعه اي به هم پيوسته و در ارتباط با هم بنگرد) محمد عزه دروزه در اين رابطه مي گويد «ملاحظة السياق و التناسب و الترابط بين الفصول و المجموعات القرآنية ضرورة و مفيده جدّاً في فهم مدي القرآن و مواضعه و اهدافه»
ملاحظه سياق و تناسب و ترابط بين آيات قرآني و اجزاي آنها امري ضروري لازم است و در فهم منتهاي اهداف و موضوعات آن، بسيار مفيد و ارزشمند است)1
(بي ترديد اين تعبير و تعريف از سياق آنرا به مناسبت و اسباب نزول نزديك مي سازد ميدانيم كه اسباب نزول پيوند يك يا چند آيه با بافت تاريخي آن آيات را تبيين مي سازد اما دانش مناسبت رابطه آيات و سور را در ترتيب كنوني متن قرآني بررسي مي كند اسباب نزول لزوما دلالت بر اعجاز قرآن ندارد اما مناسبت و سياق يكي از وجوه اعجاز متن قرآني است.
سياق و مناسبت به پژوهش در بافت و آميخت ساختماني خاص متن قرآني مي پردازند و پيوندهاي درون متن قرآني را تبيين مي كنند اما اسباب نزول، آيات قرآن را به لحاظ ارتباطشان با اوضاع و احوال خارجي و اسباب بيروني متن قرآني بررسي مي كند در سياق از معناشناسي و زيباشناسي متن قرآني پژوهش مي شود اما در اسباب نزول از دلالت متن قرآني بر رويدادهاي خارجي سخن گفته مي شود.
واژه سياق از مبدا سوق اخذ شده و لغويين معاني چندي را براي معاني لغوي سياق بيان داشتهاند؛ همچون تعاقب و توالي، اسلوب ساختاري واژگان وقوع در بين كلام و گاه مستفاد از مجموع كلام)
(تناسب بين اجزاي يك مجموعه، برحسب مورد، فرق مي كند چه بسا مناسبتي كه بين اجزاء يك جمله و يك كلام و عبارت برقرار مي شود از تضاد بين دو ضد تشكيل مي يابد. مانند مناسبتي كه بين رحمت و عقاب، كه بعد از رغبت و رهبت (اعراض) برقرار ميشود گاهي وجه تناسب آيات براي برخي افراد قابل فهم نيست، در اين صورت است كه تأمل و دقت بيشتري را جهت دستيبابي به تناسب واقعي در آيه مي طلبد زيرا كلام حكيم مطلق است و به واسطه آن، تمام عقلاي عالم را به مبارزه طلبيده و مجاب ساخته و در بعد اعجازش همگان را از آوردن مثل آن، براي ابد نااميد كرده است و لذا بايد داراي حكمت بالغه باشد)
(سياق، تناسب و تناسق از جمله موضوعات جديدي محسوب مي شوند كه با ساختار نهايي و آميخت ساختگاني معنايي در پيوند مي باشد.
اخذ مفهوم روشن آيات به جستجو و پژوهش در سياق آيات پيوسته است به نحوي كه علامه طباطبايي حتي گاهي سياق را بر اسباب نزول ترجيح داده و گاهي به دلالت سياق از عبارتي عام، مفهومي خاص و معنايي معين را تفسير مي كند. برخي از مفسران از اهميت سياق به نحوي يكسان در تمامي آيات و سور و تفسير معناي آيات همبسته بهره مي برند درحاليكه برخي ديگر سياق را متعلق مشروطي دانسته و تحت ضوابطي از تاثير سياق سخن مي گويند.
از ديرباز اسلوب خاص قرآن كه مرحوم مطهري از آن به زبان خاص قرآن تعبيرمي كرد مورد توجه محققان قرآني بود. اسلوب زباني و معنايي قرآن به تبع خود بحثهايي همچون سياق را خلق كرد.