بخشی از مقاله


اثرات متقابل توسعه پایدار روستایی و رفاه اجتماعی
چکیده
یکی از ارکان توسعه روستایی پایدار، تامین رفاه اجتماعی است. مفهومی آرمانی و ایدئال که زمینه مناسبی را برای توسعه همه جانبه انسان، جهت حصول به یک زندگی شایسته و توانمند فراهم می آورد. مقوله رفاه اجتماعی از یک سو در فرایند توسعه موضوعیت پیدا می کند و از سوی دیگر، خود به عنوان زمینه ساز و بستری برای توسعه همه جانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمل می کند. مقاله حاضر بر آن است تا رابطه توسعه روستایی و رفاه اجتماعی را به لحاظ نظری بررسی و تاثیرات متقابل این دو متغیر را با استفاده از روش کتابخانه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. نتایج تحقیق نشان می دهد که رفاه اجتماعی پیوند تنگاتنگی با توسعه روستایی دارد و تحقق توسعه روستایی ، راه رسیدن به رفاه اجتماعی را در جامعه هموار می کند. از سوی دیگر برنامه ریزی و حرکت در جهت رفاه اجتماعی روستایی، خود به خود، توسعه روستایی را به دنبال دارد .
کلید واژه: توسعه، رفاه، توسعه روستایی، رفاه اجتماعی


۱- مقدمه و بیان مساله
توسعه روستایی به عنوان یک فرایند تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محیط روستا شامل بهبود بازدهی وافزایش اشتغال و درآمد روستاییان ، تأمین حداقل قابل قبول سطح تغذیه، مسکن، آموزش و پرورش و بهداشت و در کل رفاه اجتماعی می باشد(۲۰۰۳ ,Bahat). بی تردید رفاه اجتاعی محصول فرایند توسعه اقتصادی است و توسعه اقتصادی به معنای فراگیر آن، زمانی اتفاق می افتد که فقر و نشانه های آن از جامعه زدوده شود. تعمقی در مفاهیم توسعه روستایی کمک خواهد کرد ابعاد اصلی آن کالبد شکافی شود و مقوله رفاه اجتماعی را که در پرتو آن تحقق می یابد بهتر آشکار سازد. بر مبنای دیدگاه فریدمن «توسعه» یک روندخلاق، و نوآوری در راستای ایجاد تغیرات زیربنایی در نظام اجتماعی است (۱۹۷۲,fridman) . توسعه از دیدگاه دیگر، فرایند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی تمام مردم است که از سه جنبه مهم برخوردار است (بختیاری، ۱۳۷۱) الف - ارتقای سطح زندگی مردم، یعنی،سطح درآمد و مصرف مواد غذایی آنها، سطح خدمات پزشکی، آموزشی، از طریق فرایندهای مناسب رشد اقتصادی۔ ب- ایجا شرایطی که موجب رشد«عزت نفس» مردم شود، از طریق استقرار نظامها و نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که مشوق احترام به انسان باشد.
ج- افزایش آزادیهای مردم در انتخابات؛ از طريق وسعت بخشیدن به حدود متغیرهای انتخاب آنها مانند افزایش در تنوع کالاها و خدمات مصرفی
به این قرار توسعه اقتصادی نقش بسزایی در بهبود کیفیت زندگی داشته و افزایش رفاه عمومی را هدف اصلی خود قرار می دهد. به علاوه، اقتصاددانان رادیکال بر این نظر هستند که توسعه روندی است پویا که از یک مقطع خاص تاریخی در حیات سیاسی - اقتصادی یک جامعه شروع می شود. هدف این روند پویا توزیع عادلانه در آمد و از بین بردن بی عدالتی در جامعه است. در واقع انتظار از توسعه تنها وجه یا مشخصه اقتصادی آن نیست، بلکه چند بعدی بودن و ارتباط درونی و بیرونی بین آنهاست که بر پیچیدگی فراگرد توسعه می افزاید. تودارو (تودارو، ۱۳۶۶) در کتاب «توسعه اقتصادی در جهان سوم» بر همین مبنا تاکید دارد، به تعبیر او توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغیرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی در داخل نظام از حالت نامطلوب گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می یابد. بنابراین، چنانچه فرایند توسعه روستایی به نحو مطلوبی مدیریت شود بدون تردید، شاخصهای رفاه عمومی و همگانی بهبود پیدا می کند. مهم این است که بخشهای سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرایی در مسیر درستی قرار گیرد و یک هماهنگی در کل نظام به وجود آید تا بیراهه ها مانع تحقق هدفهای انسانی که همانا صيانت از کرامات انسانی است، نگردد. در یک برداشت کلی می توان گفت رفاه اجتماعی یکی از ابعاد اصی فرایند توسعه و بیانگر کیفیت نظام اجتماعی در جهت دستیابی به عدالت اجتماعی، ایجاد یکپارچگی و انسجام اجتماعی، و افزایش کیفیت زندگی است (رفیعی و دیگران، ۱۳۸۰). برای توسعه و رفاه تعاریف متعددی بیان شده است که البته همه آنها در یک ویژگی مشترک اندحرکت و پیشرفت از وضع موجود به وضع مطلوب. توسعه ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دارد که این ابعاد ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. تحقق کامل توسعه منوط به تحقق همه ابعاد آن است. توسعه فرایند زمانبر است که تحقق آن مستلزم تغیرات وسیع در سطح کلان است؛ بنابراین هدفی نیست که در کوتاه مدت به دست بیاید. به نظر می رسد توسعه روستایی و رفاه اجتماعی دو روی یک سکه اند. در اهمیت رفاه و تامین اجتماعی گفته شده است که اینها هدف توسعه نیستند بلکه خود، توسعه محسوب می شوند. یعنی جامعه ای را می توانیم توسعه یافته بدانیم که سطح حداقل نیازهای ساکنانش را در زمینه مسکن، آموزش، تغذیه و بهداشت و درمان تامین تامین کرده باشد
نراقی، ۱۳۸۰: ۱۴۴). با توجه به تعاریف و مباحث متعدد در حوزه توسعه روستایی، به نظر می رسد رفاه اجتماعی پیوند تنگاتنگی با توسعه روستایی دارد و تحقق توسعه روستایی ، راه رسیدن به رفاه اجتماعی را در جامعه هموار می کند. از سوی دیگر برنامه ریزی و حرکت در جهت رفاه اجتماعی روستاییان، خود به خود، توسعه روستایی را به دنبال دارد. بنابراین ، می توان فرض کرد که بین توسعه روستایی و رفاه اجتماعی در سطوح خرد(فردی) و کلان (اجتماعی) همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه سطح رفاه گروه های اجتماعی در جامعه با لحاظ کردن استانداردهای رفاه، متفاوت است بررسی نظری بین توسعه روستایی و رفاه اجتماعی می تواند بخش مهمی از اطلاعات مورد نیاز در خصوص مولفه های اثر گذار بر رفاه را به منظور سیاستگذاری رفاه اجتماعی روستایی در جامعه فراهم سازد. بنابراین در این پژوهش بررسی رابطه میان توسعه روستایی و رفاه اجتماعی به عنوان موضوع مورد مطالعه در نظر گرفته شده است تا به موضوع راهبردی و پراهمیت رفاه اجتماعی در ارتباط با واحد اجتماعی - اقتصادی - محیطی روستا چارچوب تحلیلی علمی مناسبی داده شود. از دیدگاه استراوس فوگل یکی از جغرافیدانان مهم دنیا، بررسی و تحلیل توسعه مبتنی بر مبانی نظریه پردازانه ملی و بین المللی بوده و عمیقا با جنبه های توسعه انسانی در جهت تامین رفاه اجتماعی و انسانی مربوطه پیوستگی دارد(استراوس فوگل، ۱۹۹۷:۲۸۰). بنابراین هدف و انگیزه اصلی این تحقیق، انجام یک پژوهش علمی در باره رابطه توسعه روستایی و رفاه اجتماعی با تاکید بر جنبه های روستایی در محتوای نظری و علمی می باشد، تا بتوان تاثیرات متقابل این دو متغیر را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد
۲- رهیافتهای نظری
۱-۲- توسعه روستایی
۱-۱-۲- توسعه پایدار روستایی
تغییر و تحولات سریع درطی چند دهه گذشته در کره زمین رخ داد که ناشی از پیشرفت علوم و تکنولوژی و بکارگیری ابزارهای جدید جهت بهره گیری از منابع محیط پیرامون بوده است. معضلات زیست محیطی سبب شد تا اولین کنفرانس جهانی در سال ۱۹۷۲ (استکهلم ) و به دنبال آن تشکیل کمیته محیط زیست به ریاست برانت لند در سال ۱۹۸۷ وشورای دیگری بوجود آید. یکی از اجلاس مهم در سال ۱۹۹۲ کنفرانس زمین بود که و نظریه توسعه پایدار بطور جدید مطرح شد. توسعه پایدار، جزو جدا نشدنی مراقبت های زیست محیطی است و بهبود در کیفیت زندگی و حیات بشری، با در نظر داشتن ظرفیت تحمل اکوسیستم می باشد و نوعی از توسعه است که براساس مساوات بین نسل ها، گروه ها و گونه ها يعني انتقال منابع طبیعی مشابه، یا بهبود یافته به نسلهای آینده که وارث آن هستند می باشد. توسعه پایدار، روندی است که به دنبال تحقق یک استاندارد بالاتر زندگی (ولوتفسیری برای ابنا بشر می باشد و این را تشخیص می دهد که این امر نباید به اصالت محیط زیست آسیب وارد سازد. (فتحی و همکاران، ۱۳۸۹: ۲۰-۱۹). از زمانی که پسوند پایداری برای توسعه مطرح شد. دیدگاه های تازه ای در زمینه توسعه شکل گرفت که در بخش هایی به عنوان های توسعه پایدار منابع آب، توسعه پایدار کشاورزی، توسعه پایدار جنگل ها، شهرها، روستاها نام گرفته است . به طور کلی رویکردها و راهبردهای توسعه روستایی را می توان بدین شرح بیان نمود( نصیری، ۱۳۷۹: ۱۷۴).
1- رویکرد فیزیکی کالبدی (شامل راهبرد بهبود زیرساختمان)
۲- رویکرد اقتصادی شامل راهبردهای انقلاب سبز، اصلاحات ارضی، صنعتی شدن ونیازهای اساسی
٣- رویکرد اجتماعی فرهنگی شامل راهبردهای توسعه جامعه ای و مشارکت مردمی
۴- رویکرد فضایی ناحیه ای ومنطقه ای (شامل راهبردهای تحلیل مکانی، نظام سلسله مراتبی سکونتگاهها، توسعه یک پارچه ناحیه ای، و توسعه زیست ناحیه وتوسعه پایدار. رویکرد توسعه پایدار آخرین رویکرد مورد قبول در عرصه برنامه ریزی روستایی می باشد. در راستای رسیدن به توسعه پایدار، چالش های زیادی وجود دارند که مانع از تحقق توسعه پایدار می گردد. این چالشها شامل چالش های مدیریتی، اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و کالبدی می باشد لذا در برنامه ریزی توسعه پایدار تمامی مولفه ها در چهار نظام محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و کالبدی باید مورد توجه قرار گیرد. براین اساس در مطالعات و برنامه ریزی توسعه پایدار باید نگرش سیستمی مورد توجه باشد و از آنجایی که ارزیابی توان اکولوژیکی نقش زیر بنایی در توسعه پایدار دارد. البته باید توجه داشت که تحقق توسعه پایدار مستلزم رعایت پیش شرطهایی نیز می باشد که مهمترین آنها مشارکت مردمی، فعالیت های آموزشی وتقویت نقش تشکل های مردمی در فرایند توسعه پایدار می باشد استعلاجی، ۱۳۸۱: ۲۹).

۲-۱-۲- اهداف توسعه روستایی
با بررسی متون علمی، توسعه روستایی، توسعه پایدار و توسعه ملی دارای ۶ هدف مشترک می باشند که اکثر متخصصین با این مورد اتفاق نظر دارند که عبارتند از ( رکن الدین افتخاری، ۱۳۸۲ :۱۴۶).
١- تامین نیازهای اساسی
۲- افزایش تولید و کاهش فقر
٣-اهنیت غذایی
۴- افزایش درآمد
۵-حفظ محیط زیست
۶- توسعه فرصت های شغلی و افزایش مشارکت واعتماد به نفس
دراین اهداف خاص توسعه روستایی و توسعه پایدار عبارتند از: امنیت غذایی، افزایش مشارکت، حفظ محیط زیست و کاهش فقر . امروزه این اهداف چهارگانه به عنوان منشور بین المللی در همه محافل علمی و اجرایی مورد توجه می باشد . یعنی همه کشورها اعم از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به نوعی در برنامه های راهبردی خود برای هریک از این مقوله ها واهداف، برنامه ریزی مشخصی دارند.
۱-۲ -۳ - نظریه های توسعه روستایی
در دهه های اخیر توسعه از مفهوم پارادایم، رشد اقتصاد محض بأحيطه های دیگر عجین شده و با مفاهیمی مانند توسعه انسانی، عدالت اجتماعی، پرورش و خلاقیت بشر، برابری در همه شئونات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، برای همه مردم بیان شده است. روستا که کوچکترین واحد جغرافیایی، سکونت گاه و محل تجمع گروه هاست نیز از مقوله خارج نیست چرا که اولین زیستگاه های انسانی به شمار می رود. با وجود گسترش شهرها و مراکز شهری در هر کشور هنوز اکثریت مردم جهان در روستاها پراکنده اند. "دکتراز کیا "ویژگی های مشترک روستا را به طور سیستماتیک در مقولات زیر طبقه بندی کردند:
01 از پایین بودن سطح زندگی
02 بیکاری و کم کاری و پایین بودن میزان بهره وری کار
03 وابستگی زیاد به تولیدات کشاورزی و یا مواد اولیه صادراتی
04 وابستگی اقتصادی و آسیب پذیری در روابط بین المللی
05 مشخصه های اجتماعی
الف- نابرابری اجتماعی
ب- ضعف طبقات متوسط
ج۔ بیسوادی
و مسائل بهداشتی و درمانی
۶- مشخصه های سیاسی (از کیا، ۱۳۸۱: ۲۰).
نقطه نظر مشترکی که پیرامون توسعه وجود دارد این است که منشا اصلی مشکلات مربوط به فقر در حال رشد را از جمله نابرابری فزاینده ورشد سریع جمعیت ونیز رشد بیکاری می توان در رکورد وپسروی حیات اقتصادی مناطق روستایی مشاهده کرد. در دهه دهم ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تلاش هایی به منظور بهبود زندگی روستاییان از طریق اعمال سیاست های ارتقا توسعه روستایی صورت پذیرفت برنامه های توسعه ارتقا توسعه روستایی مستلزم الف). تسریع در رشد محصولات توسط کشاورزان کوچک میه). افزایش تقاضای محلی ج). متنوع ساختن فعالیت های توسعه روستایی غیر کشاورزی که توسط جوامع کشاورزی مورد حمایت واقع می شود. این تلاشها موفقیت محدودی داشت لیکن گرایشی مبنی بر دور شدن از طرح های ارتقا توسعه روستایی توسط دولت و حرکت به سمت فعالیت هایی که توسط سازمانهای غیر دولتی اداره می شد بوجود آمد. هدف NGO (سازمانهای غیر دولتی) تنها افزایش تولید نیست بلکه افزایش کیفیت زندگی است. این امر پذیرفته شده است که توسعه روستایی تنها سبب افزایش تولید نمی گردد بلکه ایجاد اینگونه توسعه مستلزم ایجاد اشتغال خارج از زمین های کشاورزی، آموزش، بهداشت وخدمات اجتماعی است (تودارو، ۱۳۷۰)
در واقع نقش NGO در طول سال های اخیر به طور فزاینده ای افزایش یافته است. لیکن درحال حاضر فعالیتهای آنها به علت گسترده شدن، یافتن ماهیتی غیر داوطلبانه و بوروکراتیک تر و وابسته تر به دولت مورد انتقاد قرار می گیرد. طبق گزارشات بانک جهانی در سال ۱۹۷۵ ، توسعه روستایی، استراتژی برنامه ریزی جهت بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی گروه های فقیر روستاییان، یعنی تعمیم منافع توسعه جهت فقیر ترین کسانی که به دنبال یک زندگی معیشتی در نواحی روستایی هستند، است. این گروه شامل خرده مالكان، مستاجران و کسانی است که زمین کمتری دارند. این تعریف به معنی تغيير مفهوم توسعه در اوایل دهه ۱۹۷۰ است. برنامه های توسعه روستایی جزیی از برنامه های توسعه هر کشور به شمار می رود که برای دگرگون سازی ساخت اجتماعی - اقتصادی جامعه روستایی به کار می رود. این برنامه ها توسط دولت و کارگزاران آنها در مناطق روستایی اجرا می شود . این امر درمیان کشورهای درحال توسعه، که دولت نقش اساسی در تلاش برای تجدید ساختمان جامعه به منظور هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاص به عهده دارد، اهمیت بیشتری پیدا می کند. اهداف توسعه روستایی را می توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد پاپلی یزدی، ابراهیمی، ۵۳:۱۳۸۱ ).
اهداف اقتصادی اهداف اجتماعی اهداف سیاسی اهداف طبیعی
اهداف اقتصادی عبارتند از : درآمد ثابت و دائمی: امنیت شغلی، تعادل شغلی (ترکیبی شامل بخش های کشاورزی، تجارت وصنعت) ، امکان کسب یک زندگی آزاد، تقسیم توانایی پاسخگویی منابع، توزیع و مصرف برای مدتی طولانی
۲-اهداف اجتماعی عبارتند از : حفظ سلامتی که اساس ادامه حیات جامعه است و نیز دسترسی، تهیه و توزیع آن در سطح جامعه، توسعه آموزش که عامل هدایت توسعه و ایجاد یک زندگی سالم است. رسیدن به خود کفایی براساس ارزش های فرهنگی، حفظ محیط طبیعی جهت سلامتی جامعه.
٣- اهداف سیاسی که در جوامع مختلف می تواند متفاوت باشد، ولی اصول کلی آن همراه ساختن جامعه روستایی با سیاست های دولت و به دنبال آن استفاده از روستا به عنوان منبع قدرتی پایدار است.
۴-اهداف طبیعی عبارتند از حفظ محیط طبیعی به نحوی که قابل تحمل باشد، تغییر در نوع زندگی به گونه ای که نیازمند انواع مواد غذایی و میزان متفاوتی از تولیدات باشد، تکمیل استانداردهای محیط طبیعی واعمال آن در همه واقعیات زندگی اجتماعی، احساس مسئولیت بین المللی با وجود جدایی انسانها در داخل فضای جهانی (پاپلی یزدی، ۱۳۸۱: ۵۳). گام نهادن در توسعه و توسعه روستایی بدون دردست داشتن دیدگاه نظری وطرح نظریه یا نظریه های متناسب با شرایط جامعه راه به جایی نمی برد و اگر چه ممکن است نتایجی را به همراه داشته باشد، تضمینی برای پایداری و فراگیر بودن آن وجود ندارد. بر مبنای نظریه یا نظریاتی متقن است که می توان اقدامات عملی را طرح ریزی کرد که خود نیازمند مدیریتی نیرومند است تا بتواند برنامه ها را هماهنگ و بی وقفه تا دست یابی به اهداف مورد نظر به پیش ببرد. ۱-۳-۱-۲- دیدگاههای توسعه روستایی مبتنی بر نظریه های رشد اقتصادی این نظریه که عمدتا در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفت متاثر از دو جریان فکری متمایز شامل مکتب، تکامل گرایان ومكتب وابستگی هستند. تکامل گرایان بانظریه مراحل رشد روستو انسجام یافته ومنادی توسعه گام به گام به شیوه فرایند توسعه در انگلستان می باشد( مهندسان مشاور DHV از هلند، ۱۳۷۱: ۴۱ -۳۲). دیدگاه با اهمیت دیگر در این مکتب، مدل دوگانگی رشد بوکه و پیروانش مانند هیگنز است. این دیدگاه که برخلاف نظریه مراحل رشد روستو بیشتر سازگار با شرایط کشورهای توسعه نیافته بوده، حاکی از دوگانگی فرایند توسعه اقتصادی در کشورهای جهان است. زیرا بر مبنای واقعیت ها، رشد اقتصادی در کشورهای توسعه نیافته موجب واپسگرایی محیط روستایی شده و همانند، بخشهای نوین، بخشهای سنتی رشد نیافته اند. این دیدگاه که برجهت گیری های توسعه روستایی در دهه توسعه، دهه (۱۹۶۰) در کشورهای توسعه نیافته، سایه افکند. متاسفانه رشد متوازنی به بار نیاورد ومنشا پیدایش نظریه های نوسازی و مدرنیزاسیون گردید. خواستگاه نظریه های نوسازی از دوگانگی وضعیت جامعه در رویارویی با توسعه و مقاومت بخش سنتی، نشات گرفته و تاکیدی بر نوسازی بخش سنتی برای پیشبرد فرایند توسعه است. چون این نظریه براشاعه مکانی نوآوری ها بویژه در محیط روستایی متکی است. در نتیجه موجب شکلگیری و گسترش دیدگاه هایی گردید که معطوف به تجهیز و توسعه مراکز روستایی بود. مکتب وابستگی محصول ناکامی ها و واقع گرایی واپسین سال های دهه توسعه بود که با گرایشات رادیکال در دوران استعمارزدایی و شکوفایی دیدگاه های ضدامپریالیستی شکل گرفت. برمبنای این دیدگاه، توسعه نیافتگی کشورها به ویژه محیط روستایی سرزمین های توسعه نیافته، ناشی از وابستگی و تاثیر عوامل خارجی واقتضای نظام اجتماعی اقتصادی جهانی است.جوامع توسعه نیافته جزئی ازنظام جهانی تلقی می شوند که نابرابری و فرایند قطبی شدن، عملکرد بارز آن است". پل باران "یکی از برجسته ترین بانیان این نظریه است که توسعه نیافتگی را برای تاریخ جهان می داند که ناشی از عملکرد اقتصاد سرمایه داری جهانی و گرایش طبقات حاکمه برای حفظ وضع موجود است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید