بخشی از مقاله

چکيده
پژوهش حاضر به بررسي عوامل اجتماعي شناختي مرتبط با احساس تنهايي نوجوانان پرداخت . نمونه اي از ٦٢٩ (٣١٤ دختر و ٣١٥ پسر) دانش آموز دبيرستاني شهر تهران (با ميانگين سني ١٦ سال ) به طور تصادفي به تفکيک جنس ، پايه تحصيلي (يکم ، دوم و سوم به ترتيب ٢٠١، ٢٠٦ و ٢٢١ نفر) و رشته تحصيلي (رياضي، تجربي و انساني) انتخاب شدند و مقياس احساس تنهايي تجديدنظرشده UCLA (راسل ، پپلو و کاترونا،١٩٨٠) و پرسشنامه خوداثربخشي کودکان و نوجوانان (موريس ، ٢٠٠١) را تکميل کردند. يافته ها نشان دادند که توزيع نمره هاي احساس تنهايي در هر دو جنس براي دانش آموزان سال اول و دوم داراي کجي مثبت و بيانگر گرايش آنان به گزارش سطوح پايين احساس تنهايي بود. اين توزيع براي دانش آموزان سال سوم و براي رشته هاي تحصيلي تفاوت معناداري با توزيع نرمال نداشت . همبستگي بين احساس تنهايي و خوداثربخشي اجتماعي در تمام گروهها منفي و معنادار بود. تفاوت بين ضرايب همبستگي در گروهها بر اساس تبديل فيشر معنادار نبودند. استلزامهاي پيشگيري از احساس تنهايي در نوجوانان به بحث گذاشته شد.
واژه هاي کليدي: احساس تنهايي، خوداثربخشي اجتماعي، نوجوانان .

مقدمه
احساس تنهايي ١ تجربه ناخوشايندي است که در پاسخ به نارساييهاي کمي يا کيفي در روابط اجتماعي ظاهر مي شود (پپلو و پرلمن ، ١٩٨١). اين احساس در روان شناسي سابقه اي کوتاه دارد اما در فلسفه ، ادبيات و مذهب آثار بسياري را ميتوان يافت که به آن پرداخته اند (هانکوک ٢، ١٩٨٦ نقل از کرواس پارلو، ٢٠٠٨). بنابراين به نظر ميرسد احساس تنهايي و تلاش براي توصيف و تبيين آن منحصر به زمان و مکان خاصي نيست و قرنهاي متمادي گريبانگير بشر بوده است .
با مروري بر ادبيات پژوهشي ميتوان دريافت در تعريف احساس تنهايي تفاوتهاي نسبتا چشمگيري بين صاحبنظران وجود دارد؛ اما به رغم اين تفاوتها، سه مؤلفه اصلي در اين تعريفها قابل بازشناسي هستند: نخست مؤلفه اجتماعي احساس تنهايي که احتمالا بارزترين و مهمترين بعد احساس تنهايي است ؛ چرا که اين احساس به روشني منعکس کننده نارسايي روابط اجتماعي ارضاکننده است .
با اين حال نميتوان احساس تنهايي را معادل انزواي اجتماعي در نظر گرفت يا به عبارت ديگر بايد بين انزواطلبي ٣ و احساس تنهايي تمايز قايل شد. تلاش براي تفکيک احساس تنهايي از انزواطلبي به دومين مؤلفه احساس تنهايي منتهي ميشود. احساس تنهايي احساسي فاعلي است که لزوما با واقعيت بيروني همسان نيست .
به بيان ديگر در حالي که برخي از افراد روابط اجتماعي محدودي دارند، احساس تنهايي را تجربه نميکنند اما برخي ديگر با وجود برخورداري از شبکه روابط اجتماعي نسبتا گسترده ، از احساسهاي ناخوشايند تنهايي رنج ميبرند. بنابراين احساس تنهايي مستلزم ادراک يا ارزيابي فرد از روابط اجتماعي خويشتن و مقايسه وضعيت کنوني با وضعيت مطلوب و آرماني مورد نظر اوست . از ديدگاه برخي از صاحبنظران اين مقايسه و نحوه ادراک روابط اجتماعي علت بروز احساس تنهايي است (براي مثال هينريچ و گالون ، ٢٠٠٦؛ جونز، ١٩٨١؛ هاکلي، برلسون ، برنتسون و کاسيوپو، ٢٠٠٣). سومين مؤلفه دربرگيرنده ويژگيهاي عاطفي و هيجاني احساس تنهايي است . در قريب به اکثر تعريفهاي ارائه شده درباره احساس تنهايي، از احساس ناخوشايند و هيجانهاي منفي سخن به ميان آمده است که اغلب افراد از آنها ميگريزند. با اين حال برخي از پژوهشگران به جاي آنکه احساس تنهايي را صرفا يک هيجان منفي تلقي کنند، آن را تداعيکننده پاره اي از هيجانهاي منفي مانند اضطراب ، افسردگي، دوست داشتنينبودن و ... مي دانند (رايت ، ٢٠٠٥). بر اين اساس احساس تنهايي گذرگاهي براي هجوم آوردن احساسهاي منفي ديگري است که اغلب افراد ميکوشند به صورت هشيار و ناهشيار از آنها اجتناب کنند.
براساس آنچه گفته شد، احساس تنهايي با بسياري از متغيرهاي شناختي، عاطفي، هيجاني و اجتماعي در ارتباط قرار ميگيرد. يکي از اين مؤلفه هاي اجتماعي خوداثربخشي اجتماعي است . خوداثربخشي اجتماعي به معناي ادراک فرد از توانمندي خود در دستيابي به معيارها و ارتباطهاي اجتماعي است (اهرنبرگ ، کاکس و کوپمن ، ١٩٩١). از طريق خوداثربخشي اجتماعي است که فرد ميتواند ارتباطهاي اجتماعي خود را لذت بخش سازد و توانايي مديريت تنيدگيهاي محيطي ٤ را توسعه دهد. حس خوداثر بخشي اجتماعي باعث ايجاد روابط اجتماعي مثبت ميشود در حالي که فقدان خوداثربخشي اجتماعي فرد را به سوي کناره گيري و بيگانگي اجتماعي سوق ميدهد (بندورا، پاستورلي، باربارانلي و کاپرارا، ١٩٩٩). اثربخشي اجتماعي فراتر از توانمندي يا مهارت اجتماعي است و بر جنبه هاي شناختي و باورهاي فرد در مورد احساس اثربخش بودن تأکيد دارد (بندورا، باربارانلي، کاپرارا و پاستورلي، ١٩٩٦).
به طور کلي يک حس خوداثربخشي اجتماعي تحول يافته ، فرد را قادر ميسازد تا به روابط اجتماعي مثبت و لذت بخش شکل دهد و به تنيدگيهاي محيطي غلبه کند.
در مقابل عدم خوداثربخشي، فرد را به سوي کناره گيري و بيگانگي اجتماعي سوق مي دهد. يافته هاي پژوهشي نشان ميدهند سطوح بالاي خوداثربخشي اجتماعي ميتوانند از بروز احساس تنهايي پيشگيري کنند و رابطه معناداري بين خوداثربخشي اجتماعي و احساس تنهايي در نوجوانان به وجود آورند (هرمن ، ٢٠٠٥). مک کالان و آستين (٢٠٠٠) رابطه بين ميزان خوداثربخشي اجتماعي و احساس تنهايي را مورد بحث قرار داده اند. در پژوهشي همبستگي منفي (0.25-=r) بين خوداثربخشي کلي و احساس تنهايي به دست آمد (داسالت و ديودلين ، ٢٠٠١). بنابر يافته هاي اين پژوهش خوداثربخشي و اطمينان به خود منجر به کاهش احساس تنهايي ميشود؛ حتي وقتي مؤلفه اجتماعي به طور خاص مطرح نباشد. چنگ و فرنهام (٢٠٠٢) بين ميزان اطمينان به خود و احساس تنهايي يک همبستگي منفي به دست آوردند. اين پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند که سطوح بالاي خوداثربخشي و اطمينان به خود ميتواند در مقابل احساس تنهايي از فرد محافظت کند.
هرمن (٢٠٠٥) نيز رابطه بين احساس تنهايي و خوداثر بخشي اجتماعي را آشکار ساخت . به اعتقاد اين پژوهشگر افزايش خوداثربخشي اجتماعي ميتواند احساس تنهايي و سطوح افسردگي را کاهش دهد. گالانسکي و گالانتزي ازيزي (١٩٩٩) نيز به بررسي ارتباط بين خوداثربخشي اجتماعي و احساس تنهايي و نارضايتي اجتماعي پرداختند. نتايج حاکي از آن بودند که کودکان با سطوح پايين خوداثربخشي اجتماعي، به طور معناداري احساس تنهايي بيشتري را گزارش کردند.
شايد بتوان خوداثربخشي اجتماعي را يکي از ابعاد مفهوم صلاحيت اجتماعي ١ دانست . خوداثربخشي اجتماعي که به عنوان اطمينان فرد از خود در موقعيتهاي اجتماعي تعريف ميشود، با فراهم آوردن آمادگي ذهني و رواني زمينه را براي تصميم گيري در موقعيتهاي اجتماعي هموار ميکند.
فردي که از سطوح خوداثربخشي بالايي برخوردار است ، تمايل بيشتري براي درگيرشدن در فعاليتهاي اجتماعي و يا موفقيت در چالشهاي به وجود آمده در اين موقعيتها از خود نشان ميدهد. به عبارتي خوداثربخشي با مساعد ساختن ديدگاه فاعلي فرد درباره تواناييهايش بر رفتارهاي خود تغييردهنده تأثير ميگذارد و از اين رهگذر آمادگي عمل را در فرد ايجاد ميکند. سپس اين حس آمادگي رواني فرد را به سمت فعاليتها و روابط اجتماعي سوق ميدهد و احساس تنهايي را با درگيرشدن در فعاليتهاي اجتماعي کاهش ميدهد.
افزون بر اين ، متغير ديگري که بايد در مدنظر قرار داد، تغييرات تحولي است . به عبارت ديگر، اين دو مفهوم مانند بسياري از مفاهيم ديگر در طول تحول دستخوش تغييراتي ميشوند. درباره متغير احساس تنهايي، پژوهشها حاکي از آنند که اين احساس در هر سني ، از دوران خردسالي تا سالهاي آخر عمر، مشاهده ميشود اما فراواني آن در سالهاي نوجواني و سالهاي آغازين بزرگسالي افزايش مييابد. از اين رو از نظر بسياري از صاحبنظران سالهاي نوجواني سالهاي اوج بروز احساس تنهايي است (آنتوگنوليتولند، ٢٠٠٠؛ هينريچ و گالون ، ٢٠٠٦).
بررسيهاي همه گيريشناختي ميزان احساس تنهايي در سالهاي نوجواني را بين ٢٠ تا ٥٠ درصد گزارش کرده اند (آنتوگنوليتولند، ٢٠٠٠). اين در حالي است که بسياري از مفاهيم خود نيز در اين دوره تغييرات چشمگيري نشان ميدهند و ظرفيت تغيير خود را تا سالهاي آتي همچنان حفظ ميکنند. بنابراين ميتوان گفت در دوره نوجواني احساس خوداثربخشي اجتماعي، مانند ديگر توانمنديها يا ظرفيتهاي نوجوان ، در مواجهه با موقعيتهاي اجتماعي و بين فردي و انتظارهاي فزاينده اي که سر برآورده اند، به چالش کشيده ميشود. در دوره نوجواني نيازها و يا وظايف جديد در تعارض با عدم تحول ظرفيتهاي مورد نياز براي برآورده ساختن آنها زمينه برخي از مشکلات را فراهم ميسازند. در اين چهارچوب ، پژوهشهاي بسياري مشکلات هيجاني و روان شناختي بسياري را با احساس تنهايي در نوجوانان در ارتباط دانسته اند (کريستنسن ، ١٩٩٥) که از آن ميان ميتوان به مصرف مواد و دخانيات (پيج ، ١٩٩٠)، گريز از مدرسه ، افسردگي و مصرف الکل (آشر و پکت ، ٢٠٠٣) اشاره کرد. همچنين ، مشخص شده است کودکان و نوجواناني که احساس تنهايي مي کنند اغلب روابط ضعيفي با همسالان برقرار سازند، با فاصله گيري از همسالانشان فرصت يادگيري مهارتهاي ارتباطي را از دست ميدهند (طهماسيان ، اناري، کرملو و شفيعيتبار، ١٣٨٨).
در نتيجه از يک سو تجربه احساس تنهايي روز به روز در آنها تشديد ميشود و در بسياري از موارد اين احساس تا بزرگسالي نيز ادامه مييابد و از سوي ديگر، فرصت لازم براي تقويت حس خوداثربخشي در آنان از دست ميرود.
در اين افراد، احساس کنار گذاشته شدن به حرمت خود١ آنها آسيب ميزند و در نهايت به شکل گيري احساسهايي مانند غمگيني، کسالت ، ملال و بيگانگي ٢ منجر ميشود (رمزي، ١٩٩١). افزون بر اين مطالعات انجام شده نشان ميدهند که کودکان و نوجوانان تنها، از نظر جسماني کمتر فعال و بيشتر خموده اند (پيج ، فري، تالبرت و فالک ، ١٩٩٢) و در مقايسه با همسالان خود کمتر مايلند در فعاليتهاي تنيدگيزا و اضطراب آميز درگير شوند (پيج ،
١٩٩١). بنابراين احساس تنهايي در طولانيمدت ظرفيتهاي جسماني، عاطفي، روان شناختي را محدود ميکند و توان فرد را براي مقابله کاهش ميدهد (دان ، دان و بايدوزا، .(2007
افزون بر اين ، پژوهشها در مورد نقش جنس مجادله آميز بوده اند. با اينکه برخي از آنها احساس تنهايي را در هر دو جنس نشان داده اند، يافته ها درباره ميزان يا تفاوت اين احساس در دو جنس هماهنگ نيستند. براي مثال ، گاهي مردها را تنهاتر از زنها توصيف کرده اند جدول ١. (کوئنيگ ، ايساکس ، شوآرتز، ١٩٩٤؛ پيج ، ١٩٩٠) و گاه نيز مدعي عدم وجود تفاوت معنادار بين دو جنس شده اند (آرچيبالد، بارتولوميو و مارکس ، ١٩٩٥؛ براگ ، مرديت و وودوارد، ١٩٩٣؛ تورنسنتم ، ١٩٩٢).
با توجه به اهميت متغيرهاي اجتماعي شناختي دخيل در احساس تنهايي، اين پژوهش به دنبال آن است رابطه بين يکي از مهمترين اين متغيرها، يعني خوداثر بخشي اجتماعي را با احساس تنهايي در نوجوانان بررسي کند و براساس پيشينه پژوهشي موجود انتظار ميرود بين اين دو متغير رابطه منفي به دست آيد.
روش
با يک طرح همبستگي، ٦٢٩ دانش آموز از دبيرستانهاي شهر تهران با ميانگين سني ١٦ و انحراف استاندارد ١ سال در سال تحصيلي ٨٨-١٣٨٧، با استفاده از شيوه تصادفي خوشه اي به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به مقياس احساس تنهايي تجديدنظر شده UCLA٣ (راسل ، پپلو و کاترونا، ١٩٨٠) و پرسشنامه خوداثربخشي کودکان و نوجوانان ٤ (موريس ، ٢٠٠١) پاسخ دادند. فراواني گروه نمونه به تفکيک جنس ، پايه تحصيلي و رشته تحصيلي در جدول ١ ارائه شده است .
• مقياس احساس تنهايي تجديدنظرشده UCLA (راسل و ديگران ، ١٩٨٠): اين مقياس که شامل ٢٠ گويه است ، با استفاده از مقياس نمره گذاري ٤ درجه اي ليکرت از ١ (هرگز) تا ٤ (اغلب )، نارضايتي افراد از روابط اجتماعي را در دو بعد فقدان روابط صميمانه و فقدان شبکه اجتماعي ميسنجد. بدين ترتيب دامنه نمره کسب شده در اين مقياس بين ٢٠ تا ٨٠ قرار دارد. راسل و ديگران (١٩٨٠) ضريب همساني دروني اين ابزار را ٠.٩٤ گزارش کردند. در پژوهش داورپناه (١٣٧٣) ضريب همساني دروني برابر با ٠.٧٨ و در پژوهش حاضر برابر با ٠.٨٣ به دست آمد.
• پرسشنامه خوداثربخشي کودکان و نوجوانان موريس (٢٠٠١). اين پرسشنامه ٢٣ گويه دارد و خوداثربخشي را با سه زيرمقياس اجتماعي، تحصيلي و هيجاني ميسنجد.
از مجموع نمره هاي زيرمقياسها، نمره خوداثربخشي کلي (عمومي) به دست ميآيد. در اين پژوهش از نمره زير مقياس ، خوداثربخشي اجتماعي استفاده شد که هشت گويه نخست را به خود اختصاص داده است و توانمندي ايجاد ارتباط با همسالان ، قاطعيت و رسيدن به معيارهاي اجتماعي را اندازه گيري ميکند. هر گويه در مقياس ٥ درجه اي (از اصلا: ١ تا بسيار زياد: ٥) نمره گذاري مي شود.
دامنه نمره کلي بين ٢٣ تا ١١٥ و دامنه نمره خوداثر بخشي اجتماعي بين ٨ تا ٤٠ قرار دارد. همساني دروني براي کل آزمون و زيرمقياس خوداثربخشي اجتماعي به ترتيب برابر با ٠.٨ و ٠.٧٨ گزارش شده است (موريس ، ٢٠٠١). طهماسيان (١٣٨٤) نيز اعتبار زيرمقياس خوداثر بخشي اجتماعي را در جمعيت ايراني برابر با ٠.٨٧ و ضريب دو نيمه سازي گاتمن را برابر با ٠.٧٣ برآورد کرد.
در اين پژوهش نيز ضريب آلفاي کرونباخ براي کل آزمون برابر با ٠.٧٧ و براي زيرمقياس خوداثربخشي اجتماعي برابر با ٠.٨٤ به دست آمد.
يافته ها
مشخصه هاي توصيفي متغيرهاي احساس تنهايي و خوداثربخشي اجتماعي در جدول ٢ ارائه شده اند.
یافته های جدول دو نشان میدهند که توزیع نمره های متغیر احساس تنهایی در دختران ، پسران و دانش اموزان پایه اول و دوم دبیرستان دارای کجی مثبت و معنادار است . به بیان دیگر ، در این گروه ها ، بیشتر ازمودنیها در متغیر احساس تنهایی ، نمره ای کمتر از میانگین به دست اورده اند . این در حالی است که توزیع احساس تنهایی در پايه تحصيلي سوم و رشته هاي تحصيلي تقريبا متقارن (نرمال ) است . در متغير خوداثربخشي اجتماعي نيز گرچه همه ضرايب داراي کجي منفي است اما به دليل معنادار نبودن آنها ميتوان توزيع آن را در همه گروهها تقريبا متقارن در نظر گرفت .
تحليل همبستگي پيرسون بين احساس تنهايي و خود اثربخشي اجتماعي رابطه منفي و معنادار (٠.٤-= r؛ 0.01>P) دو متغير را آشکار ساخت . به منظور بررسي دقيقتر رابطه احساس تنهايي و خوداثربخشي اجتماعي، ضرايب همبستگي براي گروهها به تفکيک جنس ، پايه ها و رشته هاي مختلف تحصيلي محاسبه و در جدول ٣ نشان داده شده اند. در مرحله بعدي براي بررسي تفاوت ضرايب همبستگي در گروههاي مختلف ، آزمون Z انتقال فيشر به کار گرفته شد که در جدول ٣ قابل مشاهده است .
يافته هاي جدول ٣ حاکي از آن هستند که همه ضريبهاي همبستگي در دختران و پسران و پايه ها و رشته هاي تحصيلي مختلف منفي و معنادار است ؛ همچنين مقايسه اين همبستگيها هيچ تفاوت معناداري را بين گروهها نشان نداد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید