بخشی از مقاله
ارائه مدلی براي سنجش و افزایش اثربخشی یادگیري در سیستمهاي آموزش مجازي (الکترونیکی)
چکیده
هدف اصلی نظامهاي آموزش مجازي یا الکترونیکی، همانند نظامهاي سنتی مبتنی بر حضور فیزیکی، انتقال حداکثر مفاهیم از منابع انتشار یافته و به ویژه از مدرس، به دریافت کننده دانش می باشد. ایجاد بهبود در این فرآیند، تنها در صورتی امکانپذیر است که میزان دستیابی به هدف، یا بعبارتی، اثربخشی فرآیند انتقال دانش، به شیوه اي مناسب و معتبر سنجیده شود. هر چند مدلهاي مختلفی براي سنجش اثربخشی آموزشی در نظامهاي سنتی ارائه شده است، اما نظامهاي جدید و مجازي آموزش، داراي تفاوتهایی اساسی با گونهقبلیهاي است که استفاده از آن مدلها را نامناسب می سازد.
در این مقاله، با نظر گرفتن ویژگیهاي خاص سیستمهاي آموزشی الکترونیکی، مدلی براي اندازه گیري اثربخشی آنها، با تاکید بر سنجش یادگیري به جاي اندازه گیري آموزش، توسعه داده شده است. در این مدل، عوامل موثر بر سطح یادگیري در سیستمهاي آموزش الکترونیکی مشخص شده و معادله اي اولیه براي تعیین ارتباط آنها استخراج شده است. نهایتا نتایج اعتبارسنجی مدل ارائه شده، بکمک نتایج حاصل از بررسی نمونه آماري دانش آموختگان و دانشجویان مرکز آموزش الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران ارائه شده است.
واژه هاي کلیدي
یادگیري، مجازي، فناوري اطلاعات، اثربخشی یادگیري
-1 مقدمه
در حوزه انتقال دانش و آگاهی بین افراد، مفاهیمی نظیر آموزش1،
یادگیري2، یاددهی، پرورش3 و اصطلاحاتی از این دست به وفور استفاده می شود که در عین شباهت، داراي اختلاف هائی بنیادین با یکدیگر هستند. آموزش، حیطه موضوعات رسمی تحصیلی از دوران ابتدائی تا تحصیلات پیشرفته و تکمیلی را در بر می گیرد، در حالی که پرورش عموما به آموزشهاي غیررسمی و غیرآکادمیکی می پردازد که نقش مکمل آموزشهاي رسمی را ایفا می کنند. این در حالیست که فرآیند یادگیري، هم آموزش و هم پرورش را در بر دارد .[Stonebraker & Hazeltine, 2004]
بدین منظور منطقی است که در بررسی اثربخشی در مقوله یادگیري، هر دو جنبه فوق مد نظر قرار گیرند.
علاوه بر این، فرآیند یادگیري جریانی دو طرفه است که در یک سمت انتقال دهنده-با عناوینی نظیر یاددهنده، معلم، مدرس، استاد، آموزگار، تعلیم دهنده و غیره- و در سمت دیگر انتقال گیرنده- تحت عنوان دانش آموز، دانشجو، دانشپذیر، تعلیم گیرنده، فراگیر دانش و غیره- قرار دارند و لذا در بررسی اثربخشی یادگیري باید به هر دو سمت دقت کافی نمود.
با توجه به تعریف اثربخشی، که میزان انجام کار درست و محقق شدن اهداف است [Robbins,2005]، لازم است جهت سنجش و سپس افزایش میزان اثربخشی فرآیند یادگیري، ابتدا اهداف آموزش با دقتی معقول مشخص گردند. سپس با بررسی شاخصها و عوامل موثر بر فرآیند یادگیري و نقش هر یک از آنها در بهبود یا تضعیف تحقق اهداف، ساختار کلی موثر بر این جریان شناسائی گردد.
در ادامه مقاله، ابتدا به بررسی نقش فناوري اطلاعات در مقوله یادگیري و تشریح سیستم آموزش مجازي4 یا الکترونیکی پرداخته شده است، سپس با بررسی برخی مطالعات صورت گرفته در زمینه تشریح و سنجش سطح یادگیريمدلیدر سیستمهاي گروهی، توسعه یافته بر پایه یکی از این مدلها -مدل استونایوا و کامرز-5 بنا شده و یک روش شناسی6 اجرائی براي دستیابی به عملکرد مطلوب در این مدل، ارائه گشته است. سنجش اعتبار مدل ارائه شده از طریق پیاده سازي آن در میدان اجرا و در دوره هاي آموزش مجازي در دانشگاه علم و صنعت ایران و بررسی شواهد بدست آمده، صورت گرفته است.
-2 مفهوم یادگیري نوین
٢-١- نقش فناوري ارتباطات و اطلاعات یا فاوا7 در
آموزش و یادگیري
کاستلز8 معتقد است در عصري که اطلاعات همیشه و همه وقت در دسترس است، مفهوم یادگیري تغییر یافته است. آنچه باید در کلاس درس مورد توجه و تاکید قرار گیرد، یاد دادن نحوه یا چگونگی9 یاد گرفتن یا آموزش یادگیري است؛ به این معنا که آموزش گیرندگان بطور دقیق اطلاعات مورد نیاز خود را تشخصیص دهند و از مهارت لازم براي تصمیم گیري و انتخاب آن برخوردار باشند. آنها باید بتوانند اطلاعات را بسرعت جستجو کرده و پس از پردازش، از آن استفاده کنند. به عبارت دیگر یادگیري نوین بر توسعه توانائی فراگیران دانش در تبدیل اطلاعات به دانش کاربردي تاکید دارد .[Castells, 2001] رایت10 با توجه به نظرات "کاستلز" معتقد است که برنامه درسی نه تنها باید مهارتهاي خاص در رشته هاي مختلف آموزشی را در اختیار فراگیران قرار دهد، بلکه باید آنها را براي کاربرد مداوم و اثربخش اطلاعات، منابع اطلاعاتی و سیستمهاي اطلاعات آماده کند ]امام جمعه، .[1386
آنچه در"جامعه اطلاعاتی" خصوصا در برنامه درسی مورد تاکید است،صرفاً سرمایه گذاري و کاربرد سخت افزاري و ابزار گونه فناوریهاي اطلاعاتی-ارتباطی و استفاده از آن جهت انبار کردن اطلاعات نیست، بلکه مساله مهم و اساسی که بیانگر ارزش واقعی به کارگیري این فناوري هاست، توانمندسازي تعلیم گیرندگان در برگزیدن و انتخاب اطلاعات مورد نیاز، به نحوي است
که قدرت تشخیص نیاز و یافتن راه حلهاي رفع آن را در وي تقویت کند .[Alexander, 2003] این گونه است که فناوري می تواند نه فقط بعنوان یک ابزار، بلکه بعنوان رویکردي نو در برنامه درسی تلقی شود.
برنامه درسی مبتنی بر فناوري اطلاعات، مستقیما در قالب یک برنامه آموزشی مبتنی بر سواد اطلاعاتی طراحی می شود. در چنین برنامه اي تعلیم گیرندگان با کسب مهارتها و دانش فناوري اطلاعات می توانند بر اساس اهداف برنامه درسی به سطح مطلوب یادگیري دست یابند. البته در این رابطه باید به گفته برانت11 نیز اشاره کرد که صرف کسب دانش و مهارت کاربري فناوري از سوي تعلیم گیرندگان کافی نیست، چرا که این فناوري ها مدام در حال تغییر و نو شدن هستند و مهارتهاي کسب شده قبلی، کهنه شده و نیاز به بازآموزي دارند. آنچه اهمیت دارد، توانایی تبدیل اطلاعات به دانش است .[Brant, 1997]
٢-٢- سیستم یادگیري مجازي
منظور از یادگیري مجازي، انتقال آگاهی از طریق واسطه اي الکترونیکی است که شکاف ایجاد شده بدلیل فاصله مکانی یا زمانی مدرس و یادگیرنده را پر می کند Leonard , 1996; ] .[Fell, 1996 دامنه این واسطهاي الکترونیکی صدا، تصویر، اطلاعات و غیره را در بر می گیرد که از راههائی نظیر رادیو، تلویزیون یا بسترهاي مبتنی بر شبکه وب -اینترنت- و بکمک فناوري هاي مختلف ضبط و پخش، به تبادل اطلاعات با یکدیگر می پردازند. هدف این فناوریها، ایجاد امکان انتقال یادگیري به شیوه اي جدید، بهتر، ارزانتر و سریعتر نسبت به روشهاي کلاسی سنتی است .[Stonebraker & Hazeltine, 2004]
دانشمندان ایرانی نیز در تحقیقات اخیر خویش با عنوان
"بررسی ماهیت و ویژگیهاي مدارس مجازي و طراحی نظام برنامه ریزي درسی متناسب با آن" به ضرورت استفاده از فناوري اطلاعات در آموزش معلمان، ضرورت استفاده از این فناوري در آموزش و پرورش، مدرسه مجازي آموزش معلمان، مباحث فرهنگی مربوط به استفاده از فناوري اطلاعات در آموزش و پرورش و بررسی وضعیت آموزش و پرورش سایرکشورها از نظر به کارگیري فناوري اطلاعات پرداخته اند ]جلالی، .[1381
در عین حال باید توجه داشت که سیستم یادگیري مجازي، داراي ویژگیهاي خاصی است که آن را از نظامهاي یادگیري سنتی متمایز می سازد. هر چند اکثر این ویژگیها جنبه مثبت و بهبود دارند، اما برخی از آنها نیز ممکن است بعنوان نکاتی منفی مطرح شوند. از جمله مهمترین ویژگیهاي مثبت سیستم یادگیري مجازي می توان موارد زیر را بر شمرد:
• افزایش امکان برقراري ارتباط بکمک امکانات کمک آموزشی
• افزایش سرعت انقال اطلاعات
• امکان ماندگارسازي تعاملات حاصله در زمان انتقال دانش و ثبت اطلاعات رد و بدل شده
• امکان استفاده از امکانات آموزشی متفاوت با اثربخشی بالاتر؛ نظیر امکانات چندرسانه اي12
• صرفه جوئی در زمان؛ بدلیل حذف رفت و آمدها
• دسترسی همزمان مدرس و یادگیرنده به منابع اطلاعاتی متعدد، مانند اطلاعات انباشته شده بر رایانه ها و اینترنت
• امکان استفاده از رسانه هاي جدید، بجز صوت و تصویر سنتی؛ نظیر فایل الکترونیکی، فایلهاي تعاملی و غیره
• امکان انتقال آگاهی به شیوه اي جدید، ﲠﱰ، ارزانﱰ و سریعﱰ نسبت به روشهاي کلاسی سنﱵ
در عین حال نباید از نظر دور داشت که این نظام جدید، در عین دارا بودن امتیازات فوق، داراي برخی نقاط ضعف نیز هست که از مهمترین ویژگیهاي منفی این سیستم، می توان این موارد را برشمرد :[Meridith Wentz, 2003]
• امکان کاهش تمرکز و توجه یادگیرنده؛ بدلیل عدم ارتباط رودرروي مدرس و یادگیرنده
• امکان کاهش بازده کلاسی؛ بدلیل برگزاري اغلب این گونه دوره ها در زمانهاي غیرمفید
• امکان کاهش بازده کلاسی، بدلیل تعداد غالبا بالاي یادگیرندگان در مقایسه با آموزش حضوري
• امکان کاهش کیفیت فرایند انتقال اطلاعات، بعلت ضعف در زیرساختهاي ارتباطی هر یک از طرفین
در مجموع، علیرغم وجود نقاط مثبت و منفی، وزن مزایاي نظامهاي آموزش مجازي آنقدر بالاتر بوده است که منجر به استفاده روز افزون از این سیستمها در مراکز مختلف آموزشی و دانشگاهی گردد.
-3 سنجش اثربخشی یادگیري
براي اندازه گیري اثربخشی آموزشی، مدلهاي متعددي وجود دارد.
یکی از مهمترین و مطرح ترین آنها، مدل ارائه شده توسط کرکپاتریک13 است که اثربخشی آموزشهاي ارائه شده را در چهار سطح اندازه گیري می کند .[Kirkpatrick, 1995] این چهار سطح عبارتند از:
• سطح :1 عکس العمل یا سنجش نظر؛ معرف اندازه گیري میزان رضایت افراد از آموزشها؛
• سطح :2 یادگیري یا میزان ذخیره دانش در افراد؛ معرف اندازه گیري میزان یادگیري افراد؛
• سطح :3 کاربرد یا افزایش توانائی؛ معرف میزان بکارگیري آموخته ها توسط افراد؛
• سطح :4 نتایج، ثمرات یا شایستگیهاي بجاي مانده؛ معرف میزان منافع کوتاه مدت و بلند مدت حاصله از آموزشهاي ارائه شده.
همانطور که مشاهده می شود، "کرکپاتریک" در سطح دوم، اندازه گیري میزان یادگیري را بعنوان یکی از شاخصهاي سنجش اثربخشی آموزشهاي ارائه شده معرفی می کند. در عین حال براي ارزیابی اثربخشی یادگیري در محیط هاي یادگیري اشتراکی، سطوح مختلفی قابل تحلیل است. استونایواچارچوبیو کامرز14
اولیه براي این کار پیشنهاد کرده اند Stonayova & ] .[Kommers, 2002 آنها سه سطح را براي اندازه گیري اثربخشی یادگیري پیشنهاد می دهند که عبارتند از:
• یادگیري شخصی15،
• یادگیري گروه، و
• تعامل بین شخص و گروه.16
هر یک از این سطوح داراي زیرسطوحی نیز هستند. این لایه ها توسط خامسان و هاموند17 اصلاح و تکمیل شده اند که جدول شماره 1، مفاهیم افزوده شده توسط آنها را نشان می دهد
جدول شماره -1 سطوح ارزیابی اثربخشی یادگیري
در این مدل، براي سنجش اثربخشی یادگیري، از مقایسه دانسته هاي فردي، قبل18 و بعد19 از فرآیند انتقال دانش- مثلا در قالب یک دوره آموزشی یا کلاس درسی- استفاده می شود که می توان میزان این آموخته ها را به کمک آزمونهاي مشابه قبل و بعد از آموزش، اندازه گرفت. مفهوم اصطلاحات فوق، همانگونه که در شکل 1 مشخص است، بدین بصورت می باشد:
• دست یافته هاي شخصی:20 مجموعه دانسته هاي فرد، بعد از فرآیند انتقال دانش؛ که شامل یادداري و تکامل است.
• یادداري:21 بخشی از دانسته هاي بعد از فرآیند انتقال دانش یا دست یافته هاي شخصی، که قبل از فرآیند نیز در فرد وجود داشته است.
• تکامل:22 تفاوت بین دانسته هاي شخصی، قبل و بعد از فرآیند انتقال دانش. تکامل خود دربرگیرنده اکتساب دانش و خلاقیت فردي است.
• اکتساب دانش:23 بخشی از تکامل دانش است که توسط خلاقیت فرد بدست آمده یا توسط گروه به فرد منتقل شده است.
• خلاقیت فردي:24 بخشی از تکامل دانش است که فرد خود به دست آورده است؛ یعنی قبل از فرآیند آموزش آنها را نداشته و از گروه نیز اخذ نکرده است.
•
شکل -1 اثربخشی یادگیري در سطح شخص Khamesan & ]
[Hammond, 2004
همچنین در سطح گروه، مطابق شکل 2، تعاریف زیر برقرار است:
• دست یافته هاي گروه:25 مجموع دانسته هاي گروه، بعد از فرایند انقال دانش؛ که شامل مجموعه دست یافته هاي شخصی و خلاقیت گروهی است.
• خلاقیت گروهی:26 دانسته هاي جدید، که قبل و بعد از فرایند انقال دانش در افراد وجود نداشته و حاصل هم کاري، هم آموزي و هم افزائی27 است.
شکل -2 اثربخشی یادگیري در سطح گروه Khamesan & ]
[Hammond, 2004
آنها سپس بکمک نمونه هاي آماري، صحت فرضیه هاي فوق را با ضریب اطمینان بالا اثبات نموده اند. علاوه بر این، محققین مختلف، شاخصهاي گوناگونی را براي سنجش اثربخشی یادگیري معرفی نموده اند. از جمله مایادا28 پنج اصل زیر را معرفی می نماید :[Campbell, 2000]
• میزان دستیابی به دانسته هاي جدید
• اثربخشی یادگیري
• اثربخشی هزینه
• رضایت یادگیرنده
• رضایت آموزش دهنده
کمپبل29 نیز معتقد است براي سنجش اثربخشی یادگیري، پنج سطح سنجش قابل تعریف است [Campbell, 2000] که عبارتند از:
• عکس العملها یا نظرات افراد،
• عملکرد در دوره آموزشی،
• عملکرد در اجرا،
• اثر بر سازمان، و
• بازگشت سرمایه30
در ادامه، بر اساس ادبیات فوق و با بهره گیري از مبانی آماري، مدلی جدید براي سنجش اثربخشی تلاشهائی که منجر به
یادگیري در آموزش گیرنده می شوند،میارائه گردد.
-4 مدل پیشنهاي براي سنجش یادگیري مجازي
٤-١- چارچوب سیستم انتقال دانش