بخشی از مقاله

ارائه مدل موفقیت شرکت های دانش بنیان

 

چکیده

این مقاله با هدف ارائه مدل موفقیت شرکتهای دانشبنیان تدوین شده است. شش ویژگی (رهبران، تشخیص و شناسایی فرصت، نوآوری، سرمایه انسانی، فعالیتهای تحقیق و توسعه و بازار) را به عنوان عوامل اصلی موفقیت این شرکت (در قالب چارچوب مفهومی تحقیق) مورد بررسی قرار میدهد. اطلاعات موردنیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی %88 و نیز انجام مصاحبه هدفمند با برخی مدیران شرکتهای دانشبنیان اخذ گردید. تحلیل دادههای گردآوری شده با استفاده از آزمون همبستگی، آزمون میانگین و آزمون تحلیل واریانس فریدمن انجام شد. نتایج تحلیلهای آماری فوق بیانگر آن است که عوامل مفروض در چارچوب مفهومی تحقیق از رابطه معناداری با موفقیت شرکتهای دانشبنیان برخوردارند. مطرح گردید که عبارتند از: رهبری، سرمایه انسانی، فرصتهای کارآفرینانه، نوآوری، فعالیتهای تخقیق و توسعه، وضعیت بازار و قوانین و سیاستهای حمایتی دولت از شرکتهای دانشبنیان که تاثیر گذار بر موفقیت بوده است. در انتها نسبت به پیشنهاد مدل موفقیت شرکتهای دانشبنیان براساس شاخصهای تایید شده و استخراج شده از نتایج تحقیقات پیمایشی و نظر خبرگان، اقدام شده است.
کلمات کلیدی: موفقیت، شرکتهای دانشبنیان، کارآفرین، سرمایه انسانی، نوآوری، رهبری


1 مقدمه

امروزه در ادبیات مدیریت و اقتصاد، بر نقش دانش به عنوان یک منبع حیاتی برای حفظ رقابتپذیری و سودآوری تاکید بسیاری شده است. از اوایل دهه 90 با ظهور نظریههای رشد درونزا، اقتصاددانان به اهمیت دانش به عنوان عامل اصلی در حفظ رشد پایدار2 اشاره کردهاند و در همین دهه بود که ادبیات مدیریت دانش در سطح بنگاهها به سرعت رشد کرد(سوزنچی، .(1390

بنگاهها نیز برای برخوداری از رقابتی نسبی جهت پایدار بودن در بازار، با ضرورت تبدیل شدن به سازمانهای یادگیرنده روبرو هستند، آنها همچنین به مدیریت مدام در حال تطبیق، سازماندهی و مهارتهای لازم برای روبرو شدن با فناوریهای جدید نیازمند هستند(موسوی،.(1391 هم چنین بر اساس قانون3، شرکتهای دانشبنیان، شرکتهایی هستند که به منظور همافزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی (شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری) و تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه (شامل طراحی و تولید کالا و خدمات) در حوزه فناوریهای برتر و با ارزش افزوده فراوان به ویژه در تولید نرمافزارهای مربوط تشکیل میشوند.

با توجه به تعریف و کارکردهای شرکتهای دانشبنیان، این شرکتها، به عنوان بنگاههای اقتصاد دانشبنیان، نقش محوری در ساختار این نوع اقتصاد ایفا مینمایدطبعاً. پیشرو بودن در این سازمانها در چنین شرایطی، بسیار پیچیده، نیازمند ایجاد تحول فکری و کسب دستاوردهایی است که بتواند موجب رشد و شکوفایی صنعت گردد. به همین لحاظ رهبران سازمانها ناچارند به شناختی عمیق نسبت به روندهای جهانی و ملی مرتبط با کسب و کار خود، شکل مدیریتی سازمان را بنحوی تعیین و تأمین کنند که قادر باشند علاوه بر درک این روندها، در شرایط سازمانی متفاوت با گذشته ایفای نقش نموده و همگام با آن دانش، آگاهی و مهارت خود را متناسب با شرایط پیش رو تکامل بخشیده و در چرخهای رو به رشد و توسعهگرا بکار گیرند. مطالعه حرکت سازمانهای موفق و پیشرو در سطح جهان، این زمینه را بدست میدهد که آنان نیز در تعقیب چشم-

 

1

انداز خود، با هوشمندی نسبت به تحولات محیطی اثرگذار و چالشهای پیش رو، نقش و اثربخشی مدیریت توانا را در مواجهه با این شرایط درک، راهبردها و برنامههای مؤثر و جامعی را برای انتخاب، انتصاب، تربیت و جایگزین پروری کارکنان و مدیران، طراحی و از راه بکارگیری روشهای کارآمد، با توجه به عوامل موثر در این زمینه، در کشف استعدادها و یافتن افراد مستعد و واجد قابلیت لازم و ایجاد فضای مناسب جهت سرمایه-گذاری که در مرحله نخست در درون سازمان و در مرحله بعدی در برون سازمانی به توفیقاتی نائل گردد(فیمز، .(2009

از طرفی امروزه، دنیای کسب و کــار، ویژگیهای گوناگون و بدیعی دارد و شرایط حضور پــــــایدار و رشد در آن نیز مستلزم تجهیزات خاصی میباشد، از جمله این ویژگیها آهنگ شتابان دگرگونی در فرایندهای داخلی، خارجی سازمان و درصد فروش و ... است که چهره سازمانها و شرکتها را به سرعت تغییر داده و چالشهای جدیدی را فرا روی آنها قرار میدهد(دلمار، .(2003

در این تحقیق به منظور سهولت در درک علل موفقیت شرکتهای دانشبنیان در تجاریسازی دستاوردهای خود، سعی شده است ضمن شناسایی برخی عوامل موثر در این رابطه، نسبت به ارائه مدل مناسب تجاری سازی دستاوردهای دانش بنیان اقدام شده است.

2 مرور ادبیات

تعاریف، مفاهیم و رویکردهای شرکتهای دانشبنیان
طی دهههای گذشته، شرکتهای کوچک و متوسط به طور عام و شرکتهای دانشبنیان به طور خاص، مورد توجه محققان و سیاستگذاران بودهاند. این شرکتها با تجاریسازی دستاوردهای علمی و فناورانه خود، نقش مهمی در رشد و توسعه اقتصادی بازی میکنند. در سالهای اخیر عباراتی نظیر جامعه دانشی، هوشمندی، سازمانهای یادگیرنده و یا سازمانهای دانشبنیان مورد استفاده زیادی قرار گرفته است. تعاریف متنوعی از این شرکتها ارائه شده است. یکی از تعاریف مهم در این ارتباط تعریف ارائه شده در قانونِ "حمایت از شرکتها و مؤسسات دانش بنیان و تجاریسازی نوآوریها و اختراعات" است. در این قانون شرکتهای دانشبنیان عبارتاند از: شرکتها و مؤسسات دانش بنیان شرکت یا موسسه خصوصی یا تعاونی است که به منظور هم افزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی(شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری) و تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه (شامل طراحی و تولید کالا و خدمات) در حوزه فناوریهای برتر و باارزش افزوده فراوان به ویژه در تولید نرمافزارهای مربوط تشکیل میشود.

نتایج تحقیقات در مبانی نظری و مرور ادبیات نشان میدهد که تحقیق حاضر بیشتر با مفاهیم شرکتهای کوچک و متوسط4، شرکتهای نوپا5، صنایع با فناوری بالا6 ، شرکتهای جدید تکنولوژی بنیان7 و شرکتهای زایشی8 ارتباط و همپوشانی دارد. بررسی در میان مقالات علمی و مبانی تئوریک نشان میدهد که طیف گستردهای از مفاهیم مرتبط با شرکتهای کوچک و متوسط که بر تکنولوژی متمرکز هستند وجود دارد. ریکنه و جاکوبسون9 در مقاله خودشان در سال 1999 مفاهیم مرتبط با این شرکتها را شناسایی نمودند(.(Rickne and Jacobsson, 1999 این مفاهیم عبارتاند از:

1. شرکتهای جدید تکنولوژی بنیان

2. شرکتهای تکنولوژی بنیان با اندازه کوچک و متوسط10

3. بنگاههای جدید در صنایعی با سطح تکنولوژی بالا11
4. شرکتهای کوچک جذاب و سرمایهگذاری جدید12 ضرورت و اهمیت انجام تحقیق

برخی شرکت ها روش ها و استراتژی های روشنی جهت نفوذ و رشد در بازار دارند، آنها متمرکز بر بخش های خاصی می شوند که می-بایست در مورد آنها تصمیم گیری شود، جهت حفظ محصول و خدمات مشخص یا بازار مشخص هدف آن ها حفظ حرفه ای بودن در زمینه های خاص که سودآوری بالا و رشد را در پی خواهد داشت. بنابراین این شرکت ها، براساس معیارهای خاصی از قبیل: مدیریت منابع

2

انسانی، خلاقیت و نوآوری واحدهای تحقیق و توسعه، شناسایی فرصت های کارآفرینانه، ویژگی های رهبران، تنوع محصولات و خدمات، ایجاد شغل و .... مبادرت می کنند. در این مقاله می خواهیم با مطالعه شرکت های دانش بنیان، نسبت به شناسایی عواملی که موجب موفقیت آنها در تجاری سازی دستاورد(محصولات و خدمات)شده است، اقدام نماییم. بدیهی است دولت هر ساله منابع هنگفتی را برای حمایت از این

شرکت ها مصروف می نماید که متاسفانه در بسیاری از موارد این سرمایه گذاری به دلیل ناتوانی شرکت های دانش بنیان در ورود
محصولات به بازار، با شکست و دور ریز بودجه همراه بوده است.
مراحل موفقیت و تحولات شرکتهای دانشبنیان
مراحل موفقیت شرکتها در ارتباط با فرآیندهای فعالیت آنها است که گاهاً به صورت فرمی از چرخه زندگی یا

مدلهای مرحلهای که در برگیرنده کل محدوده زندگی یک سازمان است، ارائه میشود. این مدلها در تلاش هستند تا دیدگاه فعالتری را در گسترش سازمانها و موفقیت آنها مهیا کنند.

معمولاً مدلهای "چرخه زندگی" به صورت انتزاعی چرخهای از ظهور، رشد، بلوغ و رکود را ارائه میدهند. در حالی که مدلهای مرحلهای اغلب بر مشکلات عمومی سازمانها در طول مدت موفقیت با آن مواجه میشوند، توجه میکنند. فرض میشود که کارخانجات / بنگاهها در مراحل مجزا، موفقیت مییابند که هر مرحله شامل یک سری از مشکلات عمومی و پاسخهای سازمانی است. در خصوص مدل مرحلهای یک دیدگاه در مورد موفقیت و مشکلات عمومی مدیریتی وجود دارد. که لزوماً یک سری از مراحل را که کارخانجات فرض میشود که از آن عبور کنند را مورد بحث قرار نمیدهد. به عنوان مثال رولی (2001) بیان میکند که موفقیت کمک میکند تا کارمندان در ریسک پذیری، سریعتر اجتماعی شوند (Gibb
& Davies, 2002).

موفقیت و سودآوری

موفقیت شرکت غالباً برابر با موفقیت است (برگرفته از بام، لوک، اسمات، 2001، اشاره به مقاله کاون و اسلاون ، 1997؛ لو و مکملون، .(1998 اگرچه همان طور که در مراحل موفقیت و نقل و انتقالات در بالا به آن اشاره شد، موفقیت میتواند به تعدادی از عواقب نامطلوب یا مشکلات موفقیت ختم شود .(Flamholtz & Randle, 1990) مدیرانی که مالک شرکتهای کوچک هستند، عموماً از این مسئله آگاه هستند که موفقیت میتواند هم تأثیر مطلوب و هم غیرمطلوب داشـته باشد و از این رو موفقیت به عنوان معمای غیرقابل حل برای آنها میباشد. در تحقیقی که مستقیماً انتظارات مدیران مالک( مدیرانی که مالک شرکت هستند) شرکتهای کوچک را در نتیجه عواقب مثبت و منفی موفقیت مورد خطاب قرار میدهند نتیجهگیری شده است که انتظارات در زمینه مشکلات اقتصادی یک عامل محرک موفقیت، محسوب نمیشود(.(Sapienza et al., 2003

در مطالعات اخیر، پیداکردن رابطه بین سود و موفقیت به طور شگفتانگیزی مشکل شده است. چیندلر و جانسون (1992) همگی به یک رابطه مثبت در این بین پی بردهاند. تعداد اندکی از مـطالعات اخـیر موفقیت، سوددهی را به عنوان موضوع تحقیق انتخاب کردهاند.

موفقیت و کارآفرینی

برخی از محققان بر این باورند که موفقیت، اساس کارآفرینی است (سکستون13، 1997، .(97 ارتباط بین موفقیت و کارآفرینی را به عنوان یک سؤال مرتبط عنوان میکنند. سایر محققین در موفقیت فروش به عنوان معیاری برای تمایز بین کارخانجات کارآفرین و غیرکارآفرین تفاوت قائل میشوند (بریچ14، 1987؛مکدوگال، کیوِن، رابنسون، هارون15، 1994؛دیویدسُن، .(1989 این بحث را مطرح میکنند که گسترش مدیریت محوری یک راه حل دارد. پیش رفتن به سوی موفقیت در مقابل عدم حرکت به سوی موفقیت، مبین سطح کارآفرینی در سازمان است. این موضوع نیز در بدو تاسیس یک شرکت، وابسته به روحیه کارآفرینی موسسین شرکت خواهد بود. دیویدسُن، دیمار، ویکلوند، (2002) بیشتر بر روی رابطه موفقیت با کارآفرینی تحقیق کردند و نتیجه گرفتند که زمانی که کارآفرینی به عنوان تشکیل و پدیدار گشتن یک سازمان جدید درک میشود(گارتنر، 1989؛گارتنر و کارتِر16، .(2003 موفقیت رسماً به عنوان قسمتی از تعریف پدیده نمی باشد(.(Reynolds & White, 2003

3

اگرچه اغلب مشاغل در هنگام تأسیس، یک شغل محسوب میشوند یا حداقل تا آخر به صورت یک شرکت خیلی کوچک باقی میماند(آلدریچ17، -1999 ریینولدز و وات18، .(1997

موفقیت شرکت اگر از طریق معرفی خدمات و محصولات جدید ارائه شود جنبهای از کارآفرینی میباشد. اگر تنها دربرگیرنده تقاضا محوری باشد حجم توسعه برای محصولات موجود و یا از طریق فراگیری فعالیتهای کاری، که تقریباً توسط سازمان دیگری اداره میشود باید باشد(.(Davidsson ,2005 نتایج تحقیق کانن در سال 2006 بر روی شرکتهای استرالیایی مبین این مطلب است که شرکتهای دانشبنیان زیر مجموعهی نادرامّا بسیار با اهمیتی از همهیِ شرکتهای جدید ایجاد شدهی هر سال میباشند. که در اقتصاد ملی و موفقیت اجتماعی نقش بسزایی دارند. تحقیق نشان میدهد که بنیانگذارانی که شرکتهای دانشبنیان را ایجاد کردند از فعالیتهای کارآفرینی خاصی پیروی نمودهاند، تا بنیانگذارانی که جهت موفقیت شرکت خود از آنها استفاده نکردهاند. در همین راستا نتایج متفاوت سیستماتیک در روش بنیانگذاران نشان داد، که دانش بنیانها درمقایسه با سایر انواع شرکتها دارای موفقیت همگون هستند، و ممکن است به ایجاد تئوریهایی کمک کند که قادر به پیش بینی ایجاد شرکتهای دانشبنیان است.چنین تئوری ممکن است به سرمایه گذاران یاری رساند تا توانایی تعیین فرصتهای احتمالی شان را تعیین کنند.

الگوی مورد استفاده در تدوین مدل مفهومی عوامل موثر بر موفقیت شرکتهای دانشبنیان

در این تحقیق به منظور سهولت در درک علل موفقیت شرکتهای دانش بنیان با استفاده از مدل سه شاخه19که تمام مطالعات تحقیقی بر یک چارچوب مفهومی استوار است، نسبت به مشخص نمودن متغیرهای مورد نظر و روابط میان آنها را اقدام خواهیم نمود.

بنابراین لازم است ابتدا تعاریف مفهومی مدل سه شاخه را تشریح کرده و در ادامه به عوامل موبوطه هر یک پرداخته شود.

.1 شاخه عوامل رفتاری (محتوی): عوامل رفتاری یا محتوایی شامل عوامل انسانی و روابط انسانی در سازمان است که نرمهای رفتاری، ارتباطی، ارتباط غیررسمی و الگوهای خاص بهم پیوسته و محتوای اصلی سازمان را تشکیل میدهد(مقیمی،.(1383

.2 شاخه عوامل ساختاری: عوامل ساختاری در برگیرنده تمام عناصر، عوامل و شرایط فیزیکی و غیر انسانی سازمان میباشد که با نظم، قاعده و ترتیب خاص و بهم پیوسته، چارچوب، قالب، پیوسته، بدنه و یا ساختار فیزیکی و مادی سازمان را میسازد. بنابراین، تمام منابع مادی، مالی، اطلاعاتی و فنی که با ترکیب خاصی در بدنه کلی سازمان جاری میشوند، جزء شاخه ساختاری قرار میگیرند(همان منبع).

.3 شاخه عوامل زمینهای: عوامل زمینهای یا محیطی، شرایط و عوامل محیطی برون سازمانی هستند که محیط را سازمان را احاطه نموده، با سازمان تاثیر و تاثر متقابل داشته و خارج از کنترل سازمان میباشند(همان منبع).

در این پژوهش بر 5 ویژگی اصلی که بیشتر مورد تاکید پژوهشگران بوده است بیشتر توجه خواهد شد. این ویژگیها شامل موارد زیر است:
✓ ویژگیهای رهبران(از شاخه رفتار/محتوا)

✓ سرمایه انسانی (از شاخه رفتار/محتوا)

✓ تشخیص و شناسایی فرصتهای کارآفرینانه(از شاخه ساختاری)

✓ فعالیتهای تحقیق و توسعه از شاخه رفتاری(که به مدل سه شاخکی میرزایی افزوده شده است)

✓ نوآوری(از شاخه ساختاری)

✓ قوانین و سیاستهای حمایتی دولت از شرکتهای دانشبنیان(از شاخه عوامل محیطی)

ویژگیهای رهبران

در عصر حاضر که با تغییرات شدید و ایجاد بنگاههای دانش، بنیان روبرو هستیم، "کار مدیریتی" به طور فزایندهای به "وظیفه رهبری" تبدیل شده است. رهبری عامل و پشتوانه اصلی دستیابی به تغییرات موفق شرکت میباشد. در واقع، با افزایش تغییر و تحولات محیطی، رهبران سازمانها جهت انطباق خود و سازمانشان با محیط نیازمند بکارگیری استراتژی نوینی در زمینه رهبری شدهاند که به آن رهبری تحول آفرین گفته میشود. رهبری تحول آفرین هنگامی رخ میدهد که رهبر علائق کارکنانشان را توسعه داده و ارزیابی نمایند. هنگامی که از اهداف و مأموریتهای گروه آگاهی داشته و آن ها را میپذیرد. برنارد بس (1995)، سه مشخصه اصلی را برای رهبری تحول آفرین در نظر میگیرد: کاریزماتیک، ملاحظات فردی و محرکهای فکری (بس،.(1990 بدیهی است که این گونه رهبری متفاوت از رهبری مراودهای است. زیرا در رهبری مراودهای، رهبران خود را با وضعیتهای مختلف

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید