بخشی از مقاله

بافتهاي فرسوده شهري
( نمونه موردي : بررسي بافتهاي فرسوده شهر تبريز )


خلاصه :
پيرامون مقوله بافت فرسوده سخن بسيار رفته و نوشته بسيار نگاشته شده است . سالهاست که مقوله بافت فرسوده در ايران به عنوان يک واقعيت مطرح است .ليکن به رغم بحث ها و نقطه نظرات مختلفي که در کليه سطوح تصميم گيري و کارشناسي پيرامون اين پديده ابراز مي شود هنوز يک اجماع و اتفاق نظر کلي در ميان صاحب نظران ، پيرامون نقش و جايگاه آن در نظام برنامه ريزي و مديريت کشور حاصل نگرديده است . سالهاست که نظام اجرايي سياستگذاري و حقوقي کشور در حل متفق و متحد مسائلي چون چگونگي حل معضل بافتهاي فرسوده ، اقدام به نوسازي آنها و چگونگي اقدام به پيشگيري از توسعه روز افزون بافتهاي فرسوده با يکديگر چالش دارند . سالهاست که پنداشتها وتفاسير تک بعدي و يکسو نگرانه بخشي ، با اميد به حل معضل بافت فرسوده با يکديگر تقابل داشته و پاسخ متقاعد کننده اي نيز فراسوي مسئولين قرار نگرفته است .
کلمات کليدي : بافت فرسوده ، بهسازي ، نو سازي ، بازسازي
.1 مقدمه
فرسودگي يکي از مهمترين مسائل مربوط به فضاي شهري است که باعث بي سازماني ، عدم تعادل ، عدم تناسب و بي قوارگي آن مي شود . فرسودگي عاملي است که به زدودن خاطرات جمعي ، افول حيات شهري واقعه اي و شکل گرفتن حيات شهري روزمره اي کمک مي کند . اين عامل با کاهش عمر اثر و با شتابي کم و بيش تند ، باعث حرکت به سوي نقطه پاياني اثر مي گردد .
بافت قديم در شهرهاي قديمي ايران مناطق و محلات قابل توجهي را شامل مي شود که ارزنده ترين آثار تاريخي و مواريث فرهنگي را در خود جاي مي دهد .گرچه برخي از اين آثار در سطح جهاني واجد ارزش مي باشند اما متأسفانه همين بافتها بسيار فرسوده شده و در بسياري از اين موارد سکونتگاه مردم تهي دست شهري يا مهاجرين بي چيز گرديده است . ساکنين بافت قديم اميد به بهبود و تغيير محيط کالبدي خود را کاملاً از دست داده اند بويژه اينکه مسأله بارها و بارها توسط مسئولين محلي مطرح ولي بلاجواب مانده است . لذا بافت قديمي نه تنها بصورت مسأله کالبدي ، بلکه معضلي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي در آمده است .

.2 بافت فرسوده
بافت گستره اي هم پيوند است که از راهها ، مجمو عه ها ، فضاها ، تاسيسات و تجهيزات شهري و يا ترکيبي از آنها تشکيل شده است .
شوربختانه با رجوع به سابقه کند و کاو در پرونده گزارشهاي تحليلي اهالي فن و متخصصان امور ساخت و ساز هم تصوير مفهومي و دقيق و کاملي از مقوله "بافت فرسوده " به دست نمي آيد.در بسياري از اين گزارشها ، فاصله گذاري شناختي و دقت تخصصي در تفکيک بافت فرسوده با بافت مخروبه وجود ندارد .
از ديد عام فرسودگي مقو له يي عيني و رويت پذير است که با حداقل دقت در جزئيات ساختاري و نقطه هاي اتصال و تماس يک پيکره مهندسي ، قابل کشف و درک خواهد بود .بنابراين مفهوم بافت فرسوده در يک انگاره عمومي به جزئيات قابل رويتي چون شکستگي ، خميدگي ، ترک خوردگي ، پوسيدگي و ... متکي است .
نشانه هايي که در يک نگاه دقيق کارشناسي عنوان " بافت مخروبه " به خود مي گيرند .کارشناسان در تعريف بافت فرسوده وحدت نظر ندارند اين يک واقعيت آشکار و نگران کننده است . آنچه مسلم است اينکه تعريف واحد فرسوده و بافت فرسوده با يکديگر متفاوت است .در صورت تجمع تعدادي از واحدهاي فرسوده ، بافت فرسوده در منطقه ايجاد مي گردد و بايد براي نوسازي اين بافت ها چاره انديشي کرد . بافت هاي فرسوده محدوده هاي آسيب پذير شهر در برابر مخاطرات طبيعي به ويژه زلزله و ساير آسيب هاي طبيعي به شمار مي آيند که نيازمند برنامه ريزي و مداخله ي هماهنگ براي سامان يابي هستند.
در شناسايي بافت هاي فرسوده به تناسب نارسايي هاي اين بافت ها ، همواره معيار هاي کالبدي و غير کالبدي دخالت داشته اند اما بر مبناي تعريف
مصوب شوراي عالي شهر سازي بافت فرسوده با سه مشخصه به عنوان معيارهاي اندازه گيري شناسايي مي شوند که عبارتند از :
• ناپايداري : که معرف فقدان سيستم سازه اي مناسب و غير مقاوم بودن بناهاست .
• نفوذ ناپذيري : که معرف عدم دسترسي مناسب وقلت معابر با عرض کافي براي حرکت سواره رو است .
• ريزدانگي : که معرف فشردگي بافت و کثرت قطعات کوچک با مساحت اندک است .
فرسودگي ها را مي توان با توجه به ويژگيهايشان به دو دسته اصلي فرسودگي نسبي و فرسودگي کامل تقسيم بندي کرد :
• فرسودگي نسبي : که فقط در کالبد عنصر شهري مشاهده شده و به دنبال خود باعث فرسودگي نسبي کالبد فضاي شهر مي گردد.
• فرسودگي کامل : فرسودگي است که فرسايش و آسيب در هر دو عنصر کالبد و فعاليت آن رخنه کرده باشد و به دنبال آن باعث فرسودگي کامل فضا شود .
.3بافت هاي فرسوده چگونه متولد مي شوند
با درک تفاوتهاي شکلي و ساختاري بافتهاي فرسوده با بناهاي مخروبه به روشني مي توان نتيجه گرفت که درجه خطر آفريني بافتهاي فرسوده بسيار فراتر و جدي تر از مجموعه بافتهاي مخروبه شهري است . يک بناي مخروبه اصولاً بافت پيوندي و استخوانبندي استوار و راست قامتي ندارد که با جلب اعتماد بيننده و مشاهده گر نويدگر امنيتي هرچند گذرا و کوتاه مدت براي در امان ماندن از گزند باد و باران و ... باشد .بنابراين در شرايط عادي هم آژير خطري پر سروصدا و گريزاننده است . اما يک بافت فرسوده به دليل رنگ و لعاب ظاهري و سنگ و صيقل فريبنده نه تنها در شرايط عادي که حتي در لحظه هاي بروز بحرانهاي غافلگير کننده اي چون زمين لرزه ، سيل ، طوفانهاي شديد ، امنيتي دروغين را به بيننده منتقل مي کند و مي تواند فاجعه بار باشد .اما بافتهاي فرسوده و خوش رنگ و لعاب چگونه و در چه شرايطي در گوشه و کنار و حتي در بطن و متن شهر سربرمي آورند ؛ ساختمانهاي اين بافتها در دوره کوتاه تغيير مديريتهاي شهري ، روزهاي خاص و بحراني با سرعت عملي مثال زدني و شگفت انگيز ، به هنگام شب و تا پيش از طلوع آفتاب روز دوم در فاصله هاي دور و نزديک محله قد برافراشته اند .
وسايل و مواد اينگونه ساختمانها همواره ريشه در کمبود بودجه صاحبخانه دارد ، بي چون و چرا ارزانترين و کم دوامترين و به اصطلاح اقتصادي ترين مواد و مصالح ساختماني است که با مراجعه به يک شاگرد بناي ارزان مزد و کارگر کم تجربه و ساده ، کلنگ ساخت و ساز بر زمين زده مي شود .اين فقط يکي از روشهاي ابتدايي تولد بافت فرسوده است .اين نقايص و کاستي ها را نمي شود به ساختمانهاي چهار و پنج واحدي کوتاه قامت شهر اختصاص داد . شوربختانه در کلانشهرها ساختمانهاي بالابلند و برج مانند وجود دارد که در يک بررسي شتابزده کارشناسي هم مي شود دريافت در برابر يک پس لرزه چهار ريشتري هم تاب مقاومت ندارند .

زمينه ها ي مؤثر در ايجاد فرسودگي هاي محيط هاي شهري ابعاد اقتصادي ، اجتماعي ، کالبدي ، حقوقي و مديريت شهري را شامل مي شود . اين موارد که از آنها به عوامل بستر ساز فرسودگي نام برده مي شود موجب نابسامان شدن محيط زندگي شده و نمودهاي منفي و کارکردي مخرب براي اين مناطق به همراه مي آورد .
عوامل بستر ساز فرسودگي با نمودها و نشانه هاي مختلف موارد زير را شامل مي شوند :
١. عوامل اقتصادي : رکود فعاليت ها و سکونت اقشار کم درآمد رابه همراه داشته و موجب افت قيمت زمين و مسکن و توقف ساخت و ساز در اين مناطق مي گردد.
٢. عوامل اجتماعي فرهنگي : که مشکلات و ناهنجاري هاي اجتماعي _ فرهنگي از علائم آن است .
٣. عوامل کالبدي : که ناپايداري بناها و ناکارآمدي زيرساخت ها از نشانه هاي آن به شمار مي رود .
٤. عوامل زيست محيطي : انواع آلودگي ها و نيز کمبود پوشش گياهي و عناصر طبيعي را شامل مي شود .
٥. عوامل حقوقي و مديريتي : که عمدتاٌ به دليل ناکارآمدي سازماندهي مديريتي ، ناکارآمدي طرحها ، برنامه ها ، شيوه ها ، روشهاي اجرايي ، ضعف و نارسايي قوانين ، ضوابط و مقررات مورد توجه قرار مي گيرد .

.4 تاريخچه نگرش هاي رايج به بافت هاي فرسوده در طول سال هاي گذشته
در سال هاي اخير توجه به مساله ي بافت هاي تاريخي فرسوده ي شهرهاي ايران صورت جدي تري به خود گرفته است . به طور کلي طرح مساله ي بافت هاي فرسوده در جريانات عمل شهرسازي ايران عمدتا به سال هاي اول دهه ي چهل باز مي گردد.
با توجه به اهميت نوسازي و مرمت بافت هاي فرسوده کلان شهرهايي چون تبريز مديريت اين پروژه ي عظيم و حياتي برعهده سازمان عمران تبريز مي باشد. اين مقوله در اکثر کشورهاي اروپايي و آسيايي از اوايل قرن بيستم تجارب خوبي را به وجود آورده است . از کشورهاي آسيايي موفق در اين زمينه مي توان به کشور مالزي اشاره کرد که چندين برنامه ي مدون را پشت سر گذاشته و اکنون تجارب ارزشمندي در اين زمينه دارد . اين بحث در اوايل دهه چهل در کشور ما مطرح شده است . اهميت بحث احيا بافت فرسوده باعث شد که در راستاي سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران در افق ١٤٠٤ در قانون برنامه چهارم توسعه نيز که از سال ١٣٨٤ شروع شده و تا سال ١٣٨٨ مي باشد مواردي در خصوص بافتهاي فرسوده بيان شده و منابع و اعتبارات و امتيازات ويژه اي جهت نوسازي آنها مشخص شود که در دهه اخير توجه بيشتري پيدا کرده و تا کنون شهرهايي مثل اصفهان ، تبريز و تا حدودي تهران از پيشگامان اجرايي اين طرح مي باشند.
.5 انواع بافتهاي فرسوده :
بافتهاي فرسوده به سه دسته تقسيم مي گردند :
١. بافتهاي داراي ميراث هاي شهري :
بافتهايي هستند که دربرگيرنده آثار بجاي مانده از گذشته و جايگزين ناپذيري هستند که مي توانند در آگاهي جوامع از ارزشهاي فرهنگي و گذشته خود کمک کند . حفظ آنها علاوه بر برانگيختن غرور ملي و ايجاد حس هويت ، بر کيفيت زندگي نيز مي افزايد . در تبريز بلوکهاي گلستان ، ميار ميار ، چهار راه منصور ، خاقاني ، درب گجيل ، حرمخانه ، ششگلان ، خواجه رشيد ، تربيت ، فردوسي و غرب راسته کوچه جزء بافتهاي فرسوده شهري داراي ميراث فرهنگي به شمار مي روند.
٢. بافت هاي شهري ( فاقد ميراث شهري ) :
بافتهايي هستند که در محدوده قانوني شهرها قرار دارند . داراي مالکيت رسمي و قانوني اند ، اما از نظر برخورداري از ايمني ، استحکام و خدمات شهري دچار کمبود هستند .
٣. بافتهاي حاشيه اي ( سکونت گاههاي غير رسمي ) :
بافتهايي هستند که بيشتر در حاشيه شهرها و کلانشهرهاي کشور قرار دارند ، خارج از برنامه رسمي توسعه شکل گرفته اند . ساکنين اين بافتها را گروههاي کم در آمد و مهاجران روستايي و تهيدست شهري تشکيل مي دهند . اين بافتهاي خودرو که با سرعت ساخته شده اند فاقد ايمني ، استحکام ، امنيت اجتماعي ، خدمات و زيرساختهاي شهري مي باشند .
.6 انواع مداخله در بافتهاي فرسوده شهري
انواع مداخله براساس ميزان وفاداري به گذشته در سه گروه بهسازي ، نوسازي و بازسازي قرار مي گيرند .
الف ) بهسازي ( Improvement )
در اين نوع مداخله اصل بر وفاداري به گذشته و حفظ آثار هويت بخش در آنهاست .فعاليت بهسازي با هدف استفاده از امکانات بالقوه موجود و تقويت جنبه هاي مثبت و تضعيف جنبه هاي منفي از طريق حمايت (Protection) ، مراقبت (Preservation) ، نگهداري (Maintenance) ، حفاظت (Conservation) ، استحکام بخشي (Consolidation) و تعمير (Repair) صورت مي گيرد . دخالت در اين بافتها مستلزم رعايت ضوابط و مقررات سازمان ميراث فرهنگي مي باشد .
در حالت بهسازي مي توان از « ابقا » ي فضاي شهري سخن گفت ابقا عملي است که اندک اندک و بصورت مداوم در فعاليت هاي شهري صورت مي گيرد بطريقي که از فرسايش کالبدي و بدنبال آن از فرسايش فضا جلوگيري کند .
آن دسته از اقداماتي که با کمترين هزينه و مداخله فقط به منظور بهبود فضاها و محيط زيست شامل اصلاح معابر ، اصلاح تأسيسات زيربنايي ، بهبود فضاهاي مسکوني و شهري و ... در حد تک بناهاي شهري صورت مي گيرد بهسازي ناميده مي شود .
عمليات بهسازي برنامه هاي کوتاه مدت بين ٥ – ٠ سال دارند که اغلب در قالب پروژه هاي اجرايي در حد زير محله شامل کفسازي ها ، مبلمان شهري ،
نصب چراغهاي روشنايي ، انجام اصلاحاتي در نماي ساختمانها و ... اجرا مي شود .

ب ) نوسازي ( Rehabilition )
در اين نوع مداخله حد وفاداري به گذشته از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار است و بر حسب مورد از مداخله اندک تا تغيير را مي تواند شامل گردد.فعاليت نوسازي با هدف افزايش کار آيي و بهره وري،برگرداندن حيات شهري به بافت مي باشد و از طريق نوکردن (Renewal )،توان بخشي (Rehabilition)تجديد حيات (Revitalization)انطباق (Adaptation)دگرگوني (conversion)صورت پزيرد.
نوسازي در بر گيرندة مجموعه اقداماتي است که با تغييرات برنامه ريزي شده در کالبد،علاوه بر طولاني شدن عمر بنا،به احياي آن نيز کمک مي رساند(احيا علمي است که با تعميرات و تغييرات اندک ساختماني ولي مداوم روي کالبد صورت مي گيرد و سعي بر آن داردتا از فرسايش فضاي شهري جلوگيري کند)
نوسازي باز گرداندن حيات مجدد به بنا و احيا با تأکيد بر تغيير شکل فضايي مجموعه شهري است .به عنوان مثال بنايي سه طبقه که نيازمند بهسازي است به منظور سازگاري و هماهنگي براساس قواعد و معيارهاي طراحي شهري در صورتي که بنا از نظر سازه توانايي داشته باشد اضافه کردن دو طبقه ديگر به آن هم از نظر اقتصادي مقرون به صرفه خواهد بودو هم چهره شهر را عوض خواهد کرد.
نوسازي نياز مند برنامه هاي ميان مدت ١٥ – ٠ سال است که اغلب در قالب پروژه هاي طراحي شهري در حد محلات شامل احياء محور هاي پياده در مسير هايي که از قدمت تاريخي بر خوردارند را در بر ميگيرند.
در مورد تبريز از مهمترين محورهاي نوسازي جاده ابريشم است که درست از قلب بافت عبور مي کند ( محدوده دروازه خيابان به سمت بازار تبريز و مجموعه صاحب الامر ) ، مسير بارو ( دروازه هاي ٩ گانه درب گجيل ، درب ويجويه ، درب استانبول ، درب شتربان ، درب سرخاب ، درب باغميشه ، درب خيابان ، درب نوبر و درب مهادمين را بهم متصل مي نموده ) که چون حلقه اي بافت مرکزي شهر را در بر گرفته است به همراه محور هاي ديگري چون مسير پياده تربيت (که قبلاً احيا گرديده است ) مسير و محور محلۀ ميار ميار که هم اکنون از رونق اقتصادي بسياري بر خوردار است و احياء اين بافت توسط شرکت ساکو صورت مي گيرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید