بخشی از مقاله

بحران هويت شهري در شهرهاي جديد شهر جديد سهند
رشد شهرها در قرن حاضر و موضوع ايجاد شهرهاي جديد در نيم قرن گذشته به عنوان يک ضرورت در جهت سرريز جمعيت شهري به منظورتمرکز زدايي جمعيت و اشتغال در جهان و از جمله :درکشور ايران مطرح و اجرا شده است . با نگاهي به تجربه کشورمان در زمينه شهرهاي جديد، آشکار مي شود که رويکرد مورد توجه در غالب آنها، رويکردي تک بعدي نگر بوده که در آن صرفاً به ساخت فضايي براي اقامت و استراحت ، اشتغال و يا مکاني براي جذب سرريز جمعيت کلان شهرها توجه شده است .
از سوي ديگر فقدان تاريخ ، فرهنگ و خاطره جمعي در نوشهرها، و به دنبال آن در اولويت قرار دادن مسائل مالي ، اداري، توجيهات اقتصادي .... باعث گرديده که مسأله هويت در اين مکان ها، به مثابه مسأله اي فرعي تلقي گردد. هر چند که در حال حاضر بيشتر شهرهاي جديد ايران داراي مشکلاتي از جمله خدمات بهداشتي ودرمان ، آموزشي ، فضاهاي تفريحي ، سرانه فضاي سبز، شبکه هاي گاز رساني ، حمل و نقل و از اين قبيل هستند، اما بحران «هويت مهم ترين معضل شهرهاي جديد، نه تنها در ايران بلکه در تمام دنيا است ».. لذا در اين مقاله برانيم تا با استفاده از روش توصيفي – تحليلي به بررسي عناصر هويتي يک شهر و راهکارهاي کسب هويت در شهرهاي جديد بپردازيم . جهت بررسي شهر جديد سهند واقع در استان اذربايجلن شرقي به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است . نتايج حاکي از ان است که در شهر جديد سهند برنامهريزي در راستاي هويت سازي مکاني صورت نگرفته است و رشد و توسعه شهر بدون درنظرگيري کيفي محيط زندگي و توسعه پايدار رخ مي دهد. مکانيابي مسکن مهر شهر تبريز نيز در اين مکان به اين مشکل دامن زده است . در نهايت راهکارهايي جهت ارتقا کيفيت محيط زندگي و ايجاد هويت شهري در شهر جديد سهند ارائه داده شده است .
کليدواژه ها: هويت شهري، مکان ، شهرهاي جديد، شهر سهند

هويت شهري
از آنجايي که هويت ، مجموعهايي از صفات و مشخصاتي است که باعث «تشخص » يک فرد يا اجتماع از افراد و جوامع ديگر ميگردد؛ شهر نيز به تبعيت از اين معيار، شخصيت يافته و مستقل ميگردد .هويت در شهر به واسطه ايجاد و تداعي «خاطرات عمومي» در شهروندان ، تعلق خاطر و وابستگي را نزد آنان فراهم کرده و شهرنشينان را به سوي «شهروند شدن » که گستره اي فعا تر از ساکن شدن صرف دارد، هدايت مي کند. پس هرچند که هويت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است ؛ ليکن فرآيند شهروندسازي را تحت تاثير قرار داده و مي تواند باعث تدوين معيارهاي مرتبط با مشارکت و قضاوت نزد ناظران و ساکنان گردد.
هويت يک معيار رشد براي شهر است ؛ به عبارتي ديگر وقتي يک شهر يا جامعه رشد مي کند، بخشي از صفات هويتش در جريان رشد تغيير مي کند و ساماندهي جديدي مي يابد. در اين ساختار بايد هويت شهري به عنوان يک معيار براي توسعه و عاملي براي ارتقاي کيفيت محيط مطرح شود تا بتواند زمينه هاي مشارکت و امينت افراد را فراهم کند.
عناصر هويتي يک شهر
از آنجا که هر شهر داراي دو بعد کارکردي و کالبدي است ، لذا ابعاد مختلف هويت وابسته به آن نيز داراي دو وجه مذکور خواهد بود. بنابراين در يک تقسيم بندي کلي
ابعاد هويت شهري را مي توان در قالب همين دو بعد مجزا ساخت :
عناصرکالبدي يا سيماي شهري:
بديهي است که اولين برخورد با هر شي، پديده يا موجودي، سيما و کالبد ظاهري آن است ؛ وجهه اي قابل ادراک که با حواس پنچگانه براحتي قابل تشخيص و بازشناسي است . بنابراين اولين تفاوت ميان دو موجود عيني نيز از طريق ظاهر آن معين مي گردد. با اين توضيح حال اگر در تعريفي اوليه، شهر را مجموعه اي از ساختمانها، عناصر و مراکز شهري بدانيم ، بي شک مي بايست ظاهري براي آن متصور گرديم که در صورت هويت دار بودن يا ساخته شدن و هر فعل ديگري بتواند منحصر به خود باشد.
• عناصر طبيعي و بستر مکاني يک شهر : نمود ظاهري از يک شهر در نگاه نخست مي تواند شامل عناصر طبيعي و بستر مکاني آن باشد که اغلب به عنوان عناصر و ميراث طبيعي در نظر عامه مردم خود نمايي مي کنند. زاينده رود اصفهان ، عون بن علي تبريز، مثالهايي از عناصر هويت بخش شهرهاي ما هستند که امروزه برخي از آنها بدليل عدم توجهات بصري و شتابزدگي طرحهاي توسعه کمرنگ تر شده اند.
ساختار طبيعي يک منطقه به عنوان نخستين بستر فعاليتهاي اوليه تلقي مي شود. تمامي معماران ، طراحان و برنامه ريزان با واژگان تجزيه و تحليل سايت که در وهله اول مربوط به ساختار طبيعي آن است ، آشنايي دارند، اما در اغلب موارد برداشتي غيرکارکردي از آنها به عمل مي آيد. مثالي ساده از اين برداشت آنکه ارائه طرحي براي منطقه اي کوهستاني با اقليمي سرد و فاقد پوشش گياهي خاص ، چندان متفاوت از منطقه اي ساحلي منظور نمي شود؟! و يا آنکه در اغلب موارد، ابعاد توپوگرافيک و عوارض زمين جايگاهي در طراحي ندارند؟!
با اين مقدمه بايد اذعان نمود که شناخت عناصر محيطي به عنوان بستر فعاليت هاي انساني مي تواند به درک و تحليل بهتر اشکال مختلف زندگي و فعاليت هاي انساني بينجامد.
بنابراين فاکتورهاي طبيعي، اکولوژيکي و جغرافيايي اولين عناصر هويت بخش به يک شهر و عناصر درون آن تلقي مي شوند.
اين فاکتورها مي توانند شامل عناصر زير باشند:
-رودها و نوار ساحلي
-ويژگي هاي اقليمي( شامل : بارش ، دما، رطوبت ، باد و غيره )
-منابع آبهاي سطحي و زيرزميني
-ساختار زمين شناسي و توپوگرافيک
-پوشش گياهي و جانوري
-منابع و ساير جاذبه هاي طبيعي
عناصر مصنوع يا ساخته شده يک شهر
شکل و ساختار ظاهري يک شهر علاوه بر ساختار طبيعي، توسط عناصر و سازندهايي مصنوع به دست انسان شکل مي گيرد. هويت کالبدي، آن عامل غالب هويتي است که بافت و ساختار و شکل شهر به آن هويت وابسته است . از ديدگاه کوئين لينچ
عناصر هويت بخشي شهر عبارتند از:
١. راهها و شبکه ارتباطي
٢. لبه ها
٣. محله ها
٤. گره ها
٥. نشانه ها
به تعبيري بافت کالبدي و ساختار مکاني شهرها يکي از مهمترين ابعاد هويتي شهرها را شکل مي دهد. از طرفي همين محيط مصنوع است که بعنوان آيينه اي تمام نما از تاريخ و رويدادهاي آن مطرح مي گردد. از اين روي وجه حاضر از شهر مهمترين وجه تمايز ميان شهرهاي نو و کهن تلقي شده و در طراحي يا توسعه يک شهر مي بايست مدنظر باشد. از نگاهي ديگر بافت کالبدي را مي توان به دو گروه زير تقسيم بندي
نمود:
الف ) عناصر باستاني و کهن (معمولا بعنوان بافت تاريخي مطرح مي گردد)
ب ) عناصر جديد
هرکدام از اين عناصر نيز براساس عملکرد خود مي توانند به عناصر عرصه هاي عمومي و باز شهري و فضاهاي کارکردي و بعبارتي بسته شهري) فضاهاي مسکوني، خدماتي، تجاري و ...) تفکيک شوند که از اين ميان نماهاي شهري و فضاهاي شهري براساس ويژگيهاي کالبدي و نقش کارکردي ويژه خود بعنوان اولين رکن هويت بخش اين بخش از عناصر شهرهاي امروزي مطرح مي گردند.
عناصر کارکردي يا محتواي شهري
اگر بعد محتوايي يک شهر را منبعث از ابعاد هويتي انسانهاي آن بدانيم ، مي توانيم شاخصه هاي محتوايي يا کارکردي
هويت شهر را بصورت زير طبقه بندي نماييم :
الف ) عناصر اجتماعي (سياسي و فرهنگي) شهر: اين عناصر که غالباً با عنوان جغرافياي انساني شناخته مي شوند شامل جمعيت (کمي و کيفي) و فرهنگ شهر يا شهروندان (نژاد، زبان ، هنر، پوشش و ...) مي گردند؛ بنابراين در اين بعد انسان بعنوان محوريت اصلي تلقي مي شود.
علوم ، فنون ، مهارت ها، انديشه ها و تجارب باارزش و سودمندي که از ديگران يا از گذشته مي گيريم و يا بدست م آوريم در تحليل نهايي در اين بعد از هويت قرار خواهند گرفت ؛ همان گونه که خط ، لباس ، روشهاي توليد، آداب و رسوم و عقايد، جشنها و اعياد و بسياري از چيزهاي ديگر که از مولفه هاي ملي و عناصر هويت و متعلقات فرهنگي خويش مي دانيم نيز در ميان اين عناصر طبقهبندي مي شوند. بر اين اساس توجه به هويت اجتماعي (فرهنگي- سياسي) در راستاي شناخت هويت واقعي شهري گريزناپذير است .
ب ) عناصر اقتصادي شهر: آخرين بعد از ابعاد هويت بخش در فضاهاي شهري فعاليت هايي است که توسط ساکنان آن از گذشته تا به امروز پايه هاي اقتصاد شهري را تشکيل مي دهد. اين فعاليتها را مي توان با عنوان عناصر اقتصادي مطرح نمود.
برخي از اين فعاليت ها که به طور ويژه در مکانها و يا شهرهاي خاصي وجود دارند و به يک مکان ويژه جغرافيايي اختصاص دارند، به عنوان يکي از مهمترين ارکانهويتي شهر يا مکان خود نمايي مي کنند که از آن ميان مي توان به فعاليتهاي گردشگري، صنايع دستي و فعاليت هاي ويژه و يا بومي موجود در هر مکان يا شهر اشاره نمود.
از نظر اجتماعي شهرها مکان هاي مناسبي براي شک گيري نهادهاي اجتماعي اعتلاي ارزش هاي فرهنگي،گسترش و تحکيم روابط و مناسبات اجتماعي و پاسداري ارزش هاي انساني و هويت هاي ملي و محلي هستند. لذا هويت در محيط هاي شهري به يکي از بحث انگيزترين موضوعات عصر حاضر تبديل شده است ،تا جائي که امروز هرکس به طريقي خودآگاهانه يا ناخودآگاهانه در چنگال نگراني بي هويتي اسير است . بيهويتي، ناهماهنگي و يکنواختي که امروزه بر فضاي شهرها است و به صورت روزافزوني در حال گسترش است ، نه تنها سيماي نامطلوب و محيطي نامأنوس را براي ساکنين ايجاد نموده ،بلکه تمامي ابعاد زندگي اجتماعي زيست محيطي را در جوامع شهري تحت الشعاع خود قرارداده است ، زيرا فرم فيزکي شهرها در حقيقت هسته جهان اجتماعي است که تمامي ابعاد جامعه از اقتصاد گرفته تا زيبايي شناختي موثر است . تا وقتي که بحران هويت به عنوان موضوعي حل ناشدني يا حداقل بسيار پيچيده فرض گردد، رهايي ازشرايط کنوني چندان محتمل به نظر نمي رسد يکي از دلايل اين فرض آن است که تعريف مشخصي از هويت در دست نيست ؛ و همين امر هويت بخشي را دشوار و حتي ناممکن جلوه ميدهد.
در واقع مساله هويت شهري يکي از پيچيده ترين و بحث انگيزترين مباحث نظري در برنامهريزي شهري است . چگونه مي توان آن را در شهرها و يا در عناصر معماري ايجاد کرد و يا ارزيابي نمود؟ اين سوالي اساسي است که بسياري از محققين به دنبال يافتن پاسخي مناسب براي آن هستند .
در کشور ما که شايد يکي از غني ترين سرزمين ها از نظر بهره مندي از ميراث و دستاوردهاي فرهنگي است و از نمودهاي آن شهرسازي و معماري ويژه و شناخته شده اش در سطح جهاني مي باشد؛ با توجه به اين مطلب که زندگي امروز خود را چگونه ميخواهيم ؟ به فردا چگونه مي انديشيم ؟ و از گذشته خود چگونه بهره بر مي داريم ؟ ساحتن شهرها از حساسيت خاصي برخوردار است و لذا نيازمنديم که هويت گذشته و امروزين اين دو را باز شناسيم و آن را تعريف نماييم .
امروزه هويت شهري، هم چون حلقه اي گم شده است و شهرها نه بر پايۀ هويت اصيل خود، بلکه بر پايۀ تقليدهاي بدون انديشه از مظاهر غربي و الگوهاي مدرن بدون توجه به الگوهاي بومي در حال شکل گيري و گسترش اند. در واقع دوران مدرنيزاسيون را مي توان به عنوان سرآغاز گسست و کمرنگ شدن توجه به ابعاد هويتي شهرها و زندگي اجتماعي شهري در نظر گرفت . شيفتگي به مظاهر غير بومي به بفراموشي سپردن مظاهر اصيل بومي انجاميده است . در واقع فقدان آشنايي لازم و نيز فقدان اهميت به ضرورت وجود الگوهاي بومي از اين دوره به بعد باعث شده تا در طرحهاي توسعۀ شهري واقعيات بسياري به فراموشي سپرده شود. از ديگر سو، رواج روزافزون فرهنگ غربي به دليل احاطۀ جامعه توسط ابزار هاي تکنولوژيک که باعث هجوم گستردٔە الگوها و فرهنگ ناآشناي غربي شده ،باعث شده تا امروزه هويت و ابعاد هويتي از بيرون جسته شود. ( بازيابي هويت از بيرون ). مجموعه عوامل بالا باعث شده تا در عصر پيش رو، خويشتن را گم کنيم ؛ به سخن ديگر،خود را در ديگري جستجو کنيم . پس يک انفصال آشکار را بين معماري،فرهنگ ، انديشه و تاريخ به وجود آورده است که اين نيز ناشي از همان گسست تاريخي دوران مدرن است . علاوه بر موارد مذکور بحث ايجاد هويت در احداث شهرهاي جديد نيز مطرح است . شهرهاي جديدي که احداث مي شوند جهت جذب جمعيت و ماندگاري ان بايد برنامهريزي شوند. بايد فضاهايي که درآن حس تعلق به مکان ايجاد مي شود از جمله يادمان ها مجسمهها، ميدان ها، اماکن مذهبي ، پارکها و هر آنچه که هويت شهر را تقويت مي نمايد برنامهريزي و عملياتي گردد. متاسفانه در اکثريت شهرهاي ايجاد شده در کشورمان اين شهرها فقدان هويت شهري و عناصر تشديدکننده حس تعلق مکان را دارند.

شکل ١: عوامل موثر در سيماي شهرهاي سنتي ايران
نظريه هاي هويت مکاني
طبق نظريه هارولد پروشانسکي که عنوان مي کندهويت مکاني بخشي از زير ساخت هويت فردي« انسان و حاصل شناخت هاي عمومي وي درباره جهان
»فيزيکي است که در آن زندگي مي کند (١٩٧٦١٤٧,proshansky) مي توان گفت بخشي از شخصيت وجودي هر انسان که هويت فردي وي را مي سازد مکاني است که خود را با آن مي شناسد و به ديگران معرفي مي نمايد .در رابطه با هويت مکان و هويت مکاني دانشمندان ديدگاههاي مختلفي را بيان نموده اند. به عنوان مثال گوردن کالن در کتاب (خلاصه منظر شهري) تکنيک هاي منظر عيني را ارائه مي کند، و يا براي کوين لينچ در کتاب « سيماي شهر » تحليل منظر ذهني مهم است و کارل کروف در مقاله بافت شهري و ويژگي هاي شهر ريخت شناسي شهر را مطرح مي کند .از نقطه نظر او ريخت شناسي شهري، عامل تشخيص يک شهر از شهر ديگر است و همين عامل تشخص و هويت شهر را نشان مي دهد (کربلايي نوري، ٥١٣١ :٣١٣). دورکيم با استفاده از دو مفهوم « همبستگي مکانيکي » مربوط به جامعه اي با اندازه کوچک و « همبستگي ارگانيگي » مربوط به جامعه اي با اندازه بزرگ و پيچيده (مثلاً جامعه صنعتي ) هويت هاي خاص و عام را مورد بحث قرار داده است . (زبر دست ، ٣١٣١: ٣١١). در مدل جان پانتر تحت عنوان مدل حس مکان ،محيط شهري به منزله مکاني متشکل از سه بعد در هم :تنيده کالبد، فعاليت و تصورات است (گلکار، ٣١٣١: ١:). اين سه عنصر مواد خام هويت مکان اند و ديالکتيک بين آنها روابط ساختاري اين هويت است (افروغ ، ٣١٣٣: ١:) واگنر معتقد است که زمان و مکان ، انسان و عمل ، هويتي تفکيک ناشدني را مي سازند؛ بنابراين معنا و عمل عناصري در هم تنيده اند که در فهم هويت مکان :بايد در نظر گرفته شوند (قاسمي اصفهاني ، :٣١٣: ١٢١) مارکولالي جنبه خاص تري از هويت مکاني را تعريف کرده و آن را براي انسان شهرنشين ، هويت شهري ناميده است .به عقيده او هويت شهري حاصل پيوند عميق ميان فرد و محيط شهري اوست ...
بهعقيده لالي هويت شهري تأثيري مثبت بر توانايي و اعتماد به نفس شهروندان دارد و شهروندان هر شهر را ا ز غير شهروندان آن متمايز مي سازد (١٩٨٨ lalli )
اريک لارسن ، انديشمند دانمارکي مي گويد: شهر پيش از آنکه از چيزها تشکيل شده باشد، از تفاوت ها تشکيل شده است ، تفاوت هاي مادي که جهت هاي لازم را براي آنکه بدانيم به کجا و چگونه بايد حرکت کنيم به ما مي دهند در واقع مي توان گفت تنوع :مکاني دلالت بر تنوع معنائي دارد (معلمي ، ٣١٣١، ٣١) توفر الکساندر براي تعريف هويت در بناها و شهرها مي گويد: هويت هر فضا از تکرار مستمر الگوي خاصي از رويدادهايي که در آن مکان حاصل مي شود، شکل مي گيرد.
هويت هر شهر يا بنا بيش از هر چيز تحت تأثير رويدادي است که در آن اتفاق مي افتد (الکساندر، ٣١٣٣: ١:).
بعضي از نظريه پردازان همچون رلف از مفهوم بي مکاني استفاده مي کنند .از نظر رلف بي مکاني به کيفيت يکسان مکان ها اشاره دارد، يعني مکان هايي که مواجهه با يکي ان به معني مواجهه با همه آنهاست و تفاوتي ميان اينجا و آنجا وجود ندارد.
رلف از شهرهاي جديد به عنوان نمونه بي مکاني ياد کرده است (رضازاده ، :٣١٣: ٢١٣). رلف معتقد است که :هويت در محيط ، نتيجه ارتباطات متقابل سه جزء است که در داخل يک مجموعه عمل مي کنند :
اول ترکيب ظاهري و کالبدي نمادها (سمبل ها) در محيط ، دوم ، عملکردها و فعاليت هاي قابل مشاهده در محيط و سوم ، مفاهيم نمادها (سمب ها) در محيط (براتي ، به تعبير کوپر مارکوس با گذشت زمان و ايجاد علقه فرد با محيط ، محيط به يک لنگرگاه رواني تبديل مي شود و احساس تعلق مکاني شکل مي گيرد (معلمي، ٣١٣١: ٣٣). به بيان برون و پرکينز نيز، تعلق مکاني شامل علقه هاي مثبت تجربه شده اي است که طي زمان و گاه به صورت ناخودآگاه و بر اساس پيوندهاي رفتاري، احساسي و شناختي بين اشخاص و يا گروهها و محيط اجتماعي کالبدي آنها شکل گرفته است .اين گونه علقه ها چارچوب هويتي فرد و جامعه را به وجود مي آورد (رضا زاده ، :٣١٣: ٢١٣).
به طور خلاصه، از تئوري ها و نظريات بيان شده ، مي توان به چند نکته اصلي اشاره نمود . طبق نظريه پروشانسکي هويت مکاني بخشي از زير ساخت هويت فردي انسان را تشکيل مي دهد . حال اگر هويت شهري را جنبه خاص تري از هويت مکاني به شمار آورد، مي توان گفت که طبق ساير نظريات بيان شده ، عناصر و عوامل مؤثر در ايجاد هويت يک مکان ، مي توانند زمينه ساز ايجاد بخشي از هويت فردي افراد گردند .اين عوامل متنوع بوده و از ريخت شناسي شهر تا ابعاد فرهنگي و اجتماعي را شامل مي شود.
راه هاي کسب هويت (مؤلفه هاي هويت بخش )
هر چند براي شهر جديد نيز مانند ساير کهن شهرهاي موفق ، براي کسب هويت به وقت و زمان احتياج است ، لکن براي شکل گيري و تسريع اين فرايند بايستي به دنبال عوامل و مؤلفه هاي مؤثر در اين زمينه گشت .
هويت بخشي به شهر جديد مي تواند از همان بستر جغرافيايي که شهر در آن احداث مي شود شروع گردد .مقر شهر که همان نشستگاه شهر است ، مکاني است که به مقتضاي توپوگرافي محل به اشغال انسانها در آمده و نطفه شهر همانجا تکوين يافته، ريشه دوانده .و بالاخره توسعه پذيرفته است (فريد، ٣١٣٣: ٣:). اين مکان و مقر شهر داراي ويژگي هاي طبيعي خاصي است که بخشي از هويت شهر را به تصوير مي کشد که در غالب هويت طبيعي شهر قابل توصيف است ( يزداني و ياري، ٣١٣١: ٢٢١).
نوع اقليم ، کوهها، رودها، درياچه ها، پوشش گياهي و گونه هاي جانوري مختص نقاط ويژه و ساير عوامل طبيعي که به عنوان نماد اصلي يک شهر در مي آيند و خود را به عنوان عناصر اصلي هويت بخشي در شهر معرفي مي کنند، نقش مهمي را در شناخته شدن شهر و ساکنين آن ايفا مي نمايند.
علاوه بر عناصر طبيعي که نمود ظاهري از يک شهر را نمايش مي دهد، ساختمان ها ، شبکه راهها، فضاهاي عمومي ، عناصر تکميل کننده فضا همچون مبلمان شهري و به طور کلي محيط مصنوع در صورت هويت دار بودن قادرند منظر و سيماي متفاوتي را از کالبد هر شهر به نمايش گذارند .نماها و فضاهاي شهري بر اساس ويژگي هاي کالبدي و نقش کارکردي ويژه خود به عنوان اولين رکن هويت بخش اين بخش از عناصر شهرهاي جديد مطرح مي گردند. هويت بخشي به اين ابعاد، بايستي هماهنگ و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید