بخشی از مقاله
چکيده :
هدف از اين مقاله بررسي تطبيقي مفهوم ، تعريف ، و نقش هاي محله در شهرنشيني ايران و غرب ميباشد. ضرورت اين تحقيق به اين دليل است که عليرغم غناي مفهوم محله و الگوهاي محله اي در شهرهاي تاريخي کشورمان ونقش و جايگاه ويژه اي که در ساختار فضايي/ اجتماعي شکل گيري شهرها داشته است ، در طرح هاي توسعه ي شهري الگوهاي طراحي محله ي غربي که بر مفاهيم کالبدي/عملکردي واحدهاي همسايگي تمرکز دارند مورد استفاده قرار گرفته و ميگيرد. روش تحقيق تحليلي وتطبيقي ميباشد. منابع گردآوري اطلاعات ، کتابخانه اي، و با استفاده از مطالعات و پژوهش هاي موجود است . نتايج تحقيق نشان ميدهد تفاوت بنياديني در زمينه پيدايش و شکل گيري مفهوم محله در شهرهاي سنتي ايراني و واحدهاي همسايگي شهرسازي معاصر غرب وجود دارد که ميتوان اولي را قلمرويي اجتماعي براي سکونت ، و دومي را قلمرويي مسکوني براي برخي مفاهيم اجتماعي دانست .با آن که نقش هايي که در ايده هاي جديد شهرسازي به واحدهاي همسايگي داده شده است و از آن ها به عنوان محملي براي پايداري استفاده ميشود، در خور تامل است .با اين حال محله ي سنتي ايراني در زمينه اصول شکل دهنده ، کامل تر و داراي انعطاف پذيري بيشتري نسبت به واحدهاي همسايگي تعريف شده در شهرسازي معاصر غرب است .
کليد واژه ها: محله - مرکز محله - سير تحول تاريخي - الگوهاي طراحي محله در غرب و ايران
١- مقدمه
پيدايش مفهومي چون "محله " داراي تاريخچه اي طولاني در نظام شهرنشيني ايران و جهان اسـت وريشـه در زنـدگي جمعـي مردم و ارتباطات اجتماعي آن ها دارد. مطالعات زيادي در باره ي اهميت و نقش محله هاي سنتي در ايران و در غرب خصوصـا در دوره ي اخير ، هرکدام به طور جداگانه انجام شده است (فلامکي، سلطان زاده ، ١٣٦٧؛ حبيبي، ١٣٨٠؛ توسلي، ١٣٧٦ ، موريس ، ١٣٧٤ ؛٢٠١٠,Smith.١٩٩٨,Mumford). هدف از اين تحقيق آن است اصول و انگاره هـاي مفهـوم محلـه ي سـنتي ايرانـي بـا مفهوم واحد همسايگي در شهرسازي غرب مورد مقايسه قرارگيرد و به اين ترتيب مشخص گردد آيا اصول و انگاره هاي محلـه ي سنتي ايران قابليت آن را دارد که در بازتوليد مفهـوم محلـه و معاصـر سـازي آن در شهرسـازي کنـوني کشـور مـورد اسـتفاده قرارگيرد. اين مقايسه به اين دليل ضروري است که از اواخر دهه ي ١٣٤٠ هجري شمسي که برنامـه هـا و طـرح هـاي توسـعه ي شهري در ايران براي شهرهاي مختلف کشور شروع به تهيه گرديـد، علـيرغـم آن کـه مفهـوم محلـه بـا مفهـوم شـهر در نظـام شهرنشيني ايران به مدت چندين قرن پيوند خورده بود و محله داراي سابقه اي بسيار طولاني بود ولـي از مفهـوم محلـه سـنتي ايراني و اصول شکل دهنده به محلات تاريخي عملا در اين برنامه ها و طرح ها استفاده نگرديد و به جاي آن از مفاهيم و الگوهـاي شهرسازي مدرنيستي غربي و از جمله محله ي برنامه ريزي شده (واحد همسايگي) به صورت گسترده اي استفاده شـد و عمـلا در مرحله اجرا با مشکلات فراواني روبرو شده است . در حال حاضر نيز در طرح هاي توسعه ي شهري در ايران از مفهوم غربي محلـه استفاده ميگردد. بنابراين ضرورت دارد در روشي مقايسه اي مفهوم محله ي سنتي ايراني با مفهوم محله ي غربي مـورد قيـاس و تحليل قرارگيرد تا قابليت هاي محله ي سنتي ايراني مشخص گردد.
تحقيق حاضر پس از جستجوي جايگاه محلات در ساختار فضايي و اجتماعي شهرهاي تاريخي ايران ومفهـوم محلـه در تـاريخ شهرسازي غرب مخصوصا الگوهاي محله در دوره ي مدرن و پس از مدرن پرداخته و به مقايسه تطبيقي مفهوم ، نقش ها و اصـول
محله ي سنتي ايران با محله ي غربي ميپردازد. سوالات اصلي تحقيق شامل موارد زير است :
١) مفهـوم ، الگوهـا، اصـول و ويژگـيهـاي محلـه ي سـنتي ايرانـي -اسـلاميو هـم چنـين واحـد همسـايگي پيشـنهادي در شهرسازي معاصر غرب چيست ؟
٢) چــه شــباهت هــا و تفــاوت هــايي بــين محلــه ي ســنتي در شهرنشــيني ايــران و واحــد همســايگي تعريــف شــده در شهرسازي معاصر غرب وجود دارد؟
روش تحقيق به صورت تحليلي و تطبيقي ميباشد. گردآورياطلاعات از طريق منابع کتابخانه اي، مطالعات و پژوهش هايموجود و پايگاه هاي اطلاعاتي است و به اين منظور، ويژگيهاي شهرسازي و ساختار اجتماعي و فضايي محلات در دوره هاي مختلف تاريخي ايران پس از اسلام به طور خلاصه بررسي شده است . هم چنين تحقيق ، به دسته بندي الگوهاي مختلف طراحي واحد همسايگي در شهرسازي غرب در صد سال اخير پرداخته و به اين منظور نظرات محققان غربي را مورد بررسي قرار داده است و سپس با استفاده از روش مقايسه اي، ويژگيهاي محله ي سنتي ايراني با واحد همسايگي غربي را مورد قياس قرار داده است .
قابل توضيح است که نفوذ شهرسازي غرب در ايران و به تبع آن تاثيرگذاري بر الگوي محلات و مخدوش بودن الگوي محله اي در ايران در نيم قرن اخير سبب شده تا بررسيهاي انجام شده در ايران و غرب به لحاظ تاريخ بررسي هم زمان نباشد به اين معنا که در رابطه با ايران تاريخ دوره ي اسلامي و در رابطه با غرب به دوره معاصر تمرکز يافته است .
٢- محله در شهرنشيني ايران
١-٢ سير تحول تاريخي
در اکثر مطالعات و تحقيقات تاريخي، دوران مختلف تاريخ شهرنشيني در ايران به دو قسمت اصلي، دوران قبل از اسـلام و دوران بعد از اسلام تقسيم شده است . بررسي منابع تاريخي نشان ميدهد که مفهوم محله در شهرنشيني قبل از اسلام وجود داشـته و عوامل اجتماعي - اقتصادي مخصوصا طبقات مختلف اجتماعي، به طور عمده تعيين کننده ي مرزبندي محله هاي مسـکوني بـوده است (حبيبي، ١٣٨٠؛ سلطان زاده ١٣٦٧؛ شيعه ، ١٣٨٤).
به منظور بررسي دوره هاي مختلف تاريخي شهرنشيني بعد از ورود اسلام به ايران و به منظور شناسايي سير تحول مفهوم محله ، اين دوره به دو بخش اصلي تقسيم شده است . بخش اول از ابتداي ورود اسلام به ايران تا دوره ي پهلوي اول را در بر مـيگيـرد.
انتخاب حد نهايي زمان آن با دوره ي پهلوي اول به علت تغييرات گسترده در ساختار اجتماعي و کالبدي -فضايي شـهر در ايـن مقطع زماني است . بررسي منابع تاريخي نشان ميدهد مفهوم محله به عنوان يکي از عناصر اصـلي سـاختار شـهرهاي ايـران در تمامي اين دوره هاي تاريخي استمرار داشته و با گذشت زمان گسترش و توسعه مفهوم محلـه اي در سـاختار شهرنشـيني ايـران وجود داشته است . البته در تمامي دوره هاي تاريخي از لحاظ اجتماعي عدم وجود همبسـتگي و يکپـارچگي در جامعـه ي شـهري وجود دارد و در مقابل روابط اجتماعي قوي در سطح محلات شهري بين ساکنين وجود داشته است . بايـد دقـت کـرد شـهرهاي ايران هر يک تاريخ خاص خود را دارند ودر هر شهري محلات ميتوانسته به صورت هاي متفاوتي به لحاظ کالبدي شکل گيـرد.
در جدول ١ساختار کالبدي و ساختار اجتماعي محلات در بخش اول يعني دوره ي بعد از اسلام تا دوره ي پهلـوي اول بـه طـور خلاصه مورد بررسي قرار ميگيرد.
جدول ١- سير تحول تاريخي محله در شهرنشيني ايران (از ابتدا ورود اسلام به ايران تا دوره ي قاجاريه )
مآخذ : (ثقه الاسلامي، ١٣٨٧)
ادامه جدول ١- سير تحول تاريخي محله در شهرنشيني ايران (از ابتدا ورود اسلام به ايران تـا دوره ي قاجاريـه ) مآخـذ : (ثقـه الاسـلامي، (1387
بخـش دوم بررسـي دوره ي معاصـر يعنـي از دوره ي پهلـوي اول تـا زمـان حاضـر را در بـرمـيگيـرد. تقريبـا از اواخـر دوره ي قاجار(مخصوصا از زمان ناصرالدين شاه ) و اوايل دوره ي پهلوي اول تغييرات اساسي و گسـترده در سـاختار اجتمـاعي و کالبـدي شهرهاي کشور به وجود آمد که بالطبع بر ساختارمحلات شهري نيز تاثير گذاشت . تغيير ساختار کالبدي محله و ورود خـودرو و سهولت امکان حرکت آن در بافت هاي مسـکوني باعـث تخريـب فضـاي کالبـدي محـلات تـاريخي بـه ويـژه مراکـز محلـه اي و شکل گيري بافت هاي شطرنجي در محلات جديد شهري شد که در چنين بافـت هـايي قلمـرو محلـه اي بسـيار تضـعيف گشـت .
هم چنين تغييرات در ساختار اجتماعي محله ، با تغيير ساختار کالبدي محلـه و تقسـيمات متمرکـزمحلـه اي بـه مجموعـه اي از لايه هاي غيرمتمرکز و تغييرات گسترده در نظام اسکان در شـهرها، شـبکه هـاي مختلفـي از روابـط اجتمـاعي گـذرا جـايگزين همبستگيهاي اجتماعي متمرکز شد. به اين ترتيب مفهوم محله بسيار تضعيف گشت . ايجـاد شـهرداريهـا در شـهرهاي کشـور باعث گرديد تا مديريت محله زير نظر اين نهاد انجام گيرد. در اين دوره هم چنين انواع طرح هاي توسعه ي شـهري بـا الگـو قـرار دادن محله برنامه ريزي شده ي غربي سعي در به اجرا درآوردن مفهوم غربي از محله در نظام شهرسازي ايران شدند. در جدول ٢ خصوصيات کالبدي و اجتماعي محله از دوره ي پهلوي اول تا حال حاضر به طور جداگانه ودر سه قسمت به طور خلاصه مـورد بررسي و تحليل قرار ميگيرد.
جدول ٢: سير تحول تاريخي محله در شهر نشيني ايران در دوره معاصر (مآخذ : نگارندگان )
٢-٢- جايگاه محلات در ساختار کالبدي - فضايي و اجتماعي شهرهاي تاريخي ايران
براي اين که بتوان نقش و جايگاه محلات را در شهرهاي تاريخي ايران بررسي کرد بايد هم زمـان فضـاي اجتمـاعي-فرهنگـي و فضاي کالبدي را در ساخت محله با هم در نظر گرفت . اين دو هم زمان در شکل گيري مفهوم محله نقش داشته و داراي تاثيرات متقابل و ارتباط تنگاتنگ مفهومي با يکديگر هستند. فضاي کالبدي محلات و شکل گيـري آن تحـت عوامـل مختلـف از جملـه ويژگيهاي فرهنگي مردم ساکن ، ويژگي هاي اجتماعي(نيازهاي مردم و الگوهاي رفتاري ساکنين ) و وضعيت اقتصادي سـاکنين محله و هم چنين عوامل طبيعي و اقليمي و عوامل مختلف ديگر قرار ميگيرد.نحوه ي شکل گيري و نوع خـدمات شـهري در هـر محله نيز تحت تاثير عوامل مذکور قرار داشته است .
الف - جايگاه محلات در ساختار کالبدي - فضايي شهرها
شهرهاي تاريخي ايران در گذشته به مثابه ي يک کل مرکب از اجزاء به صورت محلات ومرکز شهر شامل بازار و عناصر مرتبط با آن بوده است . بنابراين محلات به عنوان سلول ها و عناصر پايدار سازنده سکونت ساکنان شهر در کنار هم در ساخت و سازمان کالبدي - فضايي شهر نقش داشته اند. با وجود آن که عوامل مختلف محيطي ، اقليمي و موقعيت جغرافيايي و هم چنين ويژگيهاي اجتماعي- سياسي و اجتماعي- اقتصادي و فرهنگي ساکنين در شکل گيري فضاهاي محله تاثيرگذار بوده است ولي در تمامي شهرهاي ايران در گذشته ميتوان ويژگيها واصول مشخصي را در ساختار کالبدي- فضايي و ساختار اجتماعي پيجويي کرد که محله ي ايراني- اسلامي بر اساس اين اصول و ويژگيها شکل گرفته است .
پيوند ميان مرکز شهر و مراکز محلات : در اغلب شهرهاي تاريخي ايران ، سازمان فضايي شهرها بر پيوند ميان مرکز شهر و مراکز محلات از طريق گذرهاي اصلي و ميدان ها استوار بوده است (توسلي،١٣٨١). از نظر کالبدي - فضايي مجموعه ي شهر، محلات و مرکز شهر ترکيبي وحدت يافته و متجانس ايجاد ميکرده اند.
مرکزيت : مرکز محله مهم ترين فضاي اجتماعي و قلب هر محله محسوب ميگردد. مرکز محله هاي شهر مظهر بيشترين تماس ها و تجمع هاي افراد هرمحله محسوب ميشد مرکز محله علاوه بر آن ، مکان استقرار فضاهاي خدماتي مورد نياز ساکنين محله بوده است . ارزش هاي معنوي در شکل گيري فضاهاي کالبدي محله ، تاثير خود را به خوبي نشان ميدهد. مسجد به عنوان محور فعاليت ها، نشانه ي اصلي و مهم ترين عنصر کالبدي هر محله نقش ايفاء نموده است .
پيوند ميان شبکه راههاي منطقه اي با شبکه گذرهاي اصلي محلات :. شبکه راههاي منطقه اي پس از گذر از دروازه هاي شهر و ورود به شهر، گذر اصلي محلات شهر را تشکيل ميداد و به تدريج خانه ها، مرکز محله و ساير عناصر محله اي مانند مساجد، تکايا و غيره در حول اين محورها تشکيل و توسعه يافته اند.در اين زمينه به شهر تاريخي قم ميتوان اشاره کرد که چنين ويژگي در ساختار کالبدي -فضايي آن وجود دارد(سعيدنيا، ١٣٦٨).
قلمرو محله اي : هر محله از لحاظ فضايي داراي قلمرو و حريم مشخصي بود که تقريبا براي تمامي ساکنين شناخته شده بودو ضمن آن که توسط يک راه اصلي خود را به بازار شهر يا امتداد راه اصلي منتهي به بازار وصل ميکرد، به همان ترتيب خود را از فضاي عمومي و پر تحرک آن دور نگه ميداشت .
سلسله مراتب : اصل سلسله مراتب را حداقل به سه صورت سلسله مراتب دسترسي به گونه اي بود که محله از ترددهاي عبوري در امان بوده و خصوصيت آرام بخش آن براي ساکنين محله ملموس و محفوظ باشد ، سلسله مراتب عملکردي يعني استقرار خدمات و عملکردهاي عمومي در مراکز محلات به گونه اي که پاسخ گوي مناسبي به نيازهاي ساکنين بوده باشد و سلسله مراتب فضاي عمومي به خصوصي برخوردار بوده است .
ابعاد محلات : ابعاد محلات با توجه به ويژگيهاي هر محله متفاوت بوده است . در برخي منابع (سلطان زاده ، ١٣٦٨) به محلاتي با بيش از ٢٠٠٠ خانه تا محلاتي که ١٠٠ خانه را دربرميگرفته اشاره شده است . تعداد محله هاي يک شهر نيز داراي قاعده مشخصي نبود. نيشابور در قرن چهارم هجري داراي ٤٧ محله بوده در حاليکه تهران در قرن سيزدهم هجري قمري داراي ٥محله و نايين داراي ٧محله بوده است .
ب - جايگاه محلات در ساختار اجتماعي شهرهاي ايران
محلات شهر سکونتگاه صاحبان حرف و مشاغل خاص ، اقليت هاي ديني و طبقات اجتماعي مختلف بوده اند به اين ترتيب فضاي اجتماعي ̈Iفرهنگي هر محله نمايانگر يک گروه اجتماعي بوده که افراد اين گروه با يکديگر همبستگي و حمايت اجتماعي داشته اند و به اين ترتيب هر محله هويت منحصر به فرد خود را پيدا ميکرده است .
اتحاد و همبستگي قوي اجتماعي در محلات : عوامل مختلفي باعث ايجاد ارتباط ، اتحاد و همبستگي اجتمـاعي در محـلات ميشده است .عواملي مانند: دين و مذهب (محله مسلمان ها، محلـه ي يهوديهـا، محلـه ارامنـه )، قـومي و نـژادي(محلـه ي کردهـا، محله ي ترکها)، عامل شغلي و فعاليت هاياقتصادي(محله ي مسگرها، محله ي شعربافان ) و غيره را ميتوان درمحلات شـهرهاي ايران نام برد. به اين ترتيب ترکيب اجتماعي ساکنان بسياري از محله ها از گروه ها و قشرهايي همانند و منسـجم تشـکيل يافتـه بود. در اغلب شهرها در هر محله ، ترکيبي از گروه ها و قشرهاي مرفه ، متوسط و کم درآمد زندگي ميکردند.
محلات در تضاد: بسياري از محققين به نقش طايفه ها و فرهنگ عشـيره اي در نظـام شهرنشـيني ايـران اشـاره مـيکننـد. در شهرنشيني ايران تقسيم کاراجتماعي در شهر و روستا به وجود نيامد به اين ترتيب تضاد ميان شهر و روستا نيز به وجود نيامدو وحدت کار اجتماعي در شهر و روستا ايجاد شد. ارتباط شهر و روسـتا ارتبـاطي چنـدجانبـه و متعـدد اسـت . شـهر و روسـتا در نظام هاي منطقه اي به يکديگر پيوند خورده اند (شيعه ، ١٣٨٤). روابط و وابستگيهاي عشيره اي چنان نهادينه شده بود که شـهر در جامعه ي ايراني، مجموعه اي از گروههاي اجتماعي ناهمگن گرديد. به اين ترتيب جامعه ي شهري ايران در طول تـاريخ خـود به يکپارچگي و همبستگي لازم نرسيد و در مقابل چنين يکپارچگي و همبستگي در سطح محلات شهري ايجاد شد کـه باعـت مشارکت ساکنين در امور محله شان گرديد(پاکزاد، ١٣٨٢؛حبيبي، ١٣٨٠). بعضي از اختلافـات حـادث بـين اهـالي چنـد محلـه امکان داشت به سادگي تبديل به درگيري و جنگ بين ساکنان دو يا چند محله با يکديگر شود. در اغلب منابع تاريخي به ايـن درگيريها اشاره شده است (اشرف ، ١٣٥٣ و سلطان زاده ، ١٣٦٧و حبيبي، ١٣٨٠).. به همين علت بعضي محققين واژه ي محـلات در ستيز و در تضاد را در شهرنشيني ايران به خصوص از قرن چهارم هجري قمري به بعد به کار برده اند
جمعيت محلات : ضابطه و قاعده ي معيني در مورد حداقل و حداکثر جمعيت يک محله وجود نداشته است . در بعضي منابع تاريخي اشاره شده که مجتمع مسکوني که نام محله را بر خود ميگرفت نمي توانست کم تر از٤٠ يا٥٠واحد مسکوني و يا به عبارت ديگر کم تر از ٢٠٠ تا ٣٠٠ نفر باشد.حداکثر جمعيت يک محله داراي ميزان ثابت و مشخصي نبود(سلطان زاده ، ١٣٦٧).
مديريت محله اي : در زمينه ي مديريت محله در گذشته ، هر محله داراي فضايي نيمه مستقل در اداره ي امور داخلي و تامين نيازهاي خود بود. رهبري و هدايت فعاليت هاي اجتماعي در محله ها و حقوق اجتماعي مردم در محله ها با کدخداها و کلانتران که اغلب از بين مهتران واعيان محله بودند. به اين ترتيب مديريت محله اي نقشي تاثيرگذار در ارتقاء کيفيت خدمات محله اي داشت .
٣زواحد همسايگي در شهرسازي غرب
١-٣ سير تحول تاريخي در دوره مدرن و پس از آن
بعد از انقلاب صنعتي در کشورهاي غربي، با تغييرات گسترده در نظام هاي اجتماعي و اقتصادي، ساختار فضايي و اجتماعي شهرها نيز دگرگون شد. در نگرش به مفهوم شهر و حل مشکلات به وجود آمده براي جامعه ي ساکن در شهر، انديشمندان متعددي به بيان ايده ها وانديشه ها خود براي جامعه ي آرماني پرداختند. از جمله مجتمع هاي زيستي که پيشنهاد گرديد ترکيبي از فضاهايکار و زندگي بود. چنين مجتمع هاي زيستي سعي داشت بين محدوده ي مسکوني و خدمات مربوط نوعي پيوستگي و همبستگي ايجاد نمايد و معيارهاي اصلي در طراحي آن ها برابري اجتماعي، مشارکت مردم و روح همکاري جمعي بود و برخي از آن ها نيز به اجرا در آمد ولي به دليل بيمحتوايي دروني و آرمان گرايي افراطي با عدم موفقيت روبرو شد. چنين الگوهاي کالبدي در ارتباط با تامين نيازها و خدمات مردم ساکن سعي در ايجاد يک جامعه ي محلي داشت و به نوعي تاثير خود را در سال هاي بعد در الگوهاي ارائه شده براي محله نشان داد(١٩٨٥,.Rohe et al).
-الگوي کلرنس پري: يکي از معروف ترين اشخاص در دهه ي دوم قرن بيستم ميلادي در نظريه پردازي محله ي برنامه ريزي شده (واحد همسايگي ) است