بخشی از مقاله
چکيده :
پژوهش حاضر به بررسي رابطه ي اعتماد اجتماعي و مشارکت ورزشي در بين زنان در جامعه شـهري ايـران پرداختـه است . روش تحقيق ، پيمايش است . جامعه آماري، زنان ٣٠-١٥ساله شهر جهرم هستند که ٣٣٦نفر به عنوان نمونه تعيين و با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند. ابزار تحقيق پرسشنامه اي مشتمل بـر دو مقيـاس نگرش به مشارکت ورزشي واعتماد اجتماعي ميباشد که جهت تعيين اعتبار آن از روش اعتبار سازه بـه کمـک تکنيـک تحليل عاملي، و براي تعيين پايايي، از شيوه ي هماهنگ دروني به روش آلفاي کرانباخ استفاده شده است .
نتايج توصيفي پژوهش بيانگر آن است که نگرش زنان به مشارکت ورزشي در سطح پاييني اسـت .امـا نتـايج تحليلـي پژوهش ، نشان دادکه اعتماد اجتماعي بر نگرش زنان به مشارکت ورزشي تأثير دارد. در بين متغيرهاي جمعيتـي، فقـط بين سن ، تأهل و تحصيلات ، بانگرش زنان به مشارکت ورزشي رابطه ي معنادار وجود دارد. تبيين متغير وابسته بر حسـب مجموع متغيرهاي مستقل با استفاده از رگرسيون چند متغيره به روش مرحله اي ، بيانگر آن اسـت کـه دو متغيـر سـن و اعتماد نهادي، به ترتيب قويترين پيش بيني کننده ها هستند و 069/0از تغييرات متغير وابسته را تبيين مـيکننـد. در پايان ، يافته هاي تحقيق با نتايج تحقيقات مشابه ، مقايسه گرديده و پيشنهاداتي جهت گسترش مشارکت ورزشي زنان ارائه شده است .
کليدواژه ها :اعتماد اجتماعي -اعتماد نهادي –مشارکت -اعتماد بين فردي -ورزش
مقدمه
از اواسط قرن بيستم ، ورزش به عنوان يکي از نهادهاي مهم اجتماعي مطرح گرديد و به طور چشمگيري گسترش يافت و به ايـن ترتيب زنان نيز امکان يافتند تا در فعاليت هاي ورزشي شرکت نمايند. امـا مشـارکت زنـان در فعاليـت هـاي ورزشـي چـه در بعـد حرفه اي و چه در بعد عمومي يا همگاني، تقريبادر تمام دنيا محدود است و نرخ مشارکت ورزشي آن ها مطلوب نيست . مـثلا ٤٧درصد زنان بريتانيايي در هيچ فعاليت ورزشي منظم حتي پياده روي نيز شرکت نمـيکننـد .کـوهن و همکـاران معتقدند در بسياري از جوامع حتي جوامع توسعه يافته فرصت هاي زنان براي مشارکت ورزشي کمتر از مردان ميباشد. بر اساس شواهد، نرخ مشارکت زنان ايراني نيز در فعاليت هاي ورزشي پايين است .با توجه به اين که سلامت زنان به عنوان نيمـي از افراد جامعه و نيز مادران فرزندان ، براي هر جامعه ضروري است و انجام فعاليت هاي ورزشي ميتواند به نحو مناسبي به ايـن نيـاز پاسخ دهد، جوامع مختلف تلاش کرده اند مشارکت ورزشي را به ويژه در بعد عمومي گسـترش دهـد.بـه گونـه اي کـه نـرخ مشارکت درورزش هاي همگاني در روسيه به 8/9درصد، در آلمان به 5/28درصددر ايتاليا به ٣٠درصد، در کانادا بـه ٣٤ درصد، در نروژ به ٤١درصد، در دانمارک به ٤٥درصد، در استراليا به ٥٢درصد، درهنگ کنک به ٥٤درصد، و در ژاپـن بـه ٦٨ در صدرسيده است . اما نرخ مشارکت در ورزش هاي همگاني در ايران کمتر از ١٠درصد است و سهم زنـان نيـز در اين فعاليت ها چشمگير نميباشد. شرکت زنان در فعاليت هاي ورزشي تابع عوامل متعددي است اما فرض اساسي پـژوهش حاضـر اين است که مشارکت ورزشي زنان پيوند نزديکي با اعتماد اجتماعي دارد. با اين تفاصيل هدف اصلي مقاله حاضر ايـن اسـت کـه مشارکت ورزشي در بين زنان در جامعه شهري ايران را بررسي و ارتباط آن را با اعتماد اجتماعي آشکار سازد .
مباني نظري
برخي انديشمندان ، مشارکت را بر مبناي اعتماد، تبيين ميکنند و معتقدند اعتمـاد، پـيش شـرط مشـارکت در فعاليـت هـاي اجتماعي است چرا که اعتمادکردن ، نوعي روحيه ي جمعي ايجـاد مـيکنـد و زمينـه را بـراي مشـارکت ، فـراهم ميسازد .اينگلهارت رابطه بين اعتماد و مشارکت را مورد توجه قرار ميدهد و معتقد است که مشارکت ، توام با حس اعتماد است و به واسطه اعتماد، رفتارها قابل پيش بيني ميگردد و حوزه کنش و تصميم گيري تقويت ميگردد.
پارسونز اعتماد را عامل ايجـاد اتحاد،انسـجام اجتمـاعي، ثبـات و نظـم و جانسـون اعتمـاد را بـراي رشـد و گسـترش روابـط و مشارکت ها ضروري ميدانند . پاکستون اعتماد را از مؤلفه هاي سرمايه اجتماعي در نظر ميگيرد . اعتمـاد اجتمـاعي در ايجاد حس مشارکت و تعاون نقش مؤثري دارد و به گروه هاي مختلف اجتماعي کمک ميکنـد تـا علايـق و منـافع خـود را مطابق اميال و علايق ديگران کنند و فرصت لازم را دراختيار برنامه ريزان اجتماعي قرار ميدهد تا بـه اهـداف اجتمـاعي خـود راحت تر دست يابند .شولتز ميگويد:« وجود اعتماد باعـث پيـدايش آرامـش ، امنيـت و سـلامتي روان خواهـد گرديـد. در جامعه اي که اعتماد وجود داشته باشد افـراد کمتـر دغدغـه هـايي نظيـر بـه مخـاطره افتـادن نيازهـا و خواسـته هـاي خـود را دارند».اعتماد لازمه شکل گيري پيوندها و معاهدات اجتماعي است . اعتماد اجتماعي، ايجاد کننده تعاون و همياري اسـت و فقط در اين حالت است که در عين وجود تفاوت ها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعي مـيشـود .پاتنـام در مورد رابطه ي مشارکت و اعتماد به يک رابطه ي خطي معتقد نبوده ، بلکه به رابطه متقابـل ايـن عوامـل توجـه دارد. « اعتمـاد اجتماعي ، هنجارهاي معامله متقابل ، شبکه هاي مشارکت مدني و همکاري موفقيت آميز ، متقابلايکديگر را تقويـت مـيکننـد».
پاتنام ،بقا و پايداري تعاون و همکاري هدفمند را در گرو اعتماد اجتماعي ميداند .بنابراين اعتماد لازمه مشارکت افـراد در امور محسوب ميشود؛ به عبارت ديگر ، براي انسجام ، نظم و توسعه همه جانبه که در آن همـه آحـاد جامعـه مشـارکت فعـال داشته باشند، افزايش اين عنصر (اعتماد اجتماعي) ضرورت دارد .
مدل تحليلي پژوهش
با توجه به مباني نظري مطرح شده ، نظريه اعتماد اجتماعي جهت تبيـين مشـارکت ورزشـي زنـان ، انتخـاب و مـدل تحليلـي پژوهش به شرح زير ترسيم شده است .
فرضيات و سوالات تحقيق
-بين اعتماداجتماعي و نگرش زنان به مشارکت ورزشي رابطه ي وجود دارد .
-در قالب اين فرضيه کلي دو فرضيه ويژه نيز مورد نظر ميباشد.
-بين اعتماد بين فردي و نگرش زنان به مشارکت ورزشي رابطه ي وجود دارد .
-بين اعتماد نهادي و نگرش زنان به مشارکت ورزشي رابطه ي وجود دارد .
-آيا بين ويژگيهاي فردي جمعيتي زنان (سن ، وضع تاهل ، تحصـيلات ، داشـتن فرزنـد، وضـع اشـتغال ) و نگـرش آن هـا بـه مشارکت ورزشي رابطه اي وجود دارد؟
روش شناسي
روش به کار رفته در اين پژوهش ، روش پيمايشي است . جامعه آماري،کليه ي زنان ٣٠-١٥ساله شهر جهرم است که بـر اسـاس سرشماري سال ١٣٨٥تعداد آن ها ٢٣٢٦٢نفر بوده است . جهت تعيين اندازه ي نمونه با استفاده از فرمول نمونه گيري کوکران ، و تعيين مقادير 3/0- Pو 7/0- qبر اساس تحقيقات پيشين ، 05/0-d و ١٩٦-t اندازه ي نمونه ٣٢٢نفر به دست آمد امـا براي دستيابي به برآوردي دقيق تر، اندازه نمونه به ٣٥٠نفر افزايش يافت . شيوه ي نمونه گيري، تصادفي چند مرحلـه اي اسـت و جهت انجام آن ، ابتدا نقشه شهر مدرج و محورهاي xو yبر روي آن مشخص گرديد. سپس به طور تصـادفي١٠نقطـه بـرروي محور xو ١٠نقطه بر روي محور yانتخاب شدند و محل تقاطع آن ها به عنوان محل نمونه گيري انتخاب گرديدند. در مجموع در ده نقطه شهر تعداد٣٥٠نفر مورد مراجعه قرار گرفتند که فقط ٣٣٦نفر حاضر به پاسخگويي شدند و اطلاعات از آنان جمع آوري گرديد. ابزار سنجش ، پرسشنامه اي مشتمل بر دو مقياس نگرش به مشارکت ورزشي(نگـرش احساسـي ٥گويـه ، نگـرش عملي ٧گويه ) ،واعتماد اجتماعي ( اعتماد بين شخصي ٥گويه ، اعتماد نهادي ٥گويـه ) مـيباشـد کـه بـر اسـاس طيـف ارزيابي پنج درجه اي ليکرت (کاملا موافق = ٥، موافق =٤، بي نظر= ٣، مخالف =٢و کاملامخالف =١) درجه بندي شدند. براي سنجش اعتماد اجتماعي از ٨گويه در قالب طيف ليکرت اندازه گيري شده است که دامنه نمرات مـيتوانـد از (٨) حـداقل و (٤٠) حداکثرباشد،در اين پژوهش اعتماد در قالب دو سنجه اعتماد بين شخصي (interpersonal Trust) و اعتمـاد نهادي(institutional Trust) مورد سنجش قرار گرفته است .براي سنجش نگرش به مشارکت ورزشي از ١٠گويه در قالب طيف ليکرت اندازه گيري استفاده شده است ،که دامنه نمرات مي تواند از (١٠) حداقل و (٥٠) حـداکثر باشـد. در اين پژوهش نگرش به مشارکت ورزش در قالب دو بعد نگرش احساسي و نگرش عملي به ورزش مـورد سـنجش قـرار گرفتـه است .تکنيک گردآوري اطلاعات مصاحبه حضوري ميباشد،ودر روش اسنادي از تکنيک فيش برداري استفاده شـده اسـت .
جهت تعيين اعتبار آن از اعتبار سازه به روش تحليل عاملي، و بـراي تعيـين پايـايي آن از همـاهنگي درونـي بـه روش آلفـاي کرانباخ استفاده شده است که نتايج آن در جدول شماره ١خلاصه شده است .
جدول شماره ١تعيين اعتبار و پايايي مقياس هاي اعتماد اجتماعي و نگرش به مشارکت ورزشي
بر اساس نتايج به دست آمده ، مقدار آزمون KMO براي سـازه نگـرش بـه مشـارکت ورزشـي793/0 و بـراي سـازه اعتمـاد اجتماعي (٧٣٠/.) است که بيانگر کفايت اندازه ي نمونه است . به علاوه شاخص مجذور کاي براي آزمون کرويـت بارتلـت ، بـراي هر دو سازه (0/000>P) است که به لحاظ آماري معنيدار است و نشان مي دهد بين متغيرها همبستگي وجـود دارد. تحليـل عاملي مورد نظر از نوع تاييدي است و با توجه به ابعادي که براي هر سازه تعريف شده بود تعداد عامل ها نيز به همان اندازه در نظر گرفته شد که عوامل و مؤلفه هاي مربوط به هر کدام مشخص شده است . در مجموع در مقياس نگرش به مشارکت ورزشـي ٢گويه ، و در مقياس اعتماد اجتماعي هم ٢گويه نسبت به آن چه در ابتدا طراحي شده بودند به دليل نداشتن بار عـاملي يـا همبستگي داشتن با عواملي غير از آن چه پيش بيني شده بودند، از مدل حذف گرديدند. نتايج تحليل عاملي بيانگر آن است که ميزان واريانس تبيين شده در سازه ي نگرش به مشارکت ورزشي (6/43درصد )و درسازه اعتماد اجتماعي ( ٤١درصد) است .
پايايي هر يک از سازه ها نيز محاسبه شده است که مقدار آن در سازه ي نگرش به مشارکت ورزشي786/0 و در سـازه اعتمـاد اجتماعي 609/0 است . جهت آزمون فرضيات با توجه به نوع داده ها، از روش هاي آماري تـي مسـتقل ،تحليل واريـانس يـک طرفه ، تحليل رگرسيون ساده و چند متغيره ،استفاده شده است .
يافته هاي توصيفي
بر اساس نتايج توصيفي، از مجموع ٣٣٦نفر پاسخگو ١٤٢نفر (3/42درصد) متاهـل ، ١٩٤نفـر (7/57درصـد) مجـرد، ٦٥نفـر (3/19درصد) شاغل ،٢٧١نفر (7/80درصد) غير شاغل ، ٩٥نفر (3/28درصـد) داراي فرزنـد، و٢٤١نفـر (7/71درصـد) بـدون فرزند بوده اند. ميانگين سني پاسخگويان 6/22سال و ميانگين تحصيلات آن ها که بر حسب تعداد سال هاي تحصيل سـنجش شده بود ١٣سال بوده است . اما براساس نتايج توصيفي سازه هاي تحقيق ، ميانگين نگرش زنان نسبت به مشارکت ورزشـي2/29 و ميانگين اعتماد اجتماعي 8/18است .
يافته هاي تحليلي
-بررسي رابطه بين اعتماد اجتماعي ونگرش زنان به مشارکت ورزشي
با توجه به اين که اعتماد اجتماعي در دو بعد نهادي و بين شخصي، و مشارکت ورزشي در دو بعد احساسـي و عملـي سـنجش شده است ، رابطه دوسازه به طور کلي و نيز ابعاد آن ها به طور مجزا محاسبه شده است که نتايج آن به شـرح جـدول شـماره ٢ است .
جدول شماره (٢) بررسي رابطه بين اعتماد اجتماعي ونگرش زنان به مشارکت ورزشي
بر اساس نتايج جدول ، رابطه ي اعتماد اجتماعي (مجموع ابعاد) و مشارکت ورزشي (مجمـوع ابعـاد )معنـادار اسـت و طـي آن اعتماد اجتماعي ميتواند تغييرات واريانس نگرش زنان به مشارکت ورزشي را تبيين نمايد . بررسي روابط بـين ابعـاد دو سـازه بيانگر اين است که رابطه ي اعتماد بين شخصي با مشارکت عملي و احساسي معنا دار نيست . امـا رابطـه ي اعتمـاد نهـادي بـا مشارکت احساسي، معنادار است و با مشارکت عملي معنا دار نيست . بنابراين با افزايش اعتماد نهادي ،مشارکت احساسـي نيـز افزايش مييابد.
-بررسي رابطه ي متغيرهاي جمعيتي و نگرش زنان نسبت به مشارکت ورزشي
رابطه ي پنج متغير جمعيتي سن ، تاهل ، تحصيلات ، وضع اشتغال ، و داشتن فرزند، با نگرش زنان به مشارکت ورزشـي(مجمـوع ابعاد) مورد سنجش قرار گرفته است که نتايج آن در جداول شماره ٣و٤انعکاس يافته است . بر اساس نتايج بـه دسـت آمـده ، رابطه سن ، تحصيلات ، وضع تاهل ، با نگرش زنـان نسـبت بـه مشـارکت ورزشـي، معنـادار اسـت و طـي آن بـا افـزايش سـن و تحصيلات ، نگرش به مشارکت ورزشي افزايش يافته است . به علاوه نگرش زنان متاهل به مشارکت ورزشي مثبـت تـر از نگـرش زنان مجرد است .