بخشی از مقاله
چه؟
در این بخش توصیفی روشنگر اما موجز از مورد یا - درصورتیکه میخواهید چند تجربه مشابه را یکجا جمعبندی و تحلیل کنید - از مواردی که خود تجربهاش رادارید، به خواننده بدهید.
• ارتباط و تعامل کتابخانه عمومی با مراکز آموزشی پیرامون کتابخانه، جزء لاینفک در برگزاری برنامههای جنبی کتابخانههای عمومی هست
• لیکن داشتن مهارتهای ارتباطی کتابداران با مدیران این مراکز میتواند دررسیدن به اهداف فرهنگی یک کتابخانه عمومی بسیار راهگشا باشد.
• منظور از مراکز آموزشی، مدارس میباشند، که دارای ظرفیتهایی برای انجام فعالیتهای کتابخانه و برنامههای جنبی و فرهنگی کتابخانه میباشند.
• برنامههای جنبی و فرهنگی کتابخانه شامل بازدید دانش آموزان مدارس از کتابخانه، تشویق دانش آموزان فعال کتابخوانی در مدارس با اهداء لوح تقدیر و جوایز، برگزاری نشستهای کتابخوان مدرسهای کتابخانهای تخصصی، فعالیتهای فرهنگی، برگزاری کارگاههای مختلف آشنایی با کتابخانه، برگزاری جشنوارههای کتابخوانی، برگزاری جلسات جمع خوانی و بلند خوانی کتاب، برگزاری طرحهای خلاق کتابخوانی، نشستهای مطالعاتی و برگزاری کارگاههای مطالعه صحیح و برنامهریزی درسی، بهرهگیری از منابع کتابخانه در اجرای طرح جابر بن حیان که آشنایی با پژوهش در مقطع ابتدایی توسط دانش آموزان می باشد ، جلسات قصهگویی و برگزاری مسابقات فرهنگی و از قبیل اینها که با همکاری مراکز فرهنگی آموزشی انجام میشود.
• بدون همکاری این مراکز فرهنگی با کتابخانه بسیاری از فعالیتها و برنامههای فرهنگی محقق نمیگردد.
• در این میان داشتن مهارتهای ارتباطی جهت ارتباط با مدیران این مراکز و جلب اعتماد آنان میتواند دررسیدن به اهداف کتابخانه عمومی کمک به سزایی نماید.
• بنابراین یک کتابدار میبایست با بهرهگیری از مهارتهای ارتباطی بتواند با مدیران این مراکز ارتباط صحیح برقرار نماید و با تعامل با این مراکز از ظرفیت و پتانسیلهای موجود در آنها، جهت رسیدن به اهداف کتابخانه که ایجاد انگیزه خواندن و افزایش سرانه مطالعه افراد جامعه و یادگیری مستمر مادامالعمر و ارتقاء مطالعه مفید می باشد ، با برگزاری برنامههای مفید و فعالیتهای فرهنگی با همکاری این مراکز، استفاده نماید.
چهکار کردید؟
در این بخش بهدقت توضیح بدهید برای حل مسئله چه تدبیری به کار گرفتید؛ به این معنی که به مخاطب خود چه گفتید؟ چه رفتاری پیش گرفتید؟ از او چه شنیدید و چه رفتاری دیدید؟ اگر لازم بود، چهکاری برایش انجام دادید؟
• همه مدیران مراکز آموزشی و فرهنگی علاقه چندانی به تعامل با کتابخانههای عمومی ندارند، و یا نیازی به این کار نمیبینند و رغبتی به حضور دانش آموزان در کتابخانه و شرکت در برنامههای جنبی و فعالیتهای کتابخانه، نشان نمیدهند ویااعتمادی نسبت به کتابخانه و کتابداران آن ندارند و یا از مزیتهای کتابخانه بیاطلاع میباشند و منابع کتابخانه را بهدرستی نمیشناسند و حاضر به همکاری با کتابخانه نیستند.
• آنان با توجه به برنامهریزیهایصرفاً آموزشی در مدارس، توجه چندانی به فعالیتهای فرهنگی ندارند. و حتی نسبت به بازدید دانش آموزان از کتابخانه نیز بدبین بوده و این کار در برخی موارد بیهوده میپندارند. همچنین برخی از مدیران تازهکار هستند و از انجام این فعالیتها و همکاری با کتابخانه واهمه دارند.، فلذا تدابیری در این زمینه اندیشیده شد تا بتوان ارتباط با مراکز را برقرار و حفظ نمود.
• شناساندن کتابدار و کتابخانه به مرکز: برای اولین بارشخصاً به مرکز مراجعه نمودم و خود را معرفی کردم، گفتم که از کتابخانه عمومی میآیم و مسئول آنجا هستم و علاقهمند با تعامل و همکاری با این مرکز آموزشی هستم کمی از فعالیتهای کتابخانه را برشمردم.، ایشان بیشتر به برنامههای آموزشی مرکز توجه داشتند و علاقه چندانی نشان نمیدادندضمناً. باوجود منابع اندک در کتابخانه مدرسه، معتقد بودند که چون مدرسه مجهز به کتابخانه می باشد، فلذا احتیاجی به ارتباط با کتابخانه عمومی وجود ندارد. و اینکه با توجه به درسهای سنگین دانش آموزان نیازی به مطالعه غیردرسی احساس نمیشودو همچنین فرصت چندانی برای برگزاری این برنامهها ندارند.
• در حین صحبت با مدیر متوجه شدم که با گوشی تلفن همراه خود را مشغول نمودهاند و توجهی ندارند. بنابراین دریافتم که بیش از این، علاقه چندانی به همصحبتی با اینجانب نیز ندارند. خداحافظی نموده و مرکز آموزشی را ترک کردم.
• پیدا نمودن وجوه مشترک با مرکز آموزشی: در جلسه بعدی باز به مرکز مراجعه نمودم این بار در زنگ تفریح به آن مرکز رفتم تا با دبیران نیز آشنایی پیدا کنم، در زنگ تفریح ضمن آشنایی با دبیران شغل خود را نیز فرهنگی معرفی نمودم و از دبیران در خصوص تحقیق دانش آموزان سوا لاتی نمودم و ایشان از اینکه دانش آموزان جهت انجام تحقیقهای خود به اینترنت مراجعه مینمودند بسیار گلهمند بودند و من گفتم که تمام این منابع در کتابخانه موجود است و در صورت مراجعه دانش آموزان به کتابخانه نیازی به اینترنت نیست، در حین صحبتهای ما به مدیر مرکز نگاهی کردم که متوجه شدم به صحبتهای ما گوش میدهند هرچند خود را به کاری مشغول نموده بودند. و درحالیکه سعی میکردند، خود را بیتوجه نشان دهند.
• برای بار سوم وقتی به مدرسه مراجعه کردم، کتابی را با عنوان مدیریت آموزشی به همراه خود بردم ولی فقط کتاب را در دستم گرفتم و دوباره با اشتیاق فراوان برای ایشان از فعالیتهای کتابخانه صحبت کردم و مزایای آشنایی دانش آموزان با کتاب و کتابخانه را برایشان برشمردم، این بار ایشان کمی مصالحه آمیز برخورد کردند و گفتند باشد اگر قرار باشد همکاری کنیم، خودمان خبر میدهیم. در موقع خداحافظی با ایشان کتاب را در روبرویشان گرفتم که نحوی کهکاملاً جلبتوجه مینمود. از من پرسیدند که میشود به این کتاب نگاهی بیندازم فهمیدم توجهشانکاملاً جلب شده است با مسرت کتاب را به ایشان دادم نگاهی انداختند و از من خواستند کتاب را چند روزی در امانت داشته باشند. احساس موفقیت داشتم و هنوز کامل نشده بود.
• چند روز بعد به مناسبت روز معلم به مدیر آن مرکز آموزشی تلفن کردم و به ایشان روزشان را تبریک گفتم و از ایشان خواستم تا به این مناسبت جهت بازدید به همراه دبیرانشان به کتابخانه بیایند، ایشان نیز علیرغم باور من پذیرفتند و فردای آن روزبه کتابخانه آمدند از کتابخانه بازدید کردند و شرایط عضویت را پرسیدند کتابی را که به ایشان داده بودم با خود آوردند و بسیار تشکر کردند، آن روز را روز موفقیت خود دانستم.
چه نتیجهای گرفتید؟
توضیح بدهید آیا موفق شدید مسئله را حل کنید یا نه. اگر بله توضیح بدهید چرا فکر میکنید موفق شدید. اگر فکر میکنید موفق نشدید نیز دلیل آن را بیان کند توجه داشته باشید که گزارش موفق نشدن میتواند بهاندازه موفق شدن B و چهبسا بیشتر از آن B مفید و ارزشمند باشد.
دلایل موفقیت در انجام این پروسه شامل:
• ارتباط چهره به چهره و تماس چشمی:شخصاً چندین بار با حضور در مرکز آموزشی موجب شناساندن خود و کتابخانه به مدیر شدم. از نزدیک مرا دیدند و اعتمادشان جلب گردید. نظر به اینکه برای اولین بار با این مدیر قصد ارتباط داشتم، از تماس تلفنی پرهیز نمودم.
• توجه به ارتباط بیشتر: عدم احساس یاس و ناامیدی از برخورد مدیر دربار اول و مراجعات بیشتر به مرکز، با توجه به اینکه در برخورد اولیه خود راکاملاً بیتوجه نشان میدادند.
• ارتباط با دبیران مرکز آموزشی و بیان وجوه مشترک، ارتباط غیرمستقیم با مدیر: چون تصور مینمودم شاید مدیر مانند بار گذشته به صحبتهای تکراری اینجانب علاقهای نشان ندهد، به دبیران مرکز مراجعه نمودم همچنین ابراز فرهنگی بودن هر دو مرکز کتابخانه و مدرسه به دبیران و مراجعه در زنگ تفریح و به میان آوردن موضوع تحقیق دانش آموزان
• جلبتوجه مدیر مرکز بامهارت غیرکلامی: دست گرفتن کتابی با موضوع حیطه کاری و شغلی ایشان
• ارتباط تلفنی با ایشان به یک مناسبت و بهانهای بامهارت کلامی: روز معلم و عرض تبریک به ایشان و همکارانشان
• دعوت از مدیر و همکاران: بازدید از کتابخانه هنگام بازدید متوجه شدند که محیط کتابخانه برای دانش آموزان جذاب است و کتابخانه میتواند در انجام تحقیق دانش آموزان کمک به سزایی نماید، همچنین شرکت در برنامههای کتابخانه و آشنایی دانش آموزان با این محیط فرهنگی در پیشرفت تحصیلی و آینده دانش آموزان بسیار تأثیرگذار است.
نتایج بهدستآمده به شرح زیر هست:
• عضویت مدیر مرکز و دبیران در کتابخانه وامانت کتاب به ایشان و علاقهمند نمودن ایشان به کتابخوانی
• حضور مستمر دانش آموزان در کتابخانه حتی پس از فصل تعطیلی مدارس در تابستان
• حضور دانش آموزان در فعالیتهای جنبی و فرهنگی کتابخانه