بخشی از مقاله
چکیده:
در مورد سازمان تعاریف بسیاری ارائه شده است. کلاسیک ها بر نقش ساختار در سازمان تاکید می کنند و نئو کلاسیک ها به انسان توجه اساسی دارند. سازمانهای مکانیکی ، سازمانهای ارگانیکی ، سازمان یادگیرنده ، سازمان به مثابه فرهنگ و انواع مختلفی از تعاریف دیگر که هریک از زوایه ای خاص به سازمان می نگرند.
اما یکی از استعاره های جالب در مورد سازمان ، تشبیه سازمان به انسان است ، دراین تفکر به سازمان به مثابه موجودی زنده نگریسته می شود. اما در همه موجودات زنده ، بویژه انسان ، فاکتورهایی وجود دارد که از آنها به عنوان علایم حیاتی نام برده می شود. ! آیا سازمان نیز علایم حیاتی دارد؟
آیا آنچنان که فشار خون و نبض انسان حامل پیام مرگ و زندگی می توانند باشند ، می توان با اندازه گیری نبض و فشار خون سازمان نسبت به سلامت یا عدم سلامت آن آگاهی یافت؟ چارچوب کارت ارزیابی متوزان - - Balance Score Card یکی از روشهای نوین و مفیدی است که کنترل استراتژیک در سازمان را برمبنای عوامل حیاتی آن امکان پذیر می سازد. این نوشتار به معرفی BSC و نحو پیاده سازی آن در سازمان می پردازد.کلید
مقدمه:
بقا و موفقیت سازمانها در محیط پر رمز و راز و رقابتی دنیای معاصر که تغییر و تحول، سرعت، پیچیدگی و عدم اطمینان، خاصیت اصلی آن است،نیازمند اتخاذ و اجرای استراتژی های اثربخش وبهبود مستمرعملکرد استفلاین مهم، از طریق طراحی وتعیین اهدافواستراتژیها،برنامهریزیو اجرای استراتژی هاوبه تبع آن کنترل وارزیابی عملکردمحقق میگردد. بر خلاف تصوربسیاری ازمدیران،دلیل موفقیت سازمانهای برتر، نه داشتن یک استراتژی خوب بلکه اجرای خوب یک استراتژی است،البته به آن معنانیست که داشتن یک استراتژی موفق هیچ ارزشی ندارد، بلکه مقصود این است که یک استراتژی هرچه قدرهم که خوبتدوینشده باشد اگراجرا نشود،بانداشتن آناستراتژی یاحتیبدبودن آن هیچ تفاوتی نخواهدکرد.موفقیت استراتژیک زمانی حاصل میشود که استراتژی صحیح به شکلی صحیح پیاده سازی شده باشد.
از آنجایی که استراتژی به اهداف بلندمدت، سیاستها،اهداف سالیانه و برنامه عملیاتی واحدهای گوناگون سازمان تبدیل میشود وتخصیص بودجه وارزیابی عملکرد نیز براساس آن صورت میگیرد، لذا میتوان ریشه بسیاری از مشکلات سازمان رادر فراینداجرایاستراتژیجستجو نمود.اجرای موفقیت آمیز استراتژی، نیازمند ارزیابی و کنترل مستمر وهمه جانبه عملکرد به منظورتطابق برنامه های عملیاتی بااهداف، استراتژی ها و چشم انداز سازمان است و بدون ارزیابی و کنترل عملکرد، اجرای استراتژی با شکست مواجه خواهد شد.
در گذشته سیستم های ارزیابی عملکرد صرفا برای مدیریت بردارائی های مالی و طراحی شده بودند، اما با ورود به عصر دانش ،80 درصد ارزش افزایی در سازمان ها از طریق دارایی های نامشهود سازمانی شامل سرمایه های انسانی - دانش و مهارت های کارکنان - ، سرمایه های سازمانی - فرهنگ سازمان و ارزشهای حاکم بر آن - و سرمایه های اطلاعاتی - بانکهای اطلاعاتی و داده های آماری - ایجاد می شود و دیگر نمی توان ارزیابی عملکرد را تنها با اتکا به معیارهای مالی انجام داد که گذشته نگر ومبتنی براطلاعات واعداد وارقام حسابداری هستند مهمترین علت آن این است که مطالعات نشان داده است
مدیریت عملکرد به معنای ارزیابی عملکرد سازمان بر اساس برنامه راهبردی آن و استفاده از اطلاعات حاصله در بهبود برنامه راهبردی ، بدون توجه به حوزه های دیگر به جز حوزه مالی امکان پذیر نمی باشد .شاهد این مدعا چهار عامل بازدارنده دستیابی سازمان ها به استراتژی ها و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود است که دانشمندان علوم نوین مدیریت استراتژیک آن را بر شمرده اند:
• عامل بازدارنده استراژی :بدین معنا که استراتژی ها توسط افرادی که باید آنها را اجرا کنند هنوز درک نشده اند و هنوز استراتژی ها به اهداف کمی تبدیل نشده است. ف
• عامل بازدارنده مدیریتی : بدین معنا که سیستم های مدیریتی برای کنترل عملیات و فعالیت های اجرایی سازمان طراحی شده اند و به میزان سرمایه متصل هستند نه به استراتژی ها.
• عامل بازدارنده انسانی: بدین معنا که اهداف فردی،دانش و شایستگیهای افرادبه اجرایاستراتژی ها پیوندنخورده است.