بخشی از مقاله
تاثير 8 هفته تمرين با و بدون توپ فيزيوبال بر تعادل و کيفيت زندگي زنان مبتال به پارکينسون
مقدمه
پارکينسون1 نوعي بيماري تخريب کننده2 سيستم اعصاب مرکزي 3 و اختالل در سلولهاي عصبي ترشح کننده دوپامين4 است 1 - ،. - 4در افراد مبتال به پارکينسون به دليل از بين رفتن يا ضعيف شدن يا لطمه خوردن سلولهاي عصبي در مغز مياني5، توانايي ترشح دوپامين به اندازه الزم وجود ندارد.شايع ترين عالئم آن کندي حرکت، فقدان حرکت، سختي و سفتي و لرزش مي باشد.مشکالت راه رفتن، و مسئله تعادل مي تواند فعاليتهاي روزانه اين بيماران را درگير کند و باعث افت کيفيت زندگي بيماران مبتال به پارکينسون شود.در عين حال بيشترين علت معلوليت را براي بيماران ايجاد مي کند.
عالوه بر عوارض جسماني، شواهد تحقيقي بيانگر آن است که مبتاليان به پارکينسون در مقايسه با ديگر افراد جامعه کيفيت زندگي پائين تري دارند.از آنجا که اين بيماري عارضه چند وجهي است تالشها براي کنترل عوارض ناشي از ان نيز در رويکردهاي چند جانبه درمان و کنترل استوار است.هر چند که در مورد تاثير برنامههاي تمريني بر کيفيت زندگي بيماران پژوهشهائي با تعداد کم و با يافتههاي نا همخوان انجام شده است در عين حال از اثر مثبت فعاليت جسماني بر عوارض و مشکالت بيماري پارکينسون شواهد بسيار کافي موجود ميباشد.از آنجا که تاثيرات مثبت تمرينات بدني در ارتقا فاکتورهاي جسماني افراد بيمار، همين طور تاثيرات مثبت اين تمرينات برروي افراد سالم و تا حدودي افراد بيمار در ارتقا فاکتورهاي رواني ثابت شده است، لذا اين تحقيق بر آن است تا تاثير يک برنامه تعادلي ويژه تعادلي با و بدون توپ فيزيوبال را بر شاخصهاي تعادل، وکيفيت زندگي بيماران پارکينسون بررسي مينمايد.
یافته های تحقیق
جهت اندازه گيري تعادل، از آزمون تعادل شاريند رومبرگ - تعادل ايستا با چشمان باز و بسته و تعادل پويا با آزمون عملکردي زمان برخواستن و رفتن - گروههاي تجربي که شامل دو گروه تمريني با استفاده از توپ فيزيوبال و بدون استفاده از توپ فيزيوبال بودند، بمدت 8 هفته، هفته اي سه جلسه در برنامه تمريني منتخب شرکت نمودند.
در بخش آمار توصيفي از ميانگين و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطي از آزمون تحليل واريانس استفاده شد.نتايج بهبود معناداري در تعادل ايستاي با چشم باز و بسته در هر دو گروه تمريني با و بدون توپ نشان داد.تعادل پويا در هر دو گروه در مقايسه با گروه کنترل بهبود معنادار پيداکرده است.زيرگروههاي کيفيت زندگي گروههاي تمريني با و بدون توپ فيزيوبال پس از مشارکت در برنامه تمرين درماني منتخب بهبود معناداري را نشان داد <p 0/ 05 - - .همچنين مقادير بين گروهي تفاوت معناداري را در فاکتورهاي تعادل و کيفيت زندگي بين گروههاي تمريني و گروه کنترل پس از پايان دوره تمرين ويژه نشان داد.
نتايج آزمون تعقيبي شفه نشان ميدهد که بين ميانگين اختالف پيش آزمون و پس آزمون تعادل ايستاي با چشم بسته گروههاي با توپ و کنترل، کنترل و بي توپ تفاوت معني داري داشته اند.اما بين ميانگين اختالف پيش آزمون و پس آزمون تعادل ايستاي با چشم بسته گروههاي با توپ وبدون توپ تفاوت معناداري مشاهده نشد..بنابراين فرضيه اول مبني بر وجود تفاوت بين تعادل ايستاي با چشم بسته پس از 8 هفته برنامه تعادلي منتخب مورد تاييد قرار ميگيرد.
بحث ونتیجه گیری
نتايج بهبود معناداري در تعادل ايستا با چشمان باز وبسته ي هر دو گروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال در مقايسه با گروه کنترل نشان داد.البته در مقايسه ي دو گروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال هم تفاوت در نتايج تعادل ايستا با چشمان باز به صورت کامال معنادار متفاوت و براي گروه با توپ بيشتر گزارش شد، هر چند که در تعادل ايستا با چشمان بسته نيز بين دو گروه با و بدون توپ تفاوت وجود داشت و باز هم براي گروه با توپ ميزان آن بيشتر گزارش شده بود، اما تفاوت معنا دار نبود.
از داليل احتمالي اين نتايج ميتوان به اين نکات اشاره نمود که تمرين روي توپ فيزيوبال تا حد زيادي به تمرکز و تعادل ايستا نياز دارد تا فرد تمرينگر بتواند موقعيت خود را روي توپ حفظ کند و از افتادن جلوگيري شود.استفاده از توپ و تمرين مکرر با آن و سعي در حفظ تعادل روي آن باعث ميشود که مراکز کنترل کننده تعادل بدن به صورت ناخودآگاه فعال شده و نتيجتآ باعث بهبود تعادل ايستا با چشمان باز در مقايسه با گروه تمريني بدون توپ گردد.
در مورد نتايج تعادل ايستا با چشمان بسته در دو گروه و نبود تفاوت معنادار در نتايج گروههاي تمريني با و بدون توپ ميتوان اين طور استدالل نمود که در پروتکل تمريني گروه با توپ، هيچگونه تمرين تعادلي با حذف بينايي صورت نگرفته است و به دليل تالش فراوان تمرينگر براي حفظ موقعيت روي توپ بوده است که به صورت ناخودآگاه باعث بهبود تعادل ايستا با چشمان بسته نيز شده است.هم چنين نتايج بهبود معناداري در تعادل پوياي دو گروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال در مقايسه با گروه کنترل نشان داده است، اگر چه بازهم بهبود تعادل پويا براي گروه با توپ بيشتر گزارش شده است،
اما اين تفاوت باز هم معنادار نبوده و نتايج بهبود را براي هر دو گروه يکسان گزارش کرده است.که اين نبود تفاوت معنادار بين دو گروه هم ممکن است به دليل نبود تمرين تعادلي پوياي مجزا براي گروه تمريني با توپ فيزيوبال باشد.گذشته از نبود تفاوت معنادار بين نتايج آزمونهاي تعادل ايستا با چشمان بسته و تعادل پويا، بين دو گروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال، به صورت کلي و با بررسي نتايج پيش آزمون و پس آزمون در دو گروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال و مقايسه ي آنها با گروه کنترل، نتايج تحقيق، بهبود معناداري را به صورت کلي در تعادل گروه آزمون پس از مشارکت در برنامه تمرين درماني منتخب نشان داد.
اين نتيجه با نتايج تحقيقات کاوازاکي - 2009 - ، فيشر و همکاران - 2008 - ، بالرد و همکاران - 2004 - ، آيورسن و همکاران - - 1990وعزيزي - 1389 - ، همسو ميباشد. کاوازوکي - 36 - ، تاثير يک دوره تمرينات منتخب بمدت 9 هفته بر12 فرد مبتال به پارکينسون در راستاي بهبود جنبههاي تعادل مورد بررسي قرار داد.نتايج تحقيق حاکي از بهبود معناداري در آزمون تعادل پويا بود. فيشر و همکاران، در مطالعه اي تاثير برنامههاي تمريني بر اجراي حرکتي و تحريک پذيري قشر حرکتي را در 30 بيمار پارکينسون بمدت 8 هفته در 24 جلسه مورد بررسي قرار دادند.نتايج حاصل از تحقيق بهبود معناداري را در تعادل بيماران پس از مشارکت در اين برنامه تمريني نشان داد.
بالرد و همکاران - ، با تحقيق برروي 40 زن مبتال به بيماري بمدت 15 هفته نشان دادند که برنامه تمرين درماني در بهبود تعادل و قدرت عضالني پا تاثير مثبت داشته است. استورونيکس و همکاران ، در پژوهشي که در بي نظميهاي تعادلي انجام دادند به اين نتيجه رسيدند که دانستن تغييرات سيستم بدني وابسته به سن براي جلوگيري از افتادن بسيار با اهميت است و صدمات و هزينههاي ناشي از آن را در جامعه کاهش ميدهد.
در مورد شاخص رواني کيفيت زندگي، نتايج بهبود معناداري درکيفيت زندگي دوگروه تمريني با و بدون توپ فيزيوبال درمقايسه باگروه کنترل نشان داده است، اگرچه باز هم بهبود کيفيت زندگي براي گروه با توپ بيشترگزارش شده است،اما اين تفاوت باز هم معنادار نبوده ونتايج بهبود را براي هر دو گروه يکسان گزارش کرده است <p 0/ 05 - - .اين نتيجه با نتايج تحقيقات لوين و همکاران - 2000 - ، يوسفي و همکاران - 1388 - و عزيزي - 1389 - ، همسو ميباشد.يوسفي و همکاران، بر روي 24 بيمار مرد مبتال به پارکينسون تاثير تمرينات حرکت درماني را برعملکرد حرکتي و کيفيت زندگي بيماران مبتال به پارکينسون بررسي کردند.
يافتههاي اين پژوهش بيانگر اين مطلب است که انجام تمرينات حرکت درماني، ميتواند اثر مثبتي در عملکرد حرکتي و کيفيت زندگي بيماران مبتال به بيماري پارکينسون داشته باشد. عزيزي ، در تحقيقي بر روي 10 بيمار زن مبتال به پارکينسون، به بررسي هشت هفته تمرينات ورزشي در آب بر قدرت عضالني، تعادل و کيفيت زندگي بيماران پرداخت.در پايان پژوهش نتايج بهبود معناداري در کيفيت زندگي بيماران شرکت کننده در تحقيق نشان داد. بر اساس نتايج اين تحقيق ميتوان نتيجه گيري کرد که احتماال استفاده از اين برنامه تمرين درماني ميتواند در جهت ارتقاء سالمت جسماني و رواني بيماران پارکينسوني موثر باشد.بنابراين با توجه به تاثير مثبت مطالعه حاضر ميتوان به اهميت تمرينات بدني بعنوان يک روش مکمل در درمان اين بيماري پي برد.و برنامه تمريني مورد مطالعه را بعنوان جزئي از برنامه درماني بيماران مبتال به پارکينسون مورد استفاده قرار داد.