بخشی از مقاله
چکیده
تاریخ جهانگشا و شیوه روایی آن از قتلعام مغول این برداشت را به مخاطب القا میکند که با یک متن تراژیک روبهرو هستیم. پیش از هر چیز درباره تراژدی باید گفت که ما با یک نوع ادبی سروکار داریم نه یک مفهوم توسع یافته معنایی. پس باید به شاخه بزرگتر تراژدی، یعنی درام و هنر نمایشی بپردازیم. درام به زبان ساده یعنی یک روایت منسجم که دارای آغاز، اوج و پایان باشد. عواملی دیگر همچون پیرنگ، تعلیق، و چندصدایی باعث تأثیرگذاری بیشتر بر خواننده میشود. اما مهمترین عنصر درام و تراژدی شخصیت است. به نظر میرسد در تاریخ جهانگشا ما با تیپهایی روبهرو هستیم که شخصیت نمیشوند. بنابراین مرکز ثقل تراژدی، یعنی قهرمان تراژیک، در این متن وجود ندارد. برای ملموس شدن مفاهیم این مقاله به ناگزیر نیمنگاهی هم به تاریخ بیهقی داشتهایم. با توجه به جایگاه بلند ادبی این متن، این سؤال شکل گرفت که آیا بیان این فجایع تراژدی است یا فاجعه؟ در واقع این مقاله در پاسخ به این سؤال تدوین شده است و با بررسی تراژدی با کمک فن شعر ارسطو، مؤلفههای تراژدی را در تاریخ جهانگشا بررسی و تحلیل میکنیم.
طرح مسئله
عموم کتابهای تاریخی ما وقایعنامه هستند. یعنی گزارشی بیطرفانه از یک سری رویدادهای خطی و پرشتاب همچون کتاب ارزشمند جامع التواریخ که به صورت خطی تاریخ را از روزگار آدم تا دوران معاصر خود - مغول - بیان میکند. دسته دیگری هم از تاریخ نویسان وجود دارند که نویسنده از روایت شتاب آمیز تاریخ تن میزند و اگرچه وقایعی را میتوان مشاهده کرد، اما نویسنده سویه گیری خاصی به وقایع دارد و تو گویی آنها را در خود حل کرده و در روایت اولشخص رنگ عاطفی وجود ندارد و با نوعی تعلیق همراه است - نویسنده بهعنوان انتخابکننده مطالب، برای ارائه شتاب نمیکند. - ، بازیگران آن قهرمان نیستند و با پرورش شخصیتها پیرنگ شکل میگیرد. از این دسته نویسندگان فقط یک مورد وجود دارد و آن ابوالفضل بیهقی صاحب کتاب گرانسنگ تاریخ بیهقی است که همچون جزیرهای یگانه در کنار ادبیات ما میدرخشد. تاریخ جهانگشای جوینی را نه میتوان در دسته نخست جای داد و نه در دسته دوم. در مقدمه، جوینی اهدافش را از تألیف تاریخ جهانگشا بیان کرده است:
»و اگر در اطراف تفریط و افراط طریق انبساط مسلوک داشته است، حکم آیتوَ إِذا مَرﱡوا بِاللﱠغْوِ مَرﱡوا کِراماً [72/25] در پیش نظر اشرف آرند؛ چه غرض عرض این حکایات و تقریر و تحریر صورت واقعات، دو مقصود را که فایده دین و دنیا را حاصل باشد، شامل است. آنچه دینی است اگر صاحب نظری پاکیزه گوهری که منصف و مقتصد باشد، در این معانی به چشم حقد و حسد -که مظهر و مبدی معایب است و منشی مساوی و مثالب، و تولّد آن از نتیجه دناءت همّت و خساست طینت- ننگرد و به عین رضا و وفا-که مقابح را در صورت زیبا بیند و پلاس، لباس دیبا پندارد- نظر نکند. - «جوینی، - 1391:7
در همین چند سطر با مسائل عمیقی روبرو میشویم: - 1 قضا و قدر - 2 جزای ناسپاسی از جانب خدا
- 3 وقوع پیشگویی پیامبر درباره کشته شدن امت خود با شمشیر - 4 نمایندگی چنگیز از جانب خدا
این مفاهیم در واقع براعت استهلال برای تمام متن است. وقایعی که هوش از سر انسان میپراند. حال سؤال اصلی اینجاست که از منظر هنری این رویداد تراژدی است یا فاجعه؟
تاریخ جهانگشا؛ فاجعه یا تراژدی؟
روش تحقیق و قلمرو آن
شیوهای که بنیان این مقاله بر آن استوار است نقد سنتی است. از مؤلفههای مهم نقد سنتی، مسئله محاکات است. بنابراین برای پاسخ به سؤال اخیر لازم است با تراژدی و ویژگیهای آن آشنا شویم. ازاینرو به فن شعر ارسطو بهعنوان مهم ترین منبعی که به چیستی آن پرداخته است رجوع میکنیم. افلاطون اولین کسی بود که موضوع محاکات را مطرح کرد. هدف او از طرح این مسئله بیرون راندن شاعران از جامعه آرمانی بود، چرا که از نظر وی این تقلید از خود اصالتی نداشت و بعد اینکه می تواند منجر به فساد شود چرا که شعر این قابلیت را دارد حقایق را وارونه جلوه دهد. اما ارسطو از شعر و تراژدی دفاع می کند. ارسطو روح تراژدی را تقلید از کنش یا عمل می داند، از دیدگاه او روح تراژدی پیرنگ است نه شخصیت.ارسطو» در مورد تقلید بر دو مسأله تأکید می کند. اولاً تقلید و محاکات برای انسان امری غریزی و طبیعی است و آدمی معارف اولیه خود را از همین تقلید به دست می آورد. ثانیاً همه مردم از تقلید و محاکات لذت می برند. این
لذت از دیدگاه ارسطو کاملا طبیعی است و حتی در مواردی انسان می تواند از آنچه در عالم واقع سبب ناراحتی او می شود نیز لذت ببرد، اما این دقیقاً به چگونگی تقلید از آن بر می گردد.« - بلخاری قهی، - 26 :1393 مسئله اصلی ما هم در این مقاله چگونگی روایت جهانگشاست که آیا می توان پیرنگ تراژیک را در آن جستجو کرد؟ »رخدادهای یک پیرنگ تراژیک را باید با احتمال و ضرورت یکپارچه ساخت. چنین وحدتی از تمرکز بر یک شخصیت واحد برگرفته می شود، از آن جایی که زندگی هر فرد دارای پیرنگ های مختلف زیادی است. افزون بر این هیچ دوره تاریخی خاص و واحد یا داستان اسطوره ای را نمی توان بدون گزینش و ساماندهی به یک پیرنگ یکپارچه بازآفرید. در این راستا، ارسطو همر را مثال می زند، کسی که شعر حماسی ایلیاد را بر پایه دگرگونی شگرف رخدادهای نبرد تروجان نگاشت، نه بر مبنای یک نزاع یا درگیری کلی. بدترین پیرنگ ها آن هایی هستند که قسمت وار و بخش بخش می باشند، یعنی آن چه به نظر برسد رخدادها تنها در پی یکدیگر و با یک ترتیب زمانی معلوم پدیدار شده اند، و نه با یک منطق درونی.« - پوتولسکی، - 72 :1396 در متن مقاله به این موضوع خواهیم پرداخت.
پیشینه تحقیق
درباره تراژدی همواره سخن گفته شده است. در طول تاریخ فیلسوفان و نویسندگان بزرگی همچون هگل، نیچه، شکسپیر و پیرامون تراژدی نوشتهاند. نتایج این سیر