بخشی از مقاله
چکیده :
طرح مساله: ارزشهای فرهنگی وتربیتی خانواده از دیدگاه اسلام در تمام ابعاد آن چهره ای متفاوت از دیگر مکاتب دارد که این نگاه را می توان از نهج البلاغه به گونه ای شفاف و عمیق بیرون کشید. نگاهی اجمالی به نهج البلاغه مبین آن است که سراسر خطبه ها و نامه ها وکلمات قصار سرشار از طرح موضوعات تربیتی، عوامل اعتلا وانحطاط فرهنگی در خانواده می باشد. بنابراین بر هر مسلمانی فرض است که با تأسی به نهج البلاغه ،درس های اعتلای ارزشهای اخلاقی و فرهنگ ها وعوامل سقوط و تنزل فرهنگی واخلاقی خانواده را فرا گیرد و در جهت تعالی وتکامل خانواده به کار گیرد. امروزه یکی از مسائلی که دامنگیر خانواده و بخصوص جوانان می باشد. تقلید های نسنجیده از فرهنگ غربی، از خود بیگانگی و کم رنگ شدن هویت دینی است .
هدف: با توجه به جایگاه بلند نهج البلاغه وسخنان گهربار امام علی علیه السلام واهمیت تربیت و فرهنگ در خانواده ،شناسایی عوامل، مظاهر و بازدارنده های انحطاط اخلاقی و فرهنگی خانواده از منظر نهج البلاغه دارای اهمیت بسزایی است، چرا که حضور جدی نهج البلاغه و اجرای اهداف آن ، در عصر حاضر ، خانواده را از تهاجم فرهنگی در امان می دارد.
روش: این مقاله بر اساس تحقیق و جستجوی کتابخانه ای از منابعی همچون قرآن کریم، نهج البلاغه، بحارالانوار ، غررالحکم و ... اتخاذ و اقتباس شده ، ضمن آنکه محوریت نهج البلاغه بوده است.
یافته ها ونتایج: هدف امامان معصوم علیهم السلام ، ارائه فرهنگ صحیح ونمایاندن راه رستگاری به بشر است. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه راه هایی را باز دارندگی خانواده از فرومایگی فرهنگی ارائه می کند و از پیروان خود می خواهد با اجرای نظارت و کنترل اجتماعی - امر به معروف و نهی از منکر - و جلوگیری از مقدمات انحراف ، خانواده خود را از انحرافات فرهنگی مصون دارند .
مقدمه :
ارزشهای اخلاقی و فرهنگی خانواده از زاویای متفاوتی درنهج البلاغه مورد ارزیابی قرار گرفته است. از این رو، بررسی وتحقیق در زمینه ارزشهای تربیتی و فرهنگی خانواده از منظر نهج البلاغه، می تواند برای نجات فرهنگی خانواده معاصر و ارایه سبک زندگی نو نتیجه بخش باشد.
این نوشتار بر آن است که با بررسی و تحقیق در جایگاه نهج البلاغه ، انحطاط فرهنگی وارزشهای تربیتی واخلاقی خانواده را از دیدگاه نهج البلاغه و زمینه های آن به این پرسشها پاسخ دهد چگونه سنن الهی در مورد انحراف اخلاقی و فرهنگی خانواده ، تحقق یافته است؟ و از چه رو، خانواده موردلطف وتأیید آفریدگار مهربان قرار گرفته و سعادتمند می شود؟ و با چه ضوابط و قوانینی ، امواج انحطاط فرهنگی واخلاقی ، خانواده را در گرداب قهر خویش فرو می برد؟ و چه عوامل موجب می شود که مسلمانان پس از یک دوره عزت و رشد فرهنگی ، به سیر قهقرایی گرفتار می آیند و خانواده را به سمت انحطاط فرهنگی و از بین رفتن ایده های اولیه خویش می کشانند؟
اگر نگاهی کوتاه به انحطاط فرهنگی و اخلاقی در زندگی داشته باشیم ضرورت چنین پژوهشی در سایه وحی الهی ضرورتی انکار نشدنی می نماید. مرگ ارزشهای اخلاقی ، سبب بحرانهای بزرگ معنوی شده است. امروز انسان متمدن در دهشتناک ترین بن بست خود به سر می برد؛ زیرا روگردانی از ارزشهای اصیل انسانی و حاکیمت فرهنگ بی بند و باری وافسار گسیختگی در کشورهای پیشرفته ، به طور فزاینده ای بر تیرگی دلها می افزاید و نور معنویت را که سبب آرامش است، بکلی از بین می برد و اصول و موازین حقیقتی را به قوانین کاری مجازی تبدیل می کند.
در چنین وضعیتی تنها راه باقی مانده برای نجات فرهنگی خانواده معاصر و ارایه سبک زندگی نو، پناه بردن به دستورهای الهی و یگانه نسخه زندگی انسان یعنی قرآن ونهج البلاغه و آموزه های دینی است.
نهج البلاغه و انحطاط ارزشهای اخلاقی وتربیتی خانواده
عوامل انحطاط ارزشهای اخلاقی، فرهنگی خانواده ،در نهج البلاغه بیان شده است . برخی ازاین عوامل ، مقدمه یا زمینه ساز نابودی و فروپاشی یک جامعه و امت یا نظام حاکم بر خانواده است ، یا نقش اساسی را در سقوط، هلاکت و انقراض ارزشهای اخلاقی بازی می کنند و هر کدام درجای خود پایه دگرگونی، تغییر و تحول هستند.
بنابراین نباید هیچکدام را بی اهمیت و کم اهمیت دانست و به عبارت بهتر نباید گمان کرد، اگر نسبت به یک عامل حساسیت نداشته باشیم اشکالی در نظام خانواده ایجاد نخواهد شد. این تصور نادرستی است و افرادی که دارای چنین تصوری باشند خود در وادی زوال گام بر می دارند و غافل از مرگ خانواده خود، که خود فردی از آن هستند، می باشد. بنا به فرمایش حضرت امیر - علیه السلام - :»الا وانکم قد نفضتم اءیدیکم من حبل الطاعه ، و ثلمتم حصن االله المضروب علیکم ، باءحکام الجاهلیه ، فان االله سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ظلها، و یاءوون الی کنفها بنعمته لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه ، لاءنها اءرجح من کل ثمن ، و اجل من کل خطر. و اعملوا اءنکم صرتم بعد الهجره اءعرابا، و بعد الموالاه اءحزابا، ماتتعلقون من الاسلام الا باسمه ، لاتعرفون من الایمان الا رسمه - «نهج البلاغه خطبه - 236
» هان آگاه باشید که شما دست از ریسمان اطاعت الهی ، برگرفته اید و در حصار حق در اطرافتان کشیده شده بود با حکمهای زمان جاهلیت رخنه هایی پدید آورده اید در حالیکه خداوند سبحان بر این ملت منت نهاد و رشته الفتی که در زیر سایه آن زندگی کنند و در پناه حمایت آن پناهنده شوند مابین آنها ایجاد کرده بود و این نعمتی است که هیچکس نمی تواند قیمتی برای آن معین کند زیرا از هر بهایی گرانقدرتر و از هر چیز پر ارزشی گرانبهاتر است و بدانید که پس از هجرت مانند اعراب بادیه نشین شده اید و پس از دوستی گروه گروه گشته اید و با السلام جز بااسم آن وابستگی ندارید و از ایمان جز نشان آنرا نمی شناسید.
عوامل سقوط و انقراض ارزشهای تربیتی و فرهنگی بیشتر؛ گردانندگان حکومت ، کارگزاران و برنامه ریزان حکومت هستند که زمینه بریدن مردم از نظام را فراهم می کنند، به تمرد و عدم حضور مدافعانه آنان عملا رشد منفی می دهند و بطور عمده آنچه از طرف مردم برای نابودی یک نظام نقش دارد، همان است که افراد خانواده ، خود را در دفاع از آن کنار می کشند. لذا اگر در تمام امت ها و جوامع بشری بنگریم به همین نکته می رسیم که خداوند در قرآن می فرماید : »ان االله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ماباءنفسهم :« خداوند تغییر دهنده آنچه را که امتی دارد نیست تا بلکه خودشان تغییر دهند.
عوامل سقوط ارزشهای تربیتی و فرهنگی خانواده
بی شک هر عمل خلافی، در جامعه در افراد اثر می گذارد و سبب نوعی انحطاط اخلاقی وفرهنگی خانواده می شود و فساد و تباهی در سازمان خانواده ایجاد می کند . کار خلاف و گناه و قانون شکنی همانند غذای مسمومی است که چه بخواهیم چه نخواهیم ، در بدن، تاثیر نا مطلوبی می گذارد وانسانها را گرفتار واکنش طبیعی آن می سازد.
دروغ سلب اعتماد می کند؛ خیانت درامانت، روابط خانواده را بر هم می زند؛ ظلم منشأ ظلم دیگری می شود؛ سوء استفاده از آزادی به دیکتاتوری می انجامد و دیکتاتوری در خانواده به انفجار؛ ترک حقوق خانواده کینه و عداوت می آفریند و تراکم کینه ها و دشمنیها اساس خانواده را متزلزل می کند؛ ظهور شهوات جنسی، خانواده را به سوی بی بند و باری سوق می دهد. خلاصه ، هر کار نادرست و ضد اخلاقی در هر مقیاس واندازه ای در گستره خود، از مظاهر انحطاط فرهنگی خانواده به حساب می آید وهمه این موارد در نهج البلاغه ، تبیین معجزه گونه ای شده است. اکنون به برخی از مظاهر روشنتر انحطاط اخلاقی وفرهنگی خانواده اشاره می کنیم.
الف - عدم اطاعت از ولایت:
بی شک هر جامعه ای نیازمند رهبر و امام است: لابد من امیر بر أو فاجر : مردم چه نیکوکار و چه بد کار به رهبر نیازمند هستند .ضرورت وجود رهبر دینی در رأس یک حکومت اسلامی از مسلمات دین اسلام است. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه وقتی درباره قیم و سرپرست حکومت سخن می گوید، آنرا به نخ یا رشته تسبیح تشبیه می کند که به دانه ای آن نظم می دهد:» ومکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه ویضمه: فان انقطع النظام تفرق وذهب، ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا - « نهج البلاغه خطبه » - 146جایگاه حاکم ، همانند جایگاه رشته ای است که به دانه های سوراخ شده - دانه های تسبیح - را جمع می کند و به هم پیوند می دهد ولی اگر این رشته پاره گردد دانه ها جمعشان به تفرقه تبدیل شود و می افتند و گم می شوند و بعد از آن دیگر، همانند اولشان جمع نخواهد شد.«
بنابراین رهبر یک امت ، جامعه را از پراکنده رفتن به همسو شدن ، از تشتت و تفرقه به تضمن می کشاند، عوامل از هم پاشیدگی را می زداید؛ کینه و مخالفت ها را به صفا و صمیمیت تبدیل می کند.یکی از علت های اساسی انحطاط اخلاقی وفرهنگی ملتها همین عدم اطاعت مردم از آن حضرت است . حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در سخنانی جامع به آن اشاره فرموده است :
» حمد االله علی ما قضی من امر، وقدر من فعل، وعلی ابتلائی بکم ایتها الفرقه التی اذا امرت لم تطع، واذا دعوت لم تجب، ان امهلتم خضتم، وان حوربتم خرتم. وان اجتمع الناس علی امام طعنتم، وان اجبتم الی مشاقه نکصتم. لا ابا لغیرکم ! ما تنتظرون بنصرکم والجهاد علی حقکم؟ الموت او الذل لکم؟ فواالله لئن جاء یومی ولیاتینی لیفرقن بینی وبینکم وانا لصحبتکم قال، وبکم غیر کثیر. الله انتم! اما دین یجمعکم! ولا حمیه تشحذکم !... - نهج البلاغه ،خطبه - 179 خدا را بر آنچه که خواسته و هر کار که مقدر فرمود ستایش میکنم، و او را بر این گرفتار شدنم به شما کوفیان می ستایم، ای مردمی که هرگاه فرمان دادم اطاعت نکردید، و هر زمان شما را دعوت کردم پاسخ ندادید، هرگاه شما را مهلت میدهم در بیهودگی فرو می روید، و در هنگامه جنگ سست و ناتوانید، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده، و اگر شما را برای حل مشکلی بخوانند سر باز میزنید.
پدر مباد دشمنان شما را! برای پیروزی منتظر چه چیزی هستید؟ چرا برای گرفتن حق خود جهاد نمیکنید؟ آیا در انتظار مرگ یا ذلت هستید؟ بخدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد که حتما خواهد رسید، بین من و شما جدایی خواهد افتاد، در حالی که من از همنشینی با شما ناراحت، و حضورتان برای من بیفایده بود. علل سقوط و انحطاط فکری کوفیان خدا خیرتان دهد، آیا دینی نیست که شما را گردآورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟