بخشی از مقاله

چکیده
هدف از مطالعه این تحقیق، تبیین رابطه فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی می باشد. نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل داشجویان یک مرکز علمی کاربردی در استان مازندران به تعداد 188 نفر می باشد که با استفاده از فرمول کوکران ، 126 نفر به شکل تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه آماری این تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای که از دو بخش تشکیل شده است. پرسشنامه استاندارد فرهنگ سازمانی دنیسون - 2000 - و پرسشنامه استاندارد کارآفرینی سازمانی مارک هیل - 2003 - تنظیم شده است.

پایایی سوالات با استفاده از فرمول آلفای کرانباخ به ترتیب 0,92 و 0,93 مورد سنجش و تایید قرارگرفت، برای بیان توصیفی و تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون ضریب همبستگی و فریدمن با نرم افزار SPSS استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بین فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین نتایج تحقیق نشان می دهد که بعد سازگاری دارای بیش ترین و بعد یکپارچگی دارای کم ترین رابطه با کارآفرینی سازمانی می باشد.

واژه های کلیدی:فرهنگ سازمانی، کارآفرینی سازمانی، مرکز علمی کاربردی

مقدمه
تا دو دهه قبل به سازمان ها به عنوان ابزارهای عقلایی برای ایجاد هماهنگی و کنترل افراد برای اهداف نگریسته می شد. نگاهی ژرف تر بر تعاریف سازمانی این واقعیت را روشن می کن د که فرهنگ سازمانی سیستمی از معانی مشترک می باشد یا مجموعه ای است از اجزای کلیدی که ارزش های سازمانی را تشکیل می دهد . بنابراین فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور را در سازمان برای کارکنان روشن می سازد. [1] اغلب ، فرهنگ سازمانی به عنوان عامل مهم در انداز ه گیری عملکرد سازمانی می دانند که اشاره به ارزش های تعیین شده ، مفروضات زیربنایی ، انتظارات، محفوظات جمعی و معانی موجود در یک سازمان دراد.[2]

بر همین اساس در جهان امروز سازمانها برای مقابله با تهدیدات محیطی و استفاده از فرصت های احتمالی ناچارند ظرفیت ها و توانمندی های درونی خود را بشناسند ، و به تقویت نقاط ضعف بپردازند. البته مسائل و مشکلات در سازمان ها آن چنان پیچیده و در هم تنیده است که تشخیص مشکل به آسانی میسر نیست و ماهیت انسانی سازمانها و پیچیده بودن رفتارهای کارکنان این پیچیدگی را مضاعف نموده است . با چنین اوصافی سازمان ها نباید در انتظار موج باشند ، بلکه باید خود منبع موج و تحول گردند و در جهت بهبود خود بکوشند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای جدید تمدن امروزی باشند.[3]

بیان مساله
یکی از تحولات اساسی دنیای امروز ، تغییر در شیوه ی نگرش سازمان هاست . امروزه دنیا را دنیای سازمان ها می نامند و متولیان آن ها انسان است ، یعنی انسان با ارزش ترین منبع برای سازمان ها به شمار می آید . فرهنگ سازمانی در حکم مجموعه ای از ویژگی های بسیار مهم در برگیرنده ی ارزش های سازمان ، شیوه ی انجام دادن امور و رفتار کارکنان را در هر سازمان مشخص می کند . جهان امروز بی تردید از ویژگی خاصی برخوردار است. یکی از ویژگی های عصر حاصر تغییر و تحولات شگرفی است که در طرز فکر، ایدئولوژی، ارزش های اجتماعی، روش های انجام کار، به چشم می خورد.

از جمله پدیده هایی که به شدت تحت تاثیر این تغییرات قرار گرفته و می گیرند، سازمان ها می باشند. کثرت تغییراتی که سازمان ها با آن مواجه هستند از چنان شتاب و نیرویی برخوردار است که در دنیای رقابت افزای کنونی، هر مقاومتی را در هم کوبیده و همه را با خود به جلو می برد. تغییر و تحولات گسترده امروزی و پویایی رقابت باعث شده است تا سازمان های هوشمند به دنبال ایجاد شرایطی باشند که بتوانند افراد خلاق و کارآفرین را هر چه بیشتر جذب، مدیریت و نگهداری کنند تا از مزایای کارآفرینی سازمانی هرچه بیشتر بهره مند شوند. امروزه سازمان ها می توانند با تعداد اندکی افراد خلاق و کارآفرین و با اجرای طرح کارآفرینانه بر رقبای منعطف، نوآور و فرصت گرا فائق آیند.

آن ها باید شرایطی را فراهم آورند تا همه کارکنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی به طور فردی یا گروهی فعالیت های کارآفرینانه خود را به اجرا در آورند.[4] اگر چه امروزه کارآفرینی را به عنوان یکی از ابزارهای توسعه منظور می دارند ولی وجود کارآفرینی در سازمان های ایران کم می باشد یکی از دلایل عمده آن کمبود فرهنگ نامناسب در سازمان ها می باشد. بنابراین با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی و رابطه آن با کارآفرینی و خلاقیت و این که تاکنون تحقیق کمی در این زمینه در مراکز علمی کاربردی صورت گرفته است پژوهشگر قصد دارد ، در
 این پژوهش به بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با کارآفرینی سازمانی مرکز علمی کاربردی در شهرستان ساری بپرداد. تا از این رهگذر بتوان خدمتی مانده گار در راستای هدف تحقیق که همانا افزایش توانمندی سازمان مذکور می باشد به عمل آورد.

مروری بر ادبیات تحقیق مفهوم و تعریف فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی موضوعی است که بهتازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح کیفیت زندگی جامعه انسانی به کار برده میشود. ولی درباره فرهنگ سازمانی آنچه مربوط به کار و رفتار مردمان در سازمان است کمتر سخن گفته شده است.از ترکیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده است که هیچیک از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یک استعاره برای نظم و تربیت است درحالیکه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ کمک میکند تا درباره چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث میشود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین میتوان گفت فرهنگ در یک سازمان مانند شخصیت در یک انسان است.

فرهنگ سازمانی پدیدهای است که در سازمان است و همه اعضاء اتفاق نظر دارند که یک دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت میکند. شناخت و درک چیزی که فرهنگ سازمان را میسازد، شیوه ایجاد و دوام آن به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه کنیم.مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر میشود. کریس آرجریس، فرهنگ سازمانی را نظامی زنده میخواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار میسازند، راهی که بر آن پایه بهطور واقعی میاندیشند و احساس میکنند و شیوهای که بهطور واقعی با هم رفتار میکنند تعریف میکند.[5]

ادگار شاین نیز فرهنگ سازمانی را اینگونه تعریف میکند: یک الگویی از مفروضات بنیادی است که اعضای گروه برای حل مسائل مربوط به تطابق با محیط خارجی و تکامل داخلی آن را یاد میگیرند و چنان خوب عمل میکند که معتبر شناخته شده، سپس بهصورت یک روش صحیح برای درک، اندیشه و احساس کردن در رابطه با حل مسائل سازمان به اعضای جدید آموخته میشود. جیمز پرسی معتقد است که افراد یک سازمان دارای ارزش های مشترک، عقاید، معیارهای مناسب برای رفتار، زبان مخصوص، رمزها و سایر الگوی فکری و رفتاری هستند و بهطور خلاصه، فرهنگ سازمان را الگویی از مقاصد مشترک افراد سازمان تعریف میکند.

به عقیده پژوهشگر دیگری، فرهنگ سازمانی عبارت است از اندیشه مشترک اعضای یک سازمان که آنها را از سازمان دیگر متمایز میکند. این پژوهشگر مینویسد، علیرغم اینکه تعریف واحدی از
 فرهنگ سازمانی وجود ندارد ولی میتوان گفت که همه افرادی که در این زمینه مطالعه نمودهاند همگی توافق دارند که فرهنگ؛

·کلی است که از مجموع اجزای آن بیشتر است.
تاریخچه سازمان را منعکس میکند.
·به مطالعه انسانشناسی مانند رسوم و نهادها مربوط میشود.
·توسط گروهی از افراد که یک سازمان را تشکیل دادهاند شکل گرفته است.
·حرکت آن کند و سخت است.
·تغییر آن به سختی صورت میگیرد.
با توجه به تعریف عنوانشده به این نتیجه میرسیم کهتقریباً تمامی پژوهشگران از فرهنگ سازمانی بهعنوان مجموعهای از ارزش ها، باورها، عقاید، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان یاد میکنند. در واقع فرهنگ سازمانی همان چیزی است که بهعنوان یک پدیده درست به اعضای تازه وارد آموزش داده میشود و آن بیانگر بخش نانوشته و محسوس سازمان است.[6]

ویژگی های فرهنگ
با بررسی های زیادی که از فرهنگ های مختلف به عمل آمده، چنین به نظر میآید که علیرغم تفاوت های موجود، همه فرهنگ ها دارای ویژگی هایی هستند که تعدادی از آنها را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:

1 فرهنگ آموختنی است. فرهنگ خصوصیتی غریزی است و ذاتی نیست. فرهنگ نظامی است که پس از زاده شدن انسان در سراسر زندگی آموخته میشود.

2 فرهنگ آموخته میشود. انسان میتواند عادت های آموختهشده خود را به دیگران منتقل کند.

3 فرهنگ اجتماعی است عادت های فرهنگی، ریشههای اجتماعی دارند و شماری از مردم که در گروه ها و جامعهها زندگی میکنند در آن شریک اند.

4 فرهنگ پدیدهای ذهنی و تصوری است. عادتهای گروهی که فرهنگ از آن ها پدید میآید بهصورت هنجارها یا الگوهای رفتاری، آرمانی ذهنی میشوند یا در کلام میآیند.

5 فرهنگ خشنودیبخش است. هر فرهنگی که نتواند از عهده تعیین هدف اعلای زندگی برآید از برآوردن آرمان های عالی حیات نیز ناتوان است. عناصر فرهنگی تا زمانی که بر افراد یک جامعه خشنودی نهایی میبخشد میتوانند پایدار بمانند.

6 فرهنگ سازگاری مییابد. فرهنگ دگرگون میشود و فراگرد دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است.

7 فرهنگ یگانهساز است. عناصر هر فرهنگ گرایش به آن دارند تا پیکری یکپارچه و به هم بافته و سازگار پدید آورند و این سازگاری به زمان نیاز دارد.

عوامل و اجزاء فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمان از دو لایه اصلی تشکیل شده است. نخستین لایه، - ارزش ها و باورها - لایهای است که نمایشگر نمادهای ملموس مانند طرز پوشش، رفتار، مراسم، تشریفات، اسطورهها و افسانههاست. لایه دیگر فرهنگ سازمانی، لایه پایهای و یا شالوده اساسی فرهنگ سازمان است که به ارزش های زیربنایی، مفروضات، باورها و فرآیندهای فکری افراد و گروه های سازمانی اشاره دارد. این لایه درواقع فرهنگ راستین سازمان را تشکیل میدهد. عوامل تشکیلدهنده فرهنگ سازمان عبارت اند از: هنجارها، سنت ها و تشریفات، و مفروضات. در این قسمت در مورد هریک از عوامل ذکرشده توضیح مختصری داده میشود:

ارزش ها : ارزشهای فرهنگ سازمان معمولاً بازتابی از ارزش های جامعه و محیطی است که سازمان در آن قرار دارد. درواقع ایدهها و تمایلات و نظراتی هستند که عمدتاً بهعنوان راه حلهای معتبر برای مشکلات پذیرفته شدهاند.
باورها : مردم باورها یا اعتقادات گوناگونی دارند مثل اعتقاد به خدا، اعتقاد به کارایی گروه های کاری و یا جمع شدن در کنار آبسردکن برای پچپچ کردن و پی بردن به ماجراهای اداری محیط کار. بعضی از باورها مربوط به نکات جزئی زندگی روزمره و بعضی از آنها در حوزه مسائلی است که از نظر فرد، سازمان و یا جامعه اهمیت زیادی دارد. بهطور کلی باورهای شکلدهنده تصمیمات بلندمدت و کلان سازمان را باورهای راهبردی - استراتژیک - و باورهای مشترک اجراکنندگان تصمیمات را باورهای کاربردی - عملیاتی - مینامند. همسو نمودن این دو دسته باور به همافزایی فرهنگی و توفیق سازمان در تحقیق اهداف خود کمک میکند.

در غیر اینصورت انرژی ها صرف خنثی کردن یکدیگر و باعث اخلال و مانع حرکت سازمان بهسوی هدف های خود خواهد شد. باورهای راهنما، جهت حرکت باورهای روزمره را تعیین میکنند. درواقع باورهای راهنما، تعیینکننده روشی است که هر کار باید بر اساس آن انجام شود و باورهای روزمره روشی است که کارها عملاً بهطور روزانه انجام میشوند. باورهای راهنما مانند قواین بنیادی بهندرت تغییر میکنند درحالیکه باورهای روزمره، به رفتار روزمره مربوط میشوند و متناسب با شرایط تغییر میکنند.
فرآیند اجتماعی سازمان: عامل دیگری که در ایجاد و تکوین فرهنگ سازمانی مهم است، فرآیند اجتماعی سازمان است از طریق این فرآیند افراد جای خود را در سازمان باز میکنند. یاد میگیرند که چگونه جذب سازمان شوند، با هنجارها و استانداردهای سازمان آشنا شوند و رفتار مناسب را فرا گیرند. فرآیند اجتماعی در سازمان ها بهصورت آموزش های توجیهی و قبل از خدمت و آموزش های حین خدمت میباشد و یا گاهی افراد خود بهتدریج هنجارها و رفتارهای مناسب را تشخیص میدهند و بهتدریج به آنها خو میگیرند. که در حالت اول آموزش به شکل رسمی و در حالت دوم به شکل غیر رسمی میباشد. موفقیت فرآیند اجتماعی سازمان ارتباط زیادی به ماهیت فرهنگ سازمان و نوع هنجارهای غالب در سازمان دارد.

سنت ها و تشریفات : سنت ها الگوهایی هستند که در سازمان شکل گرفته و بهصورت عادت پایدار شدهاند. تأکید بر الگوها، رفتارهای ویژه در مراسم عمومی، نوع برخورد با کار، افراد و ارباب رجوع، تشویق به گردهمایی ها پیروی از شعارها و نمادهای ارتباط - هر شیء، عمل، رویدادی که برای انتقال معنی به کار میرود - ، همگی بیانکننده انتظارهای سازمان از افراد و همینطور انتظار متقابل آنها از سازمان است.

اسطوره ها : نمونهای از تاریخ گذشته سازمان است که موفقیت ها و کارهای برجسته مؤسسات و یا مدیران در گذشته را بهصورت الگو بازگو میکند و هدف آن انگیزش کارکنان و پیروی آنها از آن الگوهاست. بهطوریکه در کارکنان دلبستگی ایجاد کند و باعث شود آنان از عضویت در سازمان احساس غرور کنند و به خود ببالند. پژوهشگر دیگری اجزای فرهنگ سازمانی را از لحاظ قابلیت مشاهده و تغییر و تداوم آن به دو سطح تفکیک میکند. بهطوریکه در سطح عمیقتر که کمتر قابل مشاهده است. شامل ارزش های مشترکی میشود که حتی اگر اعضای گروه هم تغییر کنند در سازمان باقی خواهند ماند. که درواقع این ارزش ها رفتار گروه را شکل میدهند. در این سطح فرهنگ به سختی قابل تغییر است.[7]

کارآفرینی سازمانی
از اوایل دهه 80 ، بعد دیگری از فعالیت های کارآفرینانه در کسب وکار مورد توجه قرار گرفت که به نام کارآفرینی سازمانی مشهور شده است. این نوع کارآفرینی شباهت بسیاری با کارآفرینی مستقل دارد - در قالب تاسیس یک واحد جدیدکسب و کار - دارد و تنها تفاوت آن در این است که کارآفرین، درون سازمانی که از قبل وجود دارد عمل می نماید. مفهوم کارآفرینی سازمانی در معنا و مفهوم فعلی را اولین بار »ژوزف شومپیتر - 1950 - «1 به کار برد. این اقتصاددان اتریشیالاصل ساکن امریکا که او را پدر علم کارآفرینی مینامند، بر این باور بود که رشد و توسعه اقتصادی در یک نظام، زمانی میسر خواهد بود که افرادی در میان دیگر آحاد جامعه با خطرپذیری به نوآوری دست بزنند و با این کار، روشها و راهحلهای جدید و کارآمد را جایگزین راهکارهای ناکارآمد و کمبهره قبلی کنند. شومپیتر، کارآفرینی را به عنوان نیروی برهم زننده اقتصاد به کار برد و آن را با عنوان »تخریب خلاق« یا »خلاقیت ویرانگر« نامگذاری کرد.

وی بیان می دارد ضرورتی ندارد که کارآفرینی، کار فیزیکی خاص باشد بلکه هر محیط اجتماعی روش خاص خود را برای کارآفرینی دارد. بنابراین هرسازمانی میتواند محیطی را فراهم کند که در آن تمام افراد بتوانند در انجام امور کارآفرینی مشارکت کنند. اگرچه تعداد زیادی از افرادی که سازمانهای قبلی خود را رها کرده و خودشان سازمانی جدید تاسیس کردهاند نمایانگر آن است که اغلب سازمانها قادر نیستند محیطی برای کارآفرینی خلق کنند.در تعریف واژه کارآفرینی میان صاحب نظران اتفاق نظر وجود ندارد، در حقیقت از معنی کلمه آن نمیتوان به مفهوم واقعی آن پی برد. ریشه واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. در واژه نامه وبستر: کارآفرین کسی است که متعهد می شود خطرهای یک فعالیت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید