بخشی از مقاله
چکیده
در سالهای اخیر، به منظور مقابله با فشارهای ناشی از تحریم به اقتصاد ایران و همچنین رهایی از اقتصاد تک محصولی و وابسته به نفت، واژهی اقتصاد مقاومتی به ادبیات اقتصادی و سیاسی کشور وارد گردید. در این راستا، اقتصاد دانشبنیان که در آن دانش و فناوری، عامل اصلی رشد اقتصادی و تولید ثروت برای یک کشور محسوب میشود، یکی از مؤلفهها و راهحلهای مؤثر برای دستیابی به اقتصاد مقاومتی است.
در این میان میتوان با استفاده هوشمندانه از دیپلماسی علم و فناوری به عنوان اهرمی مفید در جهت تقویت اقتصاد دانش بنیان و از گذر آن اقتصاد مقاومتی بهره جست. چرا که به طور معمول، بسیاری از موانع و چالشهایی که به تبع شرایط سیاسی و تحریم به فضای اقتصادی کشور تحمیل میگردد در میان دانشمندان و در فضای علمی و دانشگاهی بویژه برای آغاز یک مسیر علمی و فناورانه، مطرح نیست یا رنگ و بوی کمتری دارد.
در واقع، میتوان از ظرفیت دانشمندان و مراکز علمی برجسته در کشور برای جذب سرمایه و تولید ثروت از خلال روابط بینالملل و فضای دیپلماسی علمی حداکثر بهره را برد تا از این طریق ضمن کاهش وابستگی به اقتصاد تک محصولی، به تدریج بتوان بنیان اقتصاد را بر علم و فناوری بنا نهاد و با توجه به بلندمدت بودن نسبی تبادلاتی علمی و فناورانه، اقتصاد کشور را در مقابل فشارها و تهدیدات خارجی مقاوم نمود و بخشی از اقتصاد مقاومتی را محقق ساخت.
در این نوشتار، ضمن مرور مفاهیم اصلی اقتصاد مقاومتی، بر نقش کلیدی علم و فناوری در آن تأکید گشته و سپس تلاش میشود تا با تبیین مفهوم دیپلماسی علم و فناوری، پیشنهاداتی برای استفاده از این اهرم برای تحقق اقتصاد مقاومتی و دانشبنیان ارائه گردد.
-1 مقدمه
از بزرگترین مشکلات و چالشهای اقتصادهای تک محصولی، وابستگی شدید به قیمت آن محصول و عدم انعطافپذیری در برابر فروش یا عدم فروش آن میباشد. اقتصاد ایران نیز پس از کشف و ملی شدن صنعت نفت به همت دکتر مصدق و آیت االله کاشانی به شدت وابسته به نفت بوده، افزایش یا کاهش قیمت و همچنین فروش یا عدم فروش نفت تاثیرات و نوسانات متفاوتی بر اقتصاد ایران برجای گذاشته است و استحکام و مقاومت آن را در برابر تهدیدات بیرونی به شدت کاهش داده است.
در چند سال اخیر، و در پی تحریمهای یک جانبه کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف فشار و متوقف-کردن برنامههای صلح آمیز هستهای، و با ابتکار مقام معظم رهبری واژهی جدید "اقتصاد مقاومتی"، وارد ادبیات اقتصادی کشور شد. این واژه اولین بار در دیدار کارآفرینان با مقام معظم رهبری در شهریور سال 1389 مطرح گردید
البته ایشان تبیین دقیقتر این مفهوم را بر عهدهی نخبگان اقتصادی و جامعهی دانشگاهی نهادهاند. تاکنون از اقتصاد مقاومتی تعاریف متفاوتی ارائه شده که هر کدام آن را از جنبهای تعریف کردهاند. از دید ایشان "اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنی ها و خصومتهای شدید میتواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد"
بیشک، یکی از مؤلفهها و راهحلهای مهم دستیابی به اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانشبنیان است. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه1، اقتصاد دانشبنیان را فعالیتها و نظامهای اقتصادی که به طور مستقیم در ایجاد، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات نقش دارند، تعریف میکند.
از محورهای اصلی اقتصاد دانشبنیان، میتوان به:
- 1 تغییرات نوآوری و فناوری در جهت ورود، اصلاح و اشاعه فناوریهای جدید، - 2 توسعهی سرمایهی انسانی، - 3 فراهم بودن زیرساختهای کارا به ویژه در فناوری اطلاعات و ارتباطات؛ و - 4 وجود محیط مناسب برای فعالیتهای اقتصادی اشاره کرد.
با توجه به نظام نوآوری و تحقیق و توسعهی ضعیف، توسعهی نامتناسب منابع انسانی و محیط اقتصادی و تجاری نامناسب کشور[4]، دیپلماسی علم و فناوری ابزاری است که میتواند به بهبود وضعیت اقتصاد کشور کمک کند. دیپلماسی علم و فناوری در واقع استفاده از ظرفیتهای علم و فناوری برای تحقق اهداف سیاست خارجی و همینطور استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی برای پیشبرد علم و فناوری است.
ضرورت استفاده بهینه و مؤثر از دیپلماسی علم و فناوری برای دستیابی به اقتصاد دانش بنیان و در پی آن اقتصاد مقاومتی، با توجه به آرمانها و اهداف استکبارستیز جمهوری اسلامی ایران و تلاش برای حفظ استقلال کشور و لزوم حرکت بهسوی اقتصاد غیر نفتی، استفاده از کالاها و تولیدات داخلی و نهراسیدن از تحریمهای اقتصادی، بهتر مشخص میشود.
با توجه به این ضرورت، هدف این پژوهش تبیین نحوهی استفاده از دیپلماسی علم و فناوری به عنوان اهرمی مفید برای تحقق اقتصاد مقاومتی است. در همین راستا، در این نوشتار، بر بعد دانشبنیان بودن این اقتصاد تأکید و بر نقش علم و فناوری در تقویت اقتصاد ملی بویژه در دوران تحریم تأکید میگردد. سپس، به واکاوی مفهوم دیپلماسی علم و فناوری پرداخته و تلاش میشود تا ضمن تبیین این مفهوم نوپدید، کارکرد مؤثر آن در اقتصاد مقاومتی و دانشبنیان مشخص شده و بر همین اساس، پیشنهاداتی ارائه گردد.
-2 اقتصاد دانش بنیان
مفهوم یک اقتصاد دانش بنیان را برای اولین بار، فورای2 و لاندوال3 در یک کارگاه سازمان OECD در سال 1994 ارائه کردند.[3] طبق تعریف OECD، اقتصاد دانش بنیان اقتصادی است که بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات شکل گرفته و سرمایه گذاری در دانش و صنایع دانش پایه مورد توجه خاص قرار می گیرند
این نوع اقتصاد اهمیت تحقیق و توسعه سازماندهی شده در شکل دهی سیستمهای نوآوری را افزایش میدهد. کمیته اقتصادی سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا- اقیانوسیه4 نیز، با گسترش تعریف فوق، اقتصاد دانش بنیان را اقتصادی می داند که در آن تولید، توزیع و کاربرد دانش، عامل و محرک اصلی رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال در تمامی صنایع است.
طبائیان و همکاران نیز اقتصاد دانش بنیان را نظام اقتصادی که در آن، تولید و کاربرد دانش منشا اصلی ایجاد ثروت محسوب می شود، تعریف میکنند.
در این اقتصاد جدید، افراد و شرکتها مجبورند بر حفظ و ارتقای سرمایه دانش خود به منظور نوآور بودن و تبدیل تواناییهای یادگیری، پذیریش و تغییرشان به یک صلاحیت کلیدی برای بقا، تمرکز کنند. نوری نیز به این دلیل که توسعه اقتصادی در اقتصاد دانشبنیان دستخوش تغییرات زیاد است، برای گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد دانشبنیان، تغییر نگرش و رفتار، بازنگری مقررات و مهمتر از همه داشتن اعتقاد را لازم میداند.
همانطور که OECD مطرح میکند، به دلیل کاربردهای نوآورانهی فناوری اطلاعات و ارتباطات، دانش به جای زمین و سرمایه در دهههای گذشته به عامل اصلی رقابتی ملی تبدیل شده است.
به طور قابل توجهی، پس از الگوی اقتصاد جدید، ایالات متحده امریکا بزرگترین گسترش اقتصادی را در دههی 1990 ایجاد کرد. در حالیکه اطلاعات کمی در مورد عامل کلیدی موفقیت و رقابت اقتصاد دانش بنیان در دسترس است، تجربه موفقیت آمیز سوئد و فنلاند نیز توجهات زیادی را در سراسر دنیا به خود معطوف کرد.
چن دریافت که رقابت اقتصاد دانش بنیان بر نوآوری، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات تاکید می کند. نه تنها گسترش دانش و یکپارچه سازی نوآوری، بلکه گذار از دانش به رقابت اقتصادی به ابزارهای منابع انسانی عالی، فناوری اطلاعات موثر، محرک محیط اقتصادی قدرتمند و بطورقابل توجه به یک سیستم نوآوری باز بستگی دارد.
طبق تابع تولید سنتی اقتصاد کلان Y=f - L,K,A,N - می باشدکه L نیروی انسانی،K سرمایه، A فناوری و N هم نهاد می باشند. اهمیت انواع مختلف عوامل تولید، به رشد تحولات اقتصادی مختلف بستگی دارد. به عنوان مثال، به علت انباشت آهسته سرمایه، فناوری تولید و همچنین نهادهای سیاسی -اقتصادی غیرمنعطف و نیروی انسانی نقش مهمی در اقتصاد کشاورزی بر عهده دارد.
پس از تحول صنعتی در قرن هجدهم، ماشینی شدن به جای جمعیت به طور موثری بر توسعه اقتصادی اثر گذاشته و تمرکز توسعه اقتصادی را از نیروی انسانی به سرمایه تغییر داد. نظریه رشد نئوکلاسیک، که توسط سلو2 ارائه شد، بر این نکته که رشد و توسعه اقتصادی در نهایت به پیشرفت فناورانه بستگی دارد، تاکید می کند ؛ اگرچه فناوری هنوز یک متغیر بیرونی به شمار می رود.
پیشرفت فناورانه - کاربرد دانش - یا یک متغیر برونزا است یا یک متغیر درونزا. مارشال3 عقیده داشت نوآوری و انتشار دانش می تواند موجب استفاده از روشها و ماشینهای جدید برای ارتقای بهرهوری سرمایه و نیروی انسانی گردد.
شومپیتر برای اولین بار بر این نکته که نوآوری دانش، عامل کلیدی توسعه اقتصادی به شمار می رود، تاکید میکند.
رومر نیز نظریه رشد جدید، که به نظریه رشد درونزا مشهور و بر پیشرفت فناورانه و دانش تمرکز دارد، را مطرح ساخته و تاکید میکند که پیشرفت دانش و فناوری نباید یک متغیر برونزا به شمار رود. پیشرفتهای فناورانه با شکلگیری دانش جدید ظهور مییابند، دانشی که با ابزار سرمایه انسانی میتواند از ابزارهای مهم تولید، همانند سرمایههای دیگر، به شمار آید.
روی هم رفته، OECD اقتصاد دانشبنیان را فعالیتها و نظامهای اقتصادی که به طور مستقیم در ایجاد، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات نقش دارند، تعریف میکند. به بیان دیگر، کشوری که به سوی اقتصاد دانشبنیان در حرکت است، باید تواناییهای زیر را دارا باشد:
اول اینکه، ابزار منابع انسانی خوب با توانایی دانش نوآورانه به نوآوری، توزیع و کاربرد اطلاعات و دانش کمک میکند. سپس، ابزار زیرساخت اطلاعاتی کارآمد به ارتباط و گسترش دانش کمک میکند. سوم اینکه، محرکهای محیط اقتصادی بیرونی قوی، یعنی حاکمیت قانون به خوبی با محیط اقتصادی سازگار، نظام حفاظت از داراییهای فکری و اثربخشی دولت، به تقویت محیط نوآوری کمک میکند. در نهایت، نه تنها این ابزارها و محرکها، بلکه نظام ملی نوآوری نیز میتواند یادگیری و گسترش دانش و یکپارچگی نوآوری را بهبود بخشد. به بیان دیگر، نظام ملی نوآوری به تبدیل دانش به مزیت های اقتصادی کمک میکند.