بخشی از مقاله

چکیده

هدف این تحقیق، دستیابی به مطلوبترین راهبردهای مدیریت رسانهای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در دوران پسابرجام برای سیمای جمهوری اسلامی ایران در راستای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت میباشد. این تحقیق با استفاده از روش دلفی، طی سه مرحله و با بهرهگیری از الگوی برنامهریزی استراتژیک انجام شد. به همین منظور برای دستیابی به اهداف تحقیق از نظرات خبرگان در این حوزه کمک گرفته شد.

نتیجه این تحقیق نشان داد راهبردهای تدافعی مناسبترین راهبردها برای سیما جهت مدیریت رسانهای پیشبرد اقتصاد مقاومتی میباشند. در انتها راهبردهای تدافعی تدوین شده برای سیما اولویتبندی شدند. مهمترین راهبرد این تحقیق » اطلاعرسانی و آگاهیبخشی در باب برنامه های راهبردی اساسی کشور در عرصه اقتصاد مانند ذخایر ارزی مطمئن برای مقابله با شوکهای اقتصادی ناشی از تحریمها، تامین منابع تولید سرمایه گذاری و کاهش وابستگی اقتصاد ایران به نفت، برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در دوران پسابرجام« می باشد، که به خوبی با راهبرد فوق فعال در مدیریت رسانه ای بحران و نظریه قدرت هوشمند مطابقت دارد.

مقدمه

دولتها به منظور بقا و ادامه حیات سیاسی و حضور فعال در عرصه روابط بینالملل در قرن 21 ناگزیر به استفاده حداکثری از ظرفیت رسانههای خود میباشند. به عبارت روشنتر رسانهها میتوانند با عبور از مرزهای جغرافیایی و تاثیر بر نگرش انسانها، رفتار سیاسی آنها را مطابق با میل و نظر صاحبان رسانه تغییر دهند و در کمتر از چند ثانیه علائم و اشارات سیاسی و پیامهای دیپلماتیک را به اقصی نقاط دنیا ارسال کنند.

همچنین رسانهها میتوانند دولتها را وارد جنگ کنند یا یک کشور را از مداخله نظامی در کشور دیگر برحذر دارند و بحرانهای سیاسی را مدیریت کنند. با توجه به اینکه در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات به سر میبریم و در جامعه جهانی امروز روابط پیچیده قدرت، حاکمیت دولتها را هر چه بیشتر کمرنگ کرده است نظریه قدرت هوشمند مطرح شده است.

از دید نظریهپردازان، قدرت هوشمند در قرن 21؛ »روایت قدرت هوشمند در قرن 21 ، در مورد بیشینه ساختن قدرت یا حفظ سلطه نیست. این روایت در مورد یافتن راههایی است برای ترکیب منابع و تبدیل آنها به راهبرد موفقیتآمیز در زمینهی توزیع قدرت و ظهور دیگران

از دیدگاه جوزف نای الف - کشورهایی دارای قدرت نرم و هوشمند خواهند بود که بر فرهنگ و اندیشههایی مسلط میشوند که به هنجارهای غالب جهانی نزدیکترند. - امروزه این هنجارها بر لیبرالیسم، تکثرگرایی و استقلال حکومت تکیه دارند - .

ب - کشورهایی که بیشترین دسترسی را به راههای متعدد ارتباطاتی دارند و به همین علت بر شیوه چهارچوب بندی مسائل ]در عرصه سیاست جهانی[ تاثیر بیشتری میگذارند.

ج - کشورهایی که اعتبارشان با عملکرد داخلی و بینالمللیشان ، افزایش می یابد . این ابعاد قدرت در عصر اطلاعات کنونی، از افزایش اهمیت قدرت نرم در مقایسه با مجموعه منابع قدرت حکایت دارد و مزیتی عمده برای ایالات متحده به حساب میآید

در یک نگرش کلان، برای رسیدن به موقعیتی مطلوب رسانه ای برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در دوران پسابرجام، پیشاپیش مستلزم مطالعه و شناخت چالش تاثیرگذار فشارهای اقتصاد سیاسی بینالملل در قالب تحریمهای اقتصادی و تجاری پیش روی جمهوری اسلامی ایران در دوران پسابرجام است. این مهم بر فرایند تبدیل ایران به قطب اقتصاد سیاسی و فرهنگی جهان اسلام و منطقه خاورمیانه بسیار موثر است . بر این اساس و در چهارچوب اهداف و سند چشم-انداز، رسانهی ملی نیز باید به تدوین راهبردهای کارآمد و موثری برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در دوران پسابرجام اقدام کند.

طرح مسأله

اساسا بحران یکی از واقعیتهای اجتنابناپذیر حیات سیاسی هر کشور و جامعه ای است. بحران با برهمزدن نظم سیستم اصلی یا قسمتهایی از آن، موقعیتهایی که مستلزم پاسخدهی آنی و اختصاص منابع فوقالعاده است را به وجود آورده، موجب سردرگمی و غافلگیری نهادهای تصمیمگیرنده میشود. در این معنا رشد فزاینده فنآوریهای ارتباطی، نه تنها مفهوم بحران را تغییر داده ، بلکه از منظری معرفتشناختی سیمای آن را نیز دگرگون ساخته و به آن چهرهای متکثر، چند بعدی، سیال و نامتعین بخشیده است.

»با توجه به این واقعیت ، بازنگری و تبیین مرزهای جدید برای رسانهها در فرایند تکثیر یا مدیریت بحران حایز اهمیت است.رسانهها با استفاده از شبکههای دریافت اخبار و اطلاعات، دیدگاههای کارشناسان سرشناس در مساله بحران را طرح، نقد و ارائه می کنند؛ به نحوی که تصمیمگیرندگان و حلقه های مشاوره آنها بتوانند از این دیدگاهها بهره ببرند. که این از کارکردهای مثبت رسانه هاست. البته بدیهی است در اوضاع بحرانی، زمان و سنجیدگی دیدگاهها بسیار اهمیت دارد

لکن از شرایط و قرائن چنین برمیآید که ایفای این نقش در رسانهی ملی صرفا به مرحله ی »حین بحران« خلاصه شده و به مراحل »قبل و پس از بروز بحرانها« آنطور که باید و شاید توجه نمیشود زیرا »بخش دیگری از فرایند تصمیمگیری، به طرح، بررسی و انتخاب گزینهها و راه-حلها ارتباط دارد.

تصمیمگیران در مراحل ابتدایی مدیریت بحران، با جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات سعی می-کنند دامنهی مشورتهای خود را گسترش دهند؛ البته هر چه به نقاط بالاتر بحران نزدیک شویم ، دایرهی مشاورهها نیز محدودتر میشوند

بنابراین سیاست زیربنایی رسانهی ملی باید بر این اصل اساسی متمرکز شود که مشکلات به تنش و تنشها به بحران منجر نشود. بنا بر مدل همسویی بادبادکی رسانهها نقش مستقل در ایجاد رویدادهای اجتماعی دارند، رسانهها می توانند به عنوان حلقه پیوند میان مردم و نخبگان عمل کنند و تعامل میان این دو گروه را رونق بخشند. رسانهها با پخش انواع برنامهها، شکافهای معرفتی میان مردم و نخبگان را پر میسازند و واگرایی در افکار و ایدهها را به همگرایی تبدیل میکنند. با ایجاد همگرایی فکری و معرفتی میان نخبگان، مردم و رسانهها، جامعه به صورت یک دست به سوی حل مشکلات پیش میرود.

از اینرو، برای دستیابی به حماسه اقتصادی، نیازمند تعامل فکری مردم، نخبگان و رسانهها هستیم تا به این وسیله، زمینه همگرایی هر چه بیشتر در این موضوع فراهم آید.

با توجه به نقش بی بدیل سیمای جمهوری اسلامی ایران در رسانهی ملی، میتوان سیما - تلویزیون - را کارآمدترین ابزار رسانه ملی در تحقق اهداف خود، به ویژه اهداف اقتصادی به شمار آورد. این تحقیق می کوشد، راهبردهای مطلوبی جهت مدیریت هوشمند چالشهای ناشی از تحریمهای اقتصادی و روانی-رسانه ای اروپا و آمریکا برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در دوران پسابرجام با توجه به بدعهدی آمریکا برای سیمای جمهوری اسلامی ایران ارائه دهد.

تعریف مفاهیم بحران

بحران ها موقعیتهایی هستند که مستلزم پاسخدهی آنی و اختصاص منابع فوقالعادهاند. در این مواقع هدفهای برتر نهاد تصمیمگیرنده به خطر افتاده، زمان لازم برای پاسخدهی و اجرای تصمیمهای گرفته شده به شدت محدود میگردد. وقوع چنین موقعیتی به سردرگمی و غافلگیری اعضای نهاد تصمیمگیرنده نیز منتهی میشود

تدوین راهبرد

تدوین راهبرد - استراتژی - برای یک سازمان به این مفهوم است که، ما برای سازمان راهبردهای - راهکارهای بلندمدت - کارا و موثری جهت نیل به انجام بیانیه ماموریت سازمان ارائه میدهیم که این راهبردها به روش زیر تدوین میگردند:

گام اول: مرحلهی ورودی نامیده میشود، در این مرحله عوامل خارجی و داخلی سازمان مورد بررسی و ارزیابی دقیق قرار میگیرند و اطلاعات اصلی مورد نیاز برای تدوین راهبردهای سازمان مشخص میگردند.

در گام دوم: مرحلهی مقایسه نامیده میشود، در این مرحله به انواع راهبردهای امکانپذیر توجه می شود و به همین منظور بین عوامل خارجی و داخلی سازمان نوعی توازن و تعادل برقرار میگردد.

و در نهایت در گام سوم: که آن را مرحلهی تصمیمگیری مینامند، از ماتریس برنامهریزی استراتژیک - راهبردی - کمی استفاده میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید