بخشی از مقاله

چکیده

معماري پلکانی روستاي سرآقاسید در چهارمحالوبختیاري منشایی بومی داشته است. این روستا بر یک بستر شیبدار واقع شده و بهخوبی با زمینه خود تطبیق یافته است. بسیاري از راهکارهاي معماري شکل گرفته در این سکونتگاه، به -مانند بهرهگیري از انرژيهاي طبیعی، توجه به مصالح طبیعی و...، ماهیتی چرخهپذیر دارد.

در تعریف چنین میتوان عنوان کرد که نظام چرخهاي سبب برگشتپذیري و پیوند مجدد مواد با طبیعت میشود. به عبارت دیگر نظام چرخهاي، رویهاي مصرفی نخواهد داشت، بلکه فرآیندي است تجدیدپذیر. اندیشه برگشتپذیري یا چرخهاي از قوانین موجود در طبیعت نشات گرفته است.

این تفکر محور نظري و عملی رویکرد محیطموثر را شکل میدهد. گفتنی است رویکرد محیطکارا و محیطموثر در راستاي محور پایداري مطرح شده، و در خروج انسان از چالشهاي زیستمحیطی امروز به ارائه راهکارهاي متفاوتی میپردازد. محیط کارا بر کاهش اثرات مخرب فعالیتهاي انسان تاکید دارد در صورتی که محیطموثر، بیشینه کردن اثرات مثبت زیستمحیطی را ضامن پایداري میداند.

این مقاله میکوشد تا با معرفی مصادیقی از راهکارهاي کاهشی و چرخهاي بهکاررفته در معماري بومی روستاي سرآقاسید، زمینه بسط مفهومی رویکرد محیطکارا و محیطموثر را فراهم آورد. اشاره به نزدیکی آرمان پایداري با داشتههاي معماري بومی در کنار بررسی وجوه افتراقی از مهمترین اهداف این تحقیق به شمار میآید. این تحقیق ماهیتی توصیفی-تحلیلی داشته و خود را بر پایه مقایسه معماري پایدار با معماري بومی سازمان داده است.

مقدمه

کنفرانس محیطزیست استکهلم - 1972 - ، کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه برانتلند - 1987 - بانضمام کنفرانس ریو - 1992 - نقشی اساسی در زایش و تبیین مفاهیم پایداري برعهده داشتند. در بازه تقریبی سه دههاي مطرح شدن رویکرد پایداري، این نگرش، بسطی قابل توجه در اذهان، افکار و اعمال انسان داشته است.

عمیق شدن مفهوم پایداري در فضاهاي مختلف و در عرصههاي جهانی و ملی قابل پیگیري است. تعدد سایتهاي اینترنتی1 مرتبط با مفاهیم پایداري، تعدد کتابهاي نوشته و یا ترجمه شده در این خصوص، تعدد مقالات چاپشده، تعدد همایشهاي ملی و بینالمللی مرتبط، تعدد پایاننامههاي دانشگاهی، شکلگیري گرایش پایداري در دوره ارشد و محوریت قرار گرفتن در طراحی و ساخت بناهاي متعدد، موید عمیق شدن رویکرد فوق در ادبیات معماري و شهرسازي ایران است. گفتنی است، در میان گستره وسیع موضوعات پژوهشی در خصوص پایداري، معماري بومی و ارتباط آن با شاخصههاي معماري پایداري، یکی از زمینههاي اصلی را به خود اختصاص داده و به بسط معنایی هر دو گرایش کمک شایانی نموده است

بنمایه فکري این پژوهشها بر این مطلب استوار است که در معماري بومی گذشته علیرغم مطرح نبودن فضاي پایداري، اندیشهها و راهکارهاي عملی برخواسته از آن مسیري در جهت حفظ انسان، ابعاد انسانی و منابع طبیعی دارد. بدیهی است ذکر تجربیات بومگرایی در پاسخ دادن به نیازهاي انسان - والبته همسو با دادههاي محیط - از یک سو بر دانستههاي تحقیق خواهد افزود و از سوي دیگر بهرهگیري از تجربیات دیروز براي حل مشکلات فرداي معماري را نوید میدهد. با اینحال مختصات زمانی امروز، دستاوردهاي علمی و فنی انسان امروز، افزوده شدن مشکلات و مسائل فرارو و...،سوالات دیگري در ذهن ایجاد میکند.

اینکه تا چه اندازه معماري بومی و معماري پایدار قرابت و نزدیکی دارند؟ آیا تنها با پناه بردن به تجربیات بومگرایی میتوان بر خواستههاي پایداري فائق آمد؟ وجوه افتراقی معماري بومگرا و معماري پایدار چگونه ترسیم میشود؟ آیا مفاهیم مرتبط با دو رویکرد بومگرا و پایداري، یکسان تبیین میشود؟ پاسخ دادن به سوالاتی نظیر آنچه در بالا عنوان شد میتواند در تبیین و شاخص شدن مرز پایداري با معماري بومی اهمیت یابد. به عبارت دیگر با مطرح نمودن مرزهاي دو رویکرد فوق میتوان به تشریح نقش خواستههاي امروز از معماري پایدار نزدیک شد.

روش تحقیق

این تحقیق ماهیتی توصیفی-تحلیلی داشته و خود را بر پایه مقایسه معماري پایدار با معماري بومی سازمان داده است. با اینحال از آنجا که بررسی و مقایسه کلیه ابعاد معماري خارج از حیطه مکانی و زمانی این مقاله است به ناچار دامنه مقایسه به شاخص مفهومی "چرخه مواد" تنزل یافته است. به عبارت دیگر مقاله حاضر از طریق مقایسه مبانی فکري، مدلها و الگوها به تبیین ابعاد ویژه "چرخه مواد" در دو رویکرد بومی و پایداري میپردازد.

معضلات در شیوه متعارف مصرف و ناکارامدي مدل آن :

انسان در دهه هاي پایانی قرن بیستم با مشکلات و مسائل فراوانی همچون فقر، ناعدالتی اجتماعی، افزایش جمعیت، تغییرات اقلیمی و محیطی روبرو بوده است. این وضعیت، مطرح شدن دیدگاه پایداري را به مثابه ضرورتی براي خروج از بحران ضروري میدانست.

علاوه بر مشکلات یاد شده، زیستمحیط در عرصه تولید و مصرف مواد با دو چالش اساسی روبرو بود. این چالشها در رسیدن به الگوي تولید و مصرف پایدار نقش زیربنایی دارد. لذا معرفی آنها میتواند به شناخت بیشتر مبانی کمک نماید.

-1 چالش در محدودیت منابع اولیه

منابع طبیعی در قالب سه دسته لایتناهی3، تجدیدپذیر4 و تجدیدناپذیر5 تفکیک میشود. مطابق تعریف آندسته از مواد طبیعی که حجم معینی دارد و یا فرآیند بازتولیدي آنها به کندي صورت میگیرد منابع تجدیدناپذیر تلقی میشود. این تعریف موید آن است که مصرف این مواد به سمت کاهش آنها گرایش دارد. سوختهاي فسیلی، فلزات و دیگر مواد معدنی که در صنعت بالاخص صنعت ساختمان نقش بسزائی دارد، در زمره منابع تجدیدناپذیر قرار میگیرد. برخلاف دسته فوق، نامحدود بودن و سرعت بالاي بازتولید - به ترتیب - از ویژگیهاي منابع لایتناهی و تجدیدپذیر ذکر میشود. برایناساس چوب و سایر مواد نباتی بانضمام محصولات کشاورزي منابع تجدیدپذیر تلقی میشود. درحالیکه انرژيهاي باد و خورشید در رده منابع لایزال قرار خواهد گرفت

منابع طبیعی همواره پایه مادي جوامع و اقتصاد مرتبط با آنها را تشکیل داده است. با اینحال میزان بهرهبرداري از این منابع در طول تاریخ متفاوت بوده و روندي افزایشی داشته است. سرانه مصرفی انسان در دورههاي مختلف شکار، کشاورزي و صنعت به ترتیب معادل به عنوان مثال جیمز استیل بومگرایی را به مثابه یکی از شیوههاي فکري سهگانه در توسعه پایدار مطرح ساخته و به ارائه نمونههایی از کارهاي معاصر که با نگرش همزمان بومگرایی و پایداري شکل گرفته میپردازد

مطابق بررسیهاي انجام شده میزان مصرف منابع طبیعی در سال 2005 به مرز 60 میلیارد تن نزدیک شده است و برآورد میشود در سال 2030 این رقم به 100 میلیارد تن در سال افزایش یابد

نمودار شماره 1روند رو به رشد استخراج منابع طبیعی را به تصویر میکشد. گفتنی است مصرف بیشتر رابطه مستقیمی با استخراج بیشتر منابع طبیعی خواهد داشت. استخراج بیرویه در سالهاي اخیر، بسیاري از منابع طبیعی را در آستانه تمام شدن قرار داده است. سوختهاي فسیلی، جنگلها، مواد معدنی، آب شیرین، محصولات دریایی و... با سرعت فراوان به سمت تهیشدن پیش میرود. مطابق آمار نیمی از جنگلهاي طبیعی جهان به نابودي کشیده شده است که از این میان 13 درصد به 30 سال اخیر مربوط میشود. در 50 سال گذشته قریب به 25 درصد زمینهاي حاصلخیز از بین رفته و یا تغییر شکل یافته است که از این میان آفریقا با 30 درصد بیشترین میزان نابودي اراضی را به خود اختصاص داده است. پس از آن آسیا و آمریکاي لاتین با 27 و 18 درصد ردههاي بعدي را از آن خود میسازد. نابودي منابع تنها به خاك و جنگل منتهی نمیشود. بررسیها نشان میدهد که در 25 سال اخیر، اکوسیستمهاي آب شیرین و دریایی تا حدود 50 درصد به ورطه نابودي کشیده شده است

ادامه روند متداول مصرف، اتمام منابع طبیعی را بدنبال خواهد داشت. این وضعیت سوالاتی را در ذهن انسان امروز شکل میدهد.

سهم نسل آتی از این منابع طبیعی چیست و چگونه در اختیار آنها قرار میگیرد؟ با محدود بودن منابع طبیعی چگونه میتوان ضمن حفظ مقدار فعلی استخراج، به حقوق آیندگان پایبند بود؟ چگونه میتوان مسیر توسعه را پیمود بدون آنکه مصرف منابع افزایش نیابد؟

نمودار :1 روند افزایشی میزان استخراج منابع طبیعی در جهان طی سالهاي 1980 تا 2005

2 چالش در انباشت پیدرپی ضایعات

ضایعات به اشکال مختلف، چالشهاي فراوانی در مسیر توسعه انسان ایجاد نموده است. اولین مشکل به حجم روزافزون مواد ضایعاتی و ارتباط آن با الگوي رشد اقتصادي مربوط میشود. در الگوي متداول کنونی، رشد اقتصادي رابطه مستقیم با میزان مصرف منابع اولیه از یک سو و از سوي دیگر با میزان ضایعات تولیدي دارد. به عبارت دیگر رشد اقتصادي بیشتر، نیازمند مصرف بیشتر منابع و تولید بیشتر ضایعات است.

بررسیها نشان میدهد که میزان تولید ضایعات کشورهاي درحالتوسعه 20-10 درصد کشورهاي توسعه یافته است. بدیهی است با رشد اقتصادي این کشورها، میزان تولید ضایعات بهمراتب افزایش خواهد یافت

علاوه بر میزان تولید ضایعات، ترکیب آنها نیز با میزان توسعهیافتگی و سطح درآمد افراد مرتبط است

گفتنی است سالانه نزدیک به 11.2 میلیارد تن ضایعات جامد در جهان تولید میشود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید