بخشی از مقاله

چکیده
واژه مکان در سده اخیر با معانی وابسته گسترده ای در فضاهای معماری به کار برده می شود. از طرفی باغ در ذهن ایرانیان تصویر فراگیر دارد و مدتهاست به صورت بینشی درونی درآمده است. این ذهنیت و این همانی با باغ نه تنها باعث شکل گیری هویت ایرانی شده بلکه تصویر و تصور باغ بر ذهن ایرانی همواره تاثیر و تاثر داشته است. بازتاب این ذهنیت در هنر های دیگر تاریخ این سرزمین منعکس شده است و فرش ایرانی از کالبدی ترین و کاربردی ترین هنر های ایرانی، طرحی از باغ یا ذهنیت آن را در خود بازنمایش داده است.

تحقیق حاضر تلاش دارد با بررسی عناصر و ساختارهای باغ ایرانی و ارتباط آن اجزاء و مطالعه بازنمایش آنها در فرش های دستباف ایرانی و تحلیل آن با رویکرد پدیدارشناسی، کیفیت های واجد معنای مشترک این دو را تبیین کند.

با توجه به اینکه در این رویکرد شناسنده یعنی انسان از شیء جدا نیست ابتدا رابطه انسان و طبیعت و مکان بودگی باغ مورد مطالعه قرار می گیرد وروش تحقیق در این کار روش توصیفی- تحلیلی با ابزار جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و منابع الکترونیکی بوده است. نتایج حاکی از اینست که کیفیات معنایی باغ ایرانی با ساختار ها و اجزاء انتزاعی تری و با انتقال حس مکان بودگی در فرش به منصه حضور رسیده است.

مقدمه

باغ ایرانی با تاریخ درخشان خود در قرون و اعصار گذشته از برجسته ترین گونه های باغ سازی در جهان شناخته می شود، در این منظر سازی از عناصر و ساختارهایی اصیل و ریشه دار در کهن الگوهای این سرزمین استفاده می شده است. آزادی در تفسیر باغ ایرانی و نمایاندن آن به عنوان فراورده ای که تلاش دارد بهره برداران خود را به فضای اندیشه ناب سوق دهد، موضوعی است کاویده نشده و نیازمند به تحقیق .

فرش ایرانی نمایشی دوباره و انتزاعی از باغ ایرانی و البته در کالبدی عملکردی است. اما آنچه باعث مانایی و تداوم مفهوم باغ ایرانی در گذر تاریخ شده است، خصوصیات هویت ساز آن، مفهوم مکان و کیفیات قدسی آن است. این نوشتار با بررسی ارتباط انسان و طبیعت و مطالعه ساختارهایی که منجر به خلق روح مکان در باغ ایرانی شده است، به دنبال بازنمایش این اجزاء و ساختارها و چگونگی نمود روح مکان در هنر فرش دستباف ایرانی در طول تاریخ است.

در تحقیق حاضر عناصر و ساختارهای موجود در باغ ایرانی و بازنمایی آنها در فرش های دستباف ایرانی استخراج و با رویکرد پدیدار شناختی تحلیل شده است. با توجه به اینکه در رویکرد پدیدار شناختی، شناسنده از شیء جدا نیست ابتدا به رابطه انسان و طبیعت پرداخته و مکان بودگی باغ مورد بررسی قرار می گیرد و در انتها به بازنمایی این پدیدار در فرش ایرانی می پردازیم. پژوهش های گوناگونی درباره فرش های باغی [2] و ارتباط فرمی و شکلی باغ ایرانی و فرش [3] - شاهچراغی گلجام - انجام پذیرفته اما از حیث مکان بودگی فرش با ساختار و اجزاء انتزاع شده باغ ایرانی و شناخت این ارتباط معنایی کمتر مورد توجه بوده است.

باغ ایرانی
در دائره المعارف اسلامی در توضیح واژه باغ آمده: "محوطه ای غالباً محصور، ساخته انسان با بهره گیری از گل و گیاه، درخت، آب و بناهای ویژه که بر قواعد هندسی و باورها مبتنی است".[4] در تعریفی دیگر باغ ایرانی گفته شده است: "باغ پیوند فرخنده زیبایی و سودمندی است" .[5] در مقصود از ایرانی بودن باغ، منظور همه اقسام تاریخی این سرزمین، جغرافیای سیاسی و به ویژه ایران فرهنگی و همه فرهنگ های متاثر از فرهنگ ایرانی است.

الگوی مرجع باغ ایرانی را می توان نمونه ای آغازین - آرکی تایپ - 1 دانست که فصل مشترک بین باغ های ایرانی بوده و این الگو در قالی های ایرانی با طرح باغ ایرانی متبلور شده است. الگوی مرجع باغ ایرانی چنین توصیف می شود: محدوده ای مربع یا مستطیل شکل از زمینی نسبتاً وسیع که با دیواری در پیرامون آن محصور است. سطح این محدوده با دو محور - دو جوی - متقاطع عمود بر هم به چهار قسمت مساوی تقسیم می شود. آب از فواره واقع در مرکز حوض در محل تقاطع این دو محور، فوران کرده و به چهار جوی هدایت می شود و درختان درون سطوح مربع شکل را آبیاری می کند. اصلی ترین بنای باغ - کوشک - در مکان تقاطع دو محور قرار می گیرد.

فرش ایرانی
فرش نوعی زیرانداز بافته شده از الیاف پنبه، پشم و در بعضی موارد ابریشم است کهمعمولاً برای پوشش زمین به کار میرود. قالی و فرش همیشه نقشهای زیبا بر خود داشتهاند. در زبان پهلوی واژههای گوناگونی برای اشاره به انواع گستردنیها به کار برده میشد: برای قالی نفیس ازبَت یا بوپ، برای نمد و فرش از نمت استفاده میشد و برای فرش و بسترویستَرْگاز که از ویستردن گرفته شده که در فارسی امروز، گستردن گفته میشود. اما واژه قالی یا خالی یا غالی از نام شهری به نام قالین در ارمنستان - بخشی از ایران باستان - گرفته شده است.

اما تفاوت فرش و قالی از اینجا آشکار می شود که به هر گستردنی قالی نمی گویند ولی به هر گستردنی فرش می گویند. مانند مفرش ، گلیم ، جاجیم ، ورنی ، پلاس ، زیلو ، گبه ، خرسک ، پشتی ، کلگی ، کناره ، قالیچه و میان قالی … اما به فرش پرزدار »قالی« گفته میشود و البته آن چیزی که باعث میشود قالی از قالیچه متفاوت شود، متراژ آن است. فرشهای پرزداری که مساحت آنها 6 متر به بالا باشد، قالی نامیده میشود و به فرشهای پرزداری که مساحت آنها 6 متر یا کمتر از آن باشد »قالیچه« میگویند.

معمولاً کوچکترین قالیچهها را هم با مساحت یک تا یک و نیم متر، برای پشتی میبافند. میان قالی ، فرشی است که در وسط دو قالی پهن می شود.کلیه این نام ها بر اساس سبک معماری و چیدمان خانه های این دیار پدید آمده و ریشه در تاریخ زندگی این مردمان دارد و قالی نیز جزئی از آنها محسوب می شود.البتّه فرهنگ لغت عمید کلمه قالی را برگرفته از کلمه ترکی قالین به معنایفرشِپُرزدار که با نخ و پشم به رنگهای مختلف بافته میشود، معنی کرده است.
معنای »بوب« در لغتنامه دهخدا هم چنین آمدهاست:
فرش و بساط خانه... فرشی که آن را انبوب نیز گویند... در ارمنی، بوب و پهلوی، بوپ. در تاریخ طبری از ابوجعفر محمد بن جریر طبری - حدود - 310 - 266 و ترجمه و تالیف ابو علی محمد بلعمی - 325 - واژه » بساط« مترادف فرش آمده است. در آنجا از »فرش بهارستان« سخن می رود که در حمله اعراب به ایران از کاخ تیسفون بدست آمدهاست. در معجم البلدان از یاقوت حموی - اوایل سده هفتم هجری قمری - چنین میآید: »بساطی یافتند از دیبا، شصت ارش اندر شصت ارش

نُزهَهدرالقُلوب حمداالله مستوفی - 750 - از قول ابوعون صاحب کتاب الذیج چنین آمدهاست: »در قالیقلا فرشی بافته میشود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی قلا و قالی قلا شهری است در ارمنستان کبیر... از عهد انوشیروان، هنوز ارمنستان بدست ایرانیان بود تا اسلام آمد... »ارمینیاغس« یکی از مردم ارمنستان زمام حکومت... را در دست گرفت. پس از وی زنی به حکومت رسید بنام »قالی« و شهری ساخت و آن را »قالی قاله« نامید که به معنای احسان است

قدیمترین فرش دستبافت ایرانی در سال 1949 در دومین مرحله کاوشهای باستان شناس روسی، رودنکو در منطقه پازیریک کشف و به نام فرش پازیریک - شکل - 1 نامیده شد.[6] در زمان تسلط مغولها - قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی - قالی بافی به سطح بسیار رفیعی از زیبایی وتکنیک رسید. اوج قالی کلاسیک ایرانی را که از آن با رنسانس قالی ایران یاد می شود زمان سلاطین صفوی 1499-1722 - میلادی - به ویژه زمان حاکمیت شاه طهماسب اول 1524- 1587 - میلادی - و شاه عباس کبیر - 1587-1629 میلادی - ثبت کرده اند. در قرن نوزدهم قالیهای ایرانی ، بویژه فرشهای نفیس ناحیه تبریز به اروپا راه یافتند. از سوی کشورهای اروپایی نمایندگانی به تمام کشورهای مشرق زمین گسیل شدند و با رقابت بسیار فشرده کلیه فرشهای کهنه و عتیقه را گردآوری کرده به قسطنطنیه که هنوز هم مهمترین بازار قالی مشرق زمین بود فرستادند.

شکل:1 فرش پازیریک منبع: fa.wikipedia.org

انسان و طبیعت
انسان همواره به طبیعت دست اندازی کرده است و شرایط محیط پیرامون خویش را همواره جهت حصول به آسایش فیزیکی و آرامش روانی تغییر می دهد. اما نوع این ایجاد تغییر در گروه جهان بینی و نوع نگرش وی به طبیعت نهفته است. انسان های بدوی همزیستی مسالمت آمیزی با طبیعت داشته اند، ناشناخته بودن طبیعت چون باد و باران و خورشید و سیارات موجب می شد انسان خود را مقهور طبیعت بداند و ضمن استفاده از طبیعت به ستایش از طبیعت نیز بپردازد 

در مشرق زمین همواره ارتباط نزدیکی بین انسان و طبیعت وجود داشته است و حتی خود را فانی و محو در طبیعت می بیند. اما دیدگاه مغرب زمین پس از مسیحیت از نوع دیگری است، بر اساس تفکر مسیحیت خدا خالق طبیعت و بشر ملزم به استفاده از آن است.

در شرق آسیا خداوند با طبیعت یکی انگاشته می شود و حتی با خود انسان نیز یگانه است[8] در حالیکه دنیای متجدد امروز در غرب، انسان بیگانه با طبیعت و گاهی در تضاد با آن است. از دیدگاه او انسان مُسخّر، صاحب آن و طبیعت ماشینی بی جان است

همین امر آفت دنیای مدرن است که بحرانهای طبیعی و اجتماعی و فکری بی شماری را ایجاد کرده است. ارتباط انسان و طبیعت در جهان بینی اسلامی تاکید بر حفظ حقوق طبیعت بی جان و جاندار همواره بوده است، اما انسان در مرتبه بالاتری نسبت به طبیعت بوده و استحاله در طبیعت بی معنا است

باغ ایرانی و مکان بودگی
نظریه روح مکان [9] بطور مشخص و در ارتباط مستقیم با پدیدار شناسی معماری مطرح شده است. بنا به گفته شولتز هر موجودی روح2 مخصوص به خود را داراست که بر مینای آن خصلت ویژه خود را تحصیل می کند.. هر شیء و مکانی روح و ویژگی های خاص خود را دارد. انسان نیز چون پدیده ای در حال وقوع است و به اصلاح هستنده است نیازمند آن است که روح مکان را درک کند

انسان با ساخت واصلاح محیط در حقیقت روح مکان یک سایت را آزاد می کند و با آن مکان یکی می شود - اینهمانی - . در اصل انسان برای تحصیل پایگاه وجودی خویش باید بتواند خودش را جهت یابی و این همانسازی بکند. نکته مهمتر آنکه محیط هرگز امری ثابت و لایتغیر نیست و طبیعت همواره در حال دیگرگونی است، اما مکان ویژگی های خود را حفظ می کند. همانطور قبلا گفته شد این ویژگی ها دوسویه بوده و با شناسنده - انسان - معنا پیدا می کند. بنابراین طبیعی است این روح مکان در طول زمان و در شرایط مختلف محیطی و تاریخی دارای تاویل و خوانش مجدد و تازه ای شود.

بالنتیجه ممکن است روح خاص یک مکان بصورت تجریدی در صورت و کالبد متفاوتی هم ظهور کند و علت مانایی هنر نیز همان است و در اشکال و انتزاعات و فرم های متفاوتی آشکار می شود. سیطره روح مکانبر بناها و محیط های انسان ساخت در طبیعت در گذر تاریخ شکل می گیرد و فرم ها و اشکال و حتی روابط آنها ممکن است دچار تغییر شوند. چون هدف تحصیل بعد وجودی است و پدیدارشناسی هم به دنبال همین مساله است. مکان محلی است که در آن عناصر با معنا حضور دارند. اما ساختن آنها سخت است، زیرا مرور زمان و به وسیله تاریخ، خاطرات و اسطوره ها تولید می شوند .

حس مکان نیز به معنای ارتباط عمیق با مکان است و چون مکان حائز معناست، حس مکان یعنی یکی شدن انسان و معانی مستتر در مکان. این حس نیز با گذر زمان و درک بیشتر تعمیق و گسترش می یابد. ارزش های فردی و جمعی نیز بر چگونگی دریافت این حس موثر هستند و بالعکس حس مکان نیز بر نگرش و ارزش های فردی و اجتماعی تاثیر گذار هستند.

باغ فضایی انسان ساخت در محیط طبیعی بوده که با ابزار هندسه و رنگ و مواد حاصل می شود، نتیجه این ساخت در ابتدا از طریق حواس ادراک می شود آنگاه با تعقل مفاهیم ذات هویدا شده و هستیپنهان و باطن آن حصول می شود و معنای حضوری می یابند. در سرزمین ایران باغ همواره یکی از مفاهیم بنیادین اجتماعی و فرهنگی و طبیعی بوده و حضور های گوناگونی در ادبیات، تاریخ، معماری و شهرسازی داشته است. واژه پردیس و ریشه شناسی آن این امر را بیشتر مکشوف می سازد:

پارسیان قدیم، در عصر هخامنشیان، باغ یا عرصه های محصور و پر درخت میوه و گل را پائری دئزا می گفته اند. این واژه به دلیل مناسبات سیاسی هخامنشیان با اقوام سامی نژاد3 به این زبان وارد شد. همین کلمه بعدها به پردیس و فردوس تبدیل شده و در فارسی هم چنین در شکل پالیز به کار رفته که در اوستا به صورت واژه پایری دئزا4 آمده است. این واژه کهن متشکل و مرکب از دو واژه پایری و دئزا است. "پائری" را به معنای پیرامون و گرداگرد و یا پیرامون دژ دانسته اند .[10] اما در توصیف تندیسی که در فرهنگ تمدن های پیرو آیین میترا یافت شده، بغ مهر - خدای مهر - را در مقام سوشیانس - میانجی میان زمین و آسمان - در حال کنش پایری دانسته اند. یعنی واسط بین پدر آسمان و مادر زمین

باغ ایرانی به مثابه احداث پلی میان ماده و معناست .

 باغ ایرانی به عنوان فضایی زیبا، سازمان یافته و تجهیز شده برای پاسخگویی به نیازهای روحی ظریف انسان است، نیاز والایی که به روزمرگی نمی انجامد. باغ ایرانی فراورده ای است محیطی، جامع و گسترده در محیط و زاییده شده از آن. باغ ایرانی مانند سایر پدیده ها دگرگونی می پذیرد؛ دچار تحول می شود و بر محیط طبیعی و انسانی اثرگذاری میکند و تاثیر می پذیرد. انتقال معانی به انسان و عینی سازی مفاهیم تجربه شده، مکان بودگی باغ را نشان می دهد. باغ شازده ماهان کرمان5 ساخت واحه ای در طبیعت خشک و یکنواخت بیابان است، همان محیطی که کریستن نوربرگ شولتز 6 آن را شرط رسیدن به روح مکان انسان ساخت مطلوب در طبیعت و همانند پیکره ای در بستر روح مکان طبیعی- کیهانی می داند - شکل - 2

ساختار و معنای عناصر باغ و بازنمایی آنها در فرش ایرانی
باغ ایرانی ترکیبی هوشمندانه و واجد معنی از عناصر زمین، آب، گیاه و فضا است. از دیدگاه پدیدار شناسی برای فهم روح مکان به مفاهیم معنا و ساختار نیاز داریم. معنای عناصر باغ در ارتباط آنها با سایر عناصر بوده به گونه ای که همه آنها یک کلیت بوده و کیفیت های وجودی شان را آشکار می سازند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید