بخشی از مقاله


تحقق توسعه پايدار منظر شهري با استفاده از پتاسيل بالقوه مسيرهاي سبز (سبزراههاي) درون شهري

چکيده :
استراتژي هاي توسعه پايدار در ابعاد پنج گانه : پايداري اقتصادي، پايداري اجتماعي ، پايداري بومشناختي ، توسـعه مکـاني پايـدار و تـداوم فرهنگي متمرکز است . بدين ترتيب يکي از ارکان اساسي توسعه پايدار، توسعه مکاني پايدار اسـت . ارتبـاط بـين منظـر شـهري و توسـعه پايدار را در همين چارچوب مي توان مطرح نمود. مقايسه توسعه بافت کالبدي شهرها در طي دهه هاي اخير گوياي اين حقيقت است کـه از حضور بافت سبز در سطح شهرها، به عنوان يکي از اجزاء اصلي منظر شهري کاسته شده است . در واقع آن تعادلي که بين فضاي سـبز و محيط ساخته شده در دهه هاي قبلي برقرار بوده است ، اينک به نفع فضاهاي ساخته شده برهم خورده است . با بالا رفتن صعودي قيمت زمين نيز تأمين فضاي سبز شهري روز به روز مشکل تر مي شود. در اين ميان يکي از بهترين راهحل هايي که در جهت تـأمين فضـاي سـبز شهرها مي تواند مطرح گردد، استفاده از پتانسيل هاي بالقوه خود شهرها مانند : طراحي منظر مسيل هاي درون شهري، حواشي رودخانه هـا و توسعه سبز راه هاست . در اين مقاله با روش توصيفي _ تحليلي پس از بيان تعاريف و مفاهيم توسـعه پايـدار و منظـر شـهري، بـه ارائـه نمونه هايي عيني از تجارب موفق خارجي و داخلي در زمينه تحقق طراحي محيط و منظر پايدار شهري با بهـره گيـري از پتانسـيل بـالقوه مسيرهاي سبز درون شهري پرداخته مي شود . در نهايت الگوي طراحي منظر پايدار شهري حاشيه مسيل هـا و راهکارهـايي در ايـن راسـتا پيشنهاد مي گردد.
واژههاي کليدي: توسعه پايدار، منظر شهري، فضاي سبز، سبز راه ، طراحي محيط و منظر پايدار

١- مقدمه :
توسعه کلانشهرهاي ايران همگام با توسعه فضاهاي باز و سبز شهري به عنوان يکـي از مهـم تـرين عرصـه هـاي عمـومي در شـهر نبـوده و نيازهاي اجتماعي به فضاي قابل استفاده براي گذران اوقات فراغت به نحوي در حـال افـزايش اسـت کـه طراحـان شـهري را مجبـور بـه تجديدنظر در معيارها و الگوهاي طراحي شهري مي نمايد. امروز با توجه به شرايط ويژه ايران و نقش با اهميت و خاص کـلانشـهرها در آن، براي حفظ کيفيت و بهبود شرايط زيستي شهرها، راهي جز تغيير نحوه نگرش به توسعه شهري براي مـديران، طراحـان و شـهروندان باقي نمانده است و اين امر در ابعادي مطرح مي شود که خود را به مثابة يک «جبر» بر جميع شرايط حاکم نموده و تحميل مي نمايد.
از طرف ديگر، موضوع توسعه پايدار و ضرورت اعمال معيارهاي آن در استراتژيهاي توسعه پايدار شهري نيز به عنـوان رونـدي فراگيـر در همه کشورهاي جهان درآمده است . فضاي باز و سبز شهري و رويکرد اکولوژيـک آن بـه عنـوان يکـي از زمينـه هـاي مهـم طراحـي محيط و منظر پايدار شهري است و در ارتقاء کيفيت منظر عرصه هاي عمومي شهر نقش بسـزايي دارد. از آنجـا کـه توريسـم در بسـياري مناطق و کشورهاي توسعه يافته ، سريعاً در حال تبديل شدن به فعاليت اقتصادي اصلي مي باشد . امروزه فضاي باز و سبز بعنوان ماده اوليه اصلي براي اقتصاد پايدار نيز شناخته مي شود . لذا در اين مقاله پس از بيـان تعـاريف و مفـاهيم توسـعه پايـدار و منظـر شـهري، بـه ارائـه نمونه هايي عيني از تجارب موفق خارجي و داخلي در زمينه تحقق طراحي محيط و منظر پايدار شهري با بهـره گيـري از پتانسـيل بـالقوه مسيرهاي سبز درون شهري پرداخته مي شود در نهايت الگوي طراحي منظر پايدار شهري حاشـيه مسـيل هـا و راهکارهـايي در ايـن راسـتا پيشنهاد مي گردد.
٢- توسعه پايدار
٢-١- مفهوم توسعه پايدار :
تعاريف مختلفي توسط افراد متخصص براي توسعه پايدارارائه شده است . ولي در کليه تعاريف ، محور مشترک همان توجه به ”آينده” مي باشد.
مطابق با تأکيد و تعريف کميسيون جهاني محيط زيست و توسعه به نام ”آينده مشترک ما” يعني کميسيون برانت لندن در سال ١٩٨٧، عمل امروز ما در توالي نسل هاي آينده براي تأمين نيازهايشان اثر جدي دارد. يعني توسعه پايدار نوعي از توسعه است که رفع نياز امروز را بدون کاهش توانايي آيندگان براي تأمين نيازهايشان در نظر بگيرد.
بديهي است که رفاه آيندگان را از طريق منابع طبيعي و سامانه ها (سيستم ها)ي اکولوژيکي خود بايد تأمين کنيم و اگر حاصل مفهوم پايداري ، بهبود استانداردهاي زندگي باشد، بايد بخشي از منابع طبيعي امروز را نيز ما مورد بهرهبرداري قرار دهيم . ”برخورد و تفکر جدي درباره نيازها و آرمان هاي نسل هاي آينده، ضرورت واگذاري قسمتي از منابع مصرفي نسل کنوني به نسل هاي آتي را،کاملاً محرز مي سازد.”
در واقع توسعه و مديريت پايدار آنچنان توسعه اي است که ايجاد، حفظ و افزايش کيفيت زندگي کليه افراد بشر در تمام زمانها را آشکارا در نظر داشته باشد. لازمه اين کار و لازمه عملي داشتن آن در ابتدا گسترش تحقيقات مفصل و چند جانبه و عميق مي باشد.
تعريف سازمان ملل متحد در سال ١٩٩١ از توسعة پايدار چنين است : ”سياست توسعه اي پايدار چنان سياستي است که در نتيجه اعمال آن منافع مثبت حاصل از مصرف منابع طبيعي بتواند براي زمان هاي قابل پيش بيني در اينده ادامه و دوام داشته باشد.”
مشکل موجود با اين تعريف ، موضوع سنجش منافع حاصل از مصرف منابع طبيعي است . و اين مشکل به دليل ابهام در نحوه ارزشگذاري و محاسبه اين منافع مي باشد.
”گوتلند و همکاران (١٩٩١) توسعه پايدار را به صورت رابطه بين تغييرات نسبتاً سريع در سامانه هاي اقتصادي بشر و تغييرات اندک در سامانه هاي اکولوژيکي مورد توجه قرار داده اند. سامانه هاي اکولوژيکي آنهايي هستند که امکان استمرار زندگي بشر را به طور نامحدود تضمين مي کنند و در عين حال، تحت حمايت آنها به کيفيت اکوسيستم و محيط زيست نيز لطمه اي وارد نمي شود.”

به نظر مايکل رادکليف اصطلاح توسعه پايدار به معني آن است که درسهايي در باب اکولوژي مي تواند و بايد در روندهاي اقتصادي به کار گرفته شود که شامل ايدههاي استراتژي حفاظت محيط جهاني و ايجاد محيطي نطقي است که در آن ادعاي توسعه به منظور پيشبرد کيفيت همه جنبه هاي حيات مورد جالش و آزمايش قرار مي گير . توسعه پايدار مستلزم ديدگاهي گسترده از اقتصاد و اکولوژي به گونه اي است که مورد قبول بيشتر حقوق دانها با هر روش ويژهاي باشد، ديدگاهي که مي تواند با پيمان سياسي رباي اطمينان ار اينکه آن توسعه ”پايدار” است يا خير، همراه باشد.
در يک تعريف ديگر ”توسعه پايدار به معناي پيشرفت کيفيت زندگي و زندگي در ظرفيت تحمل اکوسيستم هاي پشتيبان” است . در بطن اين تعريف ،مفاهيم ”توسعه ” و ”محيط زيست ” با يکديگر همراه هستند.
همان گونه که ذکر شد معني مشترک و قابل قبول همه ، هنوز ارائه نشده اس . ضمن توجه به نقاط مشترک اين تعاريف بايد يادآوري شود که در بين تعاريف مختلف يک حالت دوگانگي مشاهده مي شود. به طوري که در مجموع در برخي نظرات ، واژ ها به نوعي توصيف کننده يک هدف هستند. اما در برخي تعاريف به ويژه تعاريف اخير ”توسعه پايدار” به عنوان يک اصل است يا يک کد هدايت گر،که يک راهنماست و چهارچوبي براي تصميمات مختلف فراهم مي کند. اين دوگانگي مي تواند ابهام باشد و باعث ايجاد مشکل در فهم دقيق توسعه پايدار گردد.”
در سالهاي اخير به نظر مي رسد که تعاريف روبه دقيق تر شدن هستند و ظاهرًا مفهوم توسعه پايدار در حال ” نهادينه شدن” است .
٢-٢- پيشينه توسعه پايدار :
در سال ١٩٧٢، کنفرانس سازمان ملل متحد در زمينه محيط زيست انسان، منتهي به اعلاميه استکهلم گرديد و اين کنفرانس نقطه عطفي در تاريخ نگرش رسمي انسان به منابع طبيعي و سيستم هاي بهرهبرداري از زمين مي باشد”اعلاميه سال ١٩٧٢ استکهلم و اعلاميه سال
١٩٧٤ کوکويوک، ضمن تصديق پيچيدگي و جدي بودن بحران هاي اجتماعي و زيست محيطي که جامعه انساني با آن روبه روست ، سبب بروز پيامهاي نويدبخشي شدهاند زيرا که همگي نياز به تدوين و اجراي استراتژيهاي سالم زيست محيطي به منظور ترويج توسعه اجتماعي – اقتصادي يا توسعه زيست محيطي عادلانه تر را مطرح مي کنند. سمينارهاي بعدي نهايتاً به تشکيل کنفرانس محيط زيست و توسعه يا ”اجلاس زمين ” در سال ١٩٩٢ منجر شد.”
در اجلاس مذکور سه متن عمده به تصويب رسيد:
 دستور کار ٢١.
 بيانيه ”ريو” پيرامون محيط زيست و توسعه .
 اصول عمده مديريت پايدار جنگل هاي کره زمين .
دستور کار ٢١ شامل ٤٠ فصل مي باشد که در چهار بعد با ٤بخش اساسي دسته بندي شده است . بخش اول ابعاد اقتصادي و اجتماعي است ، بخش دوم منابع لازم براي توسعه ، بخش سوم تقويت نقش گروه هاي عمده و بخش چهارم شامل شيوههاي اجرايي مي باشد.
براساس بيانيه ريو و دستور کار ٢١ تمام کشورها موظفند که استراتژيهاي توسعه پايدار را متناسب با شرايط جغرافيايي ، اقليمي ، اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي خود و امکانات و محدوديت هاي موجود تنظيم نمايند. در کشور ما نيز تلاشهايي براي تهيه و تدوين اين راهبردها صورت گرفته است . به طور مثال کميته ملي توسعه پايدار کشور که در سال ١٣٧٢ به تصويب شورايعالي حفاظت محيط زيست رسيد، فعالي هاي مختلفي را از سال ٧٣ شروع کرده است که گردآوري مجموعه فعاليت ها . اطلاعات مربوط به برنامه هاي بين المللي محيط زيست و تشکيل کميته هاي فرعي و برنامه ريزي رباي تدوين اولويت هاي ملي در توسعه پايدار و اهداف کلان کشورو بررسي طرح هاي ارائه شده براي دريافت کمک از تسهيلات جهاني محيط زيست از جمله آنهاست .

٢-٣- اصول و استراتژيهاي توسعه پايدار :
استراتژيهاي توسعه پايدار در چند اصل اساسي مي تواند متمرکز باشد که اين اصول را مي توان ابعاد پنجگانه توسعه پايدار ناميد:
جدول (١) اصول بيانيه ريو
١. پايداري اقتصادي که به مفهوم برآيند تخصـيص بهتـر و مـديريت کاراتر منابع و جريان مستمر سرمايه گذاري خصوصي و دولتي است .
٢. پايداري اجتماعي يعني ايجاد فرايند توسعه اي که تداوم آن منـوط به رشدي ديگر است و در اينجـا هـدف،خلق تمـدني انسـاني بـا توزيـع عادلانه دارايي ها و درآمدها به منظور کـاهش فاصـله بـين اغنيـا و فقـرا مي باشد.
٣. پايداري بومشناختي که مي توان آن را با استفاده از اهرمهـاي زيـر تقويت نمود:
 محدود کردن مصرف انواع سوخت و منابع سوختي تمام شدني
 کاهش حجم ضايعات و آلودگي ها و بازيافت منابع
 ترويج امساک در مصرف منابع
 تلاش براي يـافتن تکنولـوژيهـايي کـه ضـايعات کمتـري بـه بـار
مي آورند
 تعيين قوانين و دستگاه و نظام قانوني مناسب
٤. توسعه مکاني پايدار که با هذف نيل بـه تشـکل روسـتايي -شـهري
متعادلتر و توزيع بهتر زمين ها از نظر اسکان انساني به موارد ذيل تأکيد
دارد:
 کاهش تمرکز افراطي در مناطق اقماري
 ممانعت از تخريب اکوسيستم هاي آسيب پذير ناشي از فراينـدهاي مهاجرت و کوچنشيني بي رويه .
 تـرويج روشهـاي کشـاورزي و جنگلـداري جديـد بـين زارعـين کوچک .
 کشف و بهره برداري از توان بـالقوه محيطـي بـراي صـنعتي شـدن متمرکز همراه با تکنولوژي جديد با تأکيد خاص بر صنايع زيست توده
و نقش آنها در ايجاد اشتغال روستايي غير کشاورزي .  ايجاد شبکه اي از قرقهاي طبيعي براي حفظ تنوع زيستي .
٥. تداوم فرهنگي شامل يافتن ريشه هاي درونزاي الگوهـاي نوسـازي و نظامهاي زراعي و فرايندهايي که در رونـد تـداوم فرهنگـي تغييراتـي به وجود مي آورند.


٣- منظر شهري
٣-١- ديدگاههاي مختلف در مورد ماهيت منظر شهري :
به طور خلاصه سه نظريه مورد «حالت وجودي» کيفيت منظر شهري مطرح مي باشد :
تلقي کيفيت منظر شهري به مثابه صفتي که ذاتي محيط کالبد شهر بوده و مستقل از انسان بعنوان ناظر و مدرک وجود دارد .
تلقي کيفيت منظر شهري به مثابه مقوله اي کاملاً ذهني و سليقه اي که توسط ناظر ساخته مي شـود و هـيچ گونـه رابطـي بـه سـاختار و خصوصيت محيط کالبدي ندارد .
تلقي کيفيت منظر شهري به مثابه «پديدار» (فنومن ) با رويدادي که در جريان داد و ستد ميان خصوصيات کالبـدي و محسـوس محـيط از يک سو و الگوها، نمادهاي فرهنگي و تواناهيهاي ذهني فرد ناظر از سوي ديگـر شـکل مـي گيـرد. در ايـن تلقـي پديـدار شناسـانه ، مفهوم منظر شهري، مفهومي قابل تفسير و تاويل است .
دو تلقي اول امروزه با بررسي هاي عميق فلسفي و مطالعات نحوه ادراک انسان از فضاي مصنوع مورد ترديـد واقـع شـده انـد و عمـوم صاحبنظران بر وجود رابطه اي تعاملي و دو طرفه بين انسان و محيط مصنوع اتفاق نظر دارند .
بعنوان مثال کريستيان نوربري شولتز براساس حضور عميق انسان در فهم فضا و وجود يک رابطه سه گانه بين انسان با فضـاي هسـتي و فضاي مصنوع، شهر را مورد تفسير قرار مي دهد .
در اين نگاه انسان موجودي متفکر است که سعي مي نمايد با شرايطي که محيط فرا روي او قرار مي دهد، آنـرا معنـي دار مـي سـازد. انساني که پا به فضاي هستي مي گذارد در آن تفکر نموده و با درک آن به آفرينش فضا يا قوام بخشيدن به فضاي هستي مي پردازد .
از نظر شولتز مي توان دو مرحله براي روند ساختن بوسيله انسان ترسيم نمود. مرحله نخست «درک» او از فضاي هستي است و مرحلـه دوم ساختن او بر اساس ادراک و درک از فضاي هستي است .
بعد از مرحله ساختن ، کالبد مصنوع نيز بر ادراک ذهني انسان تأثير مي گذارد و اين دور، تعامل انسان و محيط را بوجود مياورد .
به اين ترتيب ، منظر شهر برآيند مجموعه ادراکات محسوس و ذهنيت انسان از محيط شهري اس . در ابتدا ادراکـات محسـوس نتيجـه تاثير کليت عواملي که حواس انسان را متاثر مي سازد، بدست مي̂Hيند. درمرحله بعد شناخت محسـوس از محـيط در ترکيبـي مـادي – معنوي با ذهنيت و خاطرات افراد موجودي جديد خلق مي کند که منظر نام دارد .
٣-٢- ادراک منظر شهري
در نخستين گام، ادراک منظر شهري ادراکي محسوس است که موجب لذت، نشاط، آزردگي ، ترس و ساير واکنشهاي حسي آدمـي مي شود. در حقيقت عمده ترين اثر کيفيت سيماي شهر در محدوده ايـن گـروه از واکنشـهاي روحـي بـه ظهـور مـي رسـد. ادراکـات محسوس از منظر شهر، تنها در زمينه عناصر بصري نبوده، بلکه سر و صداي محيط ، بو و ساير عوامل تاثير گذار بر حـواس انسـاني نيـز در شکل دهي به آن ايفاي نقش مي کنند .
از سوي ديگر منظر به داده هاي محسوس جهان اطراف ما خلاصه نمي شود. بلکه پيوسته در ارتباط با ذهنيت ناظر، تشخص مي يابـد : ذهنيتي که بيش از يک نگاه بصري معمولي است . يعني در منظر شهري نگاه به شهر و محيط شهري، نه فقط بوسيله چشم سر بلکـه بـه همراه «چشم دل» يا «چشم ذهن » صورت مي گيرد و ترکيبي از اين دو نگاه است . از ايـن رو بررسـي منظـرين غيـر از ريخـت شناسـي محيط به شمار مي آيد .
ذهن انسان تصوير ذهني شهر را بر مبناي تاثيرات حسي ، تجربيات و خاطرات شخصي ، قضـاوت زيبـايي شناسـايي تجربيـات جمعـي و گروهي و خاطرات جمعي ، حوادث تاريخي و چارچوب فرهنگي ارزش ها و آرمان ها و ايده آل ها شکل مي دهد. که به منظر شکل مي دهد و هم در منظر شکل مي گيرد. زيرا خلق معنا فرايندي منفعل نيست کـه ذهـن اطلاعـات حسـي را دريافـت کنـد و آنهـا را بـر اساس قوانين تداعي معاني به هم متصل کند. بلکه فرآيندي فعال و خـلاق اسـت در ايـن فرآينـد عـين و ذهـن يـک واحـد را تشـکيل مي ظ هند و ذهن جهاني را که در فرآيند ادراک حس مي کند، مي آفريند. يعني معنا هم شامل موارد واقعيت مادي (محسـوس) و هـم زاده ذهن شناساست .
منظر شهري نيز در آغاز امري عيني است که بواسطه کيفيت ظهور عوامل فيزيکي محيط موجوديت مي يابد. لکن تـدريجاٌ و بواسـطه حضور در شرايط تاريخي و تکرار شدن در مقابل گـروه انسـانهاي ادراک کننـده آن، واجـد نـوعي وجـود ذهنـي گشـته و بـه عنصـر مشترک پيوند دهنده افراد جامعه بدل مي گردد. منظر در اين حالت موجودي عيني – ذهنـي اسـت کـه در هـر دو عـالم واقـع و ذهـن داراي موجوديتي است که قطع هيچ يک از آنها مقدور نيست .
به تعبير راپاپورت؛ « منظر شهري کليتي است که حتي پس از ترک محيط نيزدر خـاطر انسـان مـي مانـد، حاصـل تعامـل ميـان انسـان (ناظر) و محيط اوست ؛ ارتباط متقابل شخص و مکان... منظر شهر مجموعه اي از گشتالت هاست . وقتي کليتي ذهني مي شـود کـه بـه آن معنايي استوار داده شود که از ظرفيت فرهنگي يا منطقه اي اقتباس شده اسـت . منظـر شـهري در واقـع کليـت بـه هـم پيوسـته اي از نمادها و نشانه هاست که به مفاهيم ، ارزش ها، معاني و چيزهايي شبيه به آن واقعيت مي بخشد. »

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید