بخشی از مقاله
چکیده
موضوع تحول در نظام آموزش و پرورش یکی از موضوع هاي اساسی در نظام تعلیم و تربیت است که از منظر حوزه هاي سیاستگذاري، برنامه ریزي، مدیریت و اجرا اهمیت زیادي دارد.سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش که حاصل یک خرد جمعی و هم اندیشی راهبردي است با هدف تحولی زیر بنایی در آموزش و پرورش براي نیل به اهدافی از جمله تربیت باور عمیق به اسلام و اندیشه ها و ارزش هاي والا و در نهایت دستیابی به چشم انداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق 1404 طراحی شده است
در این مقاله نویسنده با روش تحقیق پس رویدادي و جمع آوري مطالب مقالات ارائه شده در این زمینه،به نقد و بررسی سند تحول بنیادین و ملی آموزش و پرورش پرداخته است. هرچند نیاز به توضیح مجدد نیست که تحول نیز امري به کل مغفول مانده در روند توسعه آموزشی و پرورشی ما به عنوان رکن اصلی توسعه پایدار انسانی کشور است .
هدف از تحلیل سند تحول در کشورمان این است که بدانیم چرا به تغییر می رسیم اما نشانی از تحول نمی یابیم؟ نقاط ضعف و چالشها کجاست و نقاط قوت چه خواهد بود؟ یافتن پاسخ به این سوال است که اساسا دلیل حرکت کند توسعه و در بعضی از موارد عقبگرد آن در ایران - بویژه در حوزه آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی - چه بوده و فرآیند اجرایی سازي در این حوزه با موفقیت چشمگیري همراه نبوده است؟
-1 مقدمه
از آنجایی که دانش و تکنولوژي با سرعت رشد داشته، آموزش و پرورش این عصر نمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت بوده و برنامه ریزي و استراتژي مدونی نداشته باشد.اهمیت این مسئله زمانی مشخص می شود که به سخن مقام معظم رهبري پیرامون زمینه هاي تحول بنیادین در آموزش و پرورش توجه شود که ایشان بیان فرمودند که براي ایجاد تحول با تکیه بر هویت دینی و ملی و با استفاده از نیروهاي فکري و کارآمد و زبده نظام تعلیم و تربیت را تدوین نمود و بر مبناي آن تغییر داد.بنابراین تحول در آموزش و پرورش با تکیه بر نوآوري و مشارکت و رقابت و کاربردي کردن آموزش و تامین نیازهاي جدید ملی و استفاده از دستاوردهاي جهانی استوار می باشد.
این موضوع از دیر باز ذهن مسئوولان آموزشی را در سطوح مختلف به خود مشغول داشته است زیرا به دلیل ماهیت پویا و پیوسته نظام آموزشی، تنها از طریق یک فرایند تحولی نهادینه شده میتوان به تحقق اهداف آموزش و پرورش خوش بین بوده و زمینه هاي تحقق اهداف و آرمانهاي مترتب بر نظام آموزش و پرورش را مهیا دانست و این جز با مشارکت فعال و مستمر امکان پذیر نیست. تحول در ساختار تعلیم و تربیت ایران، از گذشته تاکنون، ذهن برنامه ریزان و دست اندرکاران را به خود مشغول کرده است.
این مساله، در سال هاي اخیر، با هدف تغییرات اساسی و بنیادین، از سوي عالیترین سطوح مقامهاي کشوري مورد تاکید قرار گرفت.حقیقت این است که همه، از وضعیت حاکم بر آموزش و پرورش - چه در داخل و چه در خارج این سیستم - به نحوي رضایت لازم را ندارند و خواستار تغییر این وضعیت هستند. این مساله بیش از هر چیز باعث اعتراض هایی در میان خود فرهنگیان شده و به دنبال آن نارضایتی مردم را نیز، در پی داشته است. لذا به نظر می رسد که، زمینه براي ایجاد تحول بنیادي فراهم شده است. چرا که انقلاب اسلامی ایران که خود یک انقلاب بزرگ فرهنگی در جهان بوده است نیازمند برداشتن یک گام دیگر به سمت کمال است. قاعدتاً تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور، باید همهجانبه بوده و در زمینههاي مختلف صورت پذیرد و بسترهاي مختلفی را شامل شود.
.2روش تحقیق
این تحقیق بر محورهاي گردآوري اطلاعات، تحلیل علمی با مطالعات کتابخانه اي و تطبیق استوار است، و به شیوه »تحلیل محتوي« می باشد
.3مفهوم گفتمان و گفتمان انتقادي
گفتمان جککطأپطکطخض از جمله مفاهیم مهم و کلیدي است که در شکل دادن به تفکر فلسفی، اجتماعی و سیاسی مغرب زمین در نیمه ي دوم قرن بیستم، نقش به سزایی داشته است. اگرچه قرون وسطا و این مفهوم در ادبیات فلسفی اجتماعی به ویژه دوران مدرن، کاربرد فراوانی داشته و آن را در نوشته هاي» ماکیاولی« ، » هابز « و » روسو « نیز می توان یافت؛ اما در چند دهه ي اخیر نیز متفکرانی چون» امیل بنونیسته « ،» میشل فوکو « ، » ژاك دریدا « و دیگر متفکران برجسته ي معاصر غربی، معنایی متفاوت به خود گرفته است.
این تفاوت معنایی به حدي است که در دو - سه دهه ي اخیر، نویسندگان و سخنرانان آکادمیک غربی، در نوشته ها و سخنرانی هاي خود و به هنگام کاربرد این مفهوم، بر این نکته تأکید می کنند که آن را مثلا» به معناي فوکویی آن« یا » به معناي فرا ساختارگرایی آن « به کار می برند[1]طی دهه هاي اخیر، گفتمان انتقادي همانند دیگر گفتمان ها، در زبان شناسی متوقف نماند؛ و در مدت نسبتاً کوتاهی - نزدیک به دو دهه - ، این گرایش از زبان شناسی اجتماعی و زبان شناسی انتقادي ، به همت متفکرانی چون » میشل فوکو « ،» ژاك دریدا « ،» میشل پشو« و دیگر متفکران برجسته ي مغرب زمین ، وارد مطالعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شد و شکل انتقادي به خود گرفت.
این متفکران که گفتمان را بیش تر در قالب تحلیل انتقادي گفتمان بسط و گسترش دادند، خود، وام دار مکتب انتقادي فرانکفورت و وارثان مستقیم و غیرمستقیم آن در دهه ي1960 مارکسیست هاي جدید، به ویژه » گرامشی « و پیروانش، ساختارگرایانی چون » آلتوسر «و محققان مکتب فمینیسم بودند. [2]گفتمان انتقادي، بحث تحلیل گفتمان را یک سطح ارتقا می دهد. تحلیل گفتمان از نظر شمول معنایی ، درگستره اي فراتر از زبان شناسی اجتماعی و زبان شناسی انتقادي به همت متفکرانی چون ژاك دریدا، میشل پشو و میشل فوکو و به ویژه توسط اندیشمندانی چون ون دایک و نورمن فرکلاف که به طور مستقیم به این رشته اهتمام ورزیدند وارد مطالعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شد و شکل انتقادي به خود گرفت.
.4 تحریم و چارچوب مفهومی اقتصاد مقاومتی
هنري جیرو - ژیرو - متولد 1943 یکی از نظریه پردازان معاصر تعلیم وتربیت پسامدرن است . وي در 18
سپتامبر 1943 میلادي به دنیا آمد. جیرو ویراستار و مشاور مجلات علمی و ملی و بین المللی بسیار زیادي است او سخنرانی هاي بسیار زیادي در مسائل متنوع فرهنگی و اجتماعی و تربیتی در داخل و خارج از ایالات متحده امریکا داشته است.به نظر جیرو هدف آموزش و پرورش ، کمک به افراد براي کسب دانش مورد نیاز به منظور کامیابی به عنوان یک شهروند است .
تعلیم وتربیت به عنوان یک فرایند تغییر ، مردم را از ناتوانی درباره پذیرش مسئولیت رفتارهایشان می رهاند. از نظرگاه پسامدرنیسم انتقادي ، فرایند کسب دانش و معرفت ، فرایندي ایدئولوژیک است .از نظر مربیان پسامدرن برخلاف نظر نظریه پردازان سنتی که آموزش وپرورش را موضوعی بی طرف - خنثی - می دانند تعلیم وتربیت ، امري سیاسی است. از این جهت جیرو براین باور است که : »تعلیم و تربیت نه تنها باید به وجود آورنده دانش تلقی شود، بلکه باید به وجود آورنده فعالان سیاسی باشد. تعلیم تربیت انتقادي به جاي رد کردن زبان سیاست باید آموزش عمومی را با ضروریات یک دموکراسی انتقادي پیوند دهد.
تعلیم وتربیت انتقادي باید با فلسفه اي عمومی که وقف اعاده رسالت اولیه مدارس است پربار شود. یعنی مدارس باید به مکان هاي تعلیم وتربیت انتقادي در خدمت آفریدن شهروندانی تبدیل شود که قادر به اعمال قدرت بر زندگی خود وبه ویژه برشرایط تحصیل دانش باشند.« به نظر جیرو آموزش وپرورش به ویژه مدارس باید به جاي تربیت اقتدارگرا و استبدادي ، تربیت دموکراتیک و تربیت شهروندان انتقادي را در دستور کار داشته باشد ؛ او می نویسد: »زبان تعلیم وتربیت انتقادي باید مدارس را به عنوان حوزه هاي عمومی دموکراتیک بنا نهد . این امر تا حدي به این معناست که مربیان باید تعلیم وتربیت انتقادي را پرورش دهند و در آن دانش عادات و مهارتهاي شهروندي انتقادي را به جاي شهروندان صرفا خوب آموزش داد و به کار بست .
این امر به معناي فرصت دادن به دانش آموزان است تا ظرفیت انتقادي را براي مبارزه و تغییر اشکال سیاسی و اجتماعی موجود به جاي سازگاري صرف با آنها گسترش دهند، صداي خود را بیابند و اعتقادات و همدردي ضروري براي اعمال شجاعت مدنی را فراهم کنند ، خطرها را قبول کنند و عادات ورسوم و مناسبات اجتماعی را که براي اشکال عمومی دموکراسی ضروري هستند تقویت کنند.
«جیرو به ایجاد موقعیتی که معلمان نیاز به تفکر مجدد در نقش هایشان به عنوان روشنفکر عمومی و رد تقلید دانش ، تخصص و کنار گذاشتن عقلانیت که به گفتمان نظریه برنامه درسی هم سرایت می کند ، اعتقاد دارد .اگر معلمان نقش فعال در ایجاد سئوالات اساسی درباره آنچه که تدریس می کنند و اهداف عالی تري که براي آن تلاش می کنند ، برعهده بگیرند، این ابزاري براي آنها می شود که نقش سیاسی تر و انتقادي تر در دفاع از ماهیت انسانی شغل و به همان اندازه در شکل دهی شرایط که تحت آن شرایط کار می کنند، داشته باشند.
جیرو می نویسد: ما معتقدیم که معلمان نیاز دارند که خودشان را به عنوان روشنفکران عمومی درنظر بگیرند که مفهوم پردازي و اجرا، تفکر وعمل را باهم ترکیب نموده و یک طرح سیاسی در تلاش براي رسیدن به آزادي و عدالت را بنا نهند .[4] تعلیم و تربیت انتقادي باید به نقش معلمان به مثابه روشنفکران تحول آخرینی که جایگاههاي اجتماعی و سیاسی قابل ذکري را اشغال می کنند با دقت بیشتري نظر کند.
.5 آموزش و پرورش و غربت گفتمان انتقادي
بررسی وضعیت کلی آموزش و پرورش و معلمان امروز ایران نشان میدهد که عمدهترین مشکلات پیش روي آنان معیشت نامناسب و طبقهبندي شغلی نامتناسب و بیبرنامگی آموزشی سیاستگذاران است. پیدایش این مشکلات از منظر تحلیل گفتمان قابل بررسی است. منظور از گفتمان، پدیدهیی است که در زبان رخ میدهد و موجب تغییر و تحول در فرهنگهاي گوناگون میشود.این اصطلاح در زبانشناسی و فلسفه سیاسی از مفاهیم متفاوتی برخوردار است اما بهطور کلی یکی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان نشان دادن پیوند کنشهاي گفتمانی و ساختارها و تحولات گستردهتر اجتماعی و فرهنگی است.
پیش فرض چنین نگرشی، آن است که کنش گفتمانی هم بازتابدهنده تغییر اجتماعی و فرهنگی است و هم فعالانه در ایجاد آن تغییرات شرکت دارد. در این رویکرد، معانی صریح صورت تغییریافته یا جایگزین معانی نهفتهیی است که بیان صریح آنها مقدور نبوده، حال این سرکوب ممکن است تحت تاثیر اقتضائات روانی یا ایدئولوژیکی یا گفتمانی صورت گرفته باشد.بهعنوان نمونه مفهوم پنهان جمله »آموزش و پرورش درآمدزا نیست« از منظر تحلیل گفتمان، میتواند جایگاه اجتماعی این نهاد و کارکنانش را در اذهان کارمندان سایر نهادها بیارزش نشان دهد و بدین نتیجه منجر شود که گویی کارمندان سایر نهادها متکفل هزینه هاي این نهاد هستند