بخشی از مقاله
چکیده
وضعیت زنان در هر جامعه نشانگر میزان پیشرفت آن جامعه است و این واقعیت روز به روز واضح تر می شود. هر چند که این نیروی کار عظیم سهم عمده ای در ساختار تولید و روابط کاری کشورهای جهان سوم دارند اما به لحاظ سطح پایگاه اجتماعی و اقتصادی شان یا به شمار نمی آیند و یا اینکه به میزان کار آنها توجه چندانی نمی شود. در همین راستا در تحقیق خاضر به بررسی عوامل موثر درکیفیت زندگی زنان روستایی پرداخته شده است.
تحقیق حاضر از نظر نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل دهستان وراوی از شهرستان مهر استان فارس می باشد. این دهستان در سرشماری سال 1390 دارای 4 روستای دارای سکنه می باشد و کل دهستان دارای 822 خانوار و جمعیتی بالغ بر 3469 نفر می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد، مهمترین عوامل موثر در کیفیت زندگی زنان روستایی شامل عوامل اجتماعی-اقتصادی و کالبدی و زیست محیطی و اجتماعی می باشد.
-1 مقدمه
زنان روستایی نقش مهم و تعیین کننده ای در روند توسعه پایدار روستایی دارند. به طوری که از جنبه اقتصادی ، زنان روستایی تولید کننده بیش از نیمی از تمام مواد غذایی هستند که در مناطق روستایی تولید می شوند.
جامعه جهانی در حال پیشرفت و بسیاری از کشور ها خواستار توسعه اند؛ با توجه به اینکه نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند؛امروزه دستیابی به عدالتجنسیتی به یکی از اهداف مهم توسعه تبدیل شده است. با توجه به نقش عمده زنان در فعالیت های اقتصادی، این فعالیت ها در کشورهای در حال توسعه به ویژه در مناطق روستایی متفاوت است؛تغییر نقش های سنتی زنان و افزایش مشارکت آنان در عرصه های مختلف به واقعیتی انکار ناپذیر تبدیل شده است. بنابراین تحلیل جنسیتی نشان دهنده این است که زنان و مردان چه کارهایی انجام می دهند و چگونه تقسیم کار بین آنها صورت گرفته و و نحوه توزیع منابع و درآمدشان به چه شکل است
در طول تاریخ ایران زنان به عنوان شهروندانی که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند به ایفای نقش های متفاوت در جایگاه اجتماعی-اقتصادی می پرداخته اند به طوری که در فرآیند توسعه پایدار،جایگاه اجتماعی-اقتصادی زنان روستایی بیش از سایرین دستخوش شرایط و تحولات محیطی قرار گرفته است و از عناصر و عوامل جغرافیایی تاثیر پذیرفته است. در مواقعی استیلایشاخص های ناپایداری - عقب ماندگی - در فضای روستایی باعث شده است که علاوه برگستردگی مشارکت در فعالیت های روزانه زنان، همواره به عنوانقشر آسیب پذیر جامعه، گرفتار محرومیت هایی از قبیل: بی قدرتی، ضعف جسمانی و فقر شوند
محرومیت هایی که بالطبع جایگاه اجتماعی-اقتصادی آنان را در فرآیند توسعه پایدار به شدت تنزل می دهد. وشواهد حاکی از آن است که مشارکت اجتماعی زنان در فعالیت های مختلف کمتر ازمردان وبه صورت ناچیز بوده است.
همه انسان ها از آغاز حیات خود در جست و جوی بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی شان بوده اند، اما در دوران معاصر کیفیت زندگی به موضوع مطالعه دانشمندان تبدیل شده است زیرا آن ها به این واقعیت پی برده اند که آینده ی جامعه در گرو شناسایی عواملی است که بر شرایط زندگی انسانها تاثیر می گذارد. برای مثال "رویکرد توسعه که شفاف ترین رویکرد به توسعه اجتماعی است کیفیت زندگی را بر مبنای عوامل اجتماعی مانند کاهش فقر، افزایش اشتغال ، گسترش آموزش و پرورش ، عدالت اجتماعی، حقوق اقلیت ها و یکپارچگی در کل جامعه تعریف می کند
کیفیت زندگی ، مفهومی پیچیده و چند بعدی است که تحت تاثیر مولفه هایی چون زمان و مکان ، ارزش های فردی و اجتماعی قرار دارد، و از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروههای مختلف بر آن مترتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه ، برخی دیگر به عنوان اندازه ای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی ، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایت مندی و مواردی از این دست تعبیر کرده ان
بنابراین شناخت عوامل موثر در کیفیت زندگی زنان امری ضروری می باشد. در همین راستا در تحقیق حاضر به بررسی عوامل موثر در کیفیت زندگی زنان روستایی پرداخته می شود.
-2 مبانی نظری همچنین کیفیت زندگی می تواند به عنوان "رابطه بین ادراکات فردی و احساسات مردم با تجربه های آنها در درون فضایی که در آن زندگی می کنند"تعریف شود - . - Wish,2007,178 فو کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی خود قلمدتد می کند. داس کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آنها تعریف کرده است.
پیسون کیفیت زندگی را چنین تعریف می کند: اصطلاح کیفیت زندگی به طور کلیبه وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند - نظیر آلودگی و کیفیت مسکن - و همچنین به برخی شرایط شخصی افراد - نظیر سلامت و میزان تحصیلات - اشاره دارد. به طور کلی می توان کیفیت زندگی را به عنوان برهم کنش میان میزان برآورده شدن نیازهای انسانی و رضایت افراد و گروهها از تامین نیازهای خود در یک ناحیه خاص تعریف کرد
با ورود مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش های توسعه پایدار ، مراکز و موسسات بسیاری به مطالعه مفهوم کیفیت زندگی ، شاخص های سنجش و چگونگی ارتقای آن پرداخته اند
موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهه 1990 به بعد ، در ادبیات نظری و توسعه ، اهمیت فوق العاده ای یافته است و مبنای تمایز و دسته بندی های نوین کشورها در سال های اخیر شده است
در طی دهه های قبل بیشتر محققان جهت سنجش میزان کیفیت زندگی بر ابعاد عینی مانند سطح درآمد، میزان دارایی و میزان مصرف افراد تاکید داشتند و آنها را به عنوان شاخص های بهزیستی و تندرستی افراد مورد توجه قرار می دادند، اما در طی سال های اخیر بسیاری از محققان جهت شناخت میزان کیفیت زندگی بر ابعاد ذهنی در کنار ابعاد عینی توجه می کنند
همه پژوهش های کیفیت زندگی در دو حوزه شاخص های عینی و ذهنی انجام می شوند. کیفیت زندگی، به عنوان وسعت نیازهای انسانی برآورده شده در ارتباط با ادراکاتی در نظر گرفته می شود که فرد و گروه درباره بهزیستی ذهنی دارند. نیازهای انسانی، نیازهایی برای امرار معاش، تولید مثل، بهزیستی، آزادی، مشارکت و ارتباطات هستند، بهزیستی ذهنی نیز وسیله ای برای واکنش های افراد و گروهها به پرسش هایی درباره شادکامی و رضایت از زندگی است.
ارتباط بین برآورده شدن نیازهای انسانی و رضایت ادراک شده از هر یک، می تواند از طریق ظرفیت روحی، زمینه فرهنگی، ارزش ها، اطلاعات، ارتباطات، تحصیلات و دوست داشتن تحت تاثیر قرار گیرد. علاوه بر این، ارتباط بین برآورده شدن نیازهای انسانی و بهزیستی ذهنی با اهمیتی که افراد، گروهها و فرهنگ ها به برآورده شدن هر یک از نیازهای انسانی نسبت به دیگر نیازها قائل می شوند، تحت تاثیر قرار می گیرند