بخشی از مقاله
چکیده
از ویژگیهای شهرهای جهان سوم عدم تعادل و تمرکز شدید در شهرنشینی است. از اینرو در این شهرها همواره تعداد محدودی از محلهها در رفاه بوده و در نقطه مقابل، پارهای از ساکنین در مناطق شهری از رفاه قابل قبولی برخوردار نبوده اند. امروزه، بسیاری از کشورهای مواجه با فقر شهری، به دنبال تحقق توسعه انسانی، سنجش و تعیین فقر شهری در سیاستگاریذ و مدیریتِ توسعه انسانی هستند، این مسئله در کشور ما در سالهای اخیر در دو حوزه سیاستگذاریها و دانشگاهها مورد توجه قرار گرفته است.
سنجش و تعیین فقرشهری، نیازمند اتخاذ روشهای علمی به ویژه تعیین جغرافیایی محلههای فقیرنشین شهری با استفاده از روشهای آماری و تعریف شاخصهای مناسب جهت تعیین ابعاد متفاوت فقر شهری است. محیطهای شهری، سیستمهای پیچیده با روابط و تعاملات متعدد بین اجزا هستند. فقر نیز یکی از این پدیدههای پیچیده است که طی دهههای اخیر در شهرها به عنوان مهمترین معضل اجتماعی اقتصادی محسوب میشود و به واسطه اثرهای سوء آن و جلوگیری از گسترش این پدیده، شناخت دقیق محلههای فقیر در شهرها ضروری است.
در این مقاله برآن بودهایم که با مطالعه جدیدترین ادبیات علمی در این حوزه، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و مطالعات اسنادی، به شناسایی شاخصها و ابزارهای قابل استفاده جهت تعیین محلههای فقیرنشین شهری تاکید کنیم و مناسبترین روشها و ابزارها را برای مطالعه این مهم معرفی نماییم. نتایج حاصل، گویای این مطلب است که شاخصهای اجتماعی و کالبدی علاوه بر شاخصهای اقتصادی در تعیین محلههای فقیرنشین شهری تأثیرگذار خواهند بود.
بر این اساس، 24 معیار از شاخص اقتصادی، 20 معیار از شاخص کالبدی، 21 معیار از شاخص اجتماعی و در نهایت 5 معیار از شاخص فرهنگی جهت مطالعات و بررسی محلههای فقیرنشین شناسایی شدند، که 8 معیار از شاخص اقتصادی، 4 معیار از شاخص کالبدی، 4 معیار از شاخص اجتماعی بیشترین کاربرد و هر 5 معیار شناسایی شده در شاخص فرهنگی به نسبت مساوی مورد استفاده قرار گرفتند .
مقدمه:
توسعه شهرنشینی - گسترش کالبدی و افزایش جمعیت نقاط شهری - فرجام ناگزیر اکثر جوامع در دهههای پیش روی هزاره جدید است
با توجه به روند رو به رشد جمعیت شهرنشین، فقر و محرومیت از مسائل اساسی و محوری به شمار می رود که شهرها با آن مواجه هستند. رشد پدیده فقر شهری و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در شهرهای بزرگ باعث شده است که گروه های کم درآمد در غالب اجتماعات محلی در فضاهای جغرافیایی خاصی شکل بگیرند که از روند توسعه بر کنار مانده و به اصطلاح به حاشیه رانده شده هستند
این گروه ها، از مهاجران و شهرنشینان با سابقهای هستند که به امید ارتقاء و بهبود زندگی، گام در راهی دراز نهادهاند و با پذیرش خطرها و شرایط نامناسب مسکن و کار در بازار غیررسمی با تلاش فراوان در پی جبران ناتوانی خود در تأمین رسمی نیازهای خود هستند تا از این راه بقای خود را در شهر تضمین کنند
آمارهای اعلام شده از سوی هبیتات نشان میدهد، از یک میلیارد نفر افراد فقیر، بیش از هفتصد و پنجاه میلیون نفر در نقاط شهری سکونت دارند که از سرپناه مناسب خدمات پایه محروم اند، حدود سی و هفت درصد جمعیت شهری کشورهای درحال توسعه در بخش غیررسمی شاغل هستند و یک چهارم خانوارها در فقر به سر می برند
یکی از دلایل رشد فقرشهری در کشورهای درحال توسعه، رشد شتابان شهرنشینی در چند سال گذشته، بوده است، درحالیکه جمعیت شهری رشد طبیعی داشته است. عامل عمده و مهم رشد شتابان شهرنشینی در این کشورها، مهاجرت از روستا به شهر است
رشد اقتصادی شهرها و کارآفرینی و جذب سرمایهگذاران در شهرها در میزان مهاجرت به این شهرها تأثیرگذار است. اکثریت آنها؛ برای دسترسی به شغل بهتر، خدمات شهری و حتی فرار از محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی روستاها و شهرهای کوچک، به شهرهای بزرگتر مهاجرت میکنند
اغلب این افراد بدلیل سطح پایین مهارت، قابلیت دسترسی به شغل مناسب را ندارند و درنتیجه توانایی تهیه مسکن مناسب و دسترسی به خدمات رفاهی را نخواهند داشت.
تاکنون، از سوی سازمانهای مختلف، عوامل متعددی برای تعیین فقر شهری به کار گرفته شده است. به عنوان نمونه، از نظر گروه زیرساخت اروپا و آسیای مرکزی وابسته به بانک جهانی، شخصی فقیرشهری محسوب می شود که به زیرساختهای عمومی و خدمات انرژی دسترسی ندارد، در حالیکه سایر نقاط شهر، دارای سطح پیشرفتهتری هستند؛ در نتیجه فقرا برای دستیابی به شغل بهتر اقدام به جابجایی می کنند. در برخی موارد مهاجرت و جابجاییهای شهری باعث توسعه مناطق نیمه شهری می شود که در آن افراد فقیر مساکن خود را بدون زیرساختهای اولیه می سازند. عامل دیگری که باعث جابجایی فقرا می شود، دستیابی به مسکن بهتر است که در نهایت باعث افزایش تراکم فقر در برخی از محله ها می شود
اسکان فقرا در سطح شهرها باعث میشود تا گروههای همسان آنان نیز در اراضی اطراف آنها اقدام به ساخت مسکن کنند و به این صورت مجاورت زندگی فقرا در کنار هم، محدودهها و محلههای فقیرنشین را بوجود میآورند. پراکندگی فضایی این نوع از محلهها در شهرها، چشم انداز متفاوتی را در سطح شهر ایجاد میکند. در این محلهها، درصد کم اشتغال جوانان و افزایش نرخ بیکاری چشمگیر است. طوریکه تجربیات نشان می دهد که بیکاری در مناطق بزرگ شهری، تمرکز فقر را بالا می برد
به طور کلی، فقر شهری، مناطق شهری را با تضادهای اقتصادی و اجتماعی بوجود میآورد و این تضادها باعث شکلگیری نابرابری در توزیع فضایی امکانات در سطح بلوکهای شهر می شود و به نوعی، به نابرابری فضایی می انجامد. به دلیل رشد فقر شهری و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در شهرهای بزرگ، گروههای کم درآمد در قالب اجتماعات محلی و در فضاهای جغرافیایی خاص شکل گرفتهاند. این گروهها از روند کلی توسعه برکنار ماندهاند
استقرار محلههای مرفه در بخشی از شهر و محلههای فقیرنشین در بخشی دیگر و نابرابری بسیار چشمگیر دراستانداردهای زندگی میان ساکنان شهر، پدیده جدیدی درهیچ یک از شهرهای جهان نیست. گرچه شکلگیری این نوع سکونتگاهها - فقیران شهری - پدیده تازهای در جهان محسوب نمیشود و از وجود آنها در جوامع کهنسال نیز یاد شده است، اما چنین پدیدهای به شکل گسترده امروزین آن، به دلایل مختلف، از جمله تغییر در روابط و مناسبات سنتی انسانها با یکدیگر شکل گرفته که با ورود سرمایه داری به دومین مرحله خود، یعنی سرمایه داری صنعتی و متعاقب آن، پیدایش شهرهای میلیونی، تبلور یافته استپیران، .
این پدیده در کشورهای درحال توسعه به دلیل فاحش بودن تفاوتهای اجتماعی- اقتصادی و گستردگی سکونتگاههای زیراستاندارد، تفاوت میان شرایط زندگی در محلات مرفه و فقیر شدیدتر بوده و طبقات مرفهتر برای ایجاد شرایط زیست مطلوب برای خود فرآیند جداییگزینی را شدت میبخشند - زحمتکش و اجلالی، . - 1392 در این کشورها، که متوسط درآمد در آنها پایین است، شدت فقر بالا و در کشورهای پیشرفته که سطح درآمد آنها بالا است شدت فقر پایین است
در ایران، پدیده فقرشهری از دهه 1340 به صورت حاشیهنشینی و بدمسکنی گسترش یافت. که نتیجه آن ساخت مسکن بدون پروانه ساختمان و به صورت خودجوش با حداقل تاسیسات شهری بوده است. آنان از بسیاری از خدمات شهری همانند: آب، برق ، فاضلاب ، جمع آوری زباله و . . . برخوردار نیستند و یا کیفیت خدمات ارائه شده، از سطح مورد قبول، پایینتر است. با توجه به اینکه در شهرهای ایران نیز این پدیده مشهود است، این پژوهش به دنبال بررسی شاخصها و ابزارهای مورد نیاز برای سنجش محلههای فقیرنشین شهری و نمایش فضایی آنها میباشد. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به سوالهای زیر بودهاست تا بتواند سهمی روششناختی در تجزیه تحلیل فقر شهری در کشور داشته باشد:
1. شاخصهای تأثیرگذار در پراکندگی محله های فقیرنشین شهری چیست؟
2. مناسبترین روشها و ابزارها برای مطالعات محلههای فقیرنشین کدام است؟
مبانی نظری: فقر شهری:
فقر پدیدهایست که هم در شهر وجود دارد و هم در روستا، حتی فقر روستایی عمیق تر از فقر شهری است و شهرها از توان بالایی در سکونت و برخورداری و دسترسی مردم به فرصت های زندگی بهتر برخوردارند، اما فقرشهری، بویژه در کشورهای در حال توسعه، با سرعت بیشتر و حجم بالاتری در حال گسترش است
بررسی شدت فقر جوامع شهری و روستایی در ایران نشان می دهد که تا سال 1375شدت فقر در جامعه روستایی بیشتر از جامعه شهری بوده است اما از سال 1375 به بعد این وضعیت معکوس گردیده و شدت فقر در جامعه شهری بیشتر از جامعه روستایی گردیده است
شهرهای قرن بیست و یکم بدون تردید با چالشهای بزرگی مواجه خواهند بود، که یکی از مهمترین آنها، تمرکز فقر در این شهرهاست. فقر به معنای ناتوانی در تامین نیازهای اساسی زندگی از قبیل خوراک، پوشاک ، مسکن، معیشت خانواده و .. می باشد. مفهوم نیازهای اساسی بر حسب زمان و مکان متفاوت است و از حداقل نیازها برای زنده ماندن تا متوسط سطح زندگی را در بر می گیرد. فقر موجب محدود شدن توسعه انسانی گردیده و صدمات گسترده و طولانی مدتی بر جای می گذارد
تاکنون تعریف واحدی از فقرشهری بیان نشده، ولی به طور کلی از دو دیدگاه اقتصادی و انسانشناسی قابل تعریف است
فقر شهری پدیدهای چند بعدی و مجموعه ای از ویژگی های مختلف است که شرایط پویا و آسیبپذیر را برای افراد ایجاد میکند. فقرای شهری با چالشها و کمبودهای مختلفی از جمله دسترسی محدود به فرصت های شغلی و درآمد و خدمات بهداشتی و آموزشی ، مسکن و خدمات ناکافی و ناامن، محیط خشن و ناسالم مواجه اند
بسیاری از مشکلات فقرشهری، علاوه بر محدودیتهای موجود، ناشی از سیاستهای ناکافی دولتها در دو سطح محلی و مرکزی و عدم برنامهریزی برای مدیریت رشد شهری میباشدعلاوه بر آن، عوامل تأثیرگذار در بروز فقر در شهرهای مختلف نیز متفاوت است، ولی به طور کلی این پدیده می تواند ناشی از: مهاجرت فقرا از جای دیگر، عدم هماهنگی ساختاری کارگران با شغلشان، برنامه های شکست خورده دولتها باشد. این عوامل باعث میشوند تا دسترسی عدهای به مسکن و خدمات شهری کمتر شود
مهاجرتهای داخلی یکی از عوامل تأثیرگذار در بروز پدیده فقر شهری است. این نوع مهاجرتها جریان متنوع، پیچیده و همواره در حال تغییر در بین ملتها و مناطق است - از جمله روستا به شهر، شهری به روستا، شهری به شهری و روستا به روستا - . سن مهاجران و سطح سواد آنها با توجه به نوع مهاجرت دائمی یا موقت متفاوت خواهد بود.