بخشی از مقاله

چکیده
سکونتگاه های فقیرنشین به موقعیتی از نابرابری اطلاق میشود که در آن طبقات مسلط اقتصادی- سیاسی به طور منظم و مداوم گروهها و طبقات تحت نفوذ حاکمیتی خود را از برخورداری منابع و منافع و امتیازات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی محروم میدارند. از این رو، حاشیهنشینی به عنوان آیینه تمام نمای مسائل شهری، جایگاه و اهمیت خاصی در تحقیقات علمی پیدا کرده است.

در دوران معاصر، گسترش شهرها، رشد جمعیت شهرنشین و افزایش تضاد و نابرابریهای اجتماعی موجب حاشیه نشینی و سکونتگاه های فقیرنشین شده است. هدف تحقیق حاضر سنجش رابطه بین سکونتگاه های فقیرنشین و میزان تمایل به مشارکت اجتماعی و فرهنگی میباشد. روش تحقیق از نوع اسنادی و پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق را کلیه خانوارهای ساکن در شهرک پدر شهر کرمان - تعداد 10هزار نفر - تشکیل میدهند.

حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 254 نفر تعیین گردید که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد که از آنجایی که پاسخگویان در نهادها و فعالیت های دسته جمعی شرکت نمیکنند، میتوان گفت که حاشیه نشینان شهرک پدر مخالف مشارکت اجتماعی در نهادها و فعالیتهای دسته جمعی هستند. مشارکت فرهنگی پایینی در بین حاشیهنشینان شهرک پدر کرمان وجود دارد.

بیش تر مشارکت حاشیه نشینان در برنامه های فرهنگی مربوط به مراسم عزاداری و هئیت های عزاداری می شد و بیشترین مشارکت آن ها مربوط به فعالیت های مذهبی میباشد و این موضوع به اعتقادات و باورهای آنها برمی گردد. از آن جا که ساکنان این منطقه به دلیل انزوا و نگرش هایی که دارند در امور اجتماعی مشارکت نمی کنند این امر در مشارکت فرهنگی نیز نمود پیدا می کند.

مقدمه

از دیرباز و در همه تمدنها، شهرنشینی یکی از مشخصترین نمود تکامل جوامع انسانی بوده است

با شروع انقلاب صنعتی و به دنبال آن گسترش شتابان شهرها، جوامع انسانی ساکن در آنها با مشکلات فراوانی مواجه شدند دراین میان، شهرگرایی، موجب تغییر مکان کار جمعیت از نواحی روستایی به نواحی شهری شد

در واقع هجوم روستاییان به شهرها حاصل عدم تعادل و نابرابریها بین شهر و روستا بوده است. به عبارتی میتوان گفت حاشیه نشینی مولود ناخواسته همین نابرابریهاست. حاشیه نشینی به موقعیتی از نابرابری اطلاق میشود که در آن طبقات مسلط اقتصادی- سیاسی به طور منظم و مداوم گروهها و طبقات تحت نفوذ حاکمیتی خود را از برخورداری منابع و منافع و امتیازات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی محروم میدارند. از این رو، حاشیهنشینی به عنوان آیینه تمام نمای مسائل شهری، جایگاه و اهمیت خاصی در تحقیقات علمی پیدا کرده است

بر این اساس، افزایش لجام گسیخته جمعیت شهرنشین و وجود حاشیه نشینی باعث افزایش گرایش به مادی گرایی، کجروی، بی عاطفه گی و بروز بزهکاری میگردد و از آنجا که در شهرها افراد شناختی از یکدیگر نداشته و در نتیجه کنترل و نظارت اجتماعی بر عملکرد آنان از میان رفته است موجب شکل گیری نابهنجاری اجتماعی میگردد، به گونهای که طبق آمارهای انتشار یافته از سوی برخی موسسات جرم شناسی جهانی شاهد افزایش 3/5 درصدی خشونت در شهرها بودهایم. میزان جرایم شهری با توسعه شهرها و افزایشجمعیّت ارتباط مستقیم دارد. به همین خاطر شاهد شکل گیری نقاطی مستعد در پیرامون کلانشهرها می باشیم که به عنوان بهترین پایگاه شکل گیری وترویج ناهنجاریهای اجتماعی شناخته می شود. بدین ترتیب حاشیه نشینی بعنوان بستری برای ارتکاب جرایم مورد توجه برنامه ریزان شهری قرار گرفته است

در ایران نیز پیدایش نخستین اجتماعات آلونکنشین مربوط به سال 1311 در شهر تهران میباشد. اما رشد و گسترش اجتماعات آلونک نشین به بعد از کودتای 28 مرداد به خصوص از سال 1335 به این طرف بر می گردد. نخستین اجتماعات حاشیه نشین در جنوب شهر تهران تمرکز یافتند. براین اساس رشد حاشیه نشینی در دهه های 40 و 50 ابتدا از تهران شروع شده است. گسترش تأسیسات شهری و شبکههای ارتباطی و همچنین افزایش درآمد حاصل از نفت، موجب رونق شهرها و ایجاد جاذبههای شهری گردید و از سوی دیگر، اصلاحات ارضی و مکانیزاسیون، دافعههای روستایی را تشدید نمود و تا به امروز به حیات خود ادامه داده است 

شهر کرمان نیز، به تبع گسترش شتابان شهرنشینی با پدیده سکونتگاه های فقیرنشین در منطقه پیرامونی مواجه شده است، به طوری که سطح زندگی در این منطقه از نظر کیفی، نسبت به سایر مناطق و محله های شهری متفاوت است و در سطح بسیار پایینی قرار دارد. عواملی چون بیکاری، فقر، نداشتن مسکن استاندارد، قرار گرفتن در انزوای اجتماعی، عدم تعلق خاطر و وابستگی به ارزشها، باعث بروز ناهنجاری اجتماعی و گسترش آسیبهای شهری در این شهر شده است. بنابراین محلات سکونتگاه های فقیرنشین در شهر کرمان، علاوه به اینکه سبب ناهمگونی در سیمای شهری شده، بلکه موجب برهم ریختن تعادل و توازن فرهنگی و گسترش بزهکاری، تعارض، فقر و ناهمگونی اجتماعی- جمعیتی و نظایر اینها گشتهاند. تحقیق حاضر درصدد بررسی دو فرضیه زیر می باشد:

-    به نظر میرسد میزان مشارکت اجتماعی در بین سکونتگاه های فقیرنشین شهرک پدر شهر کرمان پایین میباشد.

-    به نظر میرسد میزان مشارکت فرهنگی در بین سکونتگاه های فقیرنشین شهرک پدر شهر کرمان پایین میباشد.

مبانی نظری

کلمه مشارکت معادل اصطلاح « participation» انگلیسی است. این واژه از ریشه پارت part به معنی قسمت جزء و بخش گرفته شده است و به معنی سهیم شدن در چیزی یا گرفتن قسمتی از آن است - رضایی، - 1375 مشارکت درگیری ذهنی و عملی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را در بر می گیرد تا برای دستیابی به هدفهای گروهی یکدیگر را یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند

عمدتا صاحبنظران در تعریف مشارکت از مفاهیمی چون هم جهتی و هدفمندی، آگاهی نسبت به هدف یا اهداف گروه و اراده و خواست بهره میگیرند، اما عمدهترین هدف ازمشارکت، توانمند سازی افراد است

امروزه، سازمانها با نامهای گوناگون در پی تغییر آفرینی هستند. این رویه، از دهه 1950 آغاز و در دهههای 80و 90 به اوج خود رسید. به طوری که باید گفت فرض اصلی این است که بینش جمعی جامعه از اداره کردن نهادی، در حال یک دگرگونی اساسی است. تغییری که مشارکت را جایگزین نظام استبدادی گذشته میکند

عوامل موثر در مشارکت

صاحب نظران گوناگونی در زمینه مشارکت سخن به میان آورده اند و هریک با توجه به عاملی خاص آن عامل را در موفقیت و یا عدم موفقیت مشارکت مهم می دانند، در زیر برخی عومل مهم در بوجود آمدن یا عدم بوجود آمدن مشارکت بیان می شود:

پناهی زمینه اساسی بوجود آوردن مشارکت را، باور مردم به توان و استعداد خود در زمینه تأثیر گذاری برامور می داند و بیان می کند: اگر مردم آگاهی و باور به توان و استعداد خود داشته باشند واگر مردم از میزان اثر گذاری عوامل و محیط فرهنگی در زندگی خود و خانواده خود، آگاه باشند. و اگر از هزینه های عدم مشارکت خود و از فواید مشارکت خود در رشد و بهبود فردی و خانوادگی و اجتماعی اطلاع داشته باشند، احساس نیاز به مشارکت خواهند کرد و خود انگیخته وارد عرصه توسعه فرهنگی خواهند شد 

به نظر مک لگان مشارکت، پاسخ منطقی بر شرائط و چالشهای امروز است - مک لگان و نل، - 1380 شیانی با عطف نظر به آگاهی داشتن و فرصتهای عمل آزادانه بیان می کند: آگاهی و شناخت بایستی بعنوان منبع مهم احساس وفاداری ومسئولیت نگریسته شود.... یکی از موارد مهم، منابعی است که افراد بصورت اطلاعات، مهارتها و امکانات رفاهی در اختیار دارند، در کنار آن فرصتهای عمل آزادانه و داوطلبانه است که در تقویت خودگردانی و مشارکت مسئولانه تأثیر بسزایی خواهد داشت به تعبیر دیگر، افراد نیازمند اخلاق و ایستارهایی هستند که پذیرای حقوق و مسئولیت ها باشد و از احساس تعلق وهمبستگی با دیگران و حاکمیت ارزشها و هنجارهای عام سرچشمه بگیرد، این جهتگیریها در یک بستر خاص، افراد را برای رسیدن به هدف مهیا ساخته و انگیزه کسب حقوق و انجام تکالیف شهروندی را در آنان رشد می دهد

توکویل به متعهد شدن افراد نسبت به منافع عمومی در حین مشارکت اشاره دارد، او می گوید: تجربه دموکراسی چهره به چهره به فرد کمک می کند تا او احساس تعهد نسبت به جامعه را در خود توسعه داده ومفهوم گسترده تری از اجتماع را ترویج نماید. قبادی - 1381 - کلید و رمز موفقیت در توسعه بخشیدن به مشارکت را جامعه پذیری می داند

جهانی شدن را از نیروهای تقویت کننده مشارکت می داند. پناهی - 1381 - برای جلب اعتماد مردم و ایجاد زمینه مساعد برای مشارکت آنان را در توسعه فرهنگی این می داند که مردم باید در همه مراحل فعالیتهای فرهنگی، تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجرا دخالت داشته باشند و همچنین مشارکت واقعی را وقتی امکان پذیر می داند که رابطه حکومت کنندگان و حکومت شوندگان دوطرفه بوده و تصمیم گیریهای دولت مبتنی بر خواسته ها و نظریات مردم و شرائط محلی و قومی خاص باشد.

مک لگان بر اهمیت اطلاعات تأکید کرده وگفته است : اطلاعات در فراهم ساختن زمینه کاری برای افراد نقش دارد. اگر دسترسی به اطلاعات محدود، پراکنده و تحت نظارت مقامات باشد، در آنصورت چنین زمینه ای شرائط را برای بوجود آمدن اداره مستبدانه امور آماده می کند.

سهیم کردن مردم درتصمیم گیری و تصمیم سازی مقوله ایست که نه با شعار، بلکه تنها با ایجاد بستری امن، با روابطی هم سطح ممکن می گردد. شفافیت، اعتماد متقابل و احترام به استقلال افراد و گروهها برای دستیابی به مشارکت پایدار، از دیگر اصول این وادیست

اما آنچه که سبب کاهش مشارکت مردم در امور می باشد می تواند شامل بی اعتمادی به یکدیگر یا به نظام، شیوه حکومت استبدادی، پائین بودن سطح آگاهی باشد و یامشارکتهای تحمیلی واجباری و …

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید