بخشی از مقاله

چکیده

نابسامانی موجود در شهرهای ایران چه از حیث تعامل شهر با بستر طبیعی، چه از جنبههای اجتماعی و چه از جنبههای کالبدی سالهای زیادی است که از سوی مردم، مسئولین، متخصصین و حرفهمندان به انواع مختلف مطرح می شود. در دهه های اخیر تلاش های فراوانی در جهت بهبود فرآیندهای طراحی - بخصوص در حوزه معماری - صورت پذیرفته است.گرچه این تلاش ها در حوزه طراحی شهری کمتر به چشم می خورد. طراحی پیش از آنکه به عنوان یک فرآیند یا روش مورد توجه قرار گیرد، به مراتبی از آموزه ها وابسته است که اغلب از آنها با عنوان »الگوهای طراحی« یاد می شود.

الگوها، حاوی قابلیت های لازم جهت شکل دهی به محیط هستند. از طریق بازشناسی آنها می توانیم دنیای اطراف خویش را درک نموده و نوعی زبان توصیف و تحلیل را شکل دهیم که بر اساس آن میزان تأثیر هر مؤلفه ای را بر زندگی خویش دریابیم. زبان الگو نیز برگرفته از یک کیفیت فضایی و مرتبط با مبحث هویت فضاست. زبان الگو برگرفته از فرهنگ، الگوی رویدادها در فضا و چیستی فضاست، پس این جرقه را در ذهن پژوهشگر پدید می آورد که بین حوزه زبان الگو و طراحی شهری - بخصوص با بعد اجتماعی-فرهنگی و اقلیمی - می توان به ارتباطی رسید و بتوان به مدلی ارتباطی از »زبان الگوی طراحی شهری ایرانی« دست یافت.

این پژوهش با توجه به مسئله مذکور، طراحی شهری را به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر در حفظ و ارتقای ویژگی های فرهنگی ایرانی در شهرهای ایرانی معرفی می نماید. و بدین ترتیب سعی در تدوین یک زبان الگویی تعمیم پذیر برای طراحی شهری دارد که بوسیله آن بتوان ساخت و ساز را برای شهرهای ایرانی ساماندهی نمود. بطوری که شهر یا فضای شهری حاصل در عین پذیرش عملکردهایی مطابق با نیازهای امروزی بشر، مکانی منطبق بر سیستم ارزشی و پایدار و متداوم فرهنگ ایرانی باشد. بنابراین ویژگی مهم این پژوهش توجه به اقلیم، ارزش ها، هنجارها و در مجموع ساختار فرهنگی-معنایی جوامع و شناساندن گوشه هایی از اصول و ارزش های ساختاری شهرسازی ایرانی و استفاده از این ارزش ها در جهت رسیدن به یک زبان الگو برای طراحی شهری ایرانی است.

-1 مقدمه

هنگامی که به زیباترین شهرهای روزگار گذشته می نگریم احساس می نماییم که این شهرها زنده اند این احساس امر مبهمی نیست، بلکه تصویر دقیقی از کیفیت ساختاری ویژه است که این شهرها از آن برخوردار بوده اند، چون یک کل بوده و تحت قوانین کلیت خود رشد کرده اند. زندگی در سرزمینی کهن با تمدنی ارزشمند و تاریخی ما را بر آن میدارد تا از تجربههای ناشی از همزیستی نیاکانمان با طبیعت بهرهگیری نموده و از تکرار آزموده های پیشین خودداری نماییم.

ویژگیهای تمدن کهن ما موجب میشود خود را مکلف بدانیم تا در تهیه طرحهای توسعه شهری و یا در ایجاد شهرهای جدید از آموزه های این تمدن در مکان یابی و شیوه های توسعه شهری بهره گیریم. به عبارت دیگر در یک نظام مناسب بایستی روح شهرسازی و معماری گذشته را در ساخت وسازهای جدید بهکار گرفته و علاوه بر استفاده از فناوریهای جدید از تجارب میراث گذشته نیز استفاده نماییم. معماری و شهرسازی ایرانی بر اصول ثابتی مبتنی است که شناسایی و بازیابی مصداق های آن در دوره معاصر میتواند راهنمای ما در تهیه طرحهای توسعه شهری، ایجاد شهرهای جدید و اصلاح وضع کنونی شهرها باشد. لذا این پژوهش تلاشی است در جهت شناساندن گوشه هایی از اصول و ارزش های ساختاری شهرسازی ایرانی و این که چگونه می توان از این ارزش ها در جهت رسیدن به یک زبان الگو برای طراحی ایرانی استفاده کنیم.

-2 تئوری و پیشینه تحقیق

در دانشکدههای معماری و شهرسازی پیش زمینههایی در مورد مطالعات بومی محیطهای ساخته شده وجود دارد و در معماری هم از همان ابتدا آندره گدار و پس از آن سیحون و شاگردانشان به بررسی مسائل بومی معماری ایران و نحوه بهروز کردن آن پرداخته اند، با وجود اینکه توجه به مسائل بومی در منابع مختلف و در طول این مدت به روشهای متفاوتی وجود داشته است، اما تاکنون منبعی به ایجاد یک زبان الگو برای طراحی شهری ایرانی توجهی نکرده است - البته نمی توان کارهای انجام شده توسط مهندس توسلی و حبیبی , خانم اهری را نادیده گرفت، هر چند که در حد نظری باقی مانده اند -

جایگاه پژوهش حاضر در امتداد و در جهت تبیین نظریه معروف »زبان الگو«، تجربه ای از آزمون مفاهیمی است که به صورت های پراکنده در ادبیات مربوط به الگوهای طراحی، طرح شده اند. و درجه موفقیت آن به داوری پژوهش های آتی امید دارد.

-3 مبانی نظری

-1-3 زبان الگو

بحث اصلی در زبان الگو آن است که در مواجهه با پیچیدگی، بشر توانسته است طرح هایی بصورت نمونه و سرمشق ارائه کند تا بتواند مسائلی را که پدید می آیند، حل کند. این راه حل ها الگو نامیده شده اند. زبان الگو استدلال می کند که هنوز راه های بیشتری برای انجام کارها وجود دارد که در طول دوران های بی پایان نیازهای پیچیده بشر را ارضا نموده است.

زبان الگو را روشی برای تجمیع و همسازی الگوها در طراحی یک پروژه واقعی شهری می دانند که برای شکل دهی به محیط مصنوع کاربست می یابد. از آنجا که زبان الگو یک شیوه طراحی نیست، معماران و طراحان شهری از شیوه خود در طراحی استفاده می کنند و زبان الگوها تنها پس از طراحی برای تحلیل و ارزیابی طرح ها، کاربست می یابد. این امر نیز می تواند دلیل عدم انسجام و یکپارچگی الگوها با یکدیگر باشند

الگوها می توانند دارای ارتباط و برهمکنش باشند و بر این اساس هرگونه نارسایی در الگوها می تواند ناشی از نفهمیدن زبان الگوها باشد. معماران و طراحان شهری از نحوه ترکیب الگوها آگاهی ندارند و اغلب طرحی که حاصل می شود، در مقیاس کلان دارای انسجام و یکپارچگی برای رسیدن به یک محیط پاسخگو نیست. الکساندر می گوید زبان الگو به کسی که آن را به کار می برد قدرت می دهد که بی نهایت بنای تازه و بی همتا به وجود آورد؛ درست همانطور که زبان عادی به او قدرت می دهد که بی نهایت جمله متفاوت بسازد.

-1-1-3 زبان الگوی الکساندر

چرا انسان ها در طی سده ها زیستن و ساختن در کره زمین، تا پیش از روزگار جدید، بناها و شهرهایی پدید آورده اند که هم زیباتر است و هم کارامدتر؛ بناها و شهرهایی آرام بخش تر و دل نشین و منسجم و همساز با طبیعت؛ بناها و شهرهایی متناسب با همه شئون زندگی و کار و حیات جمعی و فردی انسان؟ چرا در روزگاری که نه معماری به معنای امروزی در کار بود و نه شهرساز، نه طرح جامع و تفصیلی برای شهرها تهیه می شد و نه معماران تحصیلات آکادمیک داشتند، چنان مکان های نیکو پدید می آمد؟ چرا امروز ما از چنین کاری درمانده ایم و آن توانایی را از دست داده ایم؟ چرا همه تدبیرهای انسان امروزی برای ساماندهی و نظام بخشی به وضع معماری و مکان سازی خرد و کلان نتیجه های نامطلوب به بار می آورد؟

کریستوفر الکساندر بر آن است که پیش از روزگار جدید، آنچه بناها و شهرهای نیکو پدید می آورد نه قوانین معماری و شهرسازی، بلکه زبان مشترک بود. مردم، در هر فرهنگ، زبانِ ساختنِ مشترکی داشتند. این زبان را همه می دانستند؛ اما اهل پیشه معماری با ظرایف آن آشناتر بودند. این زبان واژه هایی داشت به نام الگو. الگو هم رویدادها را شامل می شد و هم مشخصه های کالبدی را؛ هر الگو هم بر رویدادی دلالت می کرد که در هر مکان وقوع می یافت و هم بر مشخصه های کالبدی که آن رویداد را در آن فرهنگ به بهترین نحو محقق می کرد.

این زبان نحو هم داشت: قانونی نانوشته که رابطه میان الگوها، میان الگوها و الگوهای فرادست و فرودست را معلوم می کرد. همه مردم، در هر فرهنگ، زبان الگوی خاص فرهنگ خود را می دانستند. از این رو با یکدیگر هم زبان بودند. این زبان مشترک بود که بناها و شهرهای منسجم و زنده پدید می آورد. و برای آنکه دوباره بتوانیم بناها و شهرهایی زنده بسازیم که چون موجودات زنده حیات داشته باشند و به محیط و بهره برداران از خود پاسخی طبیعی بدهند، باید دوباره زبان های الگوی مشترک بسازیم. الکساندر می کوشد راه ساختن زبان الگوی معماری و شهر در این روزگار را نشان دهد.

کریستوفر الکساندر و همکارانش بیش از دو دهه تحقیقات و تجربیات خویش را در بررسی محیط انسانساخت و جستجوی روشی برای زیبا ساختن و یا ساختن ساختمان های زیبا صرف کرده اند و هدف اصلی آنها شناختن ماهیت عمل طراحی است. اما اساسی ترین نظریه الکساندر که به نظر می رسد تمامی تحقیقاتش در آن نظریه به بار نشسته نظریه »زبان الگویی1« است.

زبان الگویی فرآیندی خودجوش را برای کنترل و هدایت ساخت و سازها در جامعه معرفی می نماید. الکساندر برای توصیف زبان الگویی در کتاب روش بی زمان ساختن - 2 - 1979 از چند استعاره به روش زیر استفاده می کند:

-    روش بی زمان ساختن: ماهیت رویه و فرآیندی است که در زبان الگویی به کار می رود.
-    کیفیت بی نام: هدف از ساخت و سازها و محصول بکارگیری روش بی زمان در زبان الگویی است.
-    دروازه: ابزار رسیدن به هدف یا طرح های دارای کیفیت را دارد.
-    روش: نحوه عمل زبان الگویی به عنوان یک ابزار هدایت، ساخت و سازها را شرح می دهد.

الکساندر با معرفی ساختار زبان الگویی پیشنهادی اش، سپس 253 الگو را برای شکل دهی به محیط معرفی می کند ، که بسیاری از آنها امروز نیز راه حلهای مناسبی برای رفع معضلات شهر تلقی می گردد.

اگرچه الکساندر به ساختار مفهومی الگوها توجه داشته و به همین دلیل آنها را الگوهایی قاطع برای تمامی محیط ها نمی داند و تأکید می کند که صورت های مختلفی از این الگوها می تواند وجود داشته باشد ولی به طور مشخص به علت این تفاوت ها اشاره نکرده است.

لینچ نیز در این مورد معتقد است: »این الگوها به عنوان شیوه های مستقل از زمان و طبیعت برای ساختمان سازی ارائه شده است که برای همه مردم، همه مکان ها و همه فصول مناسب است و به تفاوت های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و یا ارزش های فردی توجهی نشده است. شکل آمرانه و قطعی این لوحه های قانونی با محتوی انسانی و اعتقاد راسخ آنها به مشارکت مردمی منافات دارد.

در واقع با تأکیدی که الکساندر در روش بی زمان ساختن بر نظم های درونی و یا به عبارتی نیازهای فطری انسان دارد انتظار می رفت که در ارائه الگوهای یک زبان الگویی - معماری، شهری، منطقه ای - به این نظم ها اشاره می کرد و رابطه آنها را با الگوها مطرح می نمود. این کمبودی است که در ارائه انواع راه حلهای طراحی شهری در چند دهه اخیر محسوس بوده است و در این پژوهش تلاش می شود که ماهیت این نیازهای فطری و همچنین سایر نیازهایی که می توانند ژرف ساختی برای ظهور الگوها و یا روساخت ها در شهر قرار گیرند، شناسایی شده و به عنوان بخشی از ساختار زبان طراحی شهری ایرانی مورد ملاحظه قرار گیرند.در هر حال الگوهای ارائه شده توسط الکساندر زمینه مناسبی را برای تدوین واژگان و قواعد دستوری زبان طراحی شهری ایرانی فراهم می آورند.

-2-3 طراحی شهری

طراحی شهری عبارتست از فعالیت ها، عملیات و فرآیندهایی که هدفشان نظام دهی ظاهری و عملکردی به محیط کالبدی است. نظم عملکردی به کارایی، برابری و عدالت در توزیع و تخصیص کالاها و خدمات و منابع دیگر در شهر مربوط می شود، در حالی که نظم ظاهری به شکل بافت شهری و رابطه بین انسان و محیط کالبدی یعنی زیبایی شناسی، درک و دید ارتباط پیدا می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید