بخشی از مقاله
چکیده
در این تحقیق به این سؤال پاسخ داده میشودکه آیا متون و شاهکارهاي ادبی اصولاً ترجمه پذیر هستند یا نه و تا چه میزان ترجمههاي ادبی موفق و دقیق هستند؟ ابتدا به اهمیت و نقش ترجمه در فضاي تعامل فرهنگی ایران و آلمان پرداخته میشود. بخش عمده مقاله به بررسی متون اصلی شاهکارهاي ادبی میپردازد و نمونههایی از آثار ترجمهشده در سدههاي قبل، از آثار نویسندگان ادبیات کلاسیک دو کشور نظیر حافظ، گوته، شکسپیر، عمر خیام، روکرت و دیگران ... را با متون اصلی آنان مقایسه، بررسی و تجزیه و تحلیل میکند و در مورد کم و کیف ترجمهها بحث و استدلال میشود. اصول و مبانی ترجمه ویژه متون ادبی و علل اصلی »ترجمهناپذیري« بهطور مستدل و با ذکر مثالهایی از آثار نویسندگان مذکور موردتحقیق قرار میگیرد؛ ترجمههاي ادبی موجود نقد و بررسی میشوند و به اهمیت ترجمه اشاره میگردد. نارسایی ترجمهها در برابر آثار و شاهکارهاي اصیل ادبی کاملاً آشکار است و بهندرت جایگزین کاملی محسوب میشوند.
مقدمه
بسیاري از متخصصین ترجمه معتقدند که آثار و شاهکارهاي ادبی جهان، همیشه فقط یک اصل “Original” دارند؛ ولی از چندین ترجمه در یک زبان و ترجمههاي مختلف به زبانهاي گوناگون برخوردار میشوند که بیانگر این نکته است که هر شاهکار ادبی اصیل، یکباره، ماندگار و جاوید در زبان اولیه خود است؛ ولی با ترجمههاي متعدد و با کیفیتهاي مختلف به ملتهاي دیگر عرضه میگردد. بر اساس اصول تفسیر و تعبیر متون ادبی و از دیدگاه هرمنوتیک “Hermeneutik” هر ترجمه میتواندفقط بعدي از ابعاد یک متن اصلی را آشکار سازد . لذا ترجمه برخی از عناصر متن اصلی را بهناچار پنهان میسازد ، که از چشم خواننده متن ترجمهشده دور میمانند. بهترین ترجمهها هم با این مشکلات و موانع روبهرو میشوند و قادر به انعکاس همه ابعاد متن اصلی خود نیستند.
برخی از شعرا و نویسندگان بزرگ دنیا همچون دانته - Dante - و گتفرید بن - Gottfried Benn - معتقدند که ترجمه بیعیب و نقص از آثار ادبی و بهخصوص ترجمه شاهکارهاي تغزلی و شعري ملتها غیرممکن است و با موانع بزرگی در زبان مقصد مواجه میشوند. اینگونه متون از خصوصیات منحصربهفردي برخوردار هستند که آنها را »ترجمهناپذیر« میسازدمثلاً؛ دیوان حافظ حتی در زبان فارسی هم، اثري تکرارناشدنی است و به زبانهاي دیگر نیز، با همه این خصوصیات و برجستگیهاي ادبی، ترجمهناپذیر است.
در این مقاله با روش کتابخانهاي و تحقیقی پژوهشی به این سؤال پرداخته شود که آیا اصولاً ترجمه آثار برجسته ادبی ممکن است یا نه و تا چه میزان شاهکارهاي ادبی ترجمه پذیر هستند؟ همچنین سعی میشود تا معیارها و اصول یک ترجمه موفق وایده آل برشمرده شود و با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی و شاهکارهاي معروف ایران و
آلمان، میزان ترجمه پذیري یا ترجمهناپذیري آثار ادبی و به خصوص آثار کلاسیک سنجیده شود.
1 اهمیت و نقش ترجمه در »غنیسازي« فرهنگی ادبی، علمی:
تاریخچه ترجمه در تمامی کشورهاي جهان حاکی از ایجاد زمینههاي تعامل، رشد و تقویت ساختارهاي مختلف است. از ثمرات و پیامدهاي مفید و ترجمههاي قرون اولیه اسلامی توسط برادران اخوانالصفا ، که به ترجمه آثار یونان باستان به عربی پرداختند، همه آگاهیم و نتایج مفید »نهضت ترجمه« را در رشد علمی جهان اسلام مشاهده نمودهایم.
از ثمره همین تلاشهاي خستگیناپذیر، علم ترجمه بود که دانشمندانی چون ابوعلی سینا، زکریاي رازي و بسیاري از علماي دیگر اسلامی از مراکز علمی آن زمان در دارالترجمه نظامیه بغداد به جامعه علمی جهان در قرون دهم تا سیزدهم میلادي به مجموعه افتخاربرانگیز پیشگامان و عالمان بزرگ علوم مدرن پیوستند. پیرو همین مجاهدتهاي علمی بود که حتی امروزه نیز شاهدیم، حدود دوهزار واژه عربی فارسی تنها به زبان آلمانی راه یافتند و هنوز هم سند اینگونه خدمات به جامعه بشري با ریشههاي شرقی در آثار علمی جهان میدرخشند
اینگونه ترجمهها در میان ملل مختلف موجبات تعامل، دوستی، مودت و همکاريهاي فراوانی را در زمینههاي متعدد فرهنگی، علمی، تجاري و ادبی به وجود آوردند. یکی از تأثیرات مستمر و مؤثر بر فرهنگ، ادب و علم هر کشوري از طریق ترجمه صورت میگیرد که موجبات غنیسازي ، رشد و پیشرفت را در ابعاد گوناگون ممکن میسازد. در سالهاي 1819 تا 1827 میلادي، وقتی گوته - Goethe - شاعر شهیر آلمانی، پس از آشنایی با لسانالغیب، حافظ، اولینبار از »غنیسازي« فرهنگی ادبی “Bereicherung” در موضوع مهم ادبیات جهانی صحبت کرد، مهمترین مخاطب او مترجمین ماهري بودند که موجبات غناي ادبی را براي زبان و ادبیات آلمان فراهم کرده بودند و از ترجمه بهمثابه »شامخترین مشاغل« فرهنگی نام برد