بخشی از مقاله
چکیده:
اسلام برای تحکیم خانواده وبه نفع هریک اززن ومرد، حقوق ووظایف مخصوصی وضع کرده که رعایت آن سبب نزدیکی آنهامی شود.جنس زن ومرد باتوجه به تفاوت های حکیمانه ومحدودیت هاوامتیازاتی که هریک درتأمین بخشی ازخواسته ها ونیازهای خویش دارند، به صورت طبیعی وهماهنگ باطبیعت وجودی خود ، یارومکمل یکدیگرند.
حال میخواهیم بدانیم که آیا امتیازات زن ومرد که درادامه به آن خواهیم پرداخت ، برای طرف مقابل ضعف محسوب می شود؟
که مادراین مقاله اثبات خواهیم کرد زن ومردهرد ازیک هویت مشترک بوده وازنظرارزش انسانی باهم یکساننداماتفاوت درجنسیت وهدف خلقت آنها باعث تفاوت درحقوق ووظایف این دوشده است واین ها نه تنهاضعف نیست بلکه هرکدام درهدف آفرینش به طورأحسن آفریده شده اند فقط نباید سعی کنندازهدف خلقت دورشوندوجای یکدیگررابگیرند.
مقدمه:
انسان همان موجودی است که آفرینش وی در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینشی تحسین نموده، وبرهمین اساس جایگاه شایسته و والای او را مورد تاکید قرار داده است:
کرّمنا بَنی آدَمَ» وَ حَملناهُم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً «
بنابراین تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برتری او در جهان به روشنی اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندی در قبضه وی - انسان - قرار گرفته است.
در این نگرش الهی بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار میگیرد، برخورداری از حقوق ویژه نیز امری طبیعی بوده به گونهای که بدون آن، ویژگیهای سهگانه فوق معنا و مفهومی نخواهند داشت. به تعبیر دقیقتر، رابطه مستقیمی میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وی وجود دارد. به هر میزانی که استعداد خدادادی این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گستردهتر خواهد بود.
جنسیت هرگز ملاک برتری و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان چه زن و چه مرد بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند:
زن، به عنوان نیمی از بشریت و عضویجدّی و غیرقابل چشم پوشی در کانون بزرگ جامعه انسانی و نیز به عنوان یکی از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده، در طول تاریخ، داوری های گوناگونی را نسبت به خود دیده است و شرایط بسیار ناهمگون و نامساعدی را پشت سر نهاده است.
وحدت نوع:
دربعدانسان شناسی،اصل »وحدت نوع« میان زن ومرد،به عنوان مبنایی ترین وفراگیرترین اصل درارزشگذاری جنس زن ومردبه شمارمی رود.حقیقتی که فراراز ملاک »جنسیت«است.
درآفرینش آدم وحواهیچ کدام طفیلی دیگری نبوده ونیست وبرخلاف این گفته که »حوا«ازدنده آدم آفریده شد،قرآن کریم چنان که علامه طباطبایی نیز تاکیدنموده است،چنین دلالتی نداردومنظوراز»خلقت آدم ازحوا«همان » وحدت نوع «وتشابهی است که دراصل انسانیت وحقیقت انسانی است.شاهداین گفته سخنی ازامام صادق - ع - است که باشنیدن این سخن اظهارناراحتی نموده وبه شدت آن راردکرد.
قرآن کریم برخلاف دیگر منابعی که امروز به عنوان کتب آسمانی معرفی شده اند، سرشت و خلقت نخستین زن را احترام آمیز می داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است باو کمال صراحت در آیات متعدّدی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم:
آفرینش انسان چه مرد و چه زن از یک جنس و به یک گونه بوده است. خداوند زن - حوّا - را از همان جنس - گل - آدم آفریده است. جنس آدم و حوّا یکی است و آفرینش آن دو از خاک است. این درحالی است که تورات موجود، زن را از ماده ای حقیرتر از سرشت مرد، معرفی کرده است و معتقد است که وجود زن، طفیلی وجود مرد است و از دنده چپ مرد آفریده شده است:
- خداوند خوا بی گران بر آدم مستولی گردانید تا جفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت جایش پر کرد. و خداوند خدا آن د نده را از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد - - - 2 از جمله دیدگاه های منفی دیگرکه در جوامع بشری نسبت به زن مطرح بوده، این است که اساساً آفرینش زن طفیل وجود مرد است، زن آفریده شده است تا نیازهای مرد را برآورده سازد و به همین نسبت ارزش گذاری و منزلت اجتماعی زن در مقایسه مرد، فرعی و حاشیه ای به حساب می آید!
اما استاد شهید در این باره می نویسد:
- قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیّت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسی از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد می کند، و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایست برای شوهران شان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است، گویی قرآن خواسته است درداستان ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید
تساوی یاتشابه:
اشتراک درخلقت باعث نمی شودوظایف آن دوکاملأشبیه هم باشد یعنی راه رسیدن به کمال برای مرد گونه ای از اعمال است وبرای زن گونه ای دیگر،چنانچه پیامبراکرم - ص - جهاد مردان را،بذل مال وجان می دانندوجهادزنان راخوب شوهرداری
استاد مطهری، تساوی حقوق زن و مرد را حقیقتی مسلّم دانسته است، امّا تشابه و همانندی را نادرست و غیرممکن شمرده است، زیرا با توجّه به ساختار آفرینشی زن و مرد و ویژگی ها و نیازهای جسمی و روحی آنان، حقوق مشابه، نه ممکن است و نه سزاوار، بلکه شایسته است که زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد، و در حدودی که طبیعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا می کند حقوق آنان نیز تفاوت داشته باشد. این سخن با عدالت و حقوق فطری سازگار است و سعادت انسان با چنین منطقِ هماهنگ با آفرینش تأمین می شود، زیرا زن و مرد با توانایی ها و نیازهای متفاوتی که از طبیعت گرفته اند در عرصه اجتماعی، خانواده و… ظاهر می شوند، بنابراین با سندهایی که قانون طبیعی و چگونگی آفرینش به زن و مرد داده، حقوق هریک مشخص می شود.
این نمونهها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانی با یکدیگر برابرند. نکتهای که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوی و تشابه حقوق است. تفاوتهای فراوان زن و مرد از لحاظ جسمی ، روانی و احساسی سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانی ، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقی برای زن و حقوقی برای مرد قائل شود که سرجمع آن برابری و تساوی میان آنان و نفی تبعیض جنسی است.
- تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابری است و تشابه، یک نواختی; ممکن است پدری ثروت خود را به طور مساوی - از جهت ارزشی - میان فرزندان خود تقسیم کند،مّاا به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات تجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهدثروت خود را تقسیم کند، با در نظرگرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد که قبلاً آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است