بخشی از مقاله

چکیده

پیشرفتهای اخیر در زمینه کشاورزی، انسان ها را با تعارضات اخلاقی مواجه ساخته و قضاوت یا انتخاب بین گزیدارهای مختلف را دشوار نموده است. اینگونه تعارضات اخلاقی در حوزه کشاورزی، تصمیمگیرندگان را بر سر دوراهیهایی قرار می-دهند که گزینش هرکدام از مسیرها، ناقض برخی اصول اخلاقی و صحیح میباشد. عملکرد مناسب در برخورد با این تعارضات اخلاقی مستلزم تحلیل موشکافانه موقعیت تصمیمگیری و آشنایی با معیارهای اخلاقی است تا با استناد به اینگونه معیارها، گزینشهایی عاقلانه و اخلاقی صورت پذیرد.

این مطالعه با شیوه مروری و تحلیلی به تشریح اهم چالشهای اخلاقی کشاورزی پرداخته تا تصویر مناسبی از این موقعیتهای تعارضی ایجاد و شیوه برخورد مناسب در مواجهه با این چالش ها را مشخص نماید. نتایج تحقیق نشان میدهد که برخی از مهمترین تعارضات اخلاقی در بخش کشاورزی عبارتند از:

تقابلات فکری بین طرفداران و مخالفان محلی گرایی-جهانی سازی، حفر چاه های غیرمجاز کشاورزی، تولید محصولات تراریخته کشاورزی و تولیدات ارگانیک. نگارندگان راهبردهای مختلفی را برای برونرفت از این تعارضات اخلاقی پیشنهاد می کنند که برخی از آنها عبارتند از: تحلیل تعارضات اخلاقی کنشگران با توجه به نوع جهانیبینی طرفداران و مخالفان، لزوم توافق اجتماعی بر خیرعام به عنوان آرمان نهائی، لزوم مطلقگرایی و پرهیز از نسبیگرایی، تدوین و ارائه استاندارد یا منشور اخلاقی، تدوین رشته و دروس اخلاق کاربردی کشاورزی، فرهنگسازی عمومی در زمینه تعارضات اخلاقی کشاورزی، و به-کارگیری راهبردهای چندگانه - آموزشی، اخلاقی، قانونی، فنی، اقتصادی، مشارکتی و غیره - با رهیافت مدیریت اقتضایی.

مقدمه

توسعه ملی حاصل پیشرفت در ابعاد صنعتی، خدماتی و کشاورزی کشور است. بخش کشاورزی به خاطر توان اشتغال زایی، امکان کسب درآمد ارزی از طریق صادرات، صرفه جویی در مصارف ارزی بخصوص کاهش واردات محصولات کشاورزی از طریق افزایش تولیدات داخلی، استراتژیک بودن برخی محصولات آن و فراهم آوری برخی درون دادهای مورد نیاز برای بخش های صنعت و خدمات به عنوان یک بخش مهم در اقتصاد ملی مطرح است.

کشورهای درحال توسعه مثل ایران از یک سو بخاطر ظرفیت های طبیعی و خدادادی بالا و از سوی دیگر، عدم توان رقابت متوازن و عادلانه در بخش های صنعتی و خدماتی با سایر کشورهای توسعه یافته، بنظر می رسد که بایستی محور توسعه ملی خود را بر بخش کشاورزی استوار سازند. در واقع، بنابر ادعای بسیاری از متفکران کشور، زیربنا و گذرگاه اصلی توسعه ایران، رشد و پیشرفت در بخش کشاورزی است. از این رو در سیاست های ابلاغی اقتصاد مقاومتی از سوی مقام معظم رهبری، بر بهره گیری از ظرفیت ها و توانمندی های این بخش تاکید بسیاری شده و دستیابی به اقتصاد مقاومتی را از طریق پویایی و بالندگی در اقتصاد کشاورزی قابل حصول می دانند.

تلاشهای مربوط به توسعه کشاورزی پایدار حول سه محور اساسی قرار دارد که شامل امنیت غذایی، ایجاد اشتغال و درآمد در مناطق روستایی به منظور ریشه کن نمودن فقر و حفظ منابع طبیعی و محیط زیست است. به بیان دیگر، این رهیافت به دنبال حداکثر نمودن بهرهوری از ظرفیتهای بخش کشاورزی - اعم از طبیعی و انسانی - و حداقل نمودن پیامدهای مخرب زیست محیطی است.

بدینسان، توسعه کشاورزی بایستی با اتکاء به امکانات و تکنولوژی موجود شکل یابد؛ از نظر فنی مناسب، از نظر اقتصادی توجیهپذیر، از نظر اجتماعی قابل قبول و از نظر محیطی مطلوب باشد. براین مبنا،کشاورزی پایدار، توسعه سیاستها و عملیاتی است که توانایی مردم را برای تولید غذا و پوشاک تضمین کرده، وضعیت اقتصادی و تجاری کشاورزی و ارزشهای اجتماعی را حفظ میکند، بیآنکه سبب تخریب منابع طبیعی شود. هدف کشاورزی پایدار اعمال مدیریت موفق بر منابع پایه کشاورزی یا به عبارتی تطابق زیست محیطی بوده تا بتواند نیازهای متغیر انسانی را در حال و آینده برطرف کند و درآمد خانوار را در بلند مدت ارتقا بخشد، در صورتی که اقتصادیترین و سودمندترین نحوه استفاده از انرژی و تبدیل آن به تولیدات کشاورزی، سبب تخریب حاصلخیزی خاک و کیفیت محیط زیست نشود

از سوی دیگر، کشاورزی همانند هر بخش دیگری همواره دچار چالش ها و معضلات مقطعی یا درازمدت بوده، بگونه ای که ذینفعان و ذیربطان این حوزه اقتصادی را با تضارب آرا و درگیری های فکری و عملی مواجه ساخته است.

قنبری و برقی - 1387 - در پژوهش خود مواردی همچون×بهره برداری نامناسب از منابع آب زیرزمینی و سطح، تخریب پوشش گیاهی بخار کاربرد غیراصولی از منابع طبیعی، چالش های جهانی سازی کشاورزی را به عنوان برخی از اساسی ترین چالش های توسعه کشاورزی پایدار ایران معرفی کردند. سردرگمی کنشگران فکری و اجرایی در مواجه با اینگونه تعارضات گواه پیچیدگی موقعیت های ابتلاعی بوده و ضرورت تحلیل دقیق شرایط در ابعاد مختلف برای تصمیم گیری نهایی را گوشزد می نماید.

در واقع، چالش ها یا تعارضات کشاورزی گزیدارهای مختلفی را پیش پای فعالات این حوزه می گذارد و بر این مبنا دوستداران و مخالفان هرکدام از این گزیدارها شکل گرفته و نوعی تقابل فکری بین این گروهها ایجاد می شود. گاها استدلال ها و براهین هردو دسته به غایت محکم و برمبنای اصول اخلاقی خاصی استوار است و مخاطبان عام را در انتخاب و تعلق خاطر به هر کدام از این گزیدارها دچار ابهام و سردرگمی می نماید. در این مطالعه که به شیوه مرور منابع مکتوب انجام گرفته تلاش بر آن بوده تا ضمن بیان مهمترین تعارضات بخش کشاورزی ایران، راهبردهای برون رفت از اینگونه موقعیت های چالشی معرفی شوند.

مفهوم سازی

تعارضات اخلاقی

انسانها در طول زندگی خویش همواره با مسائل و چالشهایی اخلاقی روبهرو هستند که بایستی دست به تصمیمگیری در مورد آنها بزنند. مسائلی با گزیدارهای گاها متضاد که فرد را مجبور به انتخاب میکند؛ گزینشی از بین گزیدارهای اخلاقی موجود در یک »دوراهی اخلاقی« یا »تعارض اخلاقی« که گاهی به نقض یک اصل اخلاقی و یا اولویتدهی بالاتر به اصل اخلاقی دیگری منجر میشود. تعارض یا تزاحم وضعیتی است که در آن فاعل ناچار است یکی از چند امر را که قابل اجتماع نیستند، اختیار کند؛ وضعیت بغرنجی است که فرد را دچار حیرت کرده و از تنافی - یکدیگر را نفی کردن - دو حکم لازمالاجرا و دارای ملاک حاصل می شود بگونه ای که فرد توانایی انجام هر دو در زمان واحد را ندارد

این تصمیمات در هنگام برخورد با تعارضات اخلاقی هرچند کوچک اما مسیر زندگی آینده هر فردی را رقم میزند. بگونهای که به تعبیری کلان، برآیند همین تصمیمات در دورراهههای اخلاقی، سعادت یا شقاوت آدمی را موجب میشود. از این رو، درگیری روزانه افراد در تعارضات اخلاقی امری بدیهی و آشکار است بطور مثال ممکن است که هر کدام از موقعیتهای اخلاقی زیر برای افراد اتفاق افتاده باشد:

به عنوان کارمند یک موسسه مالی، آیا میتوان برخی قوانین را زیر پاگذاشته تا به یک فرد نیازمند دریافت وام کمک شود؟ به عنوان مدیر یک موسسه دولتی آیا میتوان مخارج موسسه را بیشتر تنظیم نموده و بودجه بیشتری برای رشد و توسعه موسسه دریافت کرد؟. این موارد همگی موقعیتهای اخلاقی را نشان میدهد که تصمیمگیری فرد را میطلبد.

در بسیاری از موارد انتخاب یکی از راهحلهای موجود نیازمند انتخاب یک اصل اخلاقی به بهای زیرپاگذاشتن اصل اخلاقی دیگری است. در دو مثال اول، تقابل اصول اخلاقی کمک به فرد نیازمند در ازای نقض قوانین مالی موسسه، جذب بودجه بیشتر برای توسعه موسسه در مقابل صداقت مالی، مطرح میباشد. در حالت ایدهال انتظار میرود که فرد با آگاهی از مسئله و درک شرایط و برمبنای استدلال عقلانی محکم، تصمیمی را گرفته و توانایی دفاع از آن را داشته باشد. هرچند برخی اوقات افراد در این موقعیتهای اخلاقی بدون توجه به اهمیت موضوع و صرفا برمبنای احساسات و با تامل و تعمق فکری کم، نوعی تصمیمگیری سریع و اتوماتیک انجام میدهند که حتی خودشان نیز متوجه نیستند که در آن برهه زمانی، دست به انتخابی زده و اصلی اخلاقی را بر اصلی دیگر ترجیح دادهاند. اما انتظار میرود که افراد این دوراهیهای اخلاقی را تشخیص داده و تصمیماتی آگاهانه، عاقلانه و عامدانه اتخاذ نمایند تا پذیرش عواقب آن برایشان آسانتر شده و بعدا خود را بخاطر بیتوجهی و بیفکری در آن موقعیت سرزنش ننمایند.

نکته قابل توجه دیگر آن است که نوع تصمیمگیری افراد در یک موقعیت اخلاقی خاص و اصولی که مبنای آن قرار گرفته، به مرور منطقی اخلاقی را در ذهن ایشان نهادینه کرده که به احتمال زیاد اساس تصمیمات و اعمال بعدی خواهد بود. شکلگیری »منطق اخلاقی تکاملی« به مرور زمان و با تجربه تعارضات اخلاقی متعدد در طول زندگی، خودآگاه یا ناخودآگاه فرد را پایبند به اصول اخلاقی یا چارچوب اخلاقی خاصی مینماید که منشا فکر و عمل ایشان در زندگیاش خواهد بود. مگر اینکه با رشد و بلوغ ذهنی فرد و کسب تجربیات یا آموزشهای محیطی، این منطق اخلاقی دیگر جوابگو نباشد و فرد پس از پی بردن به نقوص و کاستیهای آن درصدد اصلاح یا جایگزینی آن برآید.

چگونگی شکلگیری تصمیمات اخلاقی در برخورد با تزاحمات یا تعارضات اخلاقی و مبانی آن موضوعی است که همواره مورد توجه و تامل دینداران و فلاسفه و روانشناسان اخلاق بوده است. آنها با درک ضرورت اخلاق برای جامعه، در تلاش بودهاند تا فرایند تصمیمات اخلاقی را شناسایی کرده و عوامل تاثیرگذار بر آن را تشخیص دهند تا از این طریق به اصلاح اخلاقی افراد جامعه بپردازند. در این راستا، مدلهای تصمیمگیری اخلاقی مختلف یا حداقل اصول اخلاقی زیادی ارائه شده است که داعیه تبیین اخلاق فردی و اجتماعی را دارند. در حوزه فلسفه اخلاق بطور عام و مقوله اخلاق هنجاری بطور خاص، پنج نظام فکری اخلاقی غالب وجود دارد: غایتگرایی، فضیلتگرایی، وظیفه شناسی، حقوقگرایی به همراه نظام اخلاقی ادیان الهی

این نظامهای فکری اخلاقی مبانی و اصول خاصی را جهت تصمیمسازی اخلاقی در اختیار انسانها قرار میدهند. بطور مثال، طرفداران غایتگرایی، سود و منفعت حاصل از هر عمل یا هر گزیدار در یک تعارض اخلاقی را معیار اخلاقی بودن یا غیراخلاقی بودن قرار داده و براین اساس راه درست یا درستتر را تشخیص میدهند. برمبنای دیدگاه منفعتگرایی به عنوان شاخه پرطرفدار نظام اخلاقی غایتگرایی، هر عمل یا گزیداری که بیشترین سود را برای بیشتر افراد جامعه به بار آورد، اخلاقی یا اخلاقیتر است و بایستی دنبال شود. در حالیکه، وظیفهگرایان عمل برمبنای اصول مطلق وجدانی را تجویز مینمایند. اما فضیلتگرایی بر کنشهای منطبق بر فضایل اخلاقی اعتدالی تمرکز نموده و افعال مبتنی بر رذایل اخلاقی تفریطی و افراطی را نهی میکنند.

حقوقگرایان قائل به حقوق و وظایف متقابل انسان در برابر خدا، انسانها در برابر یکدیگر و انسان در برابر طبیعت بوده و بهرهبرداری از حقوق در عین التزام عملی به انجام وظایف متقابل را متذکر میشوند. دینداران و مذهبیون الهی ضمن پذیرش ضمنی پارهای از نظامهای فکری اخلاقی بشری مذکور، آنها را برای نائل آمدن به سعادت دنیوی و اخروی کافی ندانسته و عمل بر طبق فرامین و دستورات الهی را صلاح دانسته اند. البته در تفکر دینی، سایر دیدگاه اخلاقی بشری تا زمانی که در تعارض با این دستورات دینی قرار نگیرند، بطور صریح رد نمیشوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید