بخشی از مقاله
چکیده
پرداختن به فعالیت های ورزشی در بین زنان همیشه با موانع و مشکلات زیادی مواجه بوده است و دختران دانشجو نیز از این قاعده مستثنی نیستند. این پژوهش با هدف تعیین عوامل بازدارنده بین فردی مشارکت فعالیت بدنی در اوقات فراغت دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز انجام گرفت. به همین منظور از بین تمامی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی شیراز در سال تحصیلی 93 - 94 تعداد 340 نفر با استفاده از جدول کرجیسی مورگان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد کرافوردو همکاران - - 1993 استفاده شده است.
این پرسشنامه دارای دو بخش است که دو سوال اول افراد فعال و غیر فعال را مشخص می کند و 16 گویه که عوامل بازدارنده بین فردی را می سنجد. روایی - اعتبار - صوری و محتوایی پرسشنامه با نظر متخصصین مدیریت ورزشی بررسی شده است. پایایی پرسش نامه از طریق همسانی درونی - آلفای کرونباخ - اندازه گیری شده است و =0/66 گزارش داده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به فرضیه های پژوهش از تحلیل عاملی، آزمون کلموگروف اسمیرنوف و آزمون-t استیودنت استفاده گردید.
نتایج پژوهش نشان داد موانع بین فردی در سطح - p<0/05 - در بین دانشجویان غیر فعال بیشتر از دانشجویان فعال است. همچنین نتایج نشان داد به ترتیب نبود همراه برای شرکت در فعالیت های ورزشی، نبود علاقه در دوستان برای شرکت در فعالیت های ورزشی، کمبود زمان دوستان برای شرکت در فعالیت های ورزشی، مشغولیت زیاد همراه در سایر فعالیت ها و برخورد نامناسب مربیان و دست اندرکاران اماکن ورزشی مهمترین موانع بین فردی بر مشارکت دختران دانشجوی غیر فعال در اوقات فراغت می باشد.
مقدمه
درایران از دهه 40 خورشیدی، اوقات فراغت و نحوه ی گذراندن آن توجه عده ای از جامعه شناسان را به خود جلب کرده و تحقیقاتی چند در این زمینه انجام پذیرفته است. امروزه در بسیاری از جوامع، اوقات فراغت بخش مهمی از زندگی افراد را تشکیل می دهد. البته کار و به ویژه کارهای صنعتی بعد از انقلاب صنعتی در اروپا به مهمترین جز زندگی افراد تبدیل شده است و نقش تعیین کننده ای دارد، اما رفته رفته با امکانات زیادی که به وسیله اوقات فراغت به وجود می آید، نقش کار در زندگی جای خود را به فراغت می دهد. اوقات فراغت به پدیده ای اصلی در زندگی انسان تبدیل شده است - جلالی فراهانی،. - 1387
پژوهشگران عرصه اوقات فراغت، پیامدهای مساله اوقات فراغت را در تضاد های ارزشی، شکاف نسلی، ناآرامی، نیاز به هیجان، ناتوانی از تنها ماندن، فقدان انضباط شخصی، کسالت، خستگی مفرط و فقدان تجربه بازی و .... می دانند. نوع فعالیت های اوقات فراغت در رشد شخصیت افراد تاثیر دارد. اوقات فراغت زمانی است که فراگیری و رشد صورت می گیرد، نه یادگیری به معنای آکادمیک آن، اما در عین حال دارای اهمیتی است برابر با آنچه در داخل مدرسه انجام می شود. اوقات فراغت بستری مناسب برای جوانان است که در آن نقش خود را به عنوان یاری دهندگان، تغییر دهندگان و شرکت کنندگان در توسعه اجتماعی جوامع خود ایفا کنند - اعتصام،. - 1393
این بحث که جنسیت تا چه حد در چگونگی اوقات فراغت تاثیر دارد، بسیار مشکل است. بی گمان زنان وقت فراغت کمتری دارند و دامنه گزینش آنان تنگ تر است. از طرف دیگر، فضاها و امکاناتی که برای گذراندن اوقات فراغت آنها موجود است، کمتر است. در بسیاری از جوامع مانند جامعه ی ایران، بیشترین مسئولیت خانواده به عهده ی زنان است. نگهداری کودکان، پخت و پز، نظافت و حتی گاهی خرید خانه بر عهده ی زنان است. همه ی این مسئولیت ها، موجب می شود آنان از یک سو، زمان فراغت کمتری داشته باشند و از سوی دیگر، تمایل زیادی برای گذراندن اوقات فراغت به صورت فعال نداشته باشند.
اگر چه در سال های اخیر گام های مثبتی برای ایجاد امکانات و تاسیسات ورزشی برای زنان برداشته شده است، اما هنوز هم آنان در این زمینه در مضیقه اند و امکانات برابری با مردان ندارند و این موجب می شود که آنها اوقات فراغت خود را بیشتر به تماشای تلویزیون، انجام کارهای دستی، هم صحبتی، شنیدن موسیقی و مطالعه بگذرانند - تندنویس، . - 1381 این در حالی است که مردان اوقات فراغت خود را بیشتر در بیرون از خانه می گذرانند، همچنین تحقیقات انجام شده در ایران نشان می دهند که مردان بیشتر از زنان در اوقات فراغت خود، به ورزش می پردازند - جلالی فراهانی، .
نظریه پردازان فمنیستیٌ در نقد بنیادیشان از ورزش معتقدند که ورزش جنسیتی شده است. ورزش زنان به طور نظام یافته ای به عنوان یک امر ضد ارزشی، تحت فشار قرار گرفته و قشر زن مورد استثمار واقع شده چنانکه در نظریه فمنستی به ورزش با دید انتقادی نگریسته می شود، فمنیست های لیبرال معتقدند که فرصت های نا برابر و تبعیض آمیز برای ورزش زنان وجود دارد و فرصت ها و مصالح به نفع ورزش مردان است، فمنیست سوسیالیست ها معتقدند که فرصت های مشارکت زنان در ورزش افزایش یافته است اما برابری در فرصت ها به همان میزان افزایش نیافته است .
عوامل محیطی ممکن است یاریگر باشند یا مانع مشارکت در فعالیت بدنی منظم باشند. این عوامل شامل عوامل محیطی اجتماعی - خانواده و همسالان - ، عوامل محیطی فیزیکی - شرایط آب و هوایی، کمبود وقت و دور بودن از امکانات - و ویژگی های فعالیت بدنی - شدت، و مدت نوبت های تمرینی - است. وجود محیط هایی که افراد را به سمت افزایش فعالیت سوق می دهند - با در دسترس گذاشتن امکانات ورزشی و از میان برداشتن موانع واقعی و ادراک شده - برای استمرار تغییرات رفتاری مثبت در ورزش، ضروری است. در دسترس بودن و نزدیکی فضا و امکانات ورزشی بزرگترین عامل روی آوردن مردم به ورزش است - واعظ موسوی،. - 1387
محدودیت های بین فردی نتیجه ی تعاملات بین فردی یا ارتباط بین خصوصیات افراد است - کرافورد و همکاران، . - 1991 این محدودیت ها از تعامل افراد با یکدیگر یا به طور کلی از روابط بین فردی نشات می گیرد. کسی که احساس می کند دوستی ندارد که بتواند علایق و احساسات خود را در فعالیتی معمولی با او سهیم شود ونمی تواند همراه و شریکی در فعالیت اوقات فراغت خود داشته باشد، ممکن است با محدودیت بین فردی رو به رو شود. همانطور که در شکل 1 نشان می دهد برنامه ریزی و حالات روحی و روانی نمی تواند مشارکت فردی که محدودیت بین فردی دارد را تحت تاثیر قرار دهد - کرافورد و گادبی،. - 1987
محدودیت های بین فردی
مشارکت تنظیمات
فعالیت بدنی می تواند کیفیت زندگی را در تمام سنین و برای همگان بهبود بخشد. شیوه ی زندگی فعال باعث می شود افراد دوستان جدیدی پیدا کنند، در فعالیت های اجتماعی باقی بمانند و با سایرین در تمام سنین مراوده داشته باشند. مشخص شده است که شیوع بیماری های مغزی در افرادی که از نظر بدنی فعال هستند کمتر است. فعالیت بدنی می تواند کمک شایانی به درمان برخی اختلالات فکری مثل افسردگی کند - کشکر، . - 1385
هاشمی - 1385 - در مقاله "بررسی عوامل بازدارنده ی مشارکت ورزشی زنان کارمند و ارائه راه کارهای موثر در این زمینه " نشان داد که عوامل اقتصادی ، عوامل مربوط به امکانات، و عوامل فرهنگی-اجتماعی بیش ترین اثر بازدارندگی را در مشارکت بانوان کارمند را دارا است. نادریان جهرمی و هاشمی - - 1387 در تحقیقی تحت عنوان " بررسی عوامل بازدارنده مشارکت ورزشی زنان کارمند شهر اصفهان " از400 نفر از زنان کارمند شهر اصفهان استفاده کردند که نتایجی در بر داشت که بین عدم مشارکت ورزشی زنان کارمند با عوامل فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و نگرش خانوادگی رابطه معنا دار وجود داشت.
میرغفوری و همکاران - 1387 - در مقاله ای تحت عنوان " بررسی و تحلیل مسائل و مشکلات موثر بر مشارکت زنان در فعالیت های ورزشی دختران دانشجوی دانشگاه یزد" به این نتیجه رسید که هر 6 عامل موانع اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، شخصی ، امکاناتی و اقتصادی در عدم گرایش دختران دانشجو به ورزش موثر است. در دسته موانع شخصی برخی از مولفه های تاثیر گذار بر ورزش زنان عبارتند از: کمبود وقت و زمان به علت مشغله کاری زیاد، کمبود علاقه، عدم خود اعتمادی و خود باوری دختران که در افزایش سهم مشارکت ورزشی زنان ضروری به نظر می رسد . خانواده در جامعه ایران با توجه به بستر خاص بر دانشجویان دختر به عنوان یکی از موانع موثر بر سطح ورزش زنان شناخته شده اند.
مخالفت والدین و همسر با ورزش زنان، وضعیت اقتصادی خانواده، مراقبت از فرزند، ترس والدین از افت تحصیلی و.... از جمله عوامل موثر در این زمینه اند. موانع امکاناتی Bاقتصادی نیز از جمله موانعی اند که تاثیر مثبت بر کاهش سطح ورزش دختران دارند. در این عوامل همچون کمبود وسایل نقلیه، عدم دسترسی به فضا و سالن های ورزشی عدم سرمایه گذاری لازم در توسعه اماکن ورزشی زنان و.... بر عدم مشارکت در فعالیت ورزشی موثر است.
صابونچی و محمدی - - 1392 در پژوهشی تحت عنوان " ارزیابی و تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی موثر بر مشارکت زنان در فعالیت ورزشی " به این نتیجه رسید که بین اولویت های موانع اجتماعی در مشارکت ورزشی زنان تفاوت معنی داری وجود ندارد و همچنین بین اولویت های موانع فرهنگی در مشارکت ورزشی زنان تفاوت معنی داری وجود ندارد و حمایت نکردن مراکز علمی از ورزش، ضعف اطلاع رسانی، فقدان حمایت خانوداده، ترس از آسیب دیده گی و نبود الگوی موفق ورزشی از مهمترین موانع اجتماعی مشارکت ورزش زنان است.
والکر و همکاران - - 2007 در تحقیقی با عنوان "مقایسه دانشجویان دانشگاه چین با دانشجویان کانادایی " دریافتند دانشجویان چینی نسبت به دانشجویان کانادایی در تمام موارد به جز یکی محدودیت های درون فردی بیشتری دارند. دانشجویان چینی موانع درون فردی و بین فردی بیشتری دارند، در حالیکه دانشجویان کانادایی موانع ساختاری بیشتری دارند. علی رغم تفاوت های فرهنگی، تایید مدل موانع فراغت سلسله مراتبی در داده های مربوط به دانشجویان چینی وکانادایی یافت می شود، که کاربرد کلی این چارچوب برای هر دو فرهنگ را نشان می دهد.