بخشی از مقاله

چکیده:

تردیدی نیست که تربیت انسانهای فرهیخته و تحول برانگیز، با روش های سنتی و تحمیلی و معلم محور، که بر مبنای یکسان نمودن متربیان و بی توجهی به تفاوتهای فردی آنان پایه گذاری شده، محقق نمی شود. آسیبهای تربیتی که هماکنون از ساختار و روشهای حاکم بر نظامهای تعلیم و تربیت ناشی میشود به این سبب است که منابع تربیت را در بیرون از فرد به صورت تلقینی و عاریهای جست و جو میکند و در همان مرحله هم باقی نگه میدارد.

چنین تربیتی، منجر به شکست خواهد بود، چرا که از بیرون و توسط مربی بر متربی تحمیل می شود و با فطرت و خواسته های درونی فرد هماهنگ و سازگار نیست و حتی اگر پذیرفته شود، بصورت امری صوری و عاریه ای درمی آید، نه درونی ونهادینه شده. اما در مقابل تربیت عاریهای، تربیت فعال یا درونی است که به فضایل پایدار و اخلاق اصیل و مصون از آسیبهای بیرونی تبدیل میگردد، چرا که از سرشت فرد سرچشمه میگیرد و سرمنشاء آن فطرت و طبیعت آدمی است.

در این سبک تربیتی، اگر هم آموزش و تعلیمی وجود دارد، باید در جهت یاری دادن به مخاطب برای چگونگی کشف آن از درون خود باشد، نه این که فراوردههای آموزشی و تربیتی از بیرون و به طور آماده در اختیار او گذاشته شود این تربیت یک تربیت بدلی، عاریهای و تصنعی نیست بلکه تربیت طبیعی، خودانگیخته، پایدار و درونی است و مشخصه آن شور و طرب و نشاط متربی برای یادگیری و تعادل یابی معلومات است. مقاله حاضر، با درک اهمیت این موضوع و با محوریت نیایش عارفانه امام  کاظم - ع - :

»خدایا مرا از مدار تقصیر - احساس نقصان و احساس خلآ و نیاز - خارج مکن و مرا از افراد عاریهای قرار مده.« ضمن تشریح نقش تقصیر و عدم تعادل در عطش آفرینی متعلمان برای خودیادگیری، به تبیین آسیبهای تربیت عاریتی پرداخته و در ادامه ضرورت های تربیت طبیعی را در مقابل تربیت عاریتی بیان خواهد نمود. پایان بخش این نوشتار، ارائه گزاره های تجویزی جهت تحقق هر چه بهتر تربیت طبیعی و طربناک در آموزش و پرورش کشورمان می باشد.

مقدمه

عرفا معتقدند: لذتی که در هجر است، در وصل نیست، زیرا نیروی هجر،شورِطلب و شوقِ وصل است که در آدمی پویایی، کمالجویی، عشق، امید و تلاش و ایثار ایجاد میکند. هرگاه که این هجر و این شوق به وصل و هدف رسید، آدمی از حرکت باز میایستد و نیازی به تلاش احساس نمیکند. پس بنمایه و زیرساخت تحول آدمی، نه کمال، که نیاز به کمال است؛ نه تصرف مقصدکه، تشرّف به راه است و نه رسیدن به ایستگاه که وارد شدن به راه است - اهدنا الصراط المستقیم - حمد، . - 6

حقّ این مطلب را امام کاظم - ع - در مناجات و نیایش عارفانه و سرشار از مضامین بلند تربیتی ذیل بیان می فرمایند که :

خدایا مرا از مدار تقصیر - احساس نقصان و احساس خلآ و نیاز - خارج مکن و مرا از افراد عاریهای قرار مده.« روش های تربیتی در آموزش و پرورش عاریتی، القای یک سویه است. معلمان، دانشآموزان را گوش می پندارند و خویشتن را زبان؛ از این رو، به دانشآموزان هیچ گونه فرصتی نمی دهند که در ساختن خویش، اصلی ترین نقش را ایفا کنند.

یکی از برداشت های انحرافی از تربیت، معطوف به هدف تربیت است که تصور می شود برای پرورش هر فرد باید اهدافی از قبل پیش بینی شده تعیین کرد تا متربی به سوی ان سوق داده شود.حال ان که هدف تربیت در خود تربیت است. مربی باید خود را بر اساس اصالت های فطری و مقاصد طبیعی و تکوینی متربی که در فرایند شکوفایی و به فعلیت رسیدن استعدادهایش کشف می کند مطابقت دهد، نه آنکه متربی را با اهداف خود همسو کند.همچنین عده ای تصور می کنند جریان تربیت باید از طریق ادامه ی آموزش ها، یاد دهی و اطلاعات بیرونی شکل گیرد. حال آنکه تربیت امری اکتشافی است نه اکتسابی.

حتی اگر ما قصد آن را داشته باشیم که متربی را به سعادت واقعی خود برسانیم باید شرایطی فراهم آوریم تا سعادت خویش را در درون خود کشف کند. نه آنکه ما سعادت را از بیرون برای او ابداع و اختراع کرده و در اختیار او بگذاریم. گویا به همین سبب است که اخیرا چالش بزرگی بین نظریه پردازان برنامه ی درسی ایجاد شده است که آیا روش بر محتوی مقدم است یا محتوی بر روش؟ و آیا محتوای تربیت تابع آرمان های از پیش تعیین شده است یا تابع شرایط اثر پذیری متربی از محتوای تربیت؟

مقاله حاضر که در زمره تحقیقات کیفی استنتاجی و مقالات مروری و تحلیلی به شمار می آید با استعانت از بیان شیوای آن حضرت، و با بهره گیری از نظریات نوین تربیتی و روانشناختی، به تبیین و تشریح تقصیر و عاریت در تعلیم و تربیت، با تأکید بر تربیت دینی پرداخته است. سوال اساسی که این نوشتار درصدد پاسخگویی به آن می باشد عبارت است از:

✓    آسیب های تربیتی و آموزشی ناشی از تربیت عاریتی چیست؟

✓    راهکارهای لازم جهت تسرّی دو اصل تربیت طبیعی و تقصیرمداری در یادگیری چیست؟

تقصیر و نقصان در تربیت:

نیایش ذکر شده در مقدمه این مقاله، دو اصل و دو قانون مهم و تعیین کننده تعلیم و تربیت در پرورش انسان کمال جو را در بر دارد و عملاً خطاب به ما ارائه شده است: اول اینکه از خداوند میخواهیم که ما را همیشه در وضعیتی قراردهد که همواره احساس نقصان کوتاهی و خلاء و تقصیر در خود داشته باشیم. همین احساس یک زمینه برای بدست آوردن درجات کمال گردیده و منجر به شور طلب و شوق وصل شده و به انسان حرارت و پویایی لذت بخش میدهد . عمق و شگفتی این نیایش در این جاست که امام کاظم - ع - از خداوند نمیخواهد که او را از »مدار کمال« خارج نکند، بلکه میفرماید مرا از مدار تقصیر خارج مکن، یعنی اصل حرکت و کمالجویی انسان در این حس نیازمندی و تشنگی نهفته است. او از خداوند این حسّ نیاز و هوشیاری بر تقصیر را طلب میکند .

پس زیادتها درون نقصهاست! - مولانا - یعنی فزونخواهی و فزونشوندگی نه در فراوانی و فربهی که در لاغری، نقص و فقر است! و در مسئله هست که توانمندی های انسانی رخنمون یافته و تعالی می یابند. همین که بر اثر عدم تعادل ایجاد شده، شور طلب در آدمی پرورش یابد، خود به خود منجر به تأثیر تربیتی در ساختار شناختی و عاطفی او میشود. چه منجر به نتیجه بشود چه نه! اگر هم آموزش و تعلیمی در این مورد وجود دارد، باید در جهت یاری دادن به مخاطب برای چگونگی کشف آن از درون خود باشد، نه این که فراوردههای آموزشی و تربیتی از بیرون و به طور آماده در اختیار او گذاشته شود.

اگر به شیوهی اخیر عمل کنیم و با تعجیل و شتابزدگی که غالباً از روی دلسوزی و با نیت خیر و هدف تعلیم و تربیت انجام میگیرد، مطالب درسی را به او منتقل کنیم، بیتردید در روند پرورش او اختلال و انحراف ایجاد خواهد شد، زیرا ما با ارضای بیرونی و دادن مطالب عاریهای به او، انگیزهی درونی و کنجکاوی ذاتی او را به یادگیری کاسته ایم، حال آن که برعکس، باید او را نیازمندتر نموده و به جای اشباع، ذهن او را تشنه نماییم و اشتهای به آموختن را جایگزین »اشباعزدگی« از آن کنیم.

با این وصف، هنر یک مربی برای پرورش طبیعی کودک، در ایجاد دانستهها، معلومات و دانشصوری و حفظی دینی نیست، بلکه ایجاد نیاز و خلاء و عدم تعادل به منظور ساختارشناختی و عاطفی است تا از این طریق، آنها به مدد اصل تعادلجویی، خود در رفع تشنگی، به جست و جوی آب بپردازند. مربی اصلی و همیشگی بشر »فطرت« است، پس باید در تربیت برای کودک از طریق این قانون که در طبیعتش نهفته است، استفاده کرد. در تربیت طبیعی، تنها، زمینهیابی و آمادهسازی روانی و عاطفی لازم است تا خودِ فرد بدون »تلقین«، »تحمیل« وتقلیدِ«» عاری از عادت و اجبار بیرونی به کشف و شکوفایی آن حس دست یابد.

تربیت عاریتی در مقابل تربیت طبیعی:

فراز بعدی دعای امام موسی کاظم - ع - اصل مهم دیگری را در تربیت آشکار میسازد و آن پرهیز از عاریهای شدن و عاریهای بودن در زندگی است و درخواست از خداوند که ما را از جمله افراد عاریهای قرار ندهد: ...اللهم لا تجعلنی من المعارین. این تعبیر کوتاه اما جامع و بلند به لحاظ معنا، غایت تربیت متعالی و درونی است، یعنی هدف تربیت باید به گونهای باشد که متربی هیچ چیز را به طور عاریهای، تصنعی و انفعالی از دیگران کسب نکرده باشد، بلکه آنچه هست و باید باشد از جانب وی و از قوهی کشف و ابداع و حرکت خود او به دست آمده باشد. به زبان دیگر، تربیت و معرفت او، بیرونی اکتسابیِ صرف، که با کوچکترین غفلت و با حذف ضعیفترین منبع کنترل بیرونی از بین میرود، نباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید