بخشی از مقاله
چکیده:
بدون شک هیچ مأخذ و اثری را نمی توان سراغ گرفت که بیشتر و بهتر از شاهنامه فردوسی منعکس کننده عناصر اصیل فرهنگ و تمدن ملت سرافزار و پرافتخار ایران باشد. زال یکی از شخصیتهای تأثیر گذار در ظهور و بروز صحنه ها و حوادثی است که حاصل و عامل پیدایش ساختار گران بار فرهنگی ما در شاهنامه است. استاد فرزانه طوس نقش پرخیر و برکت او را در تلفیقی از اسطوره و عرفان به تصویر کشیده است. فردوسی در ترسیم شخصیت اسطوره ای او، راز و رمزهایی را معمول داشته که با عرفان پیوندی تنگاتنگ می یابد. این مقاله پیوند بنیادین زندگی زال و چارچوب ساختاری رسالت او را در شاهنامه با آنچه عرفان نظری و ملیع خوانده می شود به اثبات می رساند تا محقق دارد که اصولاً تمدن و فرهنگ این قوم سرافراز را بدون اینکه وامدار دیگران باشد، شالوده ای متین، مبتنی بر دیدگاهی عارفانه و عالمانه سازماندهی می کند.
» مقدمه «
راز و رمزهای اثر گرانقدر استاد توس در بسیاری موارد متأثّر از دخالت امور ما بعدالطبیعی است. برخی صحنه ها و داستان های شاهنامهیادآور مراحل و منازل سیروسلوک عرفانی است. داستان تأمّل برانگیز و در عین حال دراماتیک زال یکی از این موارد است. روند زندگی زال چنان تنظیم گردیده که گویی مجذوب سالک متولد می شود. ساختار فیزیکی و ویژگی های تربیتی اش با انسان های عادی متفاوت است. از بدو تولد در مسیری گام می نهد که با توجه به فراز و فرود و شیوه اعجاز برانگیز و اعجاب آور رفت و بازگشتش، کاملاً با موازین سیروسلوک عرفا قابل تطبیق است.
در عرفان و تصّوف دل را از خلق بریدن و متوجه حق گردانیدن به اشکال گوناگونی مطرح گردیده که در معقول ترین فرم آن مبادرت به انجام سفرهای چهارگانه از لوازم تحقق آن است. عبدالرزّاق کاشانی در کتاب شرح اصطلاحات عرفانی، اسفار اربعه را بدینگونه تشریح نموده است. نخست» سیر الی االله است از منازل نفس تا وصول به افق مبین که نهایت مقام قلب و مبدأ تجلّیات اسمایی است. دوم، سیر فی االلهاست به واسطه ی اتصاف به صفات او و تحقّق به اسماء او تا افق اعلی که نهایت مقام واحدیت است. سوم، ترقّی به عین الجمع و مقام واحدیت است که مقام قاب قوسین بوده که دوگانگی واثنینیّت ازبین می رود و چون دوگانگی برطرف شد دیگر مقام او ادنی و نهایت ولایت است.
چهارم، عبارت است از سیر باالله عن االله - سیر با خدا از خدا - برای تکمیل خلایق و این مقام بعد از فنا و فرق بعد جمع است. - « کاشانی 1387، ج 51 : 5 - سیمرغ در فرهنگ عرفانی بویژه در منطق الطیر عطار، رمز خداست. رفتن زال به آشیانه ی سیمرغ که در اوج کوه قرار دارد، نخستین سفر او را سامان می دهد. در این مرحله است که در سایه ی توجّهات سیمرغ - حق - به مقام قرب و تجلی نائل می آید. سیر فی االله که دومین منزل سیروسلوک است تحت آموزش و ارشاد سیمرغ قرار می گیرد و به توحید واقعی می رسد.
در مرحله سوم سیمرغ، زال را به اوج تربیت معنوی می رساند و بخشی از صفات ذاتی خود را به او می دهد. زال بهره مند از پرهای سیمرغ که به عنوان نیرویی فوق طبیعی است آمادگی می یابد که سفر چهارم یعنی » سیر باالله عن االله « را برای ارشاد خلق آغاز کند. به میان خلق آمده و تحت سرپرستی، چاره سازی های شگفت و بی نظیرش موجبات زایاندن رستم را فراهم می آورد. در این حالت زال مرشدی است که در تمام مراحل زندگی رستم را ارشاد و حمایت می کند. به تعبیری دیگر، رستم همان زال است که بعد از فناء فی االله از او به عرصه وجود می آید. این مطلب آنقدر مبرهن است که اندکی دقت در نام آنان مدّعا را اثبات می نماید: زال از جهت لغوی گویای پیری و مرادی است. رستم نیز که از رُست«» و » تخم ، تهم « ساخته شده، از طرفی از رُستن«» اشتقاقپذیرفته که معنای روئیدن و زنده شدن دارد و از جانب دیگر بافلاح که به معنای رُستن و زیستن و رستگاری است پیوند برقرار می سازد.
همچنان که در فوق آمد زال از ابتدا مجذوب سالک است و به دلیل طی کردن مراحل سلوک، زیر نظر مرشد حقیقی واجد صفات مرادی و مقتدائی گردیده است: مراد» به معنی مقتدا، آن است که قوّت ولایت او در تصرف به مرتبه ی تکمیل ناقصان رسیده باشد و اختلاف انواع استعدادات و طرق ارشاد و تربیت به نظر عیان بدیده. و این چنین شخص، یا سالک مجذوب بود یا مجذوب سالک که اول به قوت اَمداد جذبات، بساط مقامات را طی کرده بود و به عالم کشف و عیان رسیده و بعد از آن مراحل و منازل طریق را به قدم سلوک بازدیده و حقیقت حال را در صورت علم بازیافته و مرتبه ی شیخی و مقتدایی، این دو کس را مسلم است. « دقت در زوایای زندگی زال در شاهنامه یادآور مطالبی است که عیناً اهل تصوف و عرفان در مسیر سیروسلوک خود تا وصول به حق به آن قائل اند. در این مقاله سعی خواهد شد آنچه از قلم توانای استاد توس درمی یابم تطبیقی روشنگرانه ارائه نمایم:
» مدخل «
سام برای آوردن زال به آشیانه ی سیمرغ مراجعه می نماید. قرار است سیمرغ زال را به سام تحویل دهد. سفارشات او به زال قابل توجه است. در ابیاتی که در زیر می آید چند نکته عرفانی قابل دریافت است. همین که قرار است از او جدا شود، و در عین حال، پری از او به همراه داشته باشد اصطلاح عرفانی » تفرقه و جمع « را بیان می کند و از این که سفارش می کند که مهر مرا فراموش مکن و هر وقت لازم شد مرا فرا بخوان.
یادآور تحقق:
» هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش «
- مولوی - 9 :1369
از آن جهت که او را به نزد پدر می آورد گویای سفر چهارم سالکان حق است: سفر» مِنَ الحق الی الخلق بالحق «
ابا خویشتن بر یکی پر من خجسته بود سایه یفرّ من