بخشی از مقاله
چکیده
در پردازش سیاسی - جامعه شناختی کشور ایران آنچه که یک مبنای اساسی در بررسی ثبات و بی ثباتی سیاسی بدست می دهد ، تنوع قومی و نوع سیاستهای قومی اتخاذ شده از جانب دولت می باشد. در ایران بدلیل تنوع قومی و همبسته بودن آن با تنوع مذهبی در برخی از مناطق قومی وضعیت خاصی وجود دارد که تحت شرایطی می تواند عاملی در جهت بی ثباتی سیاسی باشد. قومیت ها به دلایل تراکم ارزشی هویت فرهنگی، نخبگان قومی، اقدامات دولتی، فضای سیاسی منطقه ای B بین المللی در سطح سیاسی مطرح شده اند.
نوع سیاستهای چند فرهنگ گرا از جانب دولت ، نوع تعامل بین احزاب و جنبش های قومی با دولت را مشخص می سازد و از این طریق ثبات و یا بی ثباتی سیاسی در شکل های اعتراضات مسالمت آمیز، اعتراضات خشونت آمیز و تغییرات در هنجارهای اعمال قدرت رخ می نماید. روش شناسی پژوهش براساس استراتژی پژوهشی پس کاوی می باشد و سعی شده است موضوع تبیین علی شود تا مکانیسم ها و توالی های موجود قومیتی بهتر تبیین و شناسایی شوند. داده های پژوهش از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی بدست آمد است.
-1 مقدمه
بیان مسئله: مسائل قومی و به دنبال آن شکل گیری جنبش های قومی و فعالیت نخبگان قومی مسائل حساسیت برانگیزی هستند که به صورت مستقیم بر حوزه های امنیتی و ثبات سیاسی تاثیر می گذارند و اقداماتی را از جانب دولت ها بر می انگیزند. فعالیت نخبگان قومی و جنبش های قومی می تواند دلایل زیادی، از کسب خودمختاری و جدایی طلبی سرزمینی گرفته تا به رسمیت شناخته شدن عناصر فرهنگی قومیت و انتقال آنها در قالب های نهادینه شده به نسل های آینده را در بر گیرد.
در مقابل دولت های مرکزی نیز به دلایل حفظ تمامیت ارضی، منافع ملی و یا قومیتی خاص و یا دلایل تاریخی و مشترکات فرهنگی بین اقوام، اقدام به مقابله با این جنبش ها و نخبگان قومی می کنند . در این حالت است که مسائل قومی امنیتی می شوند و ثبات سیاسی را تحت تاثیر قرار می دهند. در ارتباط با کشور ایران ، تنوع قومی هم در ابعاد کمی و هم کیفی ویژگی های خاصی دارد . ایران دارای اقوام متعددی است که در این پژوهش بر روی اقوام ترک ، کرد ، لر ، ترکمن ، عرب و بلوچ تمرکز شده است . هر کدام از این اقوام دارای پیشینه تاریخی کهن و غنای فرهنگی و زبانی هستند و این عامل بر خواسته های نخبگان و جنبش های برآمده از آنها تاثیر بسیار داشته است و با ثبات سیاسی در کشور ایران ربط پیدا کرده اند.
تحولات این اقوام در این پژوهش مربوط به دوره جمهوری اسلامی است یعنی ما پژوهش خود را محدود به دوره انقلاب اسلامی تا کنون کرده ایم . آنچه مهم است این می باشد که آیا این عناصر فرهنگی عاملی برای تاثیر برثبات سیاسی بوده اند ؟ در ارتباط با ادبیات و سوابق پژوهشی مسائل قومی در ایران ، کارهای فراوانی در ارتباط با این مسائل صورت پذیرفته است و سعی شده ابعاد و کیفیات موضوع مورد شناسایی قرار گیرد.
این مطالعات به لحاظ روش شناسی دو مشکل اساسی داشته اند یکی تکیه بر اهداف توصیفی در این مطالعات بوده است و دیگری تکیه این مطالعات بر مبنای الگوهای غربی بوده است که به مسائل داخلی تعمیم داده شده اند و فاقد جنبه های تجربی و تاریخی قومیت ها در ایران هستند . مشکل دیگر این مطالعات تکیه بر ابعاد امنیتی مسائل قومی در ایران است که این عامل حساسیت های مطالعاتی در این حوزه را موجب شده است.
در این پژوهش تلاش شده ازاین مشکلات روش شناسانه اجتناب شود ، به همین دلیل ما سعی کرده ایم تا حد امکان از توصیف مسئله بپرهیزیم و از سوی دیگر با جمع آوری اطلاعات لازم ، بعد تاریخی و تجربی قومیت های ایران را وارد پژوهش کنیم و به شناسایی مکانیسم های سیاسی شدن این قومیت ها و شکل گیری ناسیونالیسم قومی و تاثیر این عوامل بر ثبات سیاسی بپردازیم و نشان دهیم کدام حوادث قومی به دلیل سیاسی شدن قومیت ها و رشد ناسیونالیسم قومی بر ثبات سیاسی تاثیر داشته اند ؟ اهمیت موضوع:در ارتباط با مسائل قومی در ایران آنچه اهمیت دارد تاثیر این عوامل بر تمامیت ارضی و ثبات سیاسی است.
لذا بررسی این مسائل می تواند یکی از اصلی ترین حوزه های مطالعاتی در علوم اجتماعی و سیاسی را به خود اختصاص دهد . این پژوهش به دلیل پرداختن به تبیین مکانیسم های سیاسی شدن قومیت ها و تاثیر آنها بر ثبات سیاسی می تواند حائز اهمیت باشد . به لحاظ روش شناسی هدف این پژوهش تبیین علی مکانیسم های سیاسی شدن قومیت ها و تاثیرات آنها بر ثبات سیاسی ایران است.
-1-1 چهارچوب مفهومی و مدل نظری
قومیت و مسائل مربوط به آن همچون طبقه قومی ، گروه قومی ، هویت ، سیاسی شدن قومیت ، ناسیونالیسم قومی ، منازعات قومی و ... از آن چنان پیچیدگی برخوردارند که مطالعه آنها و ارائه چارچوبی و یا نتیجه ای خاص در مورد آنها بسیار دشوار است . این مسئله از یک سو به ضعف مطالعات در این باره و ناتوانی مدلهای نظری مورد استفاده در تعیین جایگاه قومیت و تعیین حدود آن ، و از سوی دیگر وابسته بودن مسئله قومیت به منافع ملی و تمامیت ارضی کشورها و دولتها است . می توان گفت که یکی از مسائلی که در علوم اجتماعی و سیاسی نمی توان با یک مدل و الگو به بررسی آن پرداخت ، مسئله قومیت است.
مثلا ، مسائل قومی در ایران با همسایگانش مثل ترکیه و پاکستان تفاوت دارد تا چه رسد به کشور های دارای فرهنگ متفاوت تر . همچنین باید اشاره کرد که تقسیم بندی هایی همچون دوره مدرن و پیش مدرن و ارائه الگو بر اساس آنها نیز نمی تواند مسئله قومیت را به طور کامل تبیین نماید ، برای مثال نظریه پردازیهای سنتی در مورد توسعه و منازعات قومی معتقدند که با توسعه اجتماعی و سیاسی مسائل قومی از بین می روند و جامعه همسان می شود زیرا مسائل قومی را متعلق به دوره ما قبل مدرن می دانند و در مقابل نظریه پردازیهای جدید معتقد هستند که با وقوع مدرنیته و تحولات مدرن مسائل قومی به دلیل افزایش آگاهی قومی ، بیشتر بروز می کنند . این تفاوتها در تبیین قومیت نشان می دهد که اولین کاری که در ارتباط با مسائل قومیت باید مورد نظر قرار گیرد مطالعه انتقادی متون و مدلهای تبیینی موجود و سپس در پیش گرفتن دیدی نسبی گرایانه و موقعیتی - یعنی شرایط خاص در کشوری در ارتباط با مسئله قومیت - است .
یکی از مهمترین عناصری که در ارتباط با قومیت باید مطرح شود هویت است . هویت آن بنیاد و اساسی است که فرد خود را در آن می یابد و می شناسد ؛ خود را با آن تعریف می کند و از دیگران متمایز می سازد و به آن احساس تعلق دارد . هویتها در کل از دو سطح فردی و اجتماعی تشکیل می شود - گودرزی ، . - 7 :1384 یکی از سطوح میانی هویت اجتماعی ، هویت قومی است . انسان ها در هر صورت خود را به قومی - خیالی یا واقعی - متنسب می کنند و بر اساس آن خود را در جامعه و تاریخ باز می یابند - گودرزی ، . - 8 :1384 هویت قومی قالبی امن است که افراد تحت عوامل بسیاری به آن پناه می برند و همین چگونگی این عوامل است که به چگونگی بروز قومیت در عرصه اجتماع و سیاست شکل می دهد
برای مثال ، اگر این عامل برای استفاده از نمادهای فرهنگی باشد مثل زبان ، مذهب ، آداب و رسوم و ... ممکن است به برخورد با فرهنگ غالب یا مسلط منجر شود و یا به صورت اشکال دیگری در آید . در بر خورد با مسئله قومیت دو رویکرد اساسی کهن گرایی و ابزار گرایی - نوگرایی - وجود دارند که هر کدام اصول خاصی از قومیت را در قبال سیاسی شدن قومیت ها نشان می دهند . رویکرد کهن گرایی: کهن گرایان تاکید دارند که قومیت یک پدیده کهن است.اصطلاح کهن گرایی را نخستین بار ادوارد شیلز به کار گرفت و کلیفورد گیرتز در دهه 1950 رواج داد و بعد ها محققانی همچون وان دن برگه ، ماستر و کونور ، دیدگاه های جدیدی را به مکتب کهن گرایی افزودند - احمدی ،. - 143: 1386 کهن گرایان معتقدند که :
- مرتبط بودن قومیت با روابط خویشاوندی ، زبانی ، نژادی و تعلق به سرزمین - نظرات ادوارد شیلز ، گیرتز، برگه - .
- تاکید بر جنبه های سیاسی قومیت به عنوان پدیده طبیعی حیات بشری و تاکید بر ناسیونالیسم قومی و یکی دانستن ملت و قومیت - نظرات واکر کونور - - احمدی ، . - 145 -143 : 1386
ابزار گرایان - نوگرایان - بر کهن گرایان انتقاداتی وارد می کنند از جمله افرادی مثل اولزاک و گوپتا که مدعی اند کهن گراها دلایلی مثل دلایل حسابگرانه و عاطفی و یا دست یابی به یک امتیاز را از طریق اقدام جمعی به وسیله یک هویت قومی ، نادیده می گیرند.
البته باید اشاره داشت که نوگراها یا ابزارگراها طیف وسیعی را در بر می گیرند که در مواردی تفاوت های با یکدیگر دارند ، ولی فرض اساسی این رهیافت این است که هویت شناسی قومی یک نوع وفاداری حاشیه ای است که می توان برای دست یابی به اهداف سیاسی و اقتصادی به شیوه های حسابگرانه آن را به وجود آورد - احمدی ،. - 146 -147 :1386 همانطور که قبلا گفته شد قومیت مسئله ای پیچیده است که با یک رهیافت خاص نمی توان آن را مورد مطالعه قرار داد و مخصوصا نمی توان از یک محیط به محیط دیگر تعمیم داد.
در این پژوهش ما دیدی ترکیبی از دو رهیافت کهن گرایی و نوگرایی ارائه می دهیم و در مورد تنوع قومی در ایران از این دو رهیافت کمک می گیریم ؛ به صورت دقیق تر یعنی مبانی فرهنگی - خویشاوندی و زبانی -مذهبی قومیت های ایران را از مکتب کهن گرایی و شرایط سیاسی شدن آنها تحت تاثیر عوامل کهن را از مکتب نوگرایی ، اخذ می کنیم . ما معتقدیم که به هیچ وجه نمی توان عوامل دیرینه تاریخی ، قومیت هایی همچون لر ، کرد ، فارس ، ترک ، بلوچ ، عرب ، ترکمن و ... را نادیده گرفت و یا به عواملی همچون انتخاب حسابگرانه جمعی برای هدفی اقتصادی تقلیل داد زیرا ما این نگرش را بسیار خطرناک می بینیم که می تواند تعارضات اساسی به دنبال داشته باشد و به لحاظ نظری - مطالعاتی نیز نمی توان بر این مبنا مسئله قومیت ها را تبیین کرد.
در یک نگاه روش شناسانه ، ما بین غنای فرهنگی قومیت ها و سیاسی شدن آنها ، تفاوت می گذاریم ؛ زیرا معتقدیم که در این باره باید بحث طبقات قومی و گروه قومی را مطرح کرد ، نه با رویکردی تقلیل گرایانه قومیت و سیاسی شدن آن را مختلط کرد و تقلیل داد و صرفا مسئله را امنیتی و در ارتباط با ثبات و یا بی ثباتی سیاسی مطرح کرد. طبقات قومی ، آگاهی قومی محدودی از فرهنگ و زبان و به طور کلی قومیت خود در مقایسه با سایر قومیت ها یا قومیت مسلط دارند.
گروه قومی یا جوامع قومی برخلاف طبقات قومی دارای آگاهی کاملی از فرهنگ و زبان خود در مقابل سایر قومیت ها و یا قومیت مسلط هستند . طبقات قومی به شدت در معرض نابودی فرهنگی و یا همانند سازی کامل با قومیت مسلط هستند ، در مقابل جوامع قومی ضمن آگاهی از هویت قومی در مواردی و تحت شرایط خاصی ممکن است که اقدام سیاسی قومی بکنند ، که در این صورت بحث سیاسی شدن قومیت مطرح می شود . طبقات قومی دارای مبانی هویت قومی ضعیفی هستند که در بحث قومیت ها و سیاسی شدن آنها فاقد توانایی تاثیرگذاری هستند .