بخشی از مقاله
اقدام کنند و منابع مالی مورد نیاز برای توانمند شدن مردم توسط توانمندسازان را در اختیار قرار دهند تا علاوه بر اینکه این محلات - محلات کم درآمد - خود به حل کردن و حل مسائل خود بپردازند بلکه در دراز مدت برای شهر هم سودآور شوند. فرمول ساده ای برای توصیف دلیل اینکه چرا ساکنان یک واحد همسایگی کم درآمد به خوبی با همدیگر برای رفع مشکل خود متحد می شوند، وجود ندارد. . - [Dreier & College, 1996 : 126 [1 - اما بخوبی می توان دریافت که مردم در قائمشهر تمایل کافی برای یکی شدن و حل مسائل خود به کمک همدیگر را دارا می باشند و تنها نیاز به توانمندسازی در این زمینه دارند هدف اصلی این پژوهش طراحی روش و الگوی مناسب توانمندسازی مردم برای شرکت در تدوین و اجرای برنامه های توسعه شهری است
به همین منظور نظریه های اندیشمندان مختلف حول این موضوع مورد بررسی قرار گرفته، در نهایت الگوی مفهومی پژوهش که بر اساس دیگاه بلانچارد بوده است استخراج گردیده. سپس با توجه به زمینه انجام کار و موضوع توانمندسازی از تکنیک مصاحبه و تکنیک گروههای بحث جهت بهدست آوردن اندیشه و عقاید گروه و یا گروههای اجتماعی هدف استفاده گردیده. سپس به کمک شرکت کنندگان در جلسه گروههای بحث، چشم انداز ترک محله تدوین گشت. در ادامه اهداف کلان و سپس اهداف خرد استخراج گردید و راهبردها از برآیند چشم انداز، اهداف خرد و نمونه پژوهی ها بدست آمد. در نهایت سیاست ها از راهبردها منشعب شدند و پروژه هایی تعریف گردید تا بتواند به توانمندسازی مردم در اجتماعات محلی در راستای حکمروایی خوب شهری کمک نماید.
در این راستا اهداف جزئی ذیل نیز قابل ذکر است:
. اهداف جزئی
-1 دسترسی گروه هدف به منابع توانمندسازی
-2 ترویج فرهنگ تعاون و مشارکت در جامعه هدف طرح
-3 استقلال و خودکفایی جامعه هدف
-4 ارایه خدمات اجتماعی،فرهنگی و حقوقی به جمعیت هدف
اصول اولیه برنامهریزی توسعه اجتماع محلی
در برنامه ریزی اجتماع محور که بر اساس اجتماعات است، مشارکت مردمی در معنای واقعی آن هدف قرار گرفته و شعار »برنامه ریزی بوسیله مردم نه برای مردم« آرمان این نگرش در برنامه ریزی شهری است. مقوله مشارکت مردم در نظام مدیریت و برنامه ریزی به طور عام از دهه 1850 به بعد و با تغییر در نقش دولت ها و میزان دخالت آنها در برنامه ریزی به طور دائمی در حال تحول و دگرگونی بوده، به گونه ای که در رویکردهای اخیر به مفهوم برنامه ریزی و مدیریت، دولت نقش هدایت، حمایت، مشورت و تشویق نهادهای محلی را بر عهده دارد و هیچ گونه تصمیم و سیاستی را از بالا دیکته نمی کند.
چنانکه »گابلر« و »آزبرن« در همین رابطه به نقش سنتی دولت مبنی بر فراهم آوردن امکانات و میانجی گری بین مردم اشاره کرده و معتقدند که نقش دولت باید تعریف کننده مشکلات مردم و فرآهم سازنده امکانات حل این مشکلات باشد در تعریف آنها تاکید بیشتر برتصمیم گیری به جای دادن خدمات است، به عبارت دیگر دولت باید کمتر اجراء کند و بیشتر رهبری و هدایت کند - Osborne & Gaebler, 1993 . - [[2 ایجاد پیوند کارکردی مابین نهادهای اجتماع محور - - CBOs نهادهای رسمی و ایجاد محیطی توانمند از طریق اصلاح سیاسی و نهادی که اغلب از طریق تمرکز زدایی صورت میگیرد و ارتقای چارچوب قانونی منظم برای بهره برداری از قابلیت های بخش خصوصی؛ از زمینه های اندیشه ای کلیدی در توسعه اجتماع محور است.
به طور مشخص مهمترین اهداف و اصول مورد توجه در توسعه اجتماع محور به شرح موارد زیر است :
-1 ایجاد سازوکاری که به موجب آن فاصله اطلاعاتی که در اثر سیاست های اجتماعی برنامه ریزان و ذینفعان به وجود آمده است حل شود.حل این مساله فرصتی را برای اجتماعات محلی جهت مشارکت در آگاهی،تصمیم سازی و دخالت در مراحل مختلف برنامه های عمومی و توزیع خدمات به وجود می آورد.
-2 یک کاسه کردن منابع و سرمایه ها برای پیشگامی در اجرای طرح های ویژه ای از قبیل کمک به شکل گیری و ارتقای سرمایه ی اجتماعی، برنامه های ظرفیت سازی و آموزش مهارت ها.سرمایه ی اجتماعی به ویژه منابع مورد نیازگروه های به حاشیه رانده شده و فقیر جهت سرمایه گذاری در خدمات و زیرساخت های اجتماعی - مورد تقاضای اجتماع محلی - را فراهم می سازد..
-3 ارتقا بخشی و افزایش ظرفیت اجتماع محلی از طریق تشخیص نیازها بر محور تقاضا از طریق عمل جمعی.فرآیند مشارکتی منجر به ارتقای ظرفیت جهت ایجاد شبکه های اجتماعی و در نتیجه تشکیل سرمایه ی اجتماعی شده و در سرانجام کار وسیله ای برای عمل جمعی می شود - - ESCWA, Ibid مهمترین اصل اساسی در توسعه ی اجتماع محور توجه به فرآیند مشارکت موثر اجتماع محلی به مثابه مشارکت کنندگان آگاه در فرآیند توسعه در سطح خرد و محلی است و به جرات میتوان گفت که تحقق اهداف توسعه ی هزاره9 در اقدامات سطوح خرد و محلی قابل دستیابی است، و لازمه ی تحول؛ برقرار بودن نظام تدبیر شایسته و جاری شدن اصول حکمروایی خوب در سطح خرد است.
توصیف مفهوم توانمندسازی
واژه توانمند سازی در بافت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مختلف معانی متفاوتی را به خود می گیرد که شامل کنترل، قدرت متکی به خود، اتکاء به خود، انتخاب، زندگی شرافتمندانه مطابق با ارزشهای خویش، ظرفیت چالش و مقابله بر سر حقوق خویش، آزادی، آگاهی و توانایی می باشد که در درون نظام های ارزشی جوامع جای دارد. با این حال بانک جهانی تعریف رسمی این واژه را این چنین بیان داشته است : توانمندسازی عبارت است از گسترش دارایی ها و توانایی های افراد فقیر به منظور مشارکت، چانه زنی، تاثیر گذاری، کنترل و حفظ مؤسسات پاسخگویی، که زندگی ساکنان اجتماع را تحت تأثیر قرار می دهد - Narayan, 2002: . - [13-14 [3 به عبارتی دیگر تقویت تواناسازی گروه های ناتوان برای استفاده ازفرآیندها و ساختارهای رسمی به منظور دستیابی به منابع، خدمات و فرصت ها است - Asian development [4] . - bank, 2010: 10
فرآیند توانمندسازی اجتماع محور، یک فرآیند تغییر اجتماعی است که سازماندهی و ایجاد اجتماع را شامل می شود. توانمندسازی اجتماع محور احساس مسئولیت، همبستگی اجتماعی و توان عمل جمعی برای در امان ماندن از مشکلات را قوت می بخشد. این فرآیند به مثابه مهارتی در حل مشکلات و کفایت سیاسی برای نفوذ در روندهای تغییر در محیط هایی است که بر کیفیت زندگی مردم در اجتماع ها موثر خواهد بود - Sadan, . - [5] 2005 : 145 در این راستا برنامه ریزان رسالت بزرگی را بر عهده دارند. ایشان مجبورند چهره به چهره قدرت آشکار و هویدا کار کنند، قدرتی که در پی مدیریت - یا سوء مدیریت - بر دانش، علائق، عقیده و اعتماد شهروندان است. پس عقلانی بودن برنامه ریزان در گرو سیاسی بودن آنان است و هدف برنامه ریزان، توانمند کردن کسانی است که به صورت سیستماتیک و به دلیل نابرابری های ساختار طبقاتی، نژادی و یا جنسیتی ناتوان مانده اند. پس می توان توانمندسازی را هم یک برنامه ، هم یک سیستم کیفی ، هم یک استراتژی پژوهشی و هم نتیجه یک کار دانست. عناصر اصلی توانمندسازی شامل موارد ذیل می باشد - Dew, : - 1997 : [6] 29-46
- 1 دسترسی به اطلاعات
- 2 پذیرفته شدن و مشارکت
- 3 مسئولیت پذیری
- 4 ظرفیت سازمانی هم چنین توانمندسازی به سطوحی تقسیم می شود که در زیر بدان اشاره می شود :
-1 توانمندسازی فردی که چهار جنبه عمده دارد - Williams, : - 1998 : [7] 162-170
الف : ایجاد و توسعه وجدان انتقادی - تفکر انتقادی -
ب: کاهش خود عیب جویی
ج : به عهده گرفتن مسئولیت شخصی برای آینده
د: توسعه خود کارآیی
-2 سطح توانمند سازی بین فردی : توانایی و ظرفیت تاثیر گذاشتن بر دیگران و تعاملات بین فردی در این سطح توانمندی تعریف می شود.
-3 سطح سیاسی : با توجه به روند از پایین به بالا یعنی انتقال و تغییر قدرت در بین گروهها و تعمیم یک اقدام به کل.
این رهیافت بر دیدگاه فقر زدایی و توسعه پایدار انسان محور با تکیه بر مشارکت شهروندان و مدیریت شهری متکی است. .Friedmann, - [8] 1992, 59 - در عین حال توانمند سازی باید به ظهور رهبریت در میان اجتماعات محلی بیانجامد - Pal, . - [2008 , 434 [9
مبحث تجدید حیات حکمروایی اجتماع محلی
تجدید حیات در جوامع صاحب فرهنگ و تاریخ، هنگامی مطرح می شود که کارکرد سنت، ناقص یا متوقف شده باشد. به عبارت دیگر، ضرورت روی آوردن به تجدید حیات بر این اساس است که سنت، وظیفه خود را انجام نمی دهد و کارکرد آن در جامعه دچار وقفه شده است و باید از طریق آگاهی بر امکانات سرزمینی و نیازهای معاصر جامعه، با برنامه ریزی همه جانبه، فقدان کارکرد سنت را جبران کرد.
از منظری دیگر، می توان تجدید حیات را به معنای اقداماتی مبتنی بر برنامه ریزی دانست که برای بهبود فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی که عملکرد خود را از دست داده اند، اقدام به توانبخشی اقتصادی و اعطای عملکرد هماهنگ با نیازهای روز می نماید. تجدید حیات حکمروایی در واقع بازگشت به زمانی است که مردم، خود امور محلی خود را رتق و فتق می نمودند، به عبارتی حکمروایی حقیقی، حذف حکومت بر مردم است. این بدان معنی است که باید ابزارهای لازم از جانب حکومت در اختیار مردم در اجتماعات محلی قرار گیرد تا ایشان بتوانند در زمینه مدیریت محلی توانمند شوند. در اجتماع توانمند که بدان تفویض قدرت صورت گرفته باشد، هر فردی بر اساس ضوابط، روابط خود را در زندگی خویش تعیین می کند و با کمک سایر