بخشی از مقاله

چکیده

در کشورهای پیشرفته، طی چند دهه گذشته، سهم مردم در حکومت و مشتقات آن مانند تعیین چارچوب نظام حاکمیت، انتخاب حاکمان، قانونگذاری و انتخاب قانونگذاران، و به عهده گرفتن بخشی از تصدیگریها و اعمال حاکمیتی افزایش چشمگیری یافته است. آنچه از متون علمی و تحلیلی در این رابطه برداشت میشود آن است که سهم مشارکت مردم در دولتهای پیشرفته، در سطح بالنسبه بالایی قرار دارد. در کشورهایی نظیر ما که رویکرد نظام اداری به جامعه و مردم همچنان از بالا به پایین است در ابتدای این راه قرار داریم و در گامهای نخست باید ضرورت افزایش سازمان یافته سهم مردم در حکومت، برای مردم، مدیران، و حاکمان تبیین و شکافته شود و مورد بحث قرار بگیرد. یکی از معانی افزایش سهم مردم در حکومت این است که ساختارهای نظام اداری و اجرایی کشور به گونهای طراحی و بازآفرینی شود که مردم بتوانند عموم تصدیگریها و برخی اعمال حاکمیتی که در انحصار دولت و مؤسسات دولتی و عمومی و شبه دولتهای محلی - شهرداریها - است را عهدهدار شوند.

در این راستا یکی از بارزترین و پایدارترین مصادیق افزایش سازمانیافته سهم مردم در حکومت، تغییر ساختار سازمانهای دولتی و عمومی از هرمی به شبکهای است. ساختاری که چارچوب مطمئن و اصولی برای واگذاری اعمال تصدی و حاکمیتی به مردم است. واژه »حکمروایی« مدت زیادی نیست که به عنوان لازمه حرکت به سوی توسعه جوامع وارد متون تخصصی شده است. این واژه در مفهومی گسترده، مجموعه وسیعی از روشهایی را شامل میشود که برای اداره امور مسترک ما بین بخشهای دولتی، عمومی، خصوصی و جامعه مدنی به کار گرفته میشود. در حیطه برنامهریزی شهری از واژگان نوین »حکمروایی شهری« بسیار استفاده میشود که مفهوم جامعتری نسبت به حکومت شهری دارد و همان گونه که گفته شد مجموعه بخشهای دولتی، خصوصی و جامعه مدنی را در بر میگیرد و بر اهمیت نحوه مقبولیت، حقانیت و جاری شدن اراده مدیریت جمعی نزد تمامی شهروندان اصرار دارد.

کلمات کلیدی: مدیریت شهری، حمروایی خوب شهری، شهروندان

.1 مقدمه

پژوهش شهری - Urban Research - ، نوعی کاوش نظامیافته درباره ویژگیهای فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، شهری، فرایندهای شهری و تأثیر ها ناشی از این فعالیت ها و فرآیندهای شهری در سطوح متفاوت فضایی است .[1] جمعیت جهان دارای حرکات و تغییرات متناوبی است که همواره به نفع جمعیت های شهر نشین عمل میکند. بسیاری از شهرهای دارای رشد بیش از اندازه بوده و در کشورهای در حال توسعه آسیایی و آفریقایی در آینده نزدیک، جمعیت بسیاری از شهرها به دو برابر میزان فعلی خود خواهد رسید. این امر چالشهای بزرگی را به دنبال خود مطرح میسازد، یکی از موارد آن گسترش فقر است.

برای رویارویی با این چالشهای نوین چاره ای نیست مگر آنکه با راهبردهای متناسب، به اتخاذ برنامهریزی برای آینده و به صورت آگاهانه دست بزنیم .[2] مدیریت شهری، به مفهومی که در سالهای اخیر رایج شده با الگوهای متفاوتی تعریف میشود. گرچه درعصر باستان و قرون وسطی اشکالی از آن و حکومت محلی وجود داشته است، ولی علت وجودی آن ناشی از ضرورتهای سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی بوده است. اما پس از شکلگیری دولت مدرن و در دهههای گذشته به ویژه در حکومتهای محلی با ساختار جدیدی سازماندهی شده و فضای عملکردی آن با شرایط و الزامات جدید مدیریت سرزمین پیوند خورده است. هر کشوری به اقتضای سیستمهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی خود سعی دارد، توزیع فضایی قدرت سیاسی خود را بر محور مشترکات و با لحاظ تفاوتها سامان دهد، به گونهای که حداکثر امنیت و توسعه را تضمین نماید .[3] در واقع امروزه، مدیریت شهری در جهان تحول اساسی یافته است و شهرها برای آن مدیریت میشوند تا بتوانند رفاه و آسایش ساکنان خود را تأمین سازند .[4]

مدیریت شهری در آینده به طور اعم و در قرن 21 به طور اخص دچار نوعی چالش خواهد بود، چالشی که خود تابعی از تغییر و تحولات فناوری، جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی محسوب میشود اینها همه ضرورت تغییر ساختار نظام حاکم موجود در مدیریت شهری را بهسوی الگوهای مدیریت مشارکتی و حکمروایی خوب شهری در راستای بهبود عملکرد ساختار نظام مدیریتی شهری را بیش از بیش نمایان میکند .[5] به عبارتی دیگر آنچه امروزه در اداره امور شهر مورد توجه و تأکید قرار میگیرد و بهعنوان پارادایمی در مدیریت شهرها معرفی میشود؛ بهرهگیری از الگوی حکمروایی خوب شهری بوده که در آن دولت، شهروندان و نهادهای خصوصی در یک جریان افقی و فرا بخشی به مشارکت میپردازند. در این بستر است که میتوان امیدوار به حل مشکلات و معضلات ساختاری و کارکردی شهرها بود .[6] مفهوم حکمروایی مشتق از اصطلاح فرانسوی Gouverner و در لغت به معنای اداره و تنظیم امور است و به رابطه میان شهروندان و حکومت کنندگان اطلاق میشود، در واقع این اصطلاح رابطه و نه دستگاه را توصیف میکند .[24]

مفهوم حکمروایی از اواخر دهه 1980 وارد متون جامعهشناسی سیاسی و اداره امور محلی شد و دلالت بر موضوع یا محتوایی قدیمی درباره رابطه قدرت و جامعه داشت، اما امروزه این واژهغالباً برای تشریح نحوه مناسب اعمال قدرت به منظور تحقق توسعه پایدار به کار برده میشود .[7] برایان مک لاین اولین نظریهپردازی است که در سال 1973 مفهوم حکمروایی را به کار برده و معتقد است که حکمروایی نوعی فرایند است، این فرایند متضمن نظام به هم پیوستهای است که هم حکومت و هم اجتماع را در بر میگیرد. کافمن و دیگران - 1999 - ، بر این باورند که "حکمروایی" ، اعمال اقتدار از طریق سنتها و نهادهای رسمی و غیر رسمی به منظور تأمین منافع عامه تعریف میشود، به اعتقاد اینان، حکمروایی دربردارنده فرایند انتخاب، بازنگری و جایگزینی دولتها است، توانایی تدوین و اجرای سیاستهای صحیح و حرمت گذاری شهروندان و حکومت به عهده نهادهایی است که تعاملات اقتصادی و اجتماعی میان این دو مسیر را میسازند .[8] بنابراین ضرورت تحول در نظام مدیریت و برنامهریزی شهری و پیگیری رویکردهایی انعطافپذیر، دموکراتیک و مشارکتی به امری اجتناب ناپذیر مبدل گشته است.

بدین معنی که ساختارها و فرایندهای سنتی مدیریت شهری که از آن به عنوان رویکرد »مدیریت شهری« یاد میشود و از ظرفیت لازم برای سازماندهی مطلوب فضاهای شهری که در راستای منافع اجتماعی محلی شکل گرفته و محیط شهری رقابت پذیر و با کیفیت بالا را ایجاد کند، نبوده و لازم است تا ساختاری غیر متمرکز و فرایندی دموکراتیک، مدنی و مشارکتی که از آن به عنوان رویکرد »مدیریت خوب و مطلوب شهری« در مدیریت و برنامهریزی شهری نام برده میشود، اتخاذ گردد. اینگونه استدلال میشود که، رهیافت مدیریت مطلوب شهری میتواند از توسعه شهری صرفاً در راستای منافع خصوصی ممانعت کرده و فضاهای شهری را هر چه بیشتر در هماهنگی با اهداف متفاوت و متعارض اقتصادی،اجتماعی، و زیست محیطی قرار دهد. بررسی روندهای جهانی و گرایش-های موجود در کشورهای توسعه یافته جهان، نشان میدهد تقویت مدیریتهای محلی و مدیریتهای شهری مورد توجه کشورهای مختلف قرار گرفته است.

این روند به طور مشهود در تحولات صورت گرفته در کشورهایی چون آمریکا، انگلستان و سایر کشورهای اروپایی و اخیراً آسیایی به چشم میخورد. در این کشورها، یا اقداماتی جدی در زمینه افزایش قدرت مدیریتهای محلی صورت گرفته و یا آنکه، موضوع بحث محافل سیاسی و تخصصی جامعه است. برای مثال انتخاب مستقیم شهرداران به عنوان روندی در حال افزایش، چه در کشور آمریکا و چه در کشورهای اروپایی. حرکت در جهت تقویت خودگردانی محلی، تقویت مدیریتها و نهادهای مدیریت محلی نیازمند سطح مناسبی از دموکراسی محلی است .[3] به طور کلی با در نظر داشتن تأثیر حکمروایی خوب و به تبع آن وجود نهادهای مدنی در برنامهریزی شهری و همچنین با توجه به اصل رشد و تعالی انسانها به عنوان هدف نهایی هر نوع برنامهریزی، هدف این پژوهش بررسی و ارزیابی حکمروایی خوب در حوزه مدیریت شهری میباشد.

-2 روش تحقیق

روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. بدین صورت که ابتدا با بهرهگیری از منابع و مدارک اسنادی - کتابخانهای معتبر، مفاهیم مرتبط با حکمروایی خوب شهری مورد بررسی و سپس با استفاده از روش توصیفی مفاهیم مذکور ارزیابی و تحلیل گردید.

-3 ادبیات تحقیق

-1-3 حکومت شهری و انواع آن

حکومت به معانی فرماندهی کردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، کنترل کردن، تنظیم کردن، نفوذ کردن، تعیین کردن و به طور خاص به معنی فرماندهی ازطریق اعمال اقتدار و نیز اداره امور کشور است .[25] حکومت شهری رویکرد سنتی به اداره شهرها و مدیریت شهری و کلان شهری است و بیشتر به مناسبات حکومت مرکزی با شهرداریها و سازمانهای رسمی و حکومتی پرداخته و بر روابط عمومی بین آنها تأکید دارد [10] و میتوان آنرا مشخصهای از نحوه اداره امور شهر دانست که مجموعه سازمانهای مسئول را در بر میگیرد و متکی بر نهادهای رسمی است [11] بنابراین حکومت به مانند ساختار سازمانی رسمی و جایگاه تصمیمگیری اقتدار مآبانه است که هم شاخههای اجرایی و قانونگذاری کشور و هم کسانی که آنها را کنترل میکنند؛ در بر می گیرد .[25] طبق فرهنگ بریتانیکا سه نوع سیستم اصلی حکومت شهری در جهان وجود دارد که عبارتند از : -سیستم ناپلئونی یا فرانسوی، -سیستم بریتانیایی و -سیستم فدرالی. البته یک سیستم فرعی نیز با عنوان اروپای شرقی معرفی شده که تاکنون عینیت خارجی نداشته است و تفاوت بین این سیستمها در نحوه اداره امور شهر، حدود اختیارات و وظائف شورای شهر و شهرداری و نحوه و نوع ارتباط میان این سطح از حکومت با سطوح بالاتر است. ارکان اصلی پدید آورنده حکومت شهری، شورا و شهرداری هستند. بنابراین باید توجه داشت میان دو مفهوم مدیریت شهری و حکومت شهری، تفاوت وجود داشته و نمیتوان این دو واژه را جایگزین یکدیگر به کار برد [10]

-2-3 گذار از حکومت شهری به حکمرانی شهری

تحولات اخیر در ساختار اجتماعی، اقتصادی و فضایی نواحی شهری، با تغییری در شیوه اداره شهرها همراه شده است که در متون مرتبط با بازساخت سیاسی شهرها، این نوع تحولات اغلب به عنوان حرکت از حکومت به حکمرانی تعریف میشود. اما با توجه به تفاوتی که میان این دو مفهوم وجود دارد نمیتوان به منظور توجیه حرکت، واژه حکمرانی را جایگزین مفهوم حکومت کرد .[10] استفاده از واژه حکمرانی به جای مفهوم حکومت بر این مسئله دلالت دارد که مدیریت شهری تنها وظیفه سازمانهای بخش عمومی نیست، بلکه ارتباطات بین عاملان حکومتی و غیرحکومتی را نیز در بر می گیرد که با الگوی حکومت متفاوت است .[25] در حقیقت، حکومت مبانی رسمی سازمانی را تهیه میبیند در حالی که حکمرانی تدارک و روند آزمون مشارکت در اعمال قدرت عمومی است .[12] حکومت مجموعهای از نهادهای رسمی و حقوقی با قدرت قانونی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید