بخشی از مقاله
چکیده
محسن مخملباف در سال 1336 در تهران متولد شده است. مخملباف از سینماگران معاصر ایران است که چند سالی را به عنوان محکوم سیاسی در زمان رژیم پهلوی در زندان سپری کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد. مخملباف بعد از زندان و پس از پیروزی با مَنش مذهبی به داستان نویسی، نمایشنامه نویسی و فیلم سازی متمایل شد و آثار ماندگاری از او بر جای ماند. آثار قلمی مخملباف در سه مجلد درکتابی به نام »گنگ خوابدیده « به چاپ رسیده است. رمان » باغ بلور« رمانی است عاطفی-اجتماعی که از زاویه دید یک هنرمند مذهبی و مردمی و البته با دیدی انتقادی به وضعیت زن ایرانی میپردازد.
مخملباف در این رمان به عواطف عمیق زن پیش از انقلاب و بعد از انقلاب توجه دارد. این رمان زندگی چند خانواده جانباز و شهید و بحرانهای روحی آنها را به نمایش میگذارد. توصیفات زنده و پویا و طبیعی از ویژگیهای بارز این رمان به حساب میآید. شخصیتهای داستان از بین مردمان عادی جامعه انتخاب شده تا خواننده با اشخاص داستان احساس بیگانگی نکند و نویسنده سعی کرده است که برشی از زندگی خانواده شهدا و جانبازان را در کوران جنگ به نمایش بگذارد. مخملباف در توصیف شخصیت-های داستان، به خوبی از تکنیکهای داستانی لازم بهره میجوید تا خواننده را در روند داستان با خود همراه کند. در این مقاله قصد داریم توصیفهای نویسنده را از شخصیتهای رمان » باغ بلور« مورد بررسی قرار دهیم و نحوهی پرداخت شخصیت و توانایی وی را در این کار به تصویر بکشیم.
مقدمه
از جمله نویسندگان معاصر که در زمینه داستان نویسی، نمایش نامه نویسی و فیلم نامه نویسی در ایران صاحب نام است میتوان به محسن مخملباف اشاره کرد. مخملباف در رمان باغ بلور زندگی تنی چند از خانواده شهدا و جانبازان را در گیر و دار سالهای جنگ به تصویر میکشد و شخصیت زن را مورد تحلیل قرار میدهد و در این رمان با دیدی انتقادی از وضعیت زن صحبت به میان میآورد.
این رمان شرح حال زندگی چند خانواده است که در قسمت خدمتکاران یکی از خانههای مصادرهای ]اوایل انقلاب[ زندگی میکنند. رمان با تولد فرزند سوم لایه - همسر شهید - به اسم ستاره آغاز میشود. لایه به اصرار خورشید یکی از زنان همسایه با کریم آقا ازدواج میکند؛ شوهر دوم لایه پس از گرفتن وانتباری از بنیاد شهید مخفی میشود. خانواده سوری - همسر شهید - با دو فرزند که با پدر و مادر و برادرشوهرش - احمد - زندگی میکند . در ادمه رمان با ازدواج سوری با برادرشوهر شهیدش و تولد فرزندی از برادرشوهر و شایعه زنده بودن شوهر اوّل - اکبر - ، به پیش میرود.
سوری روانی و به بیمارستان روانه می-شود. شوهر دوم سوری - احمد - نیز به شهادت میرسد. خانواده ملیحه و حمید پس از گذراندن بحرانهای روحی، کودکی را به فرزندخواندگی میپذیرند. خانواده آخر، خانواده خورشید و شوهرش قربانعلی که تریاکی هم هست - سابقا خدمتکار همان منزل بودهاند - ، خورشید در ابتدای زندگی صیغه افراد میشده و بوسیله این کار امرار معاش میکرده است؛ در پایان رمان لایه را با خود میبرد و به این راه میکشاند. رمان با بیقراری و استیصال عالیه - مادر شوهر سوری - و گریههای نوزاد - فرزند احمد و سوری - و جوشش شیر از پستان عالیه که زنی پیر است به پایان میرسد.
شخصیتهای اصلی این رمان را میتوان از طریق گفت و گو، افکار و اعمال به راحتی شناخت. »نویسنده با کنار هم نهادن تکگوییهای شخصیتهای مختلف رمان، فضای موردنظر خود را میسازد «... - عابدینی، - 79 :1374 در این رمان، نویسنده در برخی جاها از طریق تکگوییِ درونی که یکی از شیوههای جریان سیال ذهن است، رمان را پیش میبرد. استفادهی نویسنده از جریان سیال ذهن برای احساسات و تفکرات شخصیتها از دیگر روشهایی است که در داستان باغ بلور جهت شخصیتپردازی به کار رفته شده است؛ هر چند که بیان احساسات و تفکراتی که در یک لحظه از ذهن و دل شخصیتهای داستان میگذرند، به صورت منظم، پی در پی، طبقهبندی شده و با زبانی نرم و لطیف و به دور از اختلالات شدید نگاشته شده است و سرعتی آهسته و کند دارد، ولی نویسنده توانسته است که با این ابزار، شخصیتهای داستان خود را شکل بدهد و روند منطقی داستان را پیش ببرد. آنچه که حائز اهمیت است ذکر این نکته است که نویسنده با بکارگیری صحیح از روش جریان سیال ذهن درباغ بلور، توانسته است نابترین موقعیتها و ریزترین جزئیاتی که در پرداخت هر کدام از افراد داستان به هر دلیلی از بیان آن عاجز است را به شیوهای مطلوب و مناسب در متن داستان قرار دهد و استفاده درست از این روش سبب شده که نویسنده در پرداخت شخصیتهایش به نسبت موفق عمل کند.
تحلیل بحث
در آفرینش و خلق یک اثر هنری همواره یکی از ابزارهایی که نویسنده به کار میبرد، نحوهی توصیف شخصیتها و معرفی آنها به خوانندگان است. »آنچه که ما را در شناسایی بهتر مفهوم شخصیت یاری میدهد، توجه به مرزهای جداکنندهی شخصیت و تیپ است که اولی بیشتر عامل تمایز بین انسانها است و دومی عامل اشتراک آنها. هدف روانشناس از شناخت شخصیت، جنبهی کاربردی دارد؛ اما هدف نویسنده بیشتر جنبهی زیباییآفرینی است.
ابراهیم یونسی میگوید: در واقع شخصیت »همان صفت و خصیصهای است که به داستان روح میدهد و خواننده، طالب آن است. اگر اشخاصِ داستان نباشند و خواننده آنها را در مقام انسانهای مشخصی نپذیرد، طرح و آکسیون و گفتگو و صحنهآرایی و محیط داستان هر قدر هم استادانه طرحریزی شده و خوب پرداخته شده باشند، داستان چیز سست و بیمایهای از آب در خواهد آمد.
میرصادقی نیز در مورد تعریف شخصیت این چنین میگوید: »اشخاص ساختهشده-ای - مخلوقی - را که در داستان و نمایشنامه و... ظاهر میشوند، شخصیت مینامند. شخصیت؛ در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه که میگوید و میکند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیتهایی را که برای خواننده در حوزهی داستان تقریبا مثل افراد واقعی جلوه میکنند، شخصیتپردازی میخوانند.« - میرصادقی، : 1376 - 83-84 شخصیتپردازی در داستان با توجه به تنوع و پیچیدگیایی که بین افراد بشر دیده میشود، برای نویسنده، کار بس مهم و حساسی است.
شخصیت یکی از ده عنصر اصلی - طرح، شخصیت، درونمایه، صحنه، فضا، لحن، شخصیت، نماد، سبک، زاویهی دید - داستاننویسی است و محوریترین آنها، که نویسنده به کمک آن میتواند داستان را به خوبی پیش ببرد. شخصیتپردازی و همچنین نحوهی توصیف شخصیتها، مهمترین کار یک نویسندهی موفق است که به واسطهی آن، مخاطب میتواند با داستان ارتباط لازم را برقرار نماید . مخاطب اگر ببیند که نویسنده نتوانسته به نحو احسن شخصیتها را پرداخت کند، نمیتواند که با شخصیتهای رمان انس و ارتباط لازم را بگیرد و از ارزش داستان کاسته میشود تا جایی که حتی برخی از محققان، داستانی را که در آن شخصیتها به خوبی توصیف نشده باشد را فاقد ارزش خواندن میدانند. »هر داستانی که شخصیت یا شخصیتهای آن، آن اندازه گسترش نیافته باشد که خواننده آنها را مردمی حقیقی بداند، ارزش خواندن ندارد.
شیوهی معرفی شخصیتها در ادبیات داستانی
برای شناساندن، انتقال و خصوصیات شخص به مخاطب سه راه وجود دارد که نویسنده بنا به نوع داستان از این روشها استفاده میکند:
الف- شیوهی مستقیم: نویسنده در این روش »صریحا خصوصیات جسمی، فکری و روحی شخصیتها را تشریح و تحلیل میکند.
ب- شیوهی غیرمستقیم: در این شیوه، نویسنده »شخصیتها را از طریق عمل داستانی - - Fiction میشناساند؛ یعنی افکار، اعمال و گفتار افراد، خود به خود معرف او میشوند.
ج- شیوهی بینابین : آمیزهای از دو شیوهی یاد شده است؛ یعنی هم عمل داستانی و هم شرح و تفسیر نویسنده؛ شخصیتها را میشناساند.
شیوهی مستقیم مخصوص داستان کوتاه است که نویسنده، مجال کمتری برای شناساندن شخصیتها به مخاطب را دارد و سعی نویسنده بر این است که با تحلیل رفتار و افکار و همچنین اعمال شخصیتها، آنها را به مخاطب معرفی کند. شیوهی غیرمستقیم که هنرمندانهتر هم هست، مخصوص داستان بلند و رمان است و شیوه بینابین، هم در داستان کوتاه و هم در رمان کاربرد دارد.
توصیف شخصیتهای داستان
لایه
یکی از شخصیتهای اصلی رمان است. همسر شهید و نام همسرش منصور است. لایه دو بچه به اسم ساره و سلمان دارد و اکنون نیز پا به ماه است و دختری میزاید که نام او را ستاره میگذارد. لایه زنی تودار است: » عالیه گفت: تقصیر خودشه که لام تا کام حرف نمیزنه
خورشید زن همسایه، او را تحریک میکند که با آقا کریم ازدواج کند و موفق هم میشود. - بچه کریم و لایه بر اثر خبر ترس آور زنده بودن شوهر سوری خانم همسر شهید همسایه که ازدواج مجدد کرده است، میافتد
شوهر لایه، کریم آقا، دو بار او را ترک میکند و بار دوم برای همیشه از زندگی لایه میرود. لایه نیز همانند دیگر شخصیتهای داستان، وضعیت روحی- روانی خوبی ندارد. دغدغهی شلوغکاریهای بچههایش، بیسرپرست بودن خانواده و در اواسط داستان، دعوا و کتککاری کریمآقا با لایه و ترک کریم از خانه، همه و همه وضعیت تعادل روحی او را تحت تاثیر قرار میدهد تا جایی که وقتی سوری زن همسایه، دست دختر لایه را گرفته و به نزد لایه میبرد تا او را بدلیل کار اشتباهی که کرده تنبیه کند. لایه خشم درونش را نثار کودکش میکند »لایه برخاست. جای درنگ نبود. ساره را به داخل کشید و به زمین هل داد. دوباره او را بلند کرد و به گوشهی دیگری پرت کرد.