بخشی از مقاله

چکیده
توجه به تکريم ارباب رجوع براي داشتن نظام اداري پاسخگو و کارآمد با هدف بهبود و ارتقاي سـطح حقـوق شهروندي ضرورت دارد. بدين معني که شهروندان در برابر قانون برابرند و بايد با آنان در شرايط مشابه رفتار يکساني داشت .حقوق شهروندي از زمره حقوق ذاتي انسانها مي باشدکه در روابط فردي و اجتماعي تجلي مي يابد. شهروندان به عنوان ذي حق براي نظام اداري هستند که در رفتار و برخورد با ارباب رجوع بايد کوشش کرد تا فرهنگ تکريم ارباب رجوع به يک ارزش حاکم در نظام اداري تبديل شود.به منظـور اجـراي صـحيح حقوق شهروندي در جامعه ، تمهيداتي براي تکريم اشخاص وجود دارد که سعي شده است تا اين موضـوع در حقوق شهروندي مورد بررسي واقع شود بطوري که در تحقيق حاضر ، تکريم ارباب رجوع در سـطح قـوانين کشور بررسي وراهکار و تمهيدات مناسب براي آن مورد تأمل وتوجه قرارگرفته است . اگـر بتـوان سـازمانها و نهادهاي نظارتي را جهت تکريم ارباب رجوع در حقوق شهروندي شناسايي و يا ايجاد کـرد و تمهيـدات لازم آنان را مورد بررسي قرارداد، به مجموعه اي واحد براي ارتقاي سطح حقوق شهروندي دست خـواهيم يافـت .
ازجمله اين راهکارها، تسهيل در خدمات عمومي و نيز ارائه بهترين نوع ازخدمات براي دستيابي بـه آن مـي باشد.ارتقاي سطح ارائه خدمات عمومي متناسب با تکنولـوژي برتـر دنيـا توسـط دولتمـردان جامعـه سـبب ميگردد تا از بروز مشکلات خدماتي جامعه تا حدودي جلوگيري شود.
واژگان کليدي:تکريم ، ارباب رجوع ، حقوق شهروندي،قوانين کشور
١- مقدمه
کرامت ،حق فطري و ذاتي انسان محسوب مي شود و نميتوان آن را به انسان داد و يا از او گرفت . هجـوم بـه کرامت انسان در طـول تـاريخ باعـث شـد تـا کانـت شـأن فرامـوش شـده انسـان را احيـا کند(محمـد پـور دهکردي،سيما). نقش کانت در احيا نظريه کرامت ستودني است ، امـا هـيچ مکتبـي بـه قـدر اسـلام ارزش و کرامت انسان را والا نمي داند( قربان نيا، ناصر).
حقوق موضوعه واضع معيني دارد و در جامعه به رسميت شناخته مي شـود و داراي ضـامن اجراسـت ، حـال آنکه حقوق طبيعي، مجموع حقوقي است که ما آن را وضع نکرده ايم بلکه ما آن را بـه يـاري عقـل در مـي يابيم و به آن عمل مي کنيم .ضامن اجراي آن افکار عمومي جامعه مي باشد. (طباطبـايي مؤتمني،منـوچهر).
بدين منظور،حقوق شهروندي ريشه در تاريخ دارد.اصطلاح و واژه حقوق شهروندي را مي تـوان در بخشـنامه شماره ١/٨٣/٧١٦-٨٣/١/٢٠ قوه قضاييه در مورد رعايت حقوق شهروندان وارد نظام حقوقي ايران دانست که در ماده ١٠٠ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران ، دولت موظف شده است تا منشور حقوق شهروندي را مشتمل بر محورهاي مذکور در ماده فوق تنظيم و به تصويب مراجع ذيربط برساند. عدم توجه کافي به موضوع تکريم ارباب رجوع در حقوق شهروندي ايران ، مـرا پـيش از پـيش راغب ساخت تا کوششي در اين باره صورت گيرد و همگان را بدين موضوع مهم که از حقوق طبيعي بشـمار مي آيد،آگاه ساخت و به دنبال آن ، پاسخ به اين پرسش اصلي وجود دارد که وقتي از ارباب رجـوع صـحبت مي شود،ذهن به نظام اداري متبادر ميشود؛ اما تکريم آن در حقوق شهروندي بـه چـه صـورتي ظـاهر مـي گردد؟ و تمهيـدات اجرايـي آن نيازمنـد چيسـت ؟دربخش دوم ،تکـريم و کرامـت انسـاني از لحـاظ لغـوي و اصطلاحي، بخش سوم حق کرامت و برابري انساني از ديدگاه حقوق طبيعـي و منشـور حقـوق شـهروندي و بخش چهارم تکريم ارباب رجوع در قوانين مورد بررسي قرار گرفته است که هدف اساسي و محوري پژوهش مي باشد و دربخش نتيجه ،تکريم شهروندان را از طريق شناسايي اصول حقوق طبيعي و تبديل آن به حقـوق موضوعه جستجوکرد که با ارائه خدمات عمومي و تسهيل آن توسط دولت اجرايي مي گردد.


٢- بررسي لغوي و مفهومي تکريم و کرامت انساني
تکريم به معناي گرامي داشتن ،محترم داشتن ،عزيز و ارجمند شمردن (عميد،حسن ) وکرامت به معناي عـزت ، منزلـت والا و شـرف . کرامـت کـه معـادل درسـت و گويـاي واژه انگليسـي Dignity اسـت ، واژه اي قرآنـي است .خداوند در قرآن کريم از اعطا کرامت به ابناء بشر سخن گفته است .(سوره اسراء/آيه ٧٠) از ديدگاه اديان الهي، کرامت انساني تجلي اراده حق تعالي،عطيه مقدسي که خداوند به انسان عنايـت فرمـوده اسـت وهـيچ کس نمي تواند اين عطيه الهي را از بشر سـلب کنـد.( قربـان نيا،ناصـر).ارزش وکرامـت انسـان را مـي تـوان مهمترين مبناي حقوق بشر و پايه اساسي حقوق طبيعي انسان دانست که کمـک هـاي انسـان دوسـتانه در سازمانهاي بشردوستانه اثبات کرامت انساني است .آيا مي توان اين صـفت عاليـه انسـاني را در پيشـبرد امـور شهروندي ناديده گرفت ؟هيچ مکتبي به قدراسلام ارزش وکرامت انسان را والا نمي داند( قربان نيا، ناصـر).در اسلام دو نوع کرامت براي انسانها ثابت شده است که عبارت است از کرامت ذاتي و حيثيت طبيعي که همـه انسان ها مادامي که با اختيار خود به جهت ارتکاب به خيانت و جنايت بر خويشتن و ديگـران آن را از خـود سلب نکنند، ازاين صفت شريف برخوردارند. ٢- کرامت ارزشي که از به کار انـداختن اسـتعدادها و نيروهـاي مثبت در وجود آدمـي و تکـاپو در مسـير رشـد و کمـال و خيـرات ناشـي مـي شـود.اين کرامـت اکتسـابي است (جعفري تبريزي،محمدتقي). کرامت ، نخستين و ابتدايي ترين ضمانت اجرايي در زندگي انسانهاست که بر اساس آن ،انسان ،فارغ از همه ي ويژگـي هـاي نژادي،دينـي، و... ازارزش ذاتـي يکسـان وجايگـاه ويـژه اي برخورداراست .(محمدپوردهکردي،سيما). حرمت و کرامت انساني حقي مطلق و خدشه ناپذير است که تجاوز به آن را به هيچ روي، نه به نام نظم عمومي و نه به هيچ بهانه ديگر نمي تـوان جـايز دانسـت . ( قربـان نيـا، ناصر). با بي اعتنايي به مسائل پيرامون افراد، ميتوان کرامت انساني را گرامـي داشـت .چراکه کرامـت انسـاني موجب مي شود تا ازارتکاب گناه وجرم و تعدي به حقوق ديگران دور ماند و براي رسيدن به اهـداف متعـالي تلاش و کوشش کرد.امام صادق (ع ) فرمود: سه چيز، دليل بر کرامت و بزرگواري انسان است (ابن شعبه ،حسن بن علي): ١- اخلاق نيکو ٢- فرو بردن خشم ٣- چشم پوشي از حرام ها. اگر در برخورد بـا يکـديگر اخـلاق نيکويي باشد و در هنگام عصبانيت خشم خود را فرو بست و در هنگام ارتکاب گناه چشم پوشي کرد، ميتوان گفت قدمي براي تعالي کرامت و بزرگواري انسان برداشته شده است .در حقوق شهروندي نيز کـه آميختـه اي است از وظايف و مسئوليت هاي شهروندان در قبال يکديگر، بزرگداشت و تکريم انسان ،اهداف راهبردي جامعه را به سمت پيشرفت سوق مي دهد. با اين تعريف ، نمي توان جامعه پيشرفته اي را ديد که از لحـاظ کرامـت انساني در پايين ترين سطح خود باشـد.به طـور معمـول ، تکـريم انسـان اسـت کـه موجـب گرديـده تـا بـه دستاوردهاي نوين بشري دست پيداکرد. به عنوان مثال ، در جامعه اي که براي کرامـت انسـان و تکـريم آن ارزشي قائل نباشد،هرج و مرج جامعه را فرا ميگيرد و افکار و عقايد انسانها براي يکديگر پوچ و بـي ارزش بـه حساب مي آيد و براي رسيدن به دستاوردهاي نوين و ديگر بخشها مدنظر قرارنميگيرد.
١-٢)نظريه کرامت از ديدگاه کانت
نظريه کرامت با صبغه حق محور به شدت وامدار معرفت شناسي کانتي است .احترام به کرامت شخص انسان در بطن فلسفه و امر مطلق کانتي نهفته است ، کانت انسان را غايت امر مطلق مي داند. غايت مطلق و عينـي نمي تواند محصول اراده ما باشد؛ زيرا محصول صرف اراده نمي تواند ارزش مطلق داشته باشد. کانت در کتاب
«بنياد بعد الطبيعه اخلاق » يک ادعاي جديد اخلاقي مطرح کرد که انقلابي بنيادي در نظريه کرامت به شمار مي آيد.او خود ساماني انسان را پايه کرامت تلقي مي کند که خود اين امر مبتني است بر غايت بودن بشر و چون همه موجودات انساني ذاتا غايتند و خود سامان ، بنابراين همه در کرامت برابرند و نيز هدف تلقـي مـي شود نه وسيله . کانت با پيروي از همين مبنا، نظام اخلاقـي خـود را پايـه گـذاري کـرده ، مـي گويـد: چنـان رفتارکن که انسانيت را چه در شخص خود و چه در شخص ديگري همواره غايت تلقي کني و در عين حـال هرگز آن را صرفا به عنوان وسيله به کار نبري. ( قربان نيا، ناصر).
٢-٢)منشأ تکريم ، حق است
خاستگاه تکريم و منشأ آن حق است و بواسطه حق بـودن نـوعي تعهـد والـزام را بـراي طـرفين ايجـاد مـي نمايد.(معادي،سعيد).حق زماني در جامعه اي شکوهمند و نمايان مي شود کـه ميـان مـردم و دولـت رابطـه صميمانه اي باشد و با آگاهي به وظايف خودعمل کنند و حقوق يکديگر را پاس بدارند. وجود چنـين رابطـه اي به استحکام حاکميت و اقتدار آن مي انجامد و دشمن را از ضربه زدن مأيوس مي سازد.
در وصيت نامه سياسي- الهي حضرت امام (ره ) خدمت به مردم و پرهيز از ايجاد زحمت بـراي آنهـا بـه وزراء مسئول در عصرحاضر و در عصرهاي ديگر اشاره شده است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه هـا بودجه اي که از آن ارتزاق ميکنيد مال ملت ،وبايد همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشيد و ايجـاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل کردن حرام و خداي ناخواسته گاهي موجب غضب الهي ميشود،همه شما به پشتيباني ملت احتياج داريد(الموسوي الخميني،روح الله ).با توجه به گوشـزد امـام بـه وزراء مسـئول وکارمندان وزارتخانه ها ميتوان به تذکر حضرت علي (ع ) به مالک اشتر در نامه ٥٣ نهج البلاغه اشاره کرد که ستون هاي استوار دين و اجتماعات پرشور مسلمين و نيروهاي ذخيره دفاعي، عموم مردم مي باشند،پس بـه آنان گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد.
٣- بررسي حق کرامت و برابري انسـاني از ديـدگاه حقـوق طبيعـي و منشـورحقوق شهروندي
١-٣)بررسي حق کرامت و برابري انساني از ديدگاه حقوق طبيعي
کرامت و ارزش والاي انساني را مي توان در تعريف حقوق طبيعي جستجو کـرد. حقـوق طبيعـي غيـر قابـل انتقال و مشمول مرور زمان نمي شود و استحکام آن تا بدان پايه است که هيچ قانون گـذار و شـارعي نمـي تواند آن را تغيير دهد يا آن را از مردم سلب کند زيرا از طبيعت و سرشت آدمي سرچشـمه مـي گيـرد و در ذات و فطرت انسانهاست (طباطبايي مؤتمني،منوچهر).مستفاد از قـانون مـدني، همانگونـه کـه اهليـت بـراي دارابودن حقوق ،با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام مي شود(ماده ٩٥٦ قـانون مـدني)، انسـان داراي حقوقي است که به صورت طبيعي درزمان حياتش دارا مي باشد و هيچکس نمـي توانـد بـه طـورکلي حقوق مدني را از خود سـلب کنـد(ماده ٩٥٩ قـانون مـدني).درعلم حقـوق ،فرد در گـزينش اعمـال و رفتـار خود،مختار است و استقلال و آزادي فرد را تا آنجا که به آزادي ديگران صدمه نزند و يا مخل نظم عمـومي و اخلاق حسنه در جامعه نشود، محترم است (طباطبايي مؤتمني،منوچهر).در تعريف ديگـري، حقـوق طبيعـي مجموع اصول و مقرراتي است که فطرت ، آنها را در عقل و منطـق انسـان قـرار داده اسـت و قانونگـذار بايـد کوشش کند کـه ايـن اصـول را کشـف ، واداره امـور و قـوانين بشـري(حقوق موضـوعه ) را بـر پايـه آن قـرار دهد(طباطبايي مؤتمني،منوچهر).براي نمونه ميتوان به مصاديق حقوق شهروندي در نظام اداري اشـاره کـرد که طبق بند ١ ماده ٢ مصوبه شوراي عالي اداري، حق برخـورداري از کرامـت انسـاني و رفتـار محترمانـه و اسلامي توجه شده است .
بديهي ترين مفهومي که همه از حقوق و قانون دارند اين است که قواعد آن بر اشخاص تحميل مـي شـود و ايجاد الزام مي کند (کاتوزيان ،ناصر).به نيرو و جاذبه پنهان آن ، مبناي حقوق گويند. مبنـاي حقـوق دو گونـه
است :
١- مبناي اصلي حقوق عدالت است : قاعده اي به عنوان حقوق قابل احترام است که ، علاوه بر تأمين آسايش و نظم عمومي، حافظ عدالت نيز باشد. مکتب حقوق فطري يا طبيعي معتقد به وجود قواعدي والا و طبيعـي هستند که برتراز اراده حکومت است و دولتها وظيفه دارند که آن قواعـد را بدسـت آورنـد و حمايـت کننـد.
سوالي مطرح مي شود که حقوق فطري را چگونه مي توان شناسـايي کـرد؟ ميتـوان اينگونـه پاسـخ داد کـه هرآنچه در فطرت يا طبيعت انسان وجود دارد، ميتواند صورتي قانوني به خود بگيرد و شناسايي آن ، نيازمنـد به تحقيق و تفحص در علوم مختلف مي باشد و مدون کردن آنها به صورت قانون ، حالـت اجرايـي بـه خـود ميگيرد. و دراينجاست که حقوق طبيعي به شکل حقوق موضوعه در مي آيد.


٢- مبناي حقوق قدرت حکومت است نه عدالت : هيچکس نمي تواند به بهانـه بـي عـدالتي از اجـراي قاعـده حقوقي سرباز زند يا در برابر آن مقاومت کند. مکتب تحققي حقوق را ناپايدار و ناشي از وضع حکومت و سير تاريخي هر جامعه مي داند.(کاتوزيان ،ناصر).
در برابر قواعدي که در زمان معين حکومت مي کند و اجراي آنها از طرف دولت تضـمين مـي شـود، قواعـد ثابتي نيز هست که برتر از اراده حکومت و غايت مطلوب انسان است و قانونگذار بايد بکوشد تا آنها رابيابـد و سرمشق خود قرار دهد.به بيان ديگر، حقوق موضوعه به «آنچه هست » تکيه ميشود و در حقـوق فطـري بـه
«آنچه بايد باشد» (کاتوزيان ،ناصر).زماني که حقوق موضوعه براي تکريم ارباب رجوع در حقوق شهروندي کم باشد و نتواند نياز جامعه را برطرف سازد،استفاده از حقوق طبيعي کارآمداست وميتوانداز طريق شناسايي آن در قالب قوانيني که جنبه حمايتي دارند، شکل گرفت . ازجمله مسائلي کـه در حقـوق فطـري وجـود دارد و هنوز به صورت مدون درنيامده است ؛کمبود قوانين منسجم در حوزه هاي کارآفريني، کنترل صادرات صنايع دستي، حمايت از توليد، حمايت ازمعلولين ،خشونت عليه زنان و اطفال يا موارد ديگري کـه هنـوز شناسـايي نشده اند، مي باشد.
٢-٣)بررسي حق کرامت و برابري انساني در منشورحقوق شهروندي
حقوق شهروندي مجموعه قواعد حاکم بر روابـط اشـخاص مـي باشـد.حقوق شـهروندي منظـور شـهرونداني هستند که در جامعه خود ازحقوقي ذاتي برخوردارند و دولتمردان در تلاش و تکاپوي به اجرا درآوردن ايـن نوع ازحقوق مي باشند ودر قبال به اجرا درآوردن حقوق شهروندي و نيز ضمانت اجراهاي آن مسئول هستند.
حقوقي که در منشور حقوق شهروندي به آن اشاره شده ، بدين شرح مي باشد:

در ماده ٧ منشور حقوق شهروندي،شهروندان از کرامت انساني به نحو يکسان بهره مند هستند که حـاکي از آن است که نگاه نژادپرستانه ،مذهبي،اجتماعي و سياسي به مردم نبايد وجود داشته باشـد(ماده ١٠منشـور) و همه از کرامت انساني برابر و يکساني برخوردارند و از اين حيث فرقي ميان مردان و زنان وجود ندارد و زنـان نيز حق دارند که از فرصتهاي اجتماعي برابـر برخوردارشـوند.(ماده ١١منشـور) در قـانون اساسـي جمهـوري اسلامي ايران که از قوانين حاکميتي است در فصل سوم (حقوق ملت ) اصل بيست و دوم آن اشاره به مصون بودن اشخاص نسبت به تعرض اعم از حيثيت ،جان ،مال ،حقوق ،مسکن و شغل دارد و نيز در اصـل دوم قـانون اساسي که ذکر کرده نظام جمهوري اسلامي برپايه ايمان است ، در بند٦ اصـل مـذکور،کرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توأم با مسئوليت او در برابر خداوند مورد اهميت واقع شده اسـت کـه ازطريـق راه هـاي زيـر
صورت ميگيرد:
١- اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط براساس کتاب و سنت معصومين (سلام الله عليهم اجمعين ).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید