بخشی از مقاله
جایگاه برنامه ریزی در مدیریت اسلامی از منظر آیات و روایات
چکيده :
بررسي تاريخي زندگي بشر از ده ها سال پـيش تـاکنون ، حـاکي از نـوعي برنامـه ريـزي در تهيـه ي احتياجات خود بوده است ؛ به طوري که ميتوان ادعا کرد برنامـه ريـزي بـه منزلـه ي جزيـي از فطـرت بشر است . دين اسلام به عنوان دين جامع و همه جانبـه نگـر، برنامـه ي زنـدگي مسـلمانان را در جهـت رسـيدن بـه سـعادت حقيقـي و جاودانـه در آخـرت ، تنظـيم مـيکنـد. در ايـن ميـان ، در تنظـيم امـور سازمان هاي جامعه ، مديران اسلامي، نياز جـدّ يتـري بـه برنامـه ريـزي دارنـد. ضـرورت برنامـه ريـزي مناسب از منظر ديني امري مؤکد است . از آن جا که در مديريت اسلامي، هدف نهايي، هدايت انسان بـه سوي بندگي خداست ، تمام برنامه ريزيها به آن هدف ختم خواهدشد. از اهداف مهـم ديگـر -در طـول اين هدف - در مديريت اسلامي، قيام به قسط و عدل است ؛ که بـدون برنامـه ريـزي جـامع و دقيـق –در سطح فردي و اجتماعي- و ديـن محـور، ميسـر نخواهـدبود. ظرافـت و دقـت ، اولويـت بنـدي، تفکـر و انديشيدن ، زمان بندي مناسب و آينده نگري از اصول برنامه ريزي در مـديريت اسـلامي و برخـورداري از توفيق الهي، اعتقاد به امکان حل مشکل ، استفاده از تجارب ديگران و مشورت را از لـوازم برنامـه ريـزي آرماني در مديريت اسلامي ميتوان برشمرد. در اين مقاله به جايگاه برنامه ريزي از نگاه آيات و روايـات پرداخته شده که خود، گوياي ديدگاه مديريت مطلوب اسلامي نسبت به موضوع برنامه ريزي است .
کليد واژه ها:
برنامه ريزي، مديريت اسلامي، دين ، آخرت گرايي، تدبير، نظم ، مديريت زمان
مقدمه :
برنامه ريزي، در انجام مطلوب هر کاري امري اجتناب ناپذير است . شايد کمتر کسـي را بيابيـد که در انجام فعاليتي بدون برنامه ريزي –اگرچه اجمالي- وارد شده باشد. هر چه امـري مهـم تـر و تأثيرگذارتر باشد، ضرورت برنامه ريزي مضاعف خواهدشد. در سازمان هاي مختلـف جامعـه ، بـه دليل تمايل ذاتي به توليد کالا و ارايه ي خدمات بيشتر با هزينه ي کمتر، نياز به برنامه ريزي جـامع و مؤثر، بسيار محسوس است .
برنامه ريزي راهنماي مديران است در اين که چه چيزي را و چگونه بايد سازمان دهي، رهبـري يا کنترل نمايند. برنامه ريزي از دو مؤلفه ي اهداف ، و فعاليت هاي مورد نياز جهت رسيدن به آن ها تشکيل ميشود (غنوي، ١٣٨٤، ص ٨٧).
از آن جا که دين مبين اسلام ، کامل ترين دين الهـي و مـدعي ارايـه ي برنامـه ي جـامع بـراي زندگاني انسان است ، به اين امر مهم توجه کافي داشته اسـت . بـا مراجعـه بـه آيـات و روايـات ، ميتوان به اهميت و جايگاه نظم و برنامه ريزي و تدبير، در مديريت اسلامي پي برد.
در اين مقاله ابتدا تعريف و جايگاه برنامه ريزي به شکل عام بيان شده ، سپس به تبيين ارتبـاط آن با دين و جايگاه آن در اسلام پرداخته شده است . ضرورت ، فوايـد و اصـول برنامـه ريـزي در مديريت اسلامي و سرانجام لوازم برنامه ريزي آرماني در مديريت اسلامي مطالب ديگري هسـتند که در اين مقاله بررسي ميشوند.
تعريف ، جايگاه و اهميت برنامه ريزي
از برنامه ريزي تعاريف زيادي شده است که برخي از مهم ترين آن ها به شرح زير است :
- برنامه ريزي فرايند تعيين اهداف سازمان و شيوه هاي مناسب دست يابي به آن است .
- برنامه ريزي تصوير روشني از هدف ، نوع فعاليت ها، ابزار و روش هاي مورد نياز بـه منظـور دست يابي به آن است (زارعي متين ، ١٣٨٠، ص ١٧٩).
- برنامه ريزي يعني ارايه ي طريق براي عمليات آينده که متضـمن نتـايج معـين بـا هزينـه ي مشخص و دوره ي زماني معلوم است (دفتر تحقيقات کاربردي معاونـت طـرح و برنامـه و بودجه ناجا، ١٣٨٥، ص ٤٧).
در واقع در فرايند برنامه ريزي دو اقدام مهم انجام ميگيرد؛ اوّل ، تعيـين هـدف و دوم تعيـين چگونگي رسيدن به هدف . بنابراين برنامه ريزي فرايند تعيين اهداف و جهت فعاليت هاي سـازمان و هم چنين راه کارهاي دست يابي به اهداف است (زارعي متين ، ١٣٨٠، صـص ١٨٠-١٧٩). شـايد در جمله اي کوتاه بتوان برنامه ريزي را اين گونه معرفي نمود: «انتخاب راه و روشي مناسـب ، بـراي بهتر رسيدن به هدف » (تقوي،١٣٨٠، ص ٨٠).
انسان از ابتدا که به تشکيل زندگي اجتماعي پرداخت ، به ضرورت برنامه ريزي در فعاليت هاي گروهي پي برد؛ اين امر به تدريج در نظام هاي اجتماعي به عنوان ابزاري مؤثر در خدمت مديريت مورد توجه قرار گرفت (زارعي متين ، ١٣٨٠، ص ١٧٩). حتي ملاحظه ي اجمالي تاريخ زندگي بشـر از هزاران سال پيش ، حاکي از نوعي برنامه ريزي در تهيـه ي غـذا، پوشـاک و سـاير مـوارد امـرار معاش بوده ؛ به طوري که ميتوان اذعان داشت برنامه ريزي بـه منزلـه ي جزيـي از فطـرت بشـر است .
برنامه ريزي نگرش و راهي است که عمل بر مبناي انديشه ي آينده نگر را تضمين ميکند. ايـن نگرش بخش جداييناپذير مديريت است . برنامه ريزي دو نکته را در بر ميگيرد: يکي هدف ها يـا همان نتايج دلخواهي که تمامي کارکنان سازمان ميخواهند به آن دست يابند؛ ديگري برنامه ها يـا فعاليت هايي که مشخص ميکنند چگونه بايد به آن هدف ها رسيد (غنوي، ١٣٨٤، ص ٨٧).
از آن جايي که همه ي سازمان ها به دنبال آن هستند که منابع محدود خود را براي رفع نيازهاي متنوع و رو به افزايش خود صرف کنند، پوپايي محيط و وجود تلاطم در آن و عدم اطمينان ناشي از تغييرات محيطي بر اهميت جايگاه و ضرورت برنامه ريزي مـيافزايـد (دفتـر تحقيقـات کـاربردي معاونت طرح و برنامه و بودجه ي ناجا، ١٣٨٥، ص ٤٦).
دين و برنامه ريزي
علاوه بر کاستيهاي عقل بشري، لزوم مهار اميال و هوس هاي انسان -که بـا امـر و نهـيهـاي عقلي صرف ، مهار نميشود،- نياز به اوامر و نواهي الهي از طريق انبيا را اجتناب ناپذير مينمايـد. از ديدگاه اسلامي، قابل فرض نيست که جامعه اي بدون تعاليم وحي بتواند لحظـه اي قـدم در مسـير صحيح بگذارد (ديرباز،١٣٨٠).
دين مجموعه اي هدف دار است . دين ، انسان را به سوي لمس و احساس علم ، قدرت ، و حيـات و لذت نامحدود (اتصال به خدا) ميخواند. انسان در شبکه ي به هم مرتبط هستي زندگي ميکنـد؛ او براي اين که بتواند در راستاي آن هدف والا حرکت کنـد، مجبـور اسـت عوامـل و متغيرهـاي فردي (بدني، فکري، احساسي) و جمعي مرتبط با موقعيت خود را تنظيم کند. بر اين اساس بـدون برنامه براي زندگي فردي و جمعي، از رسـيدن بـه هـدف ، محـروم خواهدشـد (واسـطي، ١٣٨٨، صص ١٠٩-١٠٥). در نتيجه ، دين ، خود بزرگ برنامه ريز زندگي انسان مـؤمن در جهـت نيـل بـه اهداف والاي الهي است ؛ اين امر، از طريق برنامه ريزي جامع در زندگي فردي و اجتماعي مؤمنـان صورت گرفته است ؛ اين برنامه ريزي همان احکام و دستورات ديني در معنـاي عـام خـود اسـت .
بنابراين ، نه تنها برنامه ريزي در دين ، امري بايسته و مؤکد است ، خود ديـن عهـده دار مهـم تـرين برنامه ريزي براي بشر – که برنامه ريزي جامع جهت سعادت دنيا و آخرت است - شده است .
جايگاه برنامه ريزي در اسلام
در مديريت بر مبناي نظام ارزشي اسلام ، آن چه در ديدگاه مادي، هـدف نهـايي و اصـيل بـه حساب ميآيد –که برخورداري بيشتر از امکانات مادي باشد-، تنها هدفي متوسط يـا وسـيله بـه حساب ميآيد. از نکات اصلي آموزه هاي ديني –از جمله اسلام - ايـن اسـت کـه آن چـه حقيقـت انسان را تشکيل ميدهد و بعد اصيل و جاوداني و فناناپذير وجود انسان به حساب ميآيـد همـان بعد معنوي و روح انسان است . اهداف زندگي بايد بر پايه ي توجه بـه ارضـاي نيازهـاي حقيقـي و اصيل وجود انسان تعيين شده باشد. در واقع بايد نگاهي فراتر از اين دنيا داشت ؛ بايد هـدف والاي خلقت و زندگي جاودان آخرت را در برنامه ريزيهاي زندگي در نظر داشـت . روشـن اسـت کـه آخرت گرايي نفي دنيا نيست ؛ بلکه امکانات دنيوي را در راستاي اهداف اخروي قرار دادن اسـت (مصباح يزدي، ١٣٨١، ص ٢٧٢).
پيام دين هاي الهي توجه به حقيقت گذرگاه بودن دنيا براي زندگي جاودان و سـعادت حقيقـي در بهشت است .
به تعبير امام علي -عليه السلام -: «دنيا سرايي است گـذرگاه ؛ نـه سـرايي کـه در آن مسـتقر 2 شوند».
پس هدف اصلي دين ، «آخرت گرايي» به معني تلبس به ارزش هاي قرآنـي و الهـي و دوري از دنياگرايي به معناي قراردادن دنيا به عنوان تنها هدف زندگي است . اگر مطلـوب ، دنيـا شـد و نـه آخرت ، طبيعتاً ثروت ها هم در راه ارضـاي غرايـز و شـهوات نفسـاني، بـه کـار گرفتـه مـيشـود (نقيپورفر، ١٣٨١، صص ١٠٣-١٠٢).
خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «و چـه بسـيار اقـوامي کـه ثروتشـان آن هـا را بـه بدمستي کشاند و از مسير معقول خارجشان کرد و به نابودي و هلاکتشان انجاميد!».
از اين رو مديران اسلامي نميبايد در هيچ مقطعي از زمان ، بهبودي وضع اقتصادي را اولويـت بدهند، بدون اين که زمينه ي رواني و فرهنگي مساعد، (حداقل ) به مـوازات آن ايجـاد شـود؛ آري هرگز مسائل فرهنگي نميتواند جدا از امور معيشتي باشد؛ ولي بستر حرکت اقتصادي، و نتـايج آن ميبايد حرکت فرهنگي در جهت تحقق ارزش هاي اخروي در جامعـه باشـد (نقـيپـورفر، ١٣٨١، ص ١٠٥).
در اين راستا مهم ترين ويژگيهاي اسلام را کـه مسـتقيماً در برنامـه ريـزيهـا نقـش دارد، از ديدگاه علامه مصباح يزدي را ميتوان در سه بند خلاصه نمود:
١- قرب الهي
هدف مدير اسلامي از انجام کار، کمال معنوي و نزديک شـدن بـه خداسـت ؛ اولويـت او بـا کاري است که براي اين هدف مفيدتر است .
٢- انتفاع مجموعه ي انسان ها
مدير اسلامي به نفع شخصي خود نميانديشد؛ بلکه هدفش ، انتفاع مجموعه ي انسـان هاسـت ؛ البته ممکن است از اين طريق ، منافع شخصي او نيز تأمين شود؛ اما هدف بالاتر او تـأمين نيازهـاي مادي يا معنوي اجتماعي است ؛ به طوري که از طريق ارتقاي سطح رفاه اجتماعي در صـدد ايجـاد کمال معنوي است .
٣- جلوگيري از وابستگي اجتماعي در درازمدت
ممکن است انتخاب کاري در زمان حاضر به نفع جامعه باشد؛ اما در درازمدت موجـب وابستگي اجتماعي و سيطره و برتري اقتصادي دشمنان شود. درست است که هم اکنون سود شخصي و اجتماعي را تأمين ميکند؛ اما موقتي و گذراست ؛ چرا که نسل آينده را وابسته بـه بيگانه ميکند. پس در نظر داشتن عامل زمان ، دورانديشـي و در نظـر گـرفتن منـافع نسـل آينده ، بخشي از کار مديريت است که نظام ارزشي الهي، نقش مهمي را در آن ايفا مـيکنـد (مصباح يزدي، ١٣٨١، صص ٢٧٣-٢٧٢).
ضرورت برنامه ريزي در مديريت اسلامي
منابع اسلامي سرشار از توجه به موضوع برنامه ريزي در امور است ؛ به طور نمونه به يک آيه و يک روايت با موضوع «اهميت قرآن کريم به برنامه ريزي»، اشاره ميکنيم :
«إّنا کلّ شيْ ءٍ خلقْناه بقـدرٍ » «ما هر چيزي را بـه انـدازه (و روي حسـاب ) آفريـديم »
(سوره قمر، آيه ٤٩).
«ألا إنّ فيه علْم ما يأْتي و اْلحديث عن اْلماضي و دواء دائکمْ و نظْم ما بيْنکم ْ»:
«آگـاه بـاشـيـد کـه آگـاهـي از آينده ، خبر از گذشته ، داروي درد (ناداني و گمراهي) و نظـم و ترتيب زندگي روزمرّه ي شما در قرآن کريم (آمده ) است » (نهج البلاغه - خطبه ي ١٥٨).
در جدول شماره ي (١) فراواني برخي مفاهيم مربوط به برنامه ريزي در آيات قرآن کريم گردآوري شده است . البته ناگفته نماند موارد بسيار ديگري مانند احکام مختلف ذکر شده در آيات ، خود حاکي از برنامه ريزي دقيق خالق متعال براي بندگان خود است . اين همه نشان گر اهميت والاي مفهوم برنامه ريزي در قرآن کريم است .
جدول شماره ي (١): فراواني برخي مفاهيم مربوط به برنامه ريزي در آيات قرآن کريم
اسلام دين ماديت و معنويت همراه هم است و به انسان با ديدي جامع مينگـرد؛ از ايـن رو به برنامه ريزي در ابعاد مختلف مادي و معنوي سخت توجـه دارد. در روايـات اسـلامي، واژه هايي چون تدبير، دورانديشي و نظم و چاره انديشي، در بردارنده ي معنا و نشان گر اهميت برنامه ريزي در زندگي فردي و اجتماعي است . مديريتي که از اسـلام سرچشـمه مـيگيـرد، جايگاه برنامه ريزي را بسيار با اهميت و تعيين کننده ميداند. نمونه روايت هاي زير، بيـان گـر اهميت برنامه ريزي در اسلام است :
امام علي-عليه السلام - فرمود: «اي مردم در دنيايي که تدبيري در آن نباشد، خيـري نيست » (مجلسي، ١٤٠٣ه .ق ، ج ٧٠، ص ٣٠٧).
امام صادق -عليه السلام - فرمود: «مؤمن ، نيکوکار، کم هزينه و نيکوتدبير براي زنـدگي است و از يک سوراخ دو بار گزيده نميشـود (اشـتباهي را دو بـار تکـرار نمـيکنـد)»
(حرعاملي،١٤١٤ه .ق ، ج ١٥،ص ١٩٣).
امام علي-عليه السلام - در جايي ديگر فرمـوده انـد: «بقـاي مناصـب و دولـت هـا، (بـه واسطه ي ) (برنامه ريزي و) چاره انديشي در امور اسـت » (محمـدي ري شـهري، ١٣٧٩، ج ٣، ص ١٣٣٤).
مردي به امام صادق -عليه السلام - عرض کرد: «به نظـر مـن ميانـه روي و تـدبير در معيشت ، نصف کسب است ». امام به ايشان فرمود: «خير، بلکه تمـام کسـب اسـت و تدبير در معيشت ، جزء دين است » (مجلسي، ١٤٠٣هـ . ق ، ج ٦٨، ص ٣٤٩).
به طور کلي برنامه ريزي در امور، نه تنها يکي از مباني مديريت توليد از نگاه مادي، بلکـه فريضه اي الهي و اسلامي براي هر فرد مسلمان است (افجه اي،١٣٧٧، ص ١٥٠).
يعني مسلماني که حداقل ، مديريت اوقات خويش را بر عهده دارد، بـدون برنامـه ريـزي نميتواند به اهداف والاي مطلوب دين از زندگي يـک مسـلمان برسـد؛ حـال چـه رسـد بـه مديريتي وسيع تر در سطح سازمان يا جامعـه ي اسـلامي؛ روشـن اسـت کـه هـر چـه سـطح مديريت شوندگان وسـيع تـر باشـد و بـه انـدازه ي يـک سـازمان يـا کشـور شـود، اهميـت برنامه ريزي، مضاعف خواهدبود.
در شکل شماره ي (١)، برخي تعابير آيات و روايات که حاکي از اهميت برنامـه ريـزي در اسلام است ، آورده شده است . تدبير نيکو را مـيتـوان شـامل چـاره انديشـي در مشـکلات و دورانديشي در تصميم گيريها دانسته و نظم را هم لازمه و شايد معادل برنامـه ريـزي بتـوان معرفي نمود:
به طور خلاصه در الگوي مديريت اسلامي، به چند جهت ، برنامه ريـزي ضـروري و لازم دانسته شده است :
١- توزيع عادلانه ي ثروت
از جمله ي رسالت هاي انبيا، تحقق قسط و عدل الهـي، در حـوزه هـاي مختلـف جامعـه ي بشري است ؛ قسط و عدلي که توسط خود مردم محقق شـده و توسـط خـود آنـان ، حفـظ و پاسداري شود (نقيپورفر، ١٣٨١، ص ١٣٥).
«همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و به آنان کتاب و ترازو [ي تشـخيص حق از باطل ] نازل کرديم تا مردم به عدالت برخيزند...». (سوره حديد، آيه ٢٥)
از اين ميان ، توزيع عادلانه ي ثروت و خدمات ، شاخصه ي مهم و تابلوي قسط و عـدل در زمينه هاي ديگر (اعتقـادي، فرهنگـي و...) در جامعـه ي اسـلامي اسـت (نقـيپـورفر، ١٣٨١، ص ١٣٥)؛ کـه جـز در سـايه ي برنامـه ريـزي مناسـب مـديران اسـلامي در امـور مختلـف سازمان هاي جامعه ميسر نيست . از جمله خصوصيات منجي عالم بشريت ، حضرت مهـدي -عجل الله تعاليفرجه الشريف - نيز، که مندرج در احاديث فراواني ميباشـد، توزيـع عادلانـه ي ثروت بين مردم است ؛
پيامبر اکرم -صليالله عليه وآله - فرمود: «شما را بشارت ميدهم به مهدي، که هنگـام اختلاف مردم ، در امت من مبعوث خواهدشد؛ پس زمين را پر از عدل و داد ميکند؛ آن چنان کـه از ظلـم و جـور پـر شـده بـود. سـاکنان آسـمان و زمـين از او راضـي خواهندشد. مال را به طور صحيح تقسيم خواهدنمود». مردي گفت : به طـور صـحيح يعني چطور؟ فرمود: «به طور مساوي بين مردم ».
روشن است که تقسيم اموال به طور مساوي و عادلانه بين مردم ، به برنامه ريزي کـلان و دقيق نيازمند است که امام -عليه السلام - به کار خواهند بست .
٢-ارزش عمر و زمان و سؤال از آن در قيامت
عمر و زمان به سرعت در حال گذر است ؛ اين گذشت زمان محسوس نيست ؛
امام علي-عليه السلام - فرمود: «... و فرصت ميگذرد، چونان کـه ابرهـا مـيگذرنـد.
فرصت هاي نيکو را غنيمت شمريد» (نهج البلاغه ، حکمت ٢١).
از سويي ديگر، عمر و زمان قابـل بازگشـت نيسـت ؛ بـه هـيچ طريقـي نمـيتـوان آن را برگرداند؛ در واقع ، زمان با هيچ چيز قابل معاوضه نيست .
رسول خدا -صليالله عليه وآله وسلم - فرمود: «عمر محدود است ؛ هيچ کس از مقداري که براي او تعيين شـده اسـت تجـاوز نمـيکنـد» (محمـدي ريشـهري،١٣٧٩، ج ٨، ص ٤٠٣٥).