بخشی از مقاله

چکیده

در یک نگاه دقیق، آموزش و پرورش در کانون رشد فردی و اجتماعی قرار می گیرد. با این ویژگی محوری، هیچ نهاد دیگری به اندازه آموزش و پرورش با چالش اساسی و بنیادی روبه رو نبوده و نیست. امروزه نمی توان ضرورت، فوریت و نیز اعجاز آموزش و پرورش را برای آینده کم ارزش شمرد. بنیان همبستگی اجتماعی، پیشرفت همه جانبه جامعه، توسعه پایدار، تعالی انسانیت و صلح و دوستی، به آموزش و پرورش وابسته است. البته نیل به این اهداف، در گرو عوامل متعددی است. با نگاهی به نظام تربیتی و مطالعه عناصر و مؤلفه های گوناگون آن، خواهیم دید که شاخص ترین و ممتازترین مؤلفه آن، »مدرس« است که بنیانی برای رویارویی با چالش ها و بحران های حال و آینده نظام آموزشی محسوب می شود.

البته نگرش نظام مند ایجاب می کند که همه مؤلفه ها را مورد توجه قرار دهیم؛ لیکن با توجه به موضوع بحث، می توان نقش برخی عناصر از جمله مدرس را برجسته تر دانست. لذا با چنین تأکیدی، آنچه فوریت دارد، تغییر نگاه نسبت به »نقش مدرس« است نقشی که به مراتب از نقش منتقل کننده مفاهیم و مطالب علمی به فراگیران، فراتر می رود. در عصر پرشتاب تحولات امروزی، مدرس باید در فرایند آموزش و تدریس به عنوان عامل یا » کارگزار فکور« ظاهر شود. بر این مبنا، وی باید از توان و شایستگی ایجاد، تقویت عزم، اهتمام، رغبت و انگیزه یادگیری در دانش آموزان برخوردار باشد. این مقاله، ضمن توجه به اهمیت آموزش و پرورش و جایگاه ممتاز مدرس، به عواملی که به ایفای نقش هرچه مطلوب تر حرفه و تفکر مدرسی کمک می کند، پرداخته است.

مقدمه

امروزه دیگر نمی توان اهمیت و تناسب آموزش و پرورش را برای آینده جوامع، کم ارزش شمرد و آن را فعالیتی در ردیف و موازی سایر فعالیت ها دانست. به تعبیر میتچل »اگر تنها یک عرصه از عرصه های حیات بشری نیازمند توجه به آینده باشد، آن عرصه، عرصه آموزش و پرورش است.« - مهرمحمدی، - 1376 برای رویارویی مؤثر با چالش های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و اخلاقی، بستری مناسب تر و کارسازتر از نظام تعلیم و تربیت نمی توان یافت. بنا به دلایل فراوان، در عصر متحول امروز، دیگر از »اهمیت« تربیت چندان سخن نمی رود بلکه »فوریت« آن و در بیانی فراتر، »معجزه« تربیت، بیشتر مورد نظر است. اگر چه تربیت در تغییر زمینه های نامساعد اجتماعی نمی تواند یگانه راه حل تلقی ود،ش امّا باید باور کرد که معجزه تربیت مانند معجزه آفرینش انسان، می تواند آفریننده شگفتی های باور نکردنی باشد.

ازاین رو، اهمیت، فوریت و قدرت اعجاز تربیت، برای تمام کسانی که در اندیشه بهبودبخشی دنیای امروز و تدارک آینده بهتر خویش هستند، گستره ای جهانی دارد. چنانچه تحول جوامع به درستی تحلیل شود، می توان به رابطه دیالکتیک تعلیم و تربیت و جامعه پی برد و بر این باور و اعتقاد راستین صحّه گذاشت که هیچ جامعه ای نمی تواند بدون یک تعلیم و تربیت منظم، مدون، مترقی و پویا به اهداف متعالی دست یابد. این رهیافت، با هر بینش و نگرشی که ما نسبت به آینده داشته باشیم، می تواند واجد معنی و مصداق باشد. بر مبنای چنین مفروضی است که چارلز هندی می گوید : »تعلیم و تربیت است که می تواند کلید و رمز اصلی ثروت آینده شود.

« - هندی، - 47 :1375 و از بعدی سلبی، گلد اسمیت بیان می کند که: »برای از بین بردن یک جامعه، هیچ راهی بهتر از تحلیل و تضعیف نظام آموزشی آن کشور نیست.« - تامن، به نقل از گلد اسمیت - 1378 چنین شواهدی، می تواند ناظر بر اهمیت فرایند خطیر تعلیم وتربیت باشد. لیکن اکنون باید به این پرسش پاسخ داده شود که کفایت و کارایی نظام آموزشی، مستلزم عطف توجه و تمرکز فکری و مادیِ بیشتر، روی کدام عنصر یا مؤلفه نظام آموزشی است.

به بیانی دیگر، با پذیرش نقش تأثیرگذار نهاد آموزش و پرورش، کدام مؤلفه آن در درجه نخست اهمیت و اولویت قرار می گیرد. پاسخ بدین پرسش، مستلزم نگرش نظام مند به موضوع است، به گونه ای که از هیچ عنصر یا مؤلفه ای غفلت نشود و به کلیت نظام و عناصر آن در یک رابطه تعاملی توجه شود. اما بدون غفلت از همه جانبه نگری، می توان نقش برخی عناصر از جمله نقش عنصر »مدرس«، را شاخص و برجسته کرد و به آن وزن بیشتری داد.

مدرس از آن جهت کارگزار و عامل اصلی تعلیم و تربیت به شمار می آید که اهداف اجرایی و نیز متعالی نظام آموزشی، در نهایت توسط وی محقق می شود و به منصه ظهور می رسد. در نتیجه، مدرس به واسطه نقش برتری که دارد، باید به بازنمای تمام و کمال خصوصیات و کیفیت های مطلوب هر نظام آموزشی تبدیل شود. تعامل مستمر و چهره به چهره مدرس و دانش آموزان به عنوان دو قطب اصلی نظام تربیتی، مدرس را در موقعیت ممتاز و منحصر به فردی قرار می دهد که هیچ یک از دیگر عناصر نظام آموزشی از آن برخوردار نیستند. به همین سبب، ضعف و فتور وی می تواند موجب گسست این زنجیره و شکست در دستیابی به اهداف آموزشی و پرورشی شود.

این نکته، یادآور بیان حکمت آمیزی است که می گوید: قوت یک زنجیر، چیزی بیش از قوت ضعیف ترین حلقه آن نیست، در نتیجه، باید از تبدیل شدن عناصر اجرایی و مهم ترین آن یعنی مدرس به ضعیف ترین حلقه نظام تربیتی، به طور جدی جلوگیری کرد. برونر در مقدمه ای که در سال 1977 بر کتاب مشهور خود فرایند تعلیم و تربیت نگاشت، بر اهمیت مدرس به عنوان عنصر کلیدی در اجرای برنامه ها تأکید ورزید. وی می گوید : »یک برنامه درسی، بیش از آن که برای دانش آموزان طراحی شده باشد، باید برای مدرسان طراحی شود. اگر یک برنامه درسی نتواند مدرسان را تغییر دهد، تعادل آنها را بر هم بزند، بر آگاهی آنها بیفزاید و آنها را به حرکت درآورد، قطعا هیچ گونه تأثیری بر کسانی که توسط آنها تعلیم داده می شوند، نخواهد داشت.

« - مهرمحمدی، - 1374 حال اگر مدرس را در کانون فرایند تحول آموزشی و پرورشی قرار دهیم، پرسش قابل طرح دیگر این است که چنین توجهی باید از چه زاویه و منظری باشد تا بتواند بر کیفیت، کفایت و کارایی مدرس در نظام آموزشی بیفزاید. شاید این امر بیش از هر چیز مستلزم توجه و اعتبار بخشی به نقش حرفه ای مدرسباشد. اصولاً حرفه ای تلقی کردن و کسب تخصص حرفه ای به وسیله دست اندر کاران آموزش و پرورش اساسی ترین راه تضمین کارایی و کیفیت نظام آموزشی است. از این رو، باید بین »حرفه« و »شغل«، تفاوت قائل شد. یک حرفه، دارای ویژگی های ذیل است:

انگیزه خدمت به مردم در افرادی که شغل آنان جنبه حرفه ای دارد، قوی است.  حرفه، خدمات اساسی به جامعه ارائه می دهد. هر حرفه، دارای مجموعه دانش ها، اطلاعات و تئوری های منظم و سازمان یافته است. اعضای هر حرفه، تنها به ذی صلاح ترین و شایسته ترین افراد، اجازه ورود، عضویت و اشتغال می دهند. افراد در حیطه کار خود دارای اختیار و نفوذ خاصی هستند - اختیار تخصصی - که به وسیله جامعه به رسمیت شناخته شده است. اعضای هر حرفه، به طور مستمر مطالعه و تحقیق می کنند تا مرزهای دانش و اطلاعات را در رشته خود توسعه دهند. قضاوت، تصمیمات و اقدامات اعضای هر حرفه، بر زندگی و رفاه مراجعان آنان اثر می گذارد. اشتغال در حرفه، مادام العمر است. - پرداختچی، - 1374

همر نیز در توصیف کار حرفه ای می گوید: »کار حرفه ای، آن فعالیت هایی نیستند که تنها در ساعت و روزهای معین به آن پرداخته شود، بلکه فعالیت هایی هستند که با وجود انسان ها در می آمیزند، انسان ها را در بر می گیرند و تشویق می کنند که به یادگیری و گسترش توانایی های خود بپردازند. آنان - افراد حرفه ای - در پی انجام مستمر کار هستند، به سمت های سازمانی بی توجه اند و رویکرد آنان به افزایش دانش، توانمندی و قدرت نفوذ معطوف است.

خودانگیزی و انضباط درونی از ویژگی های فرد حرفه ای است. این افراد، نه به دلیل ترس از سرپرستان و ناظران، بلکه به خاطر اهمیتی که برای کار خود قائل اند، کار را به درستی انجام می دهند.« - همر، . - 1378:63 به طور خلاصه، دانش، شیوه تفکر و نگرش ویژه، سه خصیصه اساسی در موفقیت حرفه ای است. به دلیل ویژگی های منحصر به فرد موقعیت های تربیتی، تفاوت های فردی و تنوع آن، توجه به پویایی و بالندگی نظام آموزشی، به ویژه مدرس، مضاعف می شود، لذا باید بر خصلت حرفه ای بودن عمل مدرس به جد تأکید شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید