بخشی از مقاله

چکیده

هدف از نگارش این مقاله بررسی نقش آموزش و پرورش به خصوص معلم در تربیت سیاسی و اجتماعی دانش آموزان است. معلم به عنوان رکن اصلی این تحولات وظیفه تربیت همه جانبه دانش آموزان را برعهده دارد که از مهم ترین جنبه های آن سیاسی و اجتماعی می باشد و مفهوم آن استقلال، نوع دوستی، تفکر سیاسی و... است. آموزش و پرورش دارای حد و مرزی نامحدود است و در تربیت سیاسی می تواند به عنوان سازمانی اجتماعی که کنشی متقابل با سایر نظام های اجتماعی دیگر دارد، ایفای نقش کند. آموزش و پرورش تاثیرات بسیاری بر نظام سیاسی دارد از جمله مهتمرین آنان تربیت رهبران جوامع یا ایجاد وحدت قومی و ... می باشد. نقش معلم و آموزش و پرورش در تربیت اجتماعی هم قابل ذکر است. تربیت اجتماعی فرایندی است که به انسان می آموزد چگونه فردی فعال و شهروندی مشارکت کننده با اعضاست.

.1 مقدمه

هر گونه تحول اساسی در جامعه مستلزم متحول شدن نظام آموزشی آن جامعه است و محور اصلی پیشرفت هر نظام آموزشی کیفیت عملکرد معلم می باشد. معلم به عنوان مهمترین رکن تعلیم وتربیت در تربیت ابعاد آموزشی، اعتقادی، عاطفی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و...دانش آموزان مستقیما دخالت دارد؛ در تربیت نیروی انسانی مورد نیاز جامعه نقش به سزایی ایفا می کند. مهمترین پایه توسعه و پیشرفت در یک نظام جامعه، نظام آموزشی است و در این نظام ، از بدو ورود تا آخرین دوره های تخصصی، اخلاق علمی، اخلاق اجتماعی، برداشت از منافع شخصی و اجتماعی شیوه برخورد با معضلات و غیره بطور مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده می شود.

بالاترین سرمایه گذاری ها و کیفی ترین برنامه ریزی ها باید در نظام آموزش و پژوهشی یک کشور اجرا شود زیرا نتیجه مستقیم آن در کار اجرایی، تصمیم گیری و سیاست گذاری منعکس می شود. اگر نظام آموزشی جدی گرفته شود، علم، معرفت و تحقیق نیز به نوبه خود به جامعه راه پیدا می کند و پشتوانه همیشگی تصمیم گری ها می شود. اندیشه ها ،برخوردها، روشهای نو و بدیع و خلاق همگی از نظام آموزشی مایه می گیرد[1] مفهوم معلم با مفاهیم مشابه خود همچون واژه مدرس این تفاوت اساسی را دارد که فقط صرف تدریس در کلاس هدف معلم نیست. هدف معلم تربیت همه جانبه دانش آموزان است. معلم با روح و روان دانش آموز سر و کار دارد؛ کار او شکوفا ساختن استعدادهای دانش آموز است.

تربیت سیاسی و اجتماعی که جنبه های مختلف مهمی از تربیت محسوب می شود شامل ابراز وجود و خود باوری ،استقلال و خود پنداری و خود رهبری، نوع دوستی، تفکر و بینش سیاسی و احساس هویت و... می شود که نهادها و عوامل مختلفی مانند خانواده، مدرسه و تجربیات فرد و رفتارهای مسئولین، مطبوعات و صدا و سیما و دیگر رسانه های عمومی متولی این امر مهم حیاتی در درون نظام می باشند.

جوان خوب تربیت یافته آرزوهای بلند و منطقی و امید رادر خود ایجاد شده می بیند وباعث می شود از محدوده مسائل عادی خارج شده و فراتر رفته و برای رسیدن به آن همه نیرو و توان خود را به کار اندازد و از همه امکانات موجود در جامه بهره جوید و این موضوع موجب می شود تا برایند فعالیت های اجتماعی افراد بویژه جوانان مثبت باشد افزایش رضایتمندی سیاسی و اجتماعی و در نتیجه مسئولیت پذیری را در پی داشته باشد که این خود موجب افزایش مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی در نظر فرد شده و به تبع آن استحکام پایه ها و چهارچوبهای نظام سیاسی در پی خواهد داشت.

دانش و مهارت معلمی را از چند جنبه می توان بررسی و تحلیل کرد و ما بر اساس تعیین موضوع نقش و جایگاه معلم در تربیت سیاسی و اجتماعی دانش آموزان در مدارس صرفاً جنبه تربیت اجتماعی و سیاسی با فرهنگ اسلامی را مد نظر داشته چرا که این موضوع یکی از مهمترین رسالت ها و مسئولیت های معلمین در عرصه حیات آموزشی شان تلقی می گردد، آیا که معلمین به عنوان متولیان امر تعلیم و تربیت باید خود از ارزش ها و هنجارها پیروی کنند و از سجایای اخلاقی برخوردار باشند؟

تربیت سیاسی

با توجه به اختلاف در مفهوم تربیت و سیاست، تعاریف متفاوتی نیز از تربیت سیاسی شده است. جان الیاس در بیان مفهوم تربیت سیاسی می نویسد: تربیت سیاسی پرورش فضایل، دانش و مهارت های مورد نیاز برای مشارکت سیاسی و آماده کردن اشخاص برای مشارکت آگاهانه در بازسازی آگاهانه جامعه خود است.[2] و اموری همچون تربیت شهروندان، گزینش رهبران سیاسی، ایجاد یک همبستگی سیاسی، حفظ قدرت سیاسی، اجتماعی کردن افراد برای نظام های سیاسی، نقد نظام سیاسی موجود و تربیت شهروندان جهانی از جمله اهدافی است که برای تربیت سیاسی ذکر می کند.

نقش آموزش وپرورش در نظم سیاسی

تعیین حد و مرز آموزش پرورش کار دشواری است بخشی از این دشواری بخاطر فراگرد آموزش وپرورش است که نه فقط در یک نهاد اجتماعی یعنی مدرسه بلکه عملا در همه نهادها اجتماعی ،یعنی دین ،خانواده ،گروه همسالان، گروه کار، حزب سیاسی اتفاق می افتد. به نظر برخی می توان درباره آموزش و پرورش به عنوان یک نظام اجتماعی اندیشید که جایگاه آن در مدارس است و با سایر نظامهای اجتماعی یعنی نظام اقتصادی، نظام سیاسی و.. کنش های متقابلی دارد.

کارکردهای سیاسی آموزش و پرورش :

·    جامعه پذیری سیاسی جوانان و آشنا سازی آنان با فرهنگ سیاسی.

·    گزینش، جذب و آموزش رهبران و کارگزاران سیاسی.

·    القای فرهنگ سیاسی و ایجاد یگانگی سیاسی در جامعه.

·    ایجاد زمینه برای تشکیل سازمانهایی که در جامعه نقشهای سیاسی ایفا می کنند.

تاثیر آموزش و پرورش بر نظام سیاسی دو حالت دارد:

1.    خارج از نظام از راه فراهم کردن درونداد حمایت و پشتیبانی برای نظام سیاسی

2.    از داخل نظام به عنوان نظام فرعی که برونداد یا نتایج آن ممکن است به طرز کار خود نظام سیاسی اثر بگذارد.

مدرسه، مشروعیت اقتدارنظام سیاسی را انتقال می دهد به کودکان می آموزد که نماد سیاسی کشور خود را بپذیرند و نسبت به اقتدار سیاسی و حکومت وفادار باشند. از این رو هر وقت که جهت گیری های مردم موافق با نظام است احتمالا موجودیت آن حفظ می شود و هر گاه عکس این موضوع باشد، نظام از هم فرو می پاشد یا خود را دگرگون می سازد تا بتواند پاسخگوی تقاضاهای جدید باشد.

آموزش وپرورش می تواند به تغییر در نظام سیاسی از طریق کارکرد تربیت اعضای جدید کمک کند مثل گزینش و تربیت رهبران سیاسی که در کشورهای در حال توسعه اهمیت دارد. شکاف بین نخبگان و توده مردم زمانی اتفاق می افتد که فرزندان افرادی که مقامات مهم را دارند و با حکومت سازگار هستند در مدارس راه میابند که شکافی بین نخبگان و توده مردم شکل می گیرد که به این وسیله افراد نامطلوب غربال می شوند.

مدرسه عامل مهمی در وحدت قومی به شمار می آید به ویژه برای کشورهایی که تازه به استقلال رسیده اند ودارای جمعیت ناهمگون از لحاظ زبان یا قوم می باشند. آخرین کارکرد سیاسی آموزش وپرورش رسمی از گروهای ذی نفع است که این گروها می کوشند تصمیم گیری های سیاسی را تحت تاثیر قرار دهند مثل انجمن های دانشجویی. [4] جامعه پذیری سیاسی چون دیگر اشکال و چهره های جامعه پذیری، در یک پروسه و جریان مستمر شکل می گیرد.

عوامل مختلف، با سهم های متفاوت در شکل گیری شخصیت سیاسی فرد، مؤثرند. بی تردید، برای یک نظام سیاسی، این نکته حائز اهمیت است که از عوامل مؤثر، سود جوید تا بتواند شخصیت سیاسی شهروندان را متناسب با نیازها و آرمانهای سیاسی نظام، شکل دهد. برخی از جامعه شناسان، عوامل شکل گیری شخصیت سیاسی فرد را، به دو دسته تقسیم کرده اند. دسته نخستین عوامل اولیه جامعه پذیری سیاسی است که در این بخش، تماسهای نزدیک و چهره به چهره تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را محقق می کند. عواملی چون خانواده، گروه همسال و ... در این بخش می گنجند. دسته دوم، عواملی که تماسهای چهره به چهره و نزدیک، نقش چندانی در آن ندارند. عواملی مانند: مدرسه، احزاب، اتحادیه ها، رسانه های گروهی و ... .

نقش معلم ، علاوه بر جامعه پذیری دانش آموزان ،در جهت جامعه پذیری سیاسی دانش آموزان هم تعیین کننده می باشد و معلم همواره به عنوان یکی از عوامل مهم جامعه پذیر سیاسی دانش آموزان از طریق مدرسه است . جامعه پذیری سیاسی - پرورش سیاسی - بعدی از پرورش اجتماعی است که عبارتست از آموزش افراد و آشنا ساختن آن ها با ارزش های سیاسی یک جامعه، به عبارت دیگر جامعه پذیر سیاسی زیر بنای ارزشهای سیاسی و مروج و نگاه دارنده فرهنگ سیاسی خاص ملت ماست بطور کلی جامعه پذیر سیاسی را می توان در رفتارهای گوناگون سیاسی و اجتماعی دانش آموزان اعم از رای دادن، حمایت از احزاب سیاسی، شرکت در مجامع صنعتی، مشارکت اجتماعی و سیاسی اعتماد نسبت به مسئولان و همبستگی نسبت به نظام مشاهده کرد .

نظام آموزشی و یا سیستم تعلیمی و تربیت رسمی در هر جامعه مهمعرین نقش را در جامعه پذیری افراد دارد که از طرق مواد درسی، مواد آموزشی، فعالیت های تشریفاتی و همچنین معلمان این فرایند صورت می پذیرد .اما معلم به دلیل برخورد مستقیم با دانش آموزان در خلال سال های سازنده زندگی و همچنین نفوذ قابل توجه بر تفکرات سیاسی آنان ، نقش تعیین کنننده ای در این راستا دارد . از نظر دانش آموز ، معلم سخنگوی توانای جامعه است. معلم اولین الگوی اقتدار سیاسی می باشد که دانش آموز با آن مواجه می شود چگونگی اعمال این اقتدار جدید توسط دانش آموز با مقایسه با پدر شناخته می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید