بخشی از مقاله
چکیده
نهاده اصلی در اقتصاد دانشبنیان، علم و فناوری است. حرکت از اقتصاد منبع-محور به اقتصاد کارائیمحور- و مآلاً اقتصاد نوآوری-محور مستلزم همسویی نهادهایی است که برآیند تعاملات آنها به واگذاری نقش اصلی دانش در ایجاد ارزش افزوده واقعی میانجامد. برای تحقق این فرآیند باید به نحوی سیاستگزاری نمود که روابط بین عناصر نظام اقتصادی با توجه به خصلت ترکیبی خود، مبتنی بر مبانی مشخص و جهتگیری روشن، هدف مورد نظر را محقق سازد. بر این اساس نهادها در سطوح چهارگانه خود، نقش محوری دارند.
نهادها از باورها تا ارزشها و آداب و عادات و رسوم تا مجموعه قواعد ناظر بر روابط و رفتار عاملین اقتصادی که شکلدهنده رژیم و ساختار اقتصادی است نقش اصلی در شکل دهی به توان و جهت نظام اقتصادی ایفا میکند. در این مطالعه که به روش کتابخانهای انجام میشود، هدف، تبیین جایگاه نهادی تولید دانش در الگوی اسلامی پیشرفت است. از این رو سعی میشود الگویی مفهومی بر اساس رویکرد نهادی و به خصوص الگوی چهار سطح تحلیل نهادی ویلیامسون ارائه شود که به کمک آن بتوان جایگاه نهادی تولید دانش در الگوی اسلامی پیشرفت را تبیین کرد.
.1 مقدمه
بر اساس پیش نویس پیشنهادی سند رسالت ملت و جمهوری اسلامی ایران التزام به دانش روز و علوم انسانی اسلامی و زندگی حکمت بنیان از جمله طرق تحقق رسالت، تعهد آگاهانه و عقلانی ملت ایران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران به گسترش وحی و حکمت و تعالیم قرآن و اهل بیت - ع - به منظور حرکت در جهت آرمانها و نیل به افق پیشرفت اسلامی ایرانی دانسته شده است. بر اساس پیش نویس پیشنهادی سند مبانی پیشرفت مبانی دانش فنّاوری الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، این الگو مبتنی بر اذعان به ارزش ذاتی و کارآمدی بالای دانش و فنّاوری در تمامی ابعاد و عرصه های زندگی فردی و اجتماعی است. در این مقاله سعی بر آن است که جایگاه نهادی تولید د انش بنیان در یک الگوی مفهومی تصریح گردد.
دانش به عنوان یک دارایی ناملموس محسوب میگردد و میتوان آن را بدون کاهش و استهلاک با دیگران به مشارکت گذاشت. در عین حال، استفاده از آن از کمیت آن نمیکاهد و میتوان از آن بارها استفاده کرد. به این ترتیب، دانش به عنوان یک منبع دائمی همواره در اختیار بنگاههای اقتصادی قرار گرفته و با مشارکت مکرر در فرآیندهای گوناگون تولیدی و خدماتی، سبب افزایش مزیت رقابتی و ایجاد ارزش افزوده میشود. از این رو، میتوان چنین استنباط کرد که نقش دانش در ایجاد ارزش افزوده و درنتیجه تحقق اهداف الگوی اسلامی پیشرفت بسیار بارز بوده است.
اما در اقتصاد کشورمان سهم دانش پایین است و علت این امر این است که نهادسازی برای اینکه دانش انباشته موجود تبدیل به ثروت شود، صورت نگرفته و همچنین سهم دولت در اقتصاد به گونهای بالا بوده که منابع مولد تخلیه شده و نیز وجود رانت نفت و ... به این موارد دامن زده و موجب شده کیفیت نهادی مناسبی برای ارتقاء نقش دانش وجود نداشته باشد، درصورتی که نقش نهادها در تولید دانش بنیان و درنتیجه تولید ارزش افزوده مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، لذا در این تحقیق برآنیم که مدلی مفهومی ارائه کنیم که اهمیت نقش نهادها در تولید دانشبنیان را نشان دهد و پیشنهاداتی را بر اساس این مدل مطرح کنیم که به افزایش سهم دانش در اقتصاد کشورمان کمک می کند.
عوامل بسیاری بر توسعه دانش و اقتصاد دانش بنیان تأثیرگذار است. بنابراین استفاده از روشی که بتواند همه عوامل مختلف را همزمان و در ارتباط با هم مورد مطالعه قرار دهد، بسیار حائز اهمیت است. از آنجا که رشته نهادگرایی جدید، رشتههای اقتصاد، حقوق، نظریه سازمان، علوم سیاسی، جامعه شناسی و انسانشناسی را ترکیب میکند که به درک مناسبی از نهادهای اجتماعی، سیاسی و بازرگانی برسد - متوسلی و همکاران، - 1389، سعی شده است از این رویکرد در این تحقیق استفاده شود.
نوشتار حاضر در پنج بخش تنظیم شده است. در بخش دوم ادبیات موضوع شامل تعاریف دانش، اهمیت آن و اقتصاد دانشبنیان تشریح شده و مروری بر پیشینه مطالعات انجام شده راجع به »اقتصاد دانشبنیان« صورت گرفته است. در بخش سوم الگوی نظری پژوهش و در بخش چهارم تطبیق الگوی نهادی ویلیامسون مبتنی بر نهادها و سطوح چهارگانهی آن مطرح و این سطوح با اقتصاد دانشبنیان مرتبط شده است و در بخش نهایی نیز یک ارزیابی از مطالب ارائه شده صورت گرفته و پیشنهادهایی مبتنی بر دلالت نهادگرایی برای تولید دانشبنیان ارائه میشود.
.2 ادبیات موضوع
.1-2 مبانی نظری
پیچیدگی مفهوم دانش موجب شده است که دیدگاههای مختلفی درخصوص آن شکل بگیرد. رادینگ معتقد است که برای برخی، دانش، فرزانگی است که نتیجه یادگیری و تجربه است، برای برخی دیگر دانش، فقط یادگیری یا فقط تجربه است و برای برخی دیگر دانش، اطلاعات یا داده است. تعریف دیگری دانش را اطلاعات ترکیب شده با تجربه، شرایط و تفسیر و تفکر میدانند که به عنوان منبعی قابل تجدید، همواره میتواند مورد استفاده قرار گیرد، و از طریق استفاده و ترکیب شدن با تجربه افراد اندوخته شود - شیرمحمدی و همکاران، . - 1391 در حقیقت دانش، به عنوان یک منبع دائمی، همواره در اختیار بنگاههای اقتصادی قرار میگیرد و با مشارکت مکرر در فرآیندهای گوناگون تولیدی و خدماتی، سبب افزایش مزیت رقابتی و ایجاد ارزش افزوده میشود.
با مطرح شدن تئوری سرمایه انسانی در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، اهمیت دانش و آموزش بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. گاری بکر به تحلیل اهمیت آموزشی و تحقیق در رشد سرمایه انسانی و بهبود کارایی اقتصادی می- پردازد - بکر1، - 1964 امروزه اقتصاد از شکل صنعتی به شکل دانشی تغییر پیدا کرده است و در آن، مزیت رقابتی سازمانها مبتنی بر توانایی آنها در بکارگیری منابع دانشی میباشد. در طول دهههای گذشته، فرآیند تولید تغییر کرده است. عوامل سنتی تولید مانند منابع طبیعی، نیروی کار و سرمایه اهمیت خود را از دست دادهاند و دادههای نامشهود مانند اطلاعات و دانش از اهمیت بیشتری برخوردار شدهاند. دانش، به یک عنصر اصلی در تولید کالا و خدمات تبدیل شده است.
اکنون اقتصاد دانشی که در آن، دانش به عنوان عامل اصلی مزیت رقابتی مطرح است، یک پدیده جدید میباشد - شیرمحمدی و همکاران، . - 1391 حرکت کردن به سمت اقتصاد دانشی به مفهوم افزایش سهم دانش به عنوان یک عامل تولید است. درواقع دانش یک عامل جدید تولید نیست، بلکه اهمیت نسبی دانش در مقایسه با زمین، نیروی کار و سرمایه در طول چند دهه گذشته افزایش یافته است. دانش محرک ضروری سازمانی و عاملی کلیدی در ایجاد ارزش تلقی میشود. توسعه و گسترش پایگاه دانش، از طریق فرآیندهای یادگیری از دیگران و ایجاد دانش از طریق نوآوری، توجه روزافزونی را میطلبد.
توجه به نقش دانش در اقتصاد و رشد اقتصادی، موضوع جدیدی نیست و در نظریات اقتصادی گذشته نیز، دانش و فناوری همواره به مبحث مهمی در نظریات مربوط به رشد اقتصادی بوده است. در این رابطه آدام اسمیت در قرن هجدهم به نقش عمومی علم و آموزش در پیشرفت فرهنگی و اجتماعی، و نقش تخصصی آن در تقسیم کار و بهره-وری توجه میکند - اسمیت2، . - 1976 تعاریف متعددی از اقتصاد دانشمحور صورت گرفته است که به دو مورد آن اشاره میشود.
طبق تعریف سازمان همکاری اقتصادی برای توسعه 3 - OECD - ، اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که مستقیماً بر مبنای تولید، توزیع و مصرف دانش و اطلاعات قرار گرفته باشد. کمیته اقتصادی اپک 4 - APEC - ایدهی OECD را گسترش میدهد و میگوید تولید و توزیع و کاربرد دانش عامل محرکه رشد اقتصادی است و تنها متکی به صنایع با فناوری بالا نیست، بلکه هر صنعتی بنا به مقتضائات خود باید از دانش استفاده کند. بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که امروزه دیگر حجم سرمایه و اندازهی بازار در توسعهی اقتصادی ملل نقش اساسی ندارد، بلکه این نقش را دانش و فناوری ایفا میکند.
- پورفرج و همکاران، . - 1391 برای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان، فقط تولید و توزیع اطلاعات و پرداختن به آموزش و پژوهش کافی نیست، بلکه نکتهی مهم بهکارگیری آنها در استفاده از منابع اقتصادی به صورت مستمر و پایدار است. به عبارت دیگر، کاربردی کردن دانش و استفاده ی مؤثرتر از آن در گسترش ظرفیتها و ارتقای درجهی بهرهبرداری از منابع است که تحقق یک اقتصاد دانشبنیان را ممکن می سازد. بانک جهانی با استفاده از روششناسی ارزیابی دانش 5 - KAM - به رتبهبندی و ارزیابی دانشمحور بودن اقتصاد کشورها میپردازد.